بسم الله الرحمن الرحیم
عام و خاص در آموزه صدقه دادن
در حديث شريفی حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از جدّ والا تبار خود، حضرت رسول خدا صلی الله عليه وآله می فرمايد: «الصدقة تدفع البلاء وهي أنجح دواءاً وتدفع القضاء وقد أبرم إبراماً؛[1] صدقه بلا را دور می کند و به حق مؤثرترين داروست. نيز قضای الهی را هرچقدر محتوم و قطعی باشد، دور می گرداند».
صدقه در فرهنگ اصطلاحات اسلامی دربردارنده دو مفهوم عام و خاص است. در معنای خاص به غذايی که پخته شده يا هنوز خام و نپخته است و به کسی داده شود، اطلاق می شود؛ خواه آن فرد نيازمند باشد يا بی نياز. البته شکی نيست که اجر و ثواب آن ها يکسان نيست. صدقه ای که به فرد فقير داده می شود، اجرش با صدقه ای که به غيرفقير داده می شود فرق می کند. و به همين سياق، صدقه ای که به والدين عطا می شود، صدقه ای که پدر و مادر به اولاد می دهند، صدقه ای که به ارحام و خويشان بخشيده می شود، يک جور نيست. حتی صدقه ای که به فقير مريض داده می شود، با صدقه ای که به دست فقير غيرمريض می رسد، در اجر و ثواب همانند نيستند. بيماری چه بسا باعث زمينگير شدن فقير و وخيم تر شدن حال او گردد. پس کمک به او به مراتب پرارج تر از فقرای ديگر است.
به همين شکل صدقه در حالات مختلف و با پاداش های متفاوت در مفهوم خاص صدقه جا می گيرد. از آن سو معنا و مفهوم عام صدقه است که نوع ديگری از صدقه است و در لسان معصومان عليهم السلام و به طور کلی فرهنگ اسلامی شنيده می شود که عموميت بيشتری دارد و مصاديق آن، عموم کارهای خير را شامل می گردد.
خريدن خانه برای کسی که سرپناهی ندارد و لباس تهيه کردن برای فردی که پوشش مناسبی ندارد، از مصاديق عام صدقه هستند. سخن نيک که تأثيری سودمند بر ديگران بگذارد نيز بنا به روايت از انواع صدقه است. حضرت پيامبر صلی الله علیه وآله در نصايح خود به ابوذر غفاری فرموده است: «يا اباذر، الکلمة الطيبة صدقة وکلّ خطوة تخطوها إلی الصّلوة صدقة؛[2] ای ابوذر، سخن نيک صدقه است. نيز هر گام که به سوی نماز خواندن برداری، صدقه ای به شمار می آيد».
سخنی که گفتن آن فايده ای برای ديگران دارد، يا گرهی از کار کسی می گشايد، از حيث عملکرد همانند صدقه خاص عمل می کند. از اين رو، در آيين اسلام آن را در مفهوم عام صدقه جا داده اند. دور کردن مسائل آسيب رسان مزاحمت آفرين از راه مردم هم در روايت معصومان عليهم السلام نوعی صدقه بيان شده است: «إِمَاطَتُكَ اَلْأَذَى عَنِ اَلطَّرِيقِ صَدَقَةٌ؛[3] رفع مزاحمت از مسير عبور مردم صدقه است».
همين که چيزی باعث شود شخص ديگری، مثلاً فردی نابينا زمين بخورد و خدای ناکرده بلايی سر او بياید، برداشتن آن از مسير او خدمت بزرگ به او محسوب می شود و صدقه نافعه است.
صدقه در معنای عام خود هرگونه خير و نعمتی است که انسان به ديگران می رساند، خواه اعطای مال يا غذايی باشد، يا راندن سخنی نيک و يا انجام کاری منفعت بخش. از اين رو، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام صدقه را دافع بلای حتمی و مبرم می داند. بلا قضای الهی است. صدقه نيز قضای الهی است. در تعارض اين دو، بنا به فرمايش امام علیه السلام صدقه بلا را هرچند در قضای الهی حتميت يافته است، دفع می کند. حضرت تأکيد فرمودند:«فقد ابرم ابراماً». ابراماً مفعول مطلق و مصدر فعل أبرم و أُبرم ماضی مجهول است.
از مجموع اين استعمالات ادبی روی هم رفته فهميده می شود که اگر بلای الهی مؤکداً قرار باشد که نازل شود، صدقه دافع قضای مبرم الهی است.
لقمه ای در برابر لقمه
در اين زمينه داستان های زيادی در کتاب های تاريخ و حديث نقل است. به اين مناسبت به داستان هايی که مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه در کتاب شريف ثواب الأعمال وعقاب الأعمال نقل فرموده اند، اکتفا می کنيم. ديگران نيز اين داستان را به شيوه های گوناگون مرسلاً یا سنداً در کتاب های خود نقل کرده اند.
در ميان بنی اسرائيل قحطی شديدی می افتد، به گونه ای که مردم از تهيه قوت خود عاجز می مانند، مثلاً اگر جمعيتشان يک ميليون نفر باشد، تنها دويست هزار نفر از آنان می توانستند چيزی برای خوردن بيابند. خاصه در آن زمان که وسايل ارتباطی امروزی فراهم نبوده است، به راحتی نمی شد که مايحتاج مردم منطقه ای که به قحطی گرفتار شده اند را از مناطق ديگر فراهم کرد. از اين رو اگر جايی در تاريخ سخن از قحطی به ميان می آيد، آسيب های ويرانگر زيادی به جا گذاشته است.
