LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"ضرورت زهد در زندگی"
سلسله بیانات اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله (کلام معرفت ۸)
کد 36783
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 25 اردیبهشت 1402 - 24 شوال المكرّم 1444

بسم الله الرحمن الرحیم

درآمد

از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است که شخصی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و ایشان را بر بستری از حصیر و بالشتی از لیف خرما خوابیده دید. لیف خرما به دلیل زمختی بر گونه حضرت اثر گذاشته بود و قدری آن را به تو فرو برد. اثر حصیر نیز از پشت پیراهن بر بدن آن بزرگوار به جا مانده بود. این در هنگامی بود که پیامبر صلی الله علیه وآله در مدینه بود و حکومت مردم و بیت المال آنان را در اختیار داشت. آن شخص به پیامبر عرض کرد: یا رسول الله، این همه پول در اختیار شماست و شما این گونه زندگی می کنی؟ حضرت فرمودند: «ما لي والدنیا؟ انّما مثلي ومثل الدنیا کمثل راکب قام من القیلولة في ظلّ شجرة في یوم صائف ثمّ راح وترکها؛[1] مرا با دنیا چه کار؟ مثال من و دنیا همانند مسافری است که در روزی تابستانی در سایه درختی اندکی سر می نهد و با رفتن سایه او نیز آن را ترک می کند [و به سفر خود ادامه می دهد]».

مسافری به قصد جایی از شهر بیرون می زند و در میانه روز به سایه درختی می رسد. قدری زیر آن استراحت می کند. سایه درخت جا به جا می شود و نور آفتاب آن مسافر را از خواب بیدار می کند. مسافر دوباره به راه خود ادامه می دهد. حضرت زمانِ دنیا و لذّت های آن را همچون دوام آن سایه زودگذر و کوتاه می داند. دنیا مقصد نیست. دنیا محلی است در میانه راه بلند ما در رسیدن به مقصد خدا از آفرینش خلقت؛ راهی دراز و پر منزل. و دنیا منزلی کوتاه در میانه این راه.

آغاز سفر

با اندکی تأمل در روایات و آیات مربوط به آخرت فهمیده می شود که آخرت انسان از مرگ او آغاز می گردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «إن احدکم إذا مات فقد قامت قیامته؛ [2]بی گمان هرگاه هریک از شما بمیرد، قیامت او برپا می گردد».

از این رو «لا في حسنة یزیدون»[3] که در روایت شریف آمده است، گویای آن است که حساب و کتاب آدمی از همان لحظات نخستین مردن آغاز می گردد. از روایات برداشت می شود انسان در آغاز سفر آخرت در سه موقف مورد حسابرسی قرار می گیرد. مرحله نخست حسابرسی در وقتی که بر بستر بیماری خود قرار دارد، دوم هنگامی که روح او به بالا پر می کشد و سوم شب اول قبر. این حساب ها همگی در آغاز راه است و مانده است تا حساب روز قیامت فرا رسد. (روایات به نوعی از حسابرسی هم اشاره دارند که مربوط به امام حسین علیه السلام می شود و ایشان به حساب مردم رسیدگی می کنند: «یتولّی حساب الخلائق»).

به این ترتیب، میت منازل و جایگاه های بسیاری را باید از سر بگذراند تا به قیامت برسد. عالم برزخ و حساب و کتاب آن و درنگ درازی که تا برپایی قیامت باقی است، هزاران سال شاید به طول انجامد که نفخه نخستین بر صور دمیده شود و همه زندگان بمیرند و تنها خدا باقی بماند. و سپس تا نفخه دوم چه مقدار طول می کشد خدا آگاه تر است. با دمیدن دوباره در صور، قیامت برپا می شود که قرآن کریم در اندازه آن روز فرموده است: «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛[4] در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است».

روزی به درازای پنجاه هزار سال صرف رسیدگی به اعمال انسان ها می شود. در این میان همه گناهکار نیستند و اعمال انسان ها نیز همه گناه نیست. شاید زمانی به این درازی برای نعمت هایی است که در دنیا از آن بهره مند بودند. لذت ها و شهوت ها، کام جویی های روحی و جسمی، همه در نزد خدای متعال بی حساب و کتاب نخواهد بود.

