بسم الله الرحمن الرحیم
دیوانگی انسان عاقل
در کتاب گرانسنگ نهج البلاغه از مولا امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام حکمتی اخلاقی نقل شده که درخور تأمل است: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ؛[1] تندخویی نوعی دیوانگی است، چون تندخو پشیمان می شود و اگر نشود، دلیل بر پابرجایی دیوانگی اوست».
«حدّت» به معنی عصبانی شدن، غضب کردن، تندی و عنف است؛ عنف در زبان، در موقف و در عمل. «حدت» اقسام گوناگونی دارد. «حاد» نیز به معنی تند و عصبانی است.
حضرت در این حدیث تفسیر تازه ای از عصبانیت می کند. حضرت آن را به دیوانگی مانند می کند. دلیل آن را در پشیمانی اش پس از فروکش کردن شعله های خشم و غضبش می داند. دلیل آن را نیز حضرت چنین بیان می فرماید که دیوانه چون کاری از روی خشم و احساسات خود انجام دهد، پس از رسیدن به حال تعادل معمولاً از کرده خود پشیمان می شود.
دلیل آن نیز ناقص بودن عقل اوست. اگر توان عقلی انسان بر احساساتش غلبه کند، که هرگز تسلیم خشم و غضب نمی شود و به هنگام خشم خود را کنترل می کند.
پس با این استدلال که حضرت بیان فرمودند ایشان حالت غلبه خشم را، هرچند از آدمِ به ظاهر عاقل سر زند، حالتی از دیوانگی دانسته است. حضرت یک گام فراتر می نهد و می فرماید اگر از رفتارهای غیرانسانی اش به هنگام خشمگین شدن پشیمان نشود، گواه آن است که دیوانگی در او پابرجا شده و مستحکم گشته است. به عبارتی کاملاً دیوانه است؛ دیوانه ای که عاقل به نظر می آید.
استفاده صحیح از «حدّت»
خدای تبارک و تعالی شهوات را در انسان قرار داده است که در هریک فایده و لذتی برای او نهفته است. اگر درست به کار رود و استفاده ایجابی از آن شود، ستوده و بجاست، ولی استفاده بی جا و بیش از حد از آن ناستوده و نارواست. خشم و غضب قوه ای است که خدا در بشر قرار داده تا به مدد این توانایی در مواقع ضرورت از آن کار گیرد. هنگامی که دشمنی خارجی همچون حیوانی درنده امنیت انسان را به مخاطره افکند، نرم خویی و سردمزاجی محلی ندارد. اگر بنشیند و تماشا کند، طبیعی است که آن حیوان او را می درد و چنین چیزی جایز نیست. باید بجوشد و بخروشد و برای رویارویی با آن سرعت عمل و قدرت کافی از خود نشان دهد. این رویارویی با چنین خطراتی به مدد قوه غضب آسان تر و پیروزمندانه تر خواهد بود.
ارتباط پرشور و تنگاتنگ زن و شوهر در عرصه زندگی خانوادگی غالباً به دلیل شور و تمایلات فراوان آن ها به یکدیگر متأسفانه گاهی عرصه گرم و پرصفای زندگی را پرجنجال و تنش زده می کند.
غضب و تندی در مسائل خانوادگی غالباً از کاربرد های ناشایست «حدّت» است. آری، شاید گاهی حتی در روابط زن و شوهر تندی و خشم ضرورت بنماید اما چنین امری آنقدر اندک و دیریاب است که شاید در کل عمر یک زندگی مشترک دو الی سه بار روی ندهد.
با این روشنگری پس چرا شاهد این همه تنش و استعمال خشونت در روابط زن و شوهر، حاکم و محکوم، حاکم یک جامعه با ملتش، میان حکومت ها، و در کل میان انسان ها هستیم؟ آیا جز این است که این حدت ها و ابراز خشونت ها به فرمایش امام علیه السلام امری دور از خرد و نوعی جنون است؟
از آن جایی که اغلب خشم ها ناموجه و دور از تعقل است سزاوار است که از این قوه شهوانی ـ که خدا به انسان عنایت کرده ـ کمتر بهره جُست. کافی است که آخرین بار که به خشم آمده ایم را به یاد آوریم، یا یک مورد که باعث شده است به خاطر آن خشمگین شویم را در ذهن خود مرور کنیم، به روشنی پشیمان می شویم که چرا به خاطر چنان امری که ارزش برآشفتن و خشمگین شدن نداشت از کوره در رفتیم و آرامش خود را بر هم زدیم. البته نباید جایگاه موارد مثبت و بجای خشمگین شدن را نادیده گرفت. از آن موارد اندک شمار که بگذریم در بقیه موارد خشمگین شدن محلی ندارد.