داستان از زبان معصوم علیه السلام چنين روايت شده است که روزی زنی در ميان قوم بنی اسرائيل در دورانی که قحطی توان از مردم ربوده بود، تکه نانی در دست گرفت که بخورد. در همان لحظه صدای فردی را شنيد که از شدت گرسنگی ناله می کرد. وجدان زن او را از خوردن نان باز داشت. با خود انديشيد که خوردن يا نخوردن آن قرص نان تغيير چندانی در حال او نخواهد داشت ولی آن مرد گرسنه بی گمان بسيار به آن نان نيازمند بود، لذا آن لقمه نان را به جای آنکه خودش بخورد به آن مرد گرسنه بخشيد.
حضرت علیه السلام فرمودند چندی نگذشت که گرگ بچه کوچک آن خانم را از جلوی چشمان آن زن ربود و پا به فرار گذاشت. گرگ سر به بيابان گذاشت و می رفت تا جايی خالی بيابد و آن بچه را بخورد. مادر آن بچه نيز از روی عاطفه و احساس مادرانه خود در پی گرگ می دويد. شرايط دشواری بود، چراکه نه فقط آن بچه، بلکه مادر هم ممکن بود به دست آن گرگ تکه پاره شود. اما مادر آرام و قرار نداشت و گريان و نالان به دنبال آن گرگ می دويد.
در روايت آمده است که ناگهان خدای متعال بچه را از دهان گرگ گرفت، مثلاً شايد ملکی بر سر آن گرگ نهيبی زده باشد و يا به نحوی ديگر يکدفعه گرگ بچه را از دهان خود بر زمين افکند و رفت. مادر شاد و خوشحال بچه اش را در بغل گرفت. ناگهان ملکی ندا می دهد که «لقمة بلقمة؟»، يعنی آيا راضی شدی، اين لقمه را در عوض آن لقمه به تو بخشيديم؟
آری؛ بچه قوت آن گرگ بود. گرگ تکليف ندارد و چه بسا قضای محتوم الهی بر آن مقدر گشته بود که در آن روز آن گرگ بچه آن مادر را بخورد اما آن مادر به سبب صدقه ای که به آن گرسنه بينوا داده بود از پاداش خداوندی محروم نماند و در لحظه دشوار به فرياد مادر رسيد و بچه اش را از دهان آن گرگ گرفت و به او بخشيد. آن لقمه ای که مادر به آن گرسنه داده بود، اين بلای سنگين را از او دفع کرد. خدای ناکرده اگر آن مادر بچه خودش را از دست می داد از شدت اندوه و غصه جان می داد اما خدای متعال به پاس از خود گذشتگی اش و توجه به محرومان و فقرا، او را فراموش نکرده و اجری هزاران بار مضاعف به او عطا نمود.
التزام هميشگی به صدقه دادن
مفهوم عام و خاص صدقه موضوع اين گفتار بود. ديگر اينکه پاداش دهی خدای متعال در قبال صدقات ما، نه همچو پاداش های دنياست. خدای متعال پاداشی هزاران هزاربار افزون تر به بنده خودش عطا می کند، همان گونه که جان بچه ای را در قبال لقمه نانی به مادرش می بخشد.
در فرهنگ اهل بيت علیهم السلام و از منظر اسلام راستين قضای الهی را هرچقدرهم مبرم و حتمی باشد، می توان با صدقه ای دفع نمود. از اين رو چه بسيار مردان و زنانی که با دادن صدقه ای جزئی از بلاهای حتمی و کشنده جان سالم به در بردند. صدقه آثار فراوانی بر زندگی ما دارد. بلاهای بسياری را از زندگی های ما دفع می کند. بلاهايی که ممکن است نه در همين نزديکی، بلکه در ماه ها و حتی سال ها بعد برای ما مقدر شده باشد، همه با صدقه دفع می شود. حتی بلاهای اخروی که بسا دشوارتر و ضررآفرين تر هستند را نيز می توان با صدقه دفع کرد.
از اين رو صدقه دادن، چه در معنای خاص آن و چه عام، بايد از اعمال دائمی ما شود. غذايی که انسان به ديگران، خاصه به فقرا می دهد و به نوعی آتش فقر آنان را با آن می خواباند، موجب می شود که خدای متعال او را از آتش غضب خود در جهنم ايمن گرداند.
توجه به ديگران و کوشيدن در راه اصلاح زندگی و احوال آنان، درون مايه آموزه مهم صدقه دادن است. در اين معناست که اعمال خير به کلی، حتی سخنانی که منفعت بخش هستند و گرهی از کار کسی می گشايند و يا اسباب هدايت و اصلاح ديگران می گردند نيز در دايره مفهوم صدقه، به معنای عام آن، جای دارند.
اميد آنکه خدای متعال توفيق عمل کردن به اين معارف را به همگی ما عنايت بفرمايد.
وصلی الله علی محمد وآله الطّاهرين
[1]. بحارالأنوار (چ بيروت، 1403ق)، ج93، ص137.
[2]. بحارالأنوار (چ بيروت، 1403ق)، ج74، ص85.
[3]. بحارالأنوار، ج۷۲، ص۵۰.