بسم الله الرحمن الرحیم
نعمت و نقمت
خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: «ثُمَّ جَعَلْنَاکمْ خَلاَئِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ کيْفَ تَعْمَلُونَ؛[1] آن گاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه رفتار می کنید».
مضمون این آیه شریفه این است که خدای متعال می فرماید که انسان ها بر روی زمین نسل در نسل سکنی گزیدند. هنگامی که نسلی از بین می رفت، نسلی دیگر جایگزین آن می شد و در همان شهرها و بر روی همان خانه ها، و مغازه ها و کارخانه ها و مکان ها، از نو خانه و کاشانه ای برپا می ساخت و در آخر آیه، خداوند انگیزه و هدف خود را از این تجدید نسل های پی در پی امتحان آنان معرفی کرده است.
هیچ چیز در دنیا خالی از جنبه امتحان نیست، یا ابزاری است برای آزمودن و یا خود بلا و امتحانی است فرا روی بشر. هر نعمتی که خدای متعال به بشر عطا می کند، اگر خوب به کار آید و در جایگاه شایسته اش استفاده شود و برای دنیا و آخرتش سودمند باشد، نعمت است. اما اگر این نعمت در جای درخورش به کار نرود و استفاده ای ناروا از آن شود، به جای آنکه نعمت باشد و مایه برکت و فزونی گردد، تبدیل به نقمت خواهد شد و عذاب خدا را در پی خواهد داشت. نقمت ـ یا همان نعمت های تباه شده ـ همانند نعمت می تواند دامن نسل های پس از او را نیز بگیرد و افرادی که به نوعی با این شخص در ارتباط هستند را در دنیا و آخرت گرفتار کند.
نعمت هایی که خدای متعال در بدن انسان قرار داده است و نیز نعمت هایی که بیرون از بدن او قرار دارد، یعنی نعمت هایی که تحصیل می شود و نعمت هایی که حاصل می گردد، به تناسب نحوه به کار بردن آن می تواند نعمت یا نقمت باشد. علم، ریاست، مال، سلامتی و بسیاری موهبت های دیگر اگر خوب استفاده شوند، نعمت اند، و اگر در راه بد به کار روند، نقمت و مستوجب عذاب الهی.
ثعلبه و استفاده نابجا در نعمت
با مرور آیات قرآن و جستجو در احادیث اهل بیت علیهم السلام به نمونه های بسیاری از هردو دسته برمی خوریم؛ افرادی که از نعمت های خدا در راستای فرمان های او بهره بردند و برای خود و دیگران، و چه بسا برای آیندگان نیز عواید نیکی به جای گذاشتند، و نیز کسانی که با استفاده نادرست از نعمت ها آن ها را هدر داده، به خود و دیگران جفا کردند.
یکی از این نمونه ها که کتاب های تفسیر و حدیث از آن یاد کرده اند داستان ثعلبة بن حاطب، صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله است. ثعلبه یکی از منافقان بود که نوشته اند برای تظاهر به دین اسلام در نماز پیامبر صلی الله علیه وآله و مجالس وعظ و ارشاد ایشان شرکت می جست و ملازم و همنشین ایشان بود.
ثعلبه که وضع مالی خوبی نداشت روزی از پیامبر صلی الله علیه وآله درخواست کرد که دعا کنند خداوند به او مال دهد. او در عوض حقوقی که از آن مال بر او واجب می شود را به صاحبانِ آن عطا خواهد کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: آیا نمی خواهی به من تأسی بجویی و از کردار من بیاموزی؟ اگر من از خدا بطلبم، کوه هایی از طلا و نقره در اختیارم قرار می دهد، اما من چیزی برای خودم طلب نکردم، تو هم مثل من باش.
