LOGIN
بیانات
alshirazi.org
"سياه و سفيد اعمال انسان"
سلسله بیانات اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله (کلام معرفت ۲۹)
کد 47973
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 مهر 1403 - 25 ربيع الأول 1446

در کتاب شريف الکافی حديثی از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده است که هرچند در بردارنده داستان کوتاهی است اما جوانب گسترده و نکات بسياری دارد. حضرت در آن روايت می فرمايد که در نزد رسول خدا صلی الله عليه وآله از يکی از مسلمانان ياد کردند که سخت بيمار شده است. حضرت صلی الله علیه وآله با عده ای از اصحاب به عيادت او رفتند. هنگامی که بر سر بالين او رسيدند آن مرد در حالت اغما بود. اغما نوعی بيهوشی است. اگر اين بيهوشی به هنگام موت و در لحظات منتهی به آن باشد، قرآن کريم از آن تعبير به «سکرة» می کند. زمان آن نيز از چند لحظه تا چندين ساعت و يا حتی چندین روز هم ممکن است به طول انجامد. اين مدت بيهوشی چه طولانی باشد يا کوتاه، فاصله ميان دنيا و جهان آخرت است. در آن مدت که غالباً کوتاه است آدمی از اين دنيا به سوی آخرت رحلت می کند.

حضرت در لحظات سکرات موت بر سر بالين آن بيمار می رسد. حضرت صلی الله علیه وآله ـ آن گونه که خود فرموده است ـ به عزرائيل فرمودند که آن مرد را رها کند و روحش را برگرداند، چون قصد دارند که از او سؤالی بپرسند. عزرائيل هم فرمايش حضرت صلی الله علیه وآله را اطاعت کرد. در جا مرد محتضر چشم گشود و به پاس احترام به رسول خدا صلی الله علیه وآله سرش را قدری بلند کرد. حضرت به او فرمود: چه می بينی؟ عرض کرد: يک سياهی بزرگ و يک سفيدی بزرگ را دارم می بينم. حضرت فرمود: کدام يک از آن دو به تو نزديک تر است؟ گفت: سياهی.

حضرت دعای کوتاهی را به آن مرد تلقين کرد که بخواند. آن مرد هم آن را زمزمه کرد و دوباره بيهوش شد. حضرت ديگربار از عزرائيل خواست که روح او را برگرداند و مهلتی دوباره بيابد تا قدری با او سخن بگويند. مرد دوباره به هوش آمد. حضرت دوباره از او سؤال کردند: چه می بينی؟ گفت: يک سفيدی بزرگ و يک سياهی بزرگ. نيز در سؤال بعدی حضرت که از او پرسيدند کدام يک به تو نزديک تر است، عرض کرد: سفيدی. معلوم شد که از دعايی که حضرت صلی الله علیه وآله به او تلقين کرد و آن را خواند سياهی از او دورتر رفت.

آنچه درباره آن شخص در روايت فوق آمده حادثه ای منحصر به ايشان نيست و برای هر انسانی بيش و کم به هنگام مرگ و نزع روح رخ می دهد. در آن هنگام اعمال و رفتار انسان ها تجسم می يابد و به صورت توده ای از سفيدی يا سياهی فراروی انسان قرار می گيرد. اگر نسبت به ديگران خوبی کرده باشد، يا حتی نسبت به حيوانات و جمادات خوبی کرده باشد، و به کارهای خير مثل فرش کردن مسجد و تجهيز حسينيه و امثال آن ها پرداخته باشد، همه آن ها بر سپيدی اعمالش می افزايد و توده سفيد اعمال نيکش را سفيدتر و بزرگ تر می کند. و اگر خدای ناکرده بدی کرده است، مثلاً مالِ کسی را غصب کرده است، يا پولی را بدون هيچ وجه شرعی تصاحب کرده باشد، و يا هرگونه شر و بدی ديگری مرتکب شده باشد، اين ها موجب افزودن بر تيرگی ها در اعمالش می شود و همگی آن ها در نامه اعمالش اثری بد دارد و به هنگام مرگ هم تجسمی ناخوشايند می يابد و همچون توده ای سياه و هولناک در برابر انسان ظاهر می شود.

