LOGIN
بیانات
alshirazi.org
"قلب سلیم"
سلسله بیانات اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله (کلام معرفت ۳۸)
کد 49141
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 22 آذر 1403 - 10 جمادى الثانية 1446

بسم الله الرحمن الرحیم

سرمایه دنیایی و اخروی

خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛[1] در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد، مگر کسی را که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید».

آیه فوق درباره آخرت است. در این آیه پیش نیاز قبولی اعمال در آخرت معرفی شده است. عملی در آخرت توفیق قبولی می یابد که با قلب سلیم باشد. عملی در آخرت سودمند خواهد بود که با صفا و تسلیم بودنِ قلب همراه بوده باشد. عبادت، اعمال خیر و تبرّعات در صورت وجود قلب سلیم پذیرفته درگاه ربوبی می شوند. اعمالی که خاستگاه آن ها دلِ پاک است در سرای آخرت ارزشمند خواهند بود.

خدای متعال در تبیین و توضیح این حقیقت به دو سرمایه دنیایی، یعنی مال و فرزندان اشاره می کند که در آن سرا کارایی ندارند. مال یا معادل عینی تر آن پول ابزار دادوستد در دنیاست. در آخرت پول همانند خاک است. همان سان که خاک در دنیا ناچیز و کم بهاست، در آخرت نیز پول چنان بی ارزش است. این عامل مؤثر و پربهای دنیا در آن دنیا از سکه می افتد.

«بَنُونَ» جمع «ابن» به معنی پسر است که در آیه مذکور اعم از پسر بوده، دختران را نیز شامل می شود. دلیل این امر از استعمال آن در دیگر آیات به روشنی پیداست.

اولاد در این دنیا ممکن است از پدر و مادر دستگیری کند، اما در آخرت به کار آن ها نمی آید و ابزار ارتقای آخرت چیز دیگری است.

انسان با رفتار و منش نیکوی خود در دنیا اسباب عیش اخروی اش را فراهم می سازد. فعالیت ها و رفتارهای دنیایی انسان باید او را به بهشت ببرد و از جهنم دور کند. عمل صالح عامل موفقیت معنوی انسان و زاییده و برآمده از قلب سلیم است. قلب سلیم در جهان آخرت برای صاحبش راهگشا و مفید است.

قلب سلیم در پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و عترت پاک ایشان علیهم السلام به بهترین شکل تجلی می یابد. اعمال و کردار نیک چهارده معصوم علیهم السلام نمایان کننده قلب سلیم آنان است.

هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه وآله ازسوی خدای متعال مأمور به دعوت مردم به اسلام شد در موسم حج به مسجد الحرام آمد تا مردم را که برای برگزاری مراسم حج در آن جا گرد آمده بودند به رسالتش دعوت کند. گفتنی است مراسم حج پیشینه ای دراز و دیرپا دارد و از سال ها پیش از اسلام در مکه و در مسجد الحرام دایر بوده است، با این تفاوت که به جای پرستش خدای یگانه بت های خود را می پرستیدند.

در آن روزگار صدها بت درون مسجد و بیرون آن در فضا و بر روی دیوارهای مسجد نصب شده بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به بالای کوه صفا رفتند تا در تیررس همگان قرار گیرند. سپس با صدای بلند فریاد زدند: «قولوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تفلحوا؛ بگویید خدایی جز الله نیست تا رستگار شوید».

بانگ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» پیامبر صلی الله علیه وآله همچون پتکی بر باورهای خشک مشرکان مکه بود. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» نوید یکتاپرستی برای مردمان تکثرگرای آن روزگار بود و مشرکان مکه با شنیدن بانگ رسول خدا صلی الله علیه وآله برای بت هایشان که در همه جای مکه به چشم می آمد احساس خطر کردند. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» انکار درستی اعتقاد مشرکان به بت های گوناگونشان بود. «لا»، یعنی «نه» در این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله صدمه ای بود به بت های مکه و پرستش آن ها. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با معرفی «الله» به عنوان تنها خدا و تنها عامل ایجاد و پیدایش و مؤثر در امور خلقت، هرگونه دیگرپرستی را رد نمود. واکنش منفی مشرکان در برابر دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله امری طبیعی بود.

