LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"دگرخواهی در فرهنگ اسلامی"
سلسله بیانات اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله (کلام معرفت ۲۲)
کد 44965
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 18 اردیبهشت 1403 - 28 شوال المكرّم 1445

بسم الله الرحمن الرحیم

هدف از آفرينش

خدای تبارک و تعالی در قرآن کريم درباره حکمت آفرينش انسان فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛[1] و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند».

علت آفرينش همه انس و جن در آيه فوق پرستش معرفی شده است. عبادت يا همان پرستش بر همه اعمال عبادی، اعم از نماز و روزه و قرائت قرآن و ذکر و دعا و غيرذلک است. خدا ما را آفريده است که عمر خود را در پرستش او صرف کنيم و روزها و شب ها در حدّی که می توانيم به عبادت خدای متعال مشغول شويم. البته عبادت معنای وسيع تری هم دارد که از معنای ظاهری آن فراتر است که در آن صورت دايره گسترده تری از اعمال را در بر می گيرد. باوجود اهميت بسيار عبادت در نزد خدای متعال ـ که در آيه فوق هدف از آفرينش انس و جن دانسته شده است ـ روايات و احاديث فراوانی از معصومان عليهم السلام به دست ما رسيده است که برآوردن حاجت برادران مؤمن و خواهران مؤمنه را بسيار برتر و بافضيلت تر از عبادات دانسته است. اين آموزه نه تنها در اقوال معصومان عليهم السلام، بلکه در افعال و تقريرات آن ها هم به گستردگی ديده می شود. در اين باره داستان های فراوانی در کتاب های تاريخ و حديث از رفتار معصومان عليهم السلام نقل شده است. داستان زير درباره حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام نکات آگاهی بخشی درخصوص اهميت برآوردن نيازهای مؤمنان به دست ما می دهد.

قطع کردن طواف

حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام روزی در حال طواف به گرد خانه خدا بود که يکی از مؤمنان از او حاجتی طلبيد. حضرت طواف خود را قطع کردند و به کنار مسجد الحرام رفتند و حاجت آن مؤمن را برآورده کردند و سپس طواف خود را از همان جايی که قطع کردند دوباره ادامه دادند و طواف خود را کامل نمودند.

حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام امام و معصوم هستند و ملاک های احکام خدای متعال را به خوبی می دانند و گذشته از آن، رفتار و گفتار ايشان ملاک احکام الهی نيز هست. حضرت هنگامی که طواف خود را برای برآوردن حاجت مؤمنی قطع می کند، پيداست که فضيلت برآوردن حوائج مؤمنان بيشتر از ثواب طواف به دور خانه خداست. اگر جز اين بود، حضرت طواف خود را قطع نمی کردند، زيرا چيزی که فضيلت آن کمتر باشد را فدای امری باید کرد که اجر و پاداش آن بيشتر است.

عمل معصوم عليه السلام ـ همان گونه که اشاره کرديم ـ راهنمای ما در انجام اعمال و احکام الهی است. از همين داستان می توان به بافضيلت تر بودن برآوردن حاجت مؤمن نسبت به طواف به دور کعبه پی برد. اتفاقاً يکی از مؤمنان حاضر در آنجا که رفتار حضرت عليه السلام را ديد، به نزد ایشان آمد و دليل آن را جويا شد. حضرت به او فرمود: برآوردن حاجت مؤمن در نزد خدای متعال از يک طواف، يک طواف و يک طواف و... برتر است. حضرت تا ده بار در جمله خود عبارت «يک طواف» را تکرار نمودند، هرچند می توانستند به جای ده بار تکرار آن، بفرمايند ده طواف. پيداست که در تکرار ده بار اين عبادت تأثيری هست که بيانگر اهميت و تأکيد فراوان آن است.

حضرت می توانستند با اندکی تأخير و پس از کامل کردن طواف خود، حاجت آن مرد را برآورده کنند، اما طواف خانه خدا را ـ با همه اهميت و ثواب آن ـ قطع کردند و در برآورده کردن حاجت آن مؤمن درنگ نکرده و آن را بر طواف ارجح دانستند. از اين کار فهميده می شود که حضرت نمی خواستند عمل افضل را به تأخير بیندازند. از اين رو آن را بر طواف مقدم کردند که قطعاً فضيلت آن، به پای برآوردن حاجت مؤمن نمی رسد.