آنچه در روايت مذکور که رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله به عيان و آشکارا به يارانش نشان داد، اين حقيقت را برای ما مسلم می کند که همه کارهای ما در نامه اعمالمان ثبت می شود و پس از مرگ و حتی از همان لحظات سکرات موت، شاهد آن ها خواهيم بود. خوبی و ثواب ها به صورت اموری خوشايند در می آيند و گناهان و ظلم تجسم هايی هولناک می يابند و بر نگرانی و رنج ما در آن دنيا می افزايند.

هرچند حديث مذکور ناظر به لحظات پيش از مرگ است، اما تجسم اعمال نيک و بد محصور فقط به آن لحظات نيست. آنجا آغاز راهی دراز است. سپيدی و سياهی تجسم يافته از اعمال نيک و بد ما، بيانگر حقيقتی کلی و اجمالی از اعمال ماست. بعد از آن، اوضاع در قبر و عالم برزخ و به هنگام نشر و در روز قيامت و در پيشگاه عدل الهی و در حيات اخروی در بهشت يا خدای ناکرده در جهنم هم براساس خوب يا بد بودن اعمالی است که در دنيا انجام داده ايم.

تجسم اعمال پس از مرگ

اعمال انسان، که سخنان و رفتارها را نيز علاوه بر کردار انسان شامل می شود، در جهان آخرت، يعنی دقيقاً پس از مرگ و حتی در آستانه مرگ، فراروی انسان مجسّم است و همراه و لازم اوست. در اين باره روايات ناظر به عالم آخرت همگی به اين حقيقت اشعار دارند، مثلاً درباره قبر، تعريف «القبر صندوق العمل؛[1] قبر صندوق عمل است» از معصومان عليهم السلام در دست است، يعنی قبر نه تنها دربردارنده تن آدمی است، بلکه اعمال او را نيز در خود جای داده است. به عبارتی در جهان آخرت، تنها اعمال انسان به همراه او باقی می ماند و جز آن، هرچيز ديگری از اين دنيا از او جدا می شود. در اين خصوص روايات فراوان است. نيز قريب به اين معنا که «الإنسان يُدفن و تُدفن اعماله معه» از معصومان عليهم السلام نقل شده است.[2]

همان گونه که گفتيم قريب به اين مضمون فراوان از معصومان عليهم السلام مطالبی نقل شده است. جالب آنکه در برخی مکاشفات نيز مفاهيم مذکور از جانب ائمه علیهم السلام تجسّم يافته است. از آن جمله می توان به مکاشفه ای که مرحوم حاج شيخ عباس قمی رحمه الله نسبت به خودشان يا شخص ديگری نقل کرده اند اشاره کرد. ناگفته نماند که کشف چه در عالم رؤيا يا عالم واقعيت روی دهد، منعی در پذيرش آن نيست، البته به شرط آنکه با آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام سنخيت داشته باشد.

مرحوم شيخ عباس قمی مکاشفه مذکور را نقل می کند که جوان زيبارويی را می بيند که وارد قبری می شود. کمی بعد سگ سياهی را می بيند که نزديک آن قبر می شود و درون آن می رود. کمی بعد آن جوان زيبا را خون آلود و زخمی می بيند که از درون آن قبر بيرون می آيد. پيدا بود که با سگ درگير شده بود و زخمی و با تن و پيراهن خونين از قبر بيرون آمده است. به تعبيری اين دو تجسم اعمال خوب و بد آن فرد بودند، جوان زيبا رو همان اعمال خوب او و آن سگ زشت رو اعمال بد آن شخص را تجسم می کردند. آخرالأمر معلوم شد که سگ، که همان اعمال بد آن شخص است، بر اعمال خوب او فائق آمده و سرانجام بدی برای او رقم خورد.