با این نگرش انسان تا جایی که می تواند می کوشد که کمتر شعله های خشمش فروزان شود و کمتر تعادل روانی خود را از دست بدهد، چراکه عاقبتی جز پشیمانی ندارد و رفتاری که اسباب پشیمانی و ندامت می شود چه بهتر که از آن پرهیز کرد.
به جز استفاده های ایجابی و مثبت ـ که خدای متعال برای آن ها این قوه را در بشر قرار داده است ـ در بقیه حالات سعی کنیم جانب آرامش و طمأنینه را حفظ کنیم که به وقار و کرامت نفس نزدیک تر است.
کلید سعادت
در روایت ارزشمندی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که اعرابی ای خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و از ایشان درخواست کرد که نصیحتش کند. حضرت در پاسخ او فرمود: «لاَ تَغْضَبْ؛ غضب مکن». آن اعرابی نصیحت پیامبر صلی الله علیه وآله را اندک شمرد. رفت و چندی بعد دوباره به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله برگشت و از ایشان دومرتبه درخواست نصیحتی کرد. این بار نیز حضرت به او فرمود: «لاَ تَغْضَبْ». مدتی گذشت. اعرابی که به نصیحت پیامبر صلی الله علیه وآله قانع نشده بود و آن را کم می شمرد برای بار سوم به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و خواسته اش را تکرار کرد. اما این بار نیز همانند دفعات قبل حضرت همان نصیحت را تکرار نمود و به او فرمود: «لاَ تَغْضَبْ». اعرابی به خود آمد و با خود گفت: سه بار است که به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله می آیم و از ایشان می خواهم مرا نصیحت کند و ایشان تنها به من می گویند: «لاَ تَغْضَبْ» حتماً دلیل آن در این است که غضب نکنم تا به هنگام غضب به کسی افترا نبندم و نیز ـ خدای ناخواسته ـ در حال فوران غضب دستانم به خون کسی آلوده نشود.[2]
در این روایت بر این آموزه مهم تأکید ویژه ای شده است که انسان همواره در تعامل خود با دیگران، با همسر و دوست و همدرس و همکار، در محله و اداره و خانه و مدرسه و بازار، چه در حضر و چه در سفر به این خصوصیت اخلاقی پایبند شود که از غضب پرهیز کند. بی گمان یکی از کلیدهای سعادت این است که انسان از درافتادن در آتش خشم و عصبانیت خودداری کند.
کاربردهای ناروای خشونت
عصبانی شدن یکی از قوه های شهوانی است که خدای عزوجل در آدمی قرار داده است. از آن جایی که خدای حکیم هیچ کاری بی جهت و بی فایده نکرده است، شهوت غضب نیز درون انسان بی حکمت نخواهد بود. یکی از وجوه این کار همانند دیگر شهوت ها جنبه امتحان است.
خدای متعال این توانایی را در بشر قرار داده است تا به وسیله آن بشر را بیازماید که چگونه آن را به کار می گیرد و در چه راهی از آن استفاده می کند. پیداست استفاده درست از این نعمت خداداد مایه سعادتمندی و کلید موفقیت است.
هر انسانی ذوق و اسلوب ویژه خود را دارد. انسان ها در برابر سلایق مخالف در خود رفتارهایی متفاوت دارند. برخی با ناهمسویی ها و دگراندیشی ها کنار می آیند، و برخی آن ها را برنمی تابند و در برابر آن ها ایستادگی و احیاناً مخالفت می کنند. بسیار پیش می آید که این مخالفت ها با مشاجره و درگیری همراه خواهد بود. که راهکار عاقلانه و خردپذیری نیست و عموماً ـ به طور نسبی ـ پشیمانی به دنبال خواهد داشت.