اجر نشستن در کنار بيمار

مصادف يکی از اصحاب حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بود. فرزندش محمد بن مصادف به همراه شخصی به نام مرازم راهی مدينه منوره می شوند. در اين سفر مرازم بيمار می شود و در خانه می ماند. محمد بن مصادف که همسفر او بود، او را رها می کرد و به مسجد النبی صلی الله علیه وآله می رفت و در آن جا نماز می خواند، زيرا شنيده بود که نماز خواندن در مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله چه ثواب و اجر بزرگی دارد.

مثلاً در برخی روايات درباره فضيلت آن چنين آمده است که اجر هر دو رکعت نماز که در مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله خوانده شود، معادل صد هزار رکعت نمازی است که در جاهای ديگر می خوانند، يعنی هر رکعت نماز در مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله از پنجاه هزار رکعت معمولی بافضيلت تر است، و خيلی روايات ديگر که به فضيلت مندی و تبرّک موجود در مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله اشاره می کنند.

محمد بن مصادف هم توصيف اجر و پاداش نماز خواندن در مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله را شنيده بوده و لذا شديداً دوست داشت که در آن مدت کوتاه که در مدينه بودند از آن فرصت استفاده کند و از اجر عظيم موجود در نماز خواندن و عبادت در مسجد النبی صلی الله علیه وآله بهره مند گردد. از اين رو گاهی دوست بيمار خود را رها می کرد و به سوی مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله می رفت.

اين موضوع دوست او، مرازم را آزرده خاطر کرده بود. هنگامی که حالش خوب شد و از سفر خود بازگشتند، شکايت محمد بن مصادف را به نزد پدرش برد و گفت که چه حال ناخوشی براثر آن بيماری به او دست داده بود و فرزندش او را در آن حال رها می کرد و برای خواندن نماز به مسجد پيامبر صلی الله عليه وآله می رفت. مصادف هم که اين مسأله ذهن او را مشغول کرده بود آن را نزد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مطرح می کند.

در روايت آمده است که حضرت عليه السلام به دنبال او فرستادند و به او فرمودند: «عنده أفضل من صلاتك في المسجد؛[2] نشستن تو در نزد او، از نمازت در مسجد برتر است». در اين روايت ذکر نشده است که محمد بن مصادف دوست خود را بدون غذا باقی گذاشته باشد يا در دوا و درمان او کوتاهی کرده باشد، فقط صحبت از ترک کردن او در برخی اوقات است.

بيمار معمولاً هنگامی که مدت بيماری اش طول بکشد، بی حوصله و بی تاب می شود. از اين رو دوست دارد کسی در کنار او بنشيند و با او سخن بگويد. حضرت امام جعفر صادق عليه السلام اين کار، يعنی بيمارداری و نشستن در کنار بستر بيمار را از نماز در مسجد النبی صلی الله علیه وآله که هر رکعتش معادل پنجاه هزار رکعت ثواب دارد برتر می داند. برخی روايات هم اجر آن را بيش از اين گفته اند. برخی خدمات به بيمار مربوط به دوا و درمان و مراقبت های لازم از او می شود، اما در این روایت سخن فقط درباره قعود يا همان نشستن در کنار بستر بيمار است.

جامعه آرمانی اسلامی

جامعه ای که تا اين اندازه اعضای آن نسبت به هم احساس مسئوليت می کنند که تنها گذاشتن بيماری را در بستر بيماری روا نمی دارند، گذشته از برطرف کردن نيازهای درمانی بيمار، جامعه ای متعالی و پايبند به فضيلت است. زيستن در اين جامعه بی شک بسيار شادی بخش خواهد بود. مأنوس شدن با بيمار و کاستن از رنج های او از نيازهای روانی اوست. توجه به اين امر از مسائلی است که امامان معصوم عليهم السلام بدان توجه داده اند و آن را تا آن حدی ارزشمند خوانده اند که از نماز در مسجد النبی صلی الله علیه وآله که بسيار بافضيلت است، بهتر و بافضيلت تر می دانند.

فرهنگ حاکم برچنين جامعه ای بی ترديد از منبعی سرشار و غنی سرچشمه می گيرد. اگر به احکام و قواعد شرعی و اخلاقی بيان شده ازسوی معصومان عليهم السلام بنگريم، درمی يابيم که چه منبع و سرچشمه معرفتیِ بزرگی در ورای فرهنگ اسلامی نهفته است و آن را از معارف و دانش گسترده خود سيراب می کند. بهره گيری از اين منبع سرشار، افراد آن جامعه را با سطح والايی از انسانيت و فرهنگ آشنا می سازد که در جهان نظيری برای آن نمی توان‌ایاییی يافت.

