بسم الله الرحمن الرحیم
روزی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وارد مسجد شد و دو دسته را در مسجد دید، گروهی به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول بودند و دسته ای دیگر سرگرم تعلیم و تعلّم علوم دینی بودند. آنانی که علمی آموخته بودند، به کسانی که نمی دانستند آموزش می دادند. حضرت لحظاتی به هر دو گروه خیره ماند و سپس گفت: هردو خوبند، عبادت کار شایسته و پسندیده ای است، اما طلب علم نزد من پسندیده تر است. سپس افزود: «أُرسلت معلما؛ خدای متعال مرا به پیامبری فرستاد».
حضرت وارد مسجد شد و به سوی جماعتی رفت که مشغول تعلیم و تعلّم بودند و در کنار آن ها نشست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله باوجود علاقه بسیاری که به راز و نیاز با خدا دارد، مباحثه علمی و ذکر مسائل دینی را خوش تر و دوست داشتنی تر داشت. این داستان به خوبی ارزش علم و اهمیت طلب آن را نمایان می کند.
تعلیم علم صحیح و نافع باعث کاهش جرم و جنایت در دنیا می شود. بسیاری از مظالم ریشه در جهل و نادانی دارد. با برطرف شدن جهل، به همان اندازه مظالم نیز کاهش می یابد. عامل بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعتقادی و اجتماعی، کاستی دانش است. هر چه علم انسان افزایش یابد، آگاهی او نسبت به حقایق پیرامونش بیشتر خواهد شد، بهتر می تواند کارهای خود را تجزیه و تحلیل کند و در عاقبت آن ها بیندیشد. علم نتایج مترتب بر کارهای خوب و بد را به ما می شناساند و تصویر روشنی از آتیه ما به دست می دهد. از این رو علم و گسترش آن باعث کاهش مفاسد می شود.
از آن سو عبادت با همه فواید و آثار ارزشمندش، آن هم اگر درست و مقبول نظر خدا باشد، مایه قرب شخص به درگاه خدای متعال می شود اما به هر حال فسادی را از دامن عقاید و اخلاق جامعه نمی زداید. با عبادت نمی توان مفسده ای اجتماعی که دامنگیر بسیاری از افراد آن جامعه است را برطرف کرد.
عبادت فواید شخصی دارد و تنها در صورتی می تواند مرهمی برای زخم های جامعه باشد که فراگیر شده و همانند نسخه ای، فرادست افراد آن جامعه قرار گیرد که البته این کار به وسیله علم عملی می شود، پس حتی برای ترویج فرهنگ عبادی باید دست به دامن علم شویم.
در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام آمده است: «عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِیْنَ اَلْفَ عَابِد؛[1] عالمی که مردم از علم او بهره بگیرند، از هفتاد هزار عابد بهتر است». عالم علاوه بر آنکه خود از عملش سود می برد دیگران را نیز از آن بهره مند می سازد، چنین عالمی نزد خدای متعال از هفتاد هزار عابد برتر است. آیا هفتاد هزار عابد هم اندازه یک عالم برای جامعه سودمند هستند؟ آیا می توانند جامعه را از ظلمی رها کنند؟ فقط در سایه تعلیم است که ممکن است جهل و نادانی از جامعه رخت برکند و ظلم و فساد کاهش یابد.
آموزش عاملی است که سبب می شود افراد در حدّ امکان از فساد کنار بروند، اما عبادت غالباً ابزاری شخصی برای بهره مندی از عنایات الهی است.
هفتاد هزار عابد در هفتاد هزار شهر و روستا، یا در هفتاد هزار خانه چه تأثیری می توانند بر مردمان پیرامونِ خود داشته باشند، جز آنکه شاید از راه عبادت به تزکیه نفس خود بپردازند؟ آیا فایده ای برای جامعه دارند؟ آیا دیگران نیز از عبادت آن ها سود می برند؟ آری، ممکن است به ندرت افرادی که در خود آمادگی رشد داشته باشند با دیدن آن ها به عبادت و تزکیه نفس ترغیب شوند اما پیامی جامع و همه گیر برای افراد جامعه خود ندارند.
برخلاف آن، تعلیم با از بین بردن جهل، قابلیت های انسان را برای موفقیت بارور می کند. بسیاری از عقاید فاسد ناشی از جهل است. از باب مثال مشرکان، بت پرستان زمان پیامبر صلی الله علیه وآله می گفتند که خدا را قبول دارند و بت ها را واسطه میان خود و خدا قرار می دادند. تردیدی نیست که این عقیده جاهلانه است. خدای متعال که بت ها را واسطه قرار نداده است. بر چه اساسی بت پرست تکه چوبی را می تراشد و آن را واسطه میان خود و خدایش قرار می دهد یا بتی را از فلز یا گچ می سازد و آن را به عنوان بت می فروشد.
خدای متعال عقیده بت پرستان را در قرآن کریم این گونه تحلیل می کند: «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي إِنَّ اللَّهَ يَحْکمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛[2] آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آن ها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که اینها را نمی پرستیم، مگر از آن رو که ما را به خدا نزدیک کنند، البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند داورى خواهد كرد».
با این توصیف قدری از مظالم رخ داده توسط مشرکان به دلیل جهلِ آنان بود، چراکه بیشتر مشرکان هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به رسالت مبعوث شدند به ایشان ایمان آوردند و بسیاری از آنان نیز در ایمانشان محکم بودند. این ایمان آوردن و تغییرپذیرفتن مشرکان ثمره تعالیم رسول خدا صلی الله علیه وآله بود.