عمر آدمی ـ اگر سال ها و ماه ها و روزها و ساعت ها و نیز ثانیه های آن حساب شود ـ هرچقدر باشد، در برابر عمر دنیا همچون ثانیه ای از زندگی اوست. طبیعی است که در برابر عمر آخرتی اش نیز به مراتب این نسبت کمتر و کمتر خواهد بود. حال جای تأمل است که در عمری چنین کوتاه چرا باید کارهای حرام انجام داد و برای لذتی کوتاه چرا باید خود را از لذت های جاودانه آخرتی محروم کرد؟ و تنها گناه، بلکه بسیاری از امور مباح نیز ارزش انجام دادن ندارد. و در آخرت جز افسوس چیزی به بار نخواهد داشت. بسیاری از اعمال انسان، اگرچه مستوجب عقاب نخواهد بود اما عقاب آخرتی در پی خواهد داشت. همان گونه که سنگینی عقاب الهی تصور ناپذیر است، عقاب او نیز چندان دردناک و تأسف بار است که زبان، توان بیان آن را ندارد. به هر حال علاوه بر آیات و روایات، عقل آدمی نیز در درک حدودی از آن یاری خواهد کرد. انسان باید همواره در پی آن باشد که حرامی را مرتکب نشود و حتی آن دسته از امور حلال را که نتیجه ای برایش ندارد، نیز ترک کند، تا مبادا به حسرت اخروی دچار آید. همانند آنکه فردی حاضر نیست منزلی را با ارزش صد میلیون، بدون وجه رجحان به ده میلیون معامله کند، ما نیز باید توجه داشته باشیم که در برابر گذران عمرمان چه چیزی به دست می آوریم.

اگر کسی شما را به سفری دعوت کرد و گفت یکسال میهمان من باشید و تمام هزینه های سفر شما را از خورد و خوراک و سایر هزینه ها تقبل کرد ولی تنها از شما خواست که یک وعده داخل هواپیما را به غذای ساده ای چون نان خشک و آب قناعت کنید، کدام عاقل را سراغ دارید که بگوید این یک وعده غذایی در هواپیما را غذای لذیذ و آن یک سال را نان خشک و آب به من بدهید؟! اگر شخصی چنین کند، خود را از یک سفر یکساله با وعده های همه روزه و امکانات مفصل آن محروم ساخته است. طبیعی است که چنین کاری دور از خرد است. نخوردن یک وعده غذا ارزش خوردن یک سال غذاهای مفصل و زندگی مجلل را قطعاً دارد. مثال زندگی دنیا و آخرت نیز چنین است. انسان در صورتی که کاستی ها و کمبودهای دنیا را تحمل کند، بی گمان زندگی راحت تری در آن سرا خواهد داشت. زندگی جاودانه ای که عمر دنیایی او در برابر آن بسیار ناچیز است. گذشته از اینها صرف جا گرفتن در بهشت برای انسان کافی نیست و چه بسا در بهشت نیز آدم حسرت بخورد که چرا در دنیا بیشتر تلاش نکرده است تا اکنون درجه بالاتری داشته باشد.

زهد، اصلی مسلم در زندگی

زهد یعنی کنار رفتن از لذت های دنیا. به این معنا که نفس خود را از حرام ها باز دارد و از بهره بردن از لذت های حلال ـ که زیاده روی در آن ها موجب حسرت می گردد ـ بکاهد، چراکه موجب تلف شدن عمر و هدر رفتن سرمایه ها و توانایی های انسان می شود؛ سرمایه هایی که می سزد برای آبادانی زندگی اخروی به کار رود. پس باید در خوراک و پوشاک و لذت های زندگی زهد پیشه کرد، البته با حفظ مزاحمات. مقصود از مزاحمات اموری هستند که انجام دادن آن ها بهتر از ترک آن است گاهی زهد مزاحم مهم تری دارد که نباید ترک شود. در چنین موارد زهد روا نیست.

مزاحمات زهد

شخص متدینی با مادرش زندگی می کرد. مادرش به سبب بیماری نمی توانست روزه بگیرد ولی آن شخص ـ بر حسب دیانت خود ـ تمایل زیادی به گرفتن روزه های مستحب، مثل روزه ایام ماه های رجب و شعبان داشت. از طرفی چون می دید که ناهار خوردن با مادرش، موجب سرحالی و خوشحالی او می گردد، روزه های مستحبی را نمی گرفت. با وجود آنکه مادرش هرگز او را از روزه نهی نکرده بود، برای رعایت حال مادرش از روزه های مستحبی دست کشیده بود. چنین کسی به واقع عالم است که اهم را از مهم تشخیص داده، و زهدی را که مزاحم امر مهم تری است ترک کرده است. انسان در طاعات و عبادات خود، همواره باید متوجه امر افضل باشد. چنین نیست که روزه همواره افضل باشد. روایات بسیاری از معصومین علیهم السلام درباره نیکی به والدین ـ خاصه مواردی که واجب نیست ـ نقل شده است که گویای استحباب افزون تر آن است.