اين فرهنگ به واسطه جبرئيل امين به حضرت رسول اکرم صلی الله عليه وآله رسيده است. به عبارتی از خدای متعال اخذ شده است و امامان معصوم عليهم السلام آن را برای ما شرح و تدوين کرده اند.

در فرهنگ معصومان عليهم السلام عبادات از قبيل نماز و حج و روزه و غير آن، با همه جايگاه و ارزش والايشان در برابر ياری رساندن به مؤمنان و برطرف کردن مشکلات آنان، در رده ای پايين تر قرار دارند. اين موضوع در بسياری رويدادها که تاريخ و حديث برای ما از رفتار معصومان عليهم السلام نقل کرده است آشکار مشاهده می شود.

فرهنگ اهل بيت عليهم السلام

آنچه از حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام در اين قسمت مطرح شد، گوشه ای از فرهنگ باشکوه اسلام را به ما نشان می دهد. حضرت در آن داستان، طواف خود را نيمه کاره رها کرد و فوراً برای برآوردن حاجت آن مؤمن اقدام نمود، در حالی که می توانست اصطلاحاً جمع بين الأمرين کند و پس از اتمام طواف، حاجت آن شخص را برآورده سازد، اما اين کار حضرت عليه السلام و این فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام که به اصحابشان فرمودند، بيانگر اهميت و فضيلت دستگيری از مردم و توجه به حوائج مؤمنان است. رواج و سيطره اين فرهنگ بر مردم آثار مثبت بسياری بر جامعه به جا می گذارد و شرايط زندگی را برای آنان به مراتب خوشايندتر و راحت تر می سازد. بی راه نيست اگر بگوييم سعادتی بالاتر از اين نصيب جامعه ای نمی شود.

توجه به احتياجات گوناگون مردم و مهم تر دانستن آن از عبادات، باعث پيشبرد آن جامعه می شود. در چنان جامعه ای اگر کسی بخواهد ازدواج کند و از عهده مخارج آن برنيايد، مساعدت های اطرافيانش از قبیل مساعدت های اقتصادی و اجتماعی و غيرذلک هستند. بيماران در چنين جامعه ای ديگر نگران مخارج دوا و درمان خود نيستند. حتی اگر امکان پرداخت آن را نداشته باشند با توجه هايی که اطرافيانشان و مؤمنان ديگر به اوضاع و احوال ايشان دارند، هزينه های او را برآورده می کنند و حتی در مدت بيماری اش او را ترک نمی کنند و از نظر روحی به او ياری می رسانند.

اين مسائل اگر امروزه در جوامع ما رنگ باخته اند و اصطلاحاً کم رنگ تر شده اند، نمی توان از عدم وجود آن ها سخن گفت اما سخن بر سر همه گير شدن و رواج آن در همه جامعه و تبديل شدن آن به يک فرهنگ است. اگر درباره اين فرهنگ امروزه به «النادر كالمعدوم» سخن بگوييم، سخن بيهوده ای نگفته ايم. به هرحال پيروی کامل و متابعت تام از مکتب اهل بيت عليهم السلام جامعه را به اين فرهنگ غنی و نمونه والا و مساعد برای زندگی سوق می دهد؛ چيزی که متأسفانه جوامع بشری همواره از عدم دستيابی به آن رنج می برده اند. در اين جامعه آرمانی مشکلات فردی انسان ها در سطحی عمومی حل و فصل می شود. به واقع هر مشکل فردی مشکلی اجتماعی است و به همه افراد آن جامعه ربط و دخل دارد. مردمان اين جامعه با همه پايبندی به عبادات دينی، توجه به برادران دينی را بر عبادات اولويت می دهند. اين امری عظيم است و برکات و آثار مثبت فراوان به بار می آورد. هرچند ما از اين فرهنگ بسيار فاصله گرفته ايم و شايد هم تحقق کامل آن اکنون برای ما ميسّر نگردد، اما نزديک شدن به آن، به طور نسبی بی شک به بهبود اوضاع جامعه و ايجاد فضايی نسبتاً بهتر و راحت تر برای زندگی می انجامد.

اميدوارم که خدای تبارک و تعالی به همگی توفيق عملی ساختن اين فرهنگ و منتشر کردن آن را در دنيا عنايت بفرمايد.

وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرين

[1]. سوره ذاريات، آيه 56.

[2]. الوافي، ج۱۴، ص۱۳۱۰.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.