ثعلبه سخن پیامبر صلی الله علیه وآله را شنید و رفت اما در دل به فرموده او راضی و خرسند نبود. از این رو پس از مدتی دوباره نزد پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شد و خواسته اش را تکرار کرد و از پیامبر صلی الله علیه وآله درخواست نمود که دعا کند خدا به او مالِ فراوان بدهد. در برخی نقل ها آمده است که سه بار به پیامبر صلی الله علیه وآله مراجعه کرد و درخواستش را تکرار نمود. عاقبت پیامبر صلی الله علیه وآله برای او دعا کرد.
مال یکی از مواد امتحانی مهم خداست. بسیاری در برابر این نعمت خداوند خود را باختند و فریفته اموال خود شدند، غافل از فانی بودن آن و باقی بودنِ نعمت های اخروی. یکی دیگر از امتحانات خدای متعال دعای رسولش است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای کسانی دعا فرمودند و ابوذر و سلمان و عمار شدند. از آن سو برای کسانی همچون ثعلبه ـ به خواست و اصرار خودشان ـ دعا فرمودند که اوضاع معیشتی و دنیایی آن ها سامان یابد و آباد گردد و متأسفانه با استفاده نادرست از اموالِ خود دچار دامِ دنیاطلبی شده، دنیا و آخرت خود را تباه کردند.
ناگزیر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله دست دعا به درگاه الهی بلند کردند و عرضه داشتند: «اللَّهُمَّ ارْزِقْ ثَعْلَبَةً مَالًا؛[2] بار خداوندا، ثعلبه را مالی روزی فرما».
نوشته اند که ثعلبه گوسفندانی خرید و پس از مدتی بر آن ها افزوده شد و دوباره خرید و فروخت و پی در پی سود کرد، به گونه ای که دیگر در خانه اش جایی برای آن ها نداشت واهل مدینه از کثرت آن ها به ستوه آمدند. در نتیجه مجبور شد در یکی از وادی های اطراف مدینه جایی برای گله خود دست و پا کند.
چند وقتی گذشت و گوسفندان ثعلبه زاد و ولد می کردند و بر شمار آن ها افزوده می شد. گله ثعلبه آن قدر بزرگ شد که دیگر در اطراف مدینه نیز نگهداری آن ها ممکن نبود. ناچار اندکی گله اش را از مدینه دورتر برد. پیش از این اوضاع ثعلبه هر روز و شب به خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله می رسید و به جز نماز صبح، به هنگام ظهر و شب پشت سر آن حضرت نماز می گزارد، اما با توسعه کارش و زیاد شدن جمعیت گله اش حضور او در نزد پیامبر صلی الله علیه وآله کمتر شد و یک روز می آمد و روز دیگر نمی آمد. او همینطور مشغله اش زیادتر می شد و بیش از یک بار در هفته نمی توانست خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله برسد. کم کم هر چند هفته یک بار فرصتی می یافت و به حضور پیامبر صلی الله علیه وآله می شتافت.
هر روز وضع مالی ثعلبه بهتر می شد، گوسفندانش اضافه می شدند و کار آن ها نیز می افزود. ثعلبه از صبح تا شب در آغل خویش به داد و ستد و سامان دادنِ گلّه خود مشغول بود و مدت مدیدی بر او گذشت که دیگر از فرط کار و مشغله هرگز فرصت دیدار پیامبر صلی الله علیه وآله برای او میسر نمی شد. در این هنگام آیه زکات نازل شد و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله افرادی را به سوی کسانی که از موارد زکات چیزی شامل اموالِ آن ها می شد فرستادند تا بر آن ها آیه زکات را بخوانند. با شنیدن آیه بسیاری به فرمان خدا تن دادند و زکات اموال خود را پرداختند.
ثعلبه نیز بر طبق آیه زکات باید زکات گوسفندانش را می پرداخت. مأموران زکات ازسوی پیامبر صلی الله علیه وآله به نزد او رفتند و آیه نازل شده را بر او خواندند اما ثعلبه از پذیرفتن این امر سر باز زد و گفت: «این زکات دیگر چیست؟ این همانند جزیه است که از کافران می گیرند. مگر ما را کافر پنداشته اید؟».