آشکار است که غیر فقیه در تشخیص مزاحمات توانا نیست. حتی فقها نیز گاهی در شناسایی افضلیت اعمال در می مانند. تشخیص اینکه در باب تزاحم امور کدام یک مرجّح است، در برخی موارد بسیار دشوار می نماید اما قدر متیقّن، در زندگی بنا را باید بر زهد گذاشت و تا هنگامی که امری ارجحیت آن بر زهد آشکار نباشد، جانب زهد را ترک نکرد. انسان اگر زندگی خود را بر زهد بنا کند، در زندگی اش در سرای آخرت کمتر دچار حسرت خواهد شد. کسی که توانایی ها و امکانات زندگی خود، به ویژه عمرش را در راه کسب رضایت خدا صرف می کند و از نعمت ها و لذت های دنیا، تنها در حدّ ضرورت و آن هم با رعایت زهد بهره می گیرد، بی گمان در زندگی آن جهانی خود از آسایش و نعمت بیشتری برخوردار خواهد بود. از این روست که در روایات متعدد آمده است که نخستین سؤالی که از انسان پرسیده می شود درباره عمر اوست که آن را در چه راهی صرف کرده است: «اول ما یسأل ابن آدم إذا قام من قبره عن عمره فیما أفناه؛[5] نخستین سؤالی که از انسان، هنگام برآمدن از قبرش پرسیده می شود درباره عمرش است که آن را در چه راهی مصرف کرد».

نمونه مهمی از موضوع تزاحم در فضیلت خواندن نماز پیش از افطار است. در روایت چنین آمده است که روزه دار اگر در هنگام مغرب ـ که طبعاً هنگام افطار اوست ـ نماز خود را بر افطار مقدم کند، ثواب روزه اش چهارصد برابر خواهد بود. پس اگر کسی حالت ضعف بر وی غلبه نکرده باشد و مزاحمی (امر مهم تر) نداشته باشد، سزاوار است که ابتدا نماز بخواند سپس افطار کند، اما در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «تقدّم الصلاة علی الأفطار الّا أن تکون مع قومٍ یبتدئون بالإفطار فلا تخالف علیهم وأفطر معهم؛[6] نماز را بر افطار مقدم بدار مگر آنکه در میان گروهی باشی که ابتدا افطار می کنند. پس در آن صورت با آن ها مخالفت نکن و با آن ها روزه بگشا».

اهمیت این سخن معصوم که آگاهی به رجحان اعمال و تزاحم آن ها دارد، در توجه به دیگران و رعایت حال آنان است. هنگامی که ميهمانانی منتظر شخصی هستند تا نمازش را پایان دهد و به آنان بپیوندد، چه بسا رنج تحمل گرسنگی شان از استحباب نماز او می کاهد. در چنین مواقعی رعایت حال دیگران اهمیت بیشتری دارد تا انجام مستحبات.

کسی که رعایت زهد موجب بداخلاقی او می شود، طبعاً چنین زهدی بر او روا نیست. خوش اخلاقی نسبت به زهد اهمیت و رجحان دارد. در اینجا نیز بداخلاقی یک مزاحم زهد است. هرچند اصل، رعایت زهد در تمام شئون زندگی است، از مزاحمات زهد نباید غافل شد. به عنوان مثال در باب مسأله مراء که مشهور فقها قائل به حرمت آن هستند، این مسأله جاری است. فرض کنید با فردی در مسأله ای اختلاف نظر دارید و حق نیز با شماست. در این صورت اگر شما با این نیت که حرف خود را به کرسی بنشانید و بیان حق اهمیتی برایتان نداشته باشد، با او مناظره کنید، بنا بر نظر مشهور فقها مرتکب حرام شده اید. البته گاهی پیش می آید که انسان هدفش تنها بیان حق است و برای اثبات حق بیش از ده یا صد بار تلاش می کند و طبیعتاً از این طریق شخصیت و جایگاهی نیز به دست می آورد. مهم این است که انسان هدف خود را خالص کند. مراء از امور قصدیه است و اگر فردی با مطرح کردن مسأله ای بخواهد خودش را ثابت کند، او اسیر شهوت و غرض های نفسانی شده است.

شایسته است انسان در تمام موارد این چنینی زهد را نصب العین خود قرار دهد. در این صورت به موفقیت دست خواهد یافت. در این مسیر اگر از صد در صد به ده درصد از زهد هم دست یافت، خوب و پسندیده است. اما اگر شخصی تصمیم بر رعایت زهد نگیرد، هرچند که به حرام نیفتد، حیف است که عمر خود را اینگونه بگذراند. انسان باید در تمامی حالات بر رعایت زهد مصمم باشد، مگر اینکه مزاحم اهمی پیش آمد کند.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین

[1]. روضة الواعظین وبصیرة المتعظین، ج2، ص440.

[2]. ارشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج1، ص18 (چ: قم، شریف الوضی: 1412ق).

[3]. نهج البلاغه، خطبه 132.

[4] .سورۀ معارج، آیۀ 4.

[5] .الوافی، ج 26، ص 141.

[6] . المقنعة، ص 217.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.