پس قوه خشم و غضب یکی از ابزارهای سنجش تعقل و انسانیت است و خداوند با اعطای آن به آدمی راه سعادت را در برابر او گشوده است؛ آنگاه که این قوه را مهار کرده و زمام آن را در اختیار گیرد و بجا و شایسته از آن استفاده کند.
خودکشی و دیگرکشی نیز در بسیاری موارد نتیجه استفاده نادرست از خشونت است. در این موارد عصبانیت چنان شدید است که شخص عصبانی عقل خود را پاک می بازد و متوجه رفتار خود نیست، تا حدّی که به کشتن خود یا دیگران دست می زند.
درگیری و مخاصمه بین حکومت ها نیز در خیلی موارد خالی از دلیلی منطقی، محکم و عقل پسند و ناشی از اموری احساسی است. بر پایه چنین انگیزه های نادرستی دو کشور به جان هم می افتند و در این میان ملت ها فدای زیاده خواهی حاکمان خود می شوند. این حکومت ها اگر برای حلّ مرافعات خود از در صلح و نرمی می آمدند، بی گمان ساده تر و با خسارت های کمتر می توانستند به خواسته های خود نزدیک شوند. جنگ نتیجه عصبانیت است. اگر این عصبانیت به سطح حکومت ها کشیده شود، نتیجه اش ویرانی و نابودی ملت ها خواهد بود.
در کتابی تاریخی درباره اوضاع اروپا آمده است که در اواخر قرن نوزدهم میان انگلستان و یکی دیگر از کشورهای اروپایی جنگی خونین درگرفت. این جنگ که صد و اندی سال از آن می گذرد، مدت درازی ادامه یافت و خسارت های بسیاری به جای گذاشت. این جنگ با یک میلیون کشته و معلول و مجروح پایان گرفت. به جز تلف شدن آمار بالایی از جوانان هر دو کشور وجبی به خاک هریک افزوده نشد و تنها پشیمانی آن به جا ماند. آیا توجیهی جز عصبانیت و تعبیر جنون آمیز بودن آن ازسوی امیرمؤمنان صلوات الله علیه از این جنگ ها می توان داشت، خاصه آنکه دستاوردی جز ندامت نداشته است؟
در روزگاری که جمعیت این دو کشور بیش از پنجاه میلیون نبود، یک میلیون نفر یعنی دو درصد جمعیت آن کشور؛ نسبت زیادی است. ضایعه ای که سنگینی آن تا سال ها بر تن ملت ها و خانواده های صدمه دیده احساس خواهد شد.
نارضایتی ملت ها نیز از حکومت هایشان امری دور از انتظار نیست، چراکه جز خسارت و نابودی نتیجه ای نداشته است و البته طبیعی است که پیروی از خشم و «حدت» نتیجه ای جز پشیمانی نخواهد داشت.
به جز موارد نادر، تندی و خشم نادرست و تأسف بار است. آن موارد اندک نیز ـ همچنانکه ذکر شد ـ به امور دفاع از خود برمی گردد. اگر کسی قصد جان ما را کند، دیگر جای نرمش و کندی نیست و باید با خشم و تندی در برابر او ایستاد. اما در موارد نامشروع هر استعمال خشم نتیجه ای جز ندامت به بار نخواهد آورد.
درمان عصبانیت
آموزه های اخلاقی اهل بیت علیهم السلام کلید حلّ معضلات و آسیب های زندگی بشر است. کلید سعادت دنیا و آخرت در عمل کردن به این آموزه هاست. ترک غضب یکی از این تعالیم پرتأثیر اهل بیت علیهم السلام است که به سادگی ممکن نمی شود و مستلزم عزم و اراده است؛ امری که به مرور زمان و با ممارست و تمرین مداوم محقق می گردد. برای میل به این هدف باید انسان همواره رفتارهای خود را زیر نظر بگیرد و تلاش کند که گرفتار خشم خود نشود و
مشکلات خود را به دور از خشونت و به روش مسالمت آمیز حل کند. انسان با تمرین مداوم بی گمان رفته رفته می تواند خشم خود را مهار کند. اگر رفتارهای خود را مرور کند، توفیق حاصل در هر ماه نسبت به ماه قبل محسوس خواهد بود.