باری، اگر علم با تقوا همراه باشد و در بستر دلی پاک جای گیرد، برای صاحب آن، و نیز جامعه ای که در آن به سر می برد، سودمند خواهد بود، اما اگر تقوا در کار نباشد، نبودن علم چه بسا بهتر از بودن آن است. در بسیاری موارد علم بی تقوا بسیار مضر است. در حدیث شریفی چنین آمده است: «علم ليس معه عمل، لا يزيد صاحبه الا بعدا عن الله تعالی؛ دانشی که با عمل همراه نباشد، جز دور کردن از خدای متعال بهره ای برای صاحبش به بار نخواهد داشت».
این حدیث درباره جاهل و عابد نیز بی ارتباط نیست. بسیار ممکن است که عبادت عابد به سبب کاستی علم و درافتادن در آسیب جهل، باطل باشد و چون از روی جهل دست به عبادت زده است، عبادتش برای او مفید نخواهد بود.
بنده خود شاهد وضوگرفتن پیرمردی بودم که می دانستم مرجع تقلید او کیست و می دیدم مطابق فتوای آن مرجع وضوی او صحیح نیست. این درحالی بود که در آن روز سن او به هفتاد می کشید، پس یک عمر نماز نادرست خوانده است.
نماز بی طهارت، شکی نیست که باطل است. نماز جاهلانه نیز با نماز دانسته و آموخته قیاس پذیر نیست.
علم نجات بخش
علم برای انسان باتقوا که دلِ پاک و آماده دارد نجات بخش است. عالم متقی با علمش اسباب هدایت خود و دیگران را فراهم آورده است. از این رو می سزد که هرکس از مرد و زن و کاسب و کارمند، زمانی را، هرچند کوتاه و متفرق، به آموزش علم اختصاص دهد. بی گمان زمان های کوتاهی که به تعلیم و تعلّم می گذراند، برای او از عبادت بسی پرارج تر و سودمندتر است.
در اهمیت و اجر عبادت های واجب، مثل: نمازهای پنج گانه و روزه ماه رمضان که وجوب عینی دارد بحثی نیست اما ارج و بهای سایر عبادت ها، یعنی عبادت های مستحبی به پای یادگرفتن و یاددادنِ علم نمی رسد. البته در جایی که تعلیم و تعلم واجب کفایی است که با عبادت های مستحب قابل قیاس نیست، اما در حالتی که تعلیم و تعلم جنبه استحبابی دارد، به مراتب برای شخص و جامعه ارزشمندتر و مفیدتر از عبادت های مستحبی است. با این قیاس نیم ساعت آموزش یا آموزندگی پربهاتر و پربارتر از نیم ساعت عبادت یا تهجد است.
آموختن یک مسئله شرعی موجب می شود فرد عمری درست نماز بخواند، که اگر آن را یاد نمی گرفت، نمازهایش صحیح نمی بود. آموختن مسئله ای اعتقادی عقیده ای را از انحراف مصون نگه می دارد. عقاید درست نیز انسان را از آلوده شدن به مفاسد حفظ می کند و از روی دادن بسیاری از مظالم مانع می شود. بسیاری از جنایت ها که در عالم رخ داده است، ریشه در جهل دارد. انسانِ عالم از عاقبت نیک یا بد کارهای خود آگاه است و اندیشیده و با احتیاط به کارهای خود دست می زند.
دست آخر می توان جهل را به دو نوع تقسیم کرد: جهل عمدی و غیرعمدی. جهل غالباً ناشی از قصور است و نه تقصیر، یعنی تنها به سبب نادانی است و نه کوتاهی عمدی. این دو یکسان نیستند جاهلِ متعمد بسیار زیانکارتر و مضرتر است تا جاهلِ ناآگاه که نادانسته در دامن جهل گرفتار شده است.
علم و دعا
خداوند به عبادت در قرآن کریم اهمیت بسیاری داده و مقام بالایی برای عبادت کنندگانش در نظر گرفته است، به ویژه دعا کردن که در احادیث معصومان علیهم السلام اهمیت و نقش آن شرح داده شده است، همانند: «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ؛[3] دعا درون مایه و هسته عبادت است».
دعا با خدا صحبت کردن و از او درخواست نمودن است، و در رشد خداباوری انسان بسیار مؤثر است. با این حال جایگاه و منزلت دعا به پای مقام علم نمی رسد. به مدد علم دعا به توفیق بالا رفتن و اجابت می رسد، وگرنه در روایات بسیاری آمده که اقسامی از دعا هرگز نمی توانند بالا بروند. این مطلب نشان می دهد که برخی از دعاها عاری از فضیلت هستند.
علم از دعای پذیرفته شده، و نه دعایی که بالا نمی رود برتر است. از این منظر است که در روایت شریف عالم را از هفتاد هزار عابد افضل می دانند، و نه معادل آن. پس نباید در فریضه طلب علم کوتاهی کرد و باید هریک در حدّ امکان و فرصت خویش وقتی را صرف تعلیم و تعلم احکام و عقاید صحیح و فضائل اخلاقی کنیم. این کار به مراتب برتر و در نزد خدای متعال پسندیده تر از عبادت است، آن هم عبادت مقبول. امیدوارم که خدای تبارک و تعالی این توفیق را به همه مرحمت بفرماید.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین
[1]. بحارالأنوار، ج75، ص173.
[2]. سوره زمر، آیه 3.
[3]. بحارالأنوار، ج93، ص300.