ثعلبه یکباره گذشته خود را به باد فراموشی سپرده بود. او همان کسی بود که بارها نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و از ایشان درخواست نمود که از خدای متعال برایش روزی فراخ و مالِ فراوان طلب کند و قول داده بود در صورت تحقق دعای پیامبر صلی الله علیه وآله هر حقی که برای دیگران در اموالش هست بپردازد، اما اکنون فریفته زیور دنیا شده و کاملاً از گفته خود سر باز زد.
مأموران زکات به سوی پیامبر صلی الله علیه وآله آمدند و سخن ثعلبه و ممانعتش را از پرداخت زکات گزارش دادند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یکباره فرمود: «يا ويحَ ثعلبة! يا ويحَ ثعلبة!؛ وای بر ثعلبه! وای بر ثعلبه!».
نعمت خدادادی که به ثعلبه داده شد، به سبب بهره ناشایستی که از آن برد و نادرست استفاده کرد، به جای آنکه مایه آبادانی و خیر دنیا و آخرتش گردد، سبب سرپیچی از فرمانِ خدا و نزول عذاب بر او شد.
هر نعمتی که درست استفاده نشود و در مجرای صحیح به کار نرود، بی گمان مبدّل به نقمت خواهد شد و عذاب خداوند به سبب آن نازل می گردد.
دو روی نعمت
نعمت پرفایده برق که امروزه بسیاری از اعمال و ابزارهای بشر به وسیله آن کار می کند و به اشکال مختلف به کار آدمی می آید، اگر درست استفاده نشود و در به کار بردنِ آن دقت و احتیاط کافی اعمال نشود، ممکن است خطرهای جانی و مالی بسیاری به وجود آورد. نعمت های خداوند نیازمند ضبط و توجه و التفات کافی هستند.
نعمت گاز که از دلِ زمین می جوشد و با ابزارهایی که ساخته و حاصل رشد دانش و خرد بشر است در اختیار او قرار گرفته، بسیار پیش آمده که مسبب تلف شدن انسان هایی شده است؟ عمده کار پخت و پز و گرم کردنِ خانه ها و بسیاری امور دیگر با شعله گاز میسر است ولی خدا نکند این شعله ها زبانه کشد و خانه و کاشانه را در کام خود فرو برد. انسان ها و کاشانه هایی که براثر بی احتیاطی در مصرف گاز سوخته و ویران شده اند، اندک نیستند. استفاده نادرست از نعمت گاز آن را به بلا و نقمت تبدیل می کند.
همه نعمت های خداوندی ساز و کار مشابهی دارند. از این حیث که دو جور کاربرد جداگانه و کاملاً متضاد از آن ها ممکن است.
در آیه ای که در ابتدای بحث بدان اشاره کردیم خدای متعال از نسل هایی سخن به میان آورد که یکی در پس دیگری روی کار آمدند و تبعات رفتارها و کردارهای نیک و بد نسل پیشین در نسل های بعدی مشهود و موجود بود. نسل های گذشته می توانند آداب و سنن و باورهای خوب یا نادرستی برای نسل های بعد از خود ارث نهند که مایه قوام و بالندگی آن ها گردد یا موجب انحطاط و گمراهی آن ها شود.
کسانی همچون سلمان، ابوذر، مقداد، حبیب بن مظاهر، علی بن مهزیار و بسیاری از صالحان دیگر با استفاده نیک از امکانات و نعمت های فرادستشان بدین مقام دست یافتند و خود و جامعه شان و نسل های بعدی از نعمتی که آن ها به خوبی از آن استفاده کردند بهره مند شدند.