یکی از راهکارهای مؤثر در درمان این بلای خانمان سوز مرور اخبار و اتفاقاتی است که همه روزه در روزنامه ها و رسانه ها دیده می شوند. ته مایه همه این حوادث فوران خشم و عصبانیت مفرط به چشم می خورد. طرف عصبانی می شود و خود یا خانواده اش را می کشد. آیا کشتن هنر است و می توان آن را راهکاری برای حلّ مشکلات دانست؟! اگر پاسخ مثبت بود، که پشیمانی بعد از چنین اقدامی معنی دار نمی بود.
جوانی که در خواستگاری از دختری جواب رد می شنود و براثر فشارهای روانی دست به کشتن آن دختر یا خانواده او می آلاید، قطعاً کاری نابخردانه و راه حلّی شتابزده برگزیده است. چندی بعد که جریان پرونده او رو به پایان بنهد و کارش به اعدام بکشد، پشیمانی از رفتارش کاملاً در چهره اش پیدا خواهد بود. چنین کسی حتی اگر فرار کند، در به دری و محروم شدن از آزادی برای او بسیار آزار دهنده تر و ندامت بارتر از اعدام است.
آغاز راه
هر راهکار درمان بخش و اصلاح گر با عزم و اراده آغاز می شود. بدون داشتن عزمی استوار هر راهکار اصلاحی در میانه راه ناموفق خواهد ماند. قرآن کریم درباره عزم و اراده آیات مفصلی دارد و بارها بر این ویژگی اساسی پافشاری کرده است.
انسان باید تصمیم بگیرد به تدریج عصبانیت بی جا را از زندگی خود بزداید؛ در همه سطوح این تمرین ضروری است. زن و شوهر نسبت به یکدیگر باید خود را ملتزم کنند که با رو به رو شدن با کم ترین ناملایمات از کوره در نروند و رفتاری نااندیشیده و احساسی انجام ندهند.
رابطه والدین و فرزندان و دوستان و آشنایان و همسایگان نیز از این تمرین و التزام مستثنا نیست. نباید هر سخن را به تندی پاسخ داد. باید قدری تأمل کرد و با کمال آرامش و خونسردی مشکل را بررسی کرده و راه حلی عاقلانه برای آن یافت. تردیدی نیست که راهکارهای خشونت آمیز جز خسارت فایده ای در برنخواهند داشت و فقط از رهگذر صلح و مسالمت است که می توان مشکلی را به نحو شایسته حل کرد.
بی اعتنایی نسبت به این آسیب اخلاقی مایه سلب آسایش و دست آخر محروم شدن از سعادت دنیا و آخرت خواهد بود. اگر آدمی تصمیمی قاطع برای درمان بیماری عصبانیت در رفتارش با دیگران نگیرد، رفته رفته از سعادتش کاسته و بر شقاوتش افزوده می گردد. پس برای توفیق و سعادت هر دو جهان چه بهتر اینکه انسان فرمایش های درمانگر اهل بیت علیهم السلام را سرلوحه و سرمشق زندگی خود قرار دهد.
امیدوارم خدای تبارک و تعالی این توفیق را به همگان عنایت بفرماید.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین
[1]. نهج البلاغه، ص513.
[2]. داود بن فرقد عن ابی عبدالله علیه السلام: قال جاء اعرابیّ إلی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال یا رسول الله، علّمنی شیئاً واحداً فإنّی رجلٌ أسافر فأکون فی البادیة قال: لا تغضب واستیسرها الأعرابی فرجع إلی النبی صلی الله علیه وآله فقال، یا رسول الله، علّمنی شیئاً واحداً فإنی أسافر وأکون في البادیة. فقال له النبیّ صلی الله علیه وآله لا تغضب فستیسرها الأعرابیّ فرجع فأعاد السّؤال فأجابه رسول الله صلی الله علیه وآله. فرجع الرّجل إلی نفسه وقال لا أسأل عن شیءٍ بعدها إنّی وجدته قد نصیحتی وحذّرنی لِئلّا أفتری حین أغضب ولئلّا أقتل حین أغضب (الزهد، ص26).