از آنچه رفت به خوبی پيداست که حال و وضع انسان در اين دنيا و در آخرت، بستگی و ارتباط تنگاتنگ با اعمال او دارد، هرچه در اينجا انجام می دهد پس از مرگ ملازم و همراه اوست و سرنوشت او را در سرای ابدی رقم می زند. چه بسا کارهای خوبی که زحمت چندانی نداشته باشد يا اتفاق هايی که چندان هم برای شخص هزينه آور نباشد، در آن دنيا به دفعات بيشتر و بزرگ تری مجسم می گردد. پس چه خوب است که در اين دنيا ره توشه ای خوب برای سفر آخرت خود برگيريم تا حال و وضع خوبی در آن جا داشته باشيم.

اعمال نیک و بد

همان گونه که در روايت مذکور در آغاز بحث آمد، اعمال نيک و بد انسان به صورت توده ای از سفيدی و سياهی به هنگام مرگ و در لحظات نزع روح به سراغ او می آيند. پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله با دعايی که در حق آن شخص کرد، آثار بد اعمالش را از او دور کرد. اگر دعای آن حضرت صلی الله علیه وآله نبود، همان بدی ها، قرين او در جهان آخرت می شد. اما حضرت صلی الله علیه وآله با دعايی که به آن شخص تعليم فرمود، او را مشمول رحمت واسعه الهی قرار داد و شر سيئات را از او دور کرد.

حاصل سخن اينکه اعمال ما قرين ما در جهان آخرت است. تا هنگامی که فرصت حيات دنيايی در اختيار ماست بايد برای جبران گناهان خود تلاش کنيم. حق الناس را، که خدای متعال قسم خورده است که از آن نمی گذرد با کسب حلاليت از صاحبان آن، از گردن خود رها کنيم. برای حقوق الهی که ضايع کرده ايم هم بايد درصدد تلاش و جبران برآييم. در اين ميان آن گونه که آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام فرموده اند با توبه و استغفار به درگاه الهی می توان از رحمت بی کران او بهره مند شد و از شرّ آثار ناخوشايند آن در سرای آخرت در امان ماند.

اميد آنکه خدای متعال همگی ما را به اين امر مهم موفق بدارد، وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرين.

 

[1]. در اشعار حکمت آميز حضرت اميرمؤمنان علیه السلام، اين دو بيتی مشهور است:

يا من بدنياه اشتغل     قد غرّه طول الأمل

والموت يأتي بغتة     والقبر صندوق العمل

(از: منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج4، ص406).

ترجمه: ای آنکه به دنيای خود مشغول شده است. و آرزوهای بلند او را فريب داده است. حال آنکه ناگهان مرگ فرا می رسد، و قبر انباشتگاه و صندوق اعمال انسان است.

[2]. در روايت بلندی قيس بن عاصم از رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله از جمله چنين نقل می کند:

«وانه لابدّ لك يا قيس من قرين يُدفن معك وهو حیّ وتُدفن معه وانت ميّت، فإن کان کريماً أکرمك وإن کان لئيماً أسلمك ثمّ لا يحشر الّا معك ولا تبعث الّا معه ولا تسأل الّا عنه، فلا تجعله الّا صالحاً فإنه إن أصلح آنست به وإن فسد لا تستوحش الّا منه وهو فعلك؛ ای قيس، تو را گريزی نيست از همراهی که با تو دفن می شود. حقّا که او در حالی با تو دفن می گردد که زنده است، اما تو با او دفن می گردی و مرده ای. اگر بخشنده باشد بر او می بخشد، و اگر بدخو باشد تو را تسليم [سختی ها] می گرداند، بی ترديد هماره تا محشور می شود و برانگیخته نخواهی شد مگر او همراه تو باشد. از چيزی جز او بازخواست نخواهد شد. پس بکوش که او را شايسته قرار دهی. اگر صلاح يابد با او مأنوس خواهی بود، و اگر فاسد باشد جز از او از چيزی هراسان نخواهی بود. او همان کردار توست» (امالی شیخ صدوق، ص3؛ تهران: 1418ق).