کسی که صاحب علم است و آن را در راه صواب به کار می برد، مایه بهره مندی دیگران از آن علم است. کسی که صاحب منصب ریاست است و در منصب خود به عدل رفتار کند، علاوه بر بهره ای که خود و دیگران می برند، سرمشق خوبی برای دیگران خواهد بود و هر رئیسی که از او تقلید کند، در کار خود موفق خواهد شد. همینطور کسی که مال دارد و در راه شایسته آن را خرج می کند، مثلاً با پول خود مرکزی برای سرپرستی ایتام تأسیس می کند، یا مرکزی برای نشر فضیلت و اخلاق، و یا نشر عقاید صحیح و تربیت کسانی بر پایه باورهای درست، تردیدی نیست که از اموال خود استفاده صحیح و بجا کرده است. از آن سو، چه بسا کسی در جهت عکس و مصارف نادرست اموال یا توانایی های خود را خرج کند و طبعاً نتایج مخرب و بدی برای خود و دیگران به بار خواهد آورد.
راهکار مؤثر در بهره گیری درست از نعمت ها
یک راهکار مؤثر برای استفاده درست از نعمت، یادآوری و تلقین مکرر این حقیقت است که این نعمت می تواند چه فواید یا مضراتی داشته باشد. انسان همواره باید کاربردهای خوب و بد نعمت را متذکر شود، اینکه اگر خوب استفاده کند، چه فوایدی برای او دارد و اگر بد به کار برد، چه بلاها و چه تبعاتی گریبانگیر او می شود. کسی که ازدواج می کند باید قدردان نعمت همسرش باشد. همواره باید منافع همسر خویش را از نظر بگذراند و فراموش نکند رفتار نادرست، یعنی به کار بردن نادرست این نعمت، موجب پدید آمدن چه شوربختی و نقمتی در زندگی اش می گردد. کسی که از نعمت اولاد بهره مند است نیز باید این نگرش را در خود بپروراند، مبادا نعمت فرزندان بلای جانش شود.
استفاده نادرست از نعمت فرزندان و نیز همسر نه فقط در این دنیا، بلکه در آخرت نیز دامن انسان را می گیرد و هم به خودش در دنیا صدمه می زند وهم به دیگران، علاوه بر آن در آخرت نیز مستوجب عذاب الهی می شود. اندک نیستند کسانی که به سبب ازدواج بهشتی شدند و نیز بسیارند کسانی که باز به سبب ازدواج ـ نعوذ بالله ـ اهل جهنم شدند. اولاد نیز مایه بهشتی شدن پدر و مادرهای بسیاری شدند و نیز از آن سو با تربیت نادرست یا پیروی نامشروع از آن ها مسبب دوزخی شدن آن ها شده اند. نعمتِ مال نیز به طریق اولی مایه خریدن بهشت یا دوزخ برای صاحب آن خواهد بود.
پیام آیه ای که در ابتدای بحث آمد نیز توجه و دقت در نعمت های فرا دستمان است. خداوند نظر بشر را به نسل ها و امت های پیشین معطوف می کند؛ آن هایی که بر روی همین زمین و در همین شهر و خانه ها به سر برده اند و از نعمت هایی همانند نعمت های ما بهره مند بودند اما بسته به استفاده شان از این نعمت سرنوشتی متفاوت دارند.
پس اینک که ما ساکنانِ این دیار و مالکان این نعمت ها هستیم، می سزد که به فرموده قرآن، در رفتار پیشینیانمان ژرف بنگریم و از نعمت های خود بهره نیک برگیریم.
تلقین و تذکر مداوم این حقیقت رمز بهره گیری صحیح از نعمت هاست؛ اگر از نعمت هایمان درست استفاده کنیم، مایه رشد و بالندگی و سعادت ماست، و اگر خدای ناکرده آن را در راه نادرست به کار بریم یا آن ها را هدر دهیم، باعث تباهی زندگی هردو سرایمان خواهد شد.
امیدوارم به برکت و لطف خدای تبارک و تعالی و اهل بیت علیهم السلام همواره به این مطلب توجه داشته باشیم که همه نعمت های خداوند امتحان الهی است تا بتوانیم از این نعمت ها برای سعادت دنیا و آخرت خود و دیگران بهره بگیریم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
[1]. سوره یونس، آیه 14.
[2]. بحارالأنوار، ج22، ص40.