مشرکان که یک عمر خود و همه بستگان و آشنایانشان بت می پرستیدند و از هنگامی که دیده به این جهان گشودند با بت های متنوع و فراوان مکه آشنا بودند، سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را برنتابیدند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پرستش همه بت ها را نادرست اعلام کرد و در این میان هیچ قسمی از بت ها را استثنا نکرد.

در نخستین دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان با واکنش منفیِ جدی ازسوی مشرکان رو به رو نشد. پیامبر صلی الله علیه وآله از کوه صفا پایین آمد و به بالای کوه مروه رفت. آن جا باز ندای «قولوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تفلحوا» سر داد. زمین مکه ریگزار بود. مشرکان که از سخن پیامبر صلی الله علیه وآله عصبانی شده بودند بر زمین نشستند و دامن خود را از ریگ پر کردند و به سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پرتاب کردند.

رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله نیز در آن لحظه دشوار بنا نبوده است که معجزه کند که مثلاً طوری شود که سنگ ها به بدن مبارک آن حضرت اصابت نکند یا مثلاً پنبه شود و جراحتی بر بدنش وارد نسازد.

انبیا و اولیای خدا معجزه را به حدّ ضرورت و گاهی برای اتمام حجت استفاده می کردند. هجوم مشرکان به حضرت به حدی بود که هر لحظه خطر آن می رفت یکی از آن سنگ ها حضرت را از پای درآورد. حضرت پشت خود را به سنگ ها کرد و به سوی کوه حرکت کرد. جمعیتی از مشرکان نیز او را همچنان تعقیب می کردند و به سویش سنگ پرتاب می کردند.

در کتاب های حدیث و تفسیر احوال پیامبر صلی الله علیه وآله در آن لحظات دشوار چنین بیان شده است که از سر تا پای بدن مبارک حضرت خون جاری بود. صدها سنگ به بدن آن حضرت اصابت کرد و خدا می داند که چه اندازه آن حضرت درد کشید. پیامبر صلی الله علیه وآله از بنیه بدنی مستحکمی برخوردار بود. شاید اگر قدرت بدنی استثنایی ایشان نبود، براثر باران سنگ ها تلف می شد. حضرت تاب آورد و از حال نرفت. اما از شدت درد و سوز جراحت ها به خود می پیچید. شاید بعضی از استخوان های کوچک بدنش آسیب دیده بود. به هر زحمتی که بود در گوشه ای دور از مشرکان پناه گرفت.

امیرمؤمنان علیه السلام از واقعه باخبر شد. در آن هنگام امیرمؤمنان علیه السلام ـ در ظاهر ـ نوجوانی ده ساله بودند. با حضرت خدیجه سلام الله علیها قدری نان و آب برداشتند و در کوه ها به دنبال پیامبر صلی الله علیه وآله گشتند. او را در گوشه ای بی رمق یافتند در حالی که بر زمین دراز کشیده و خون از بدنش جاری بود و ضعف بر ایشان غلبه کرده بود. قدری به ایشان آب و نان دادند و اندکی حالشان جا آمد.

ملائکه از دیدن حال پیامبر صلی الله علیه وآله به درگاه خدا ضجه زدند که پروردگارا این اشرف تمام مخلوقاتت است. آیا شایسته است که این گونه با او رفتار کنند. بر حسب روایات خداوند به آنان فرمود که به سوی او بروید و هرچه پیامبر صلی الله علیه وآله امر کرد آن را انجام دهید.

بد نیست اندکی درباره نقش وظایف ملائک شرح دهیم. خدای متعال با قدرت کامله اش گرداننده هستی است اما حکمتش ایجاب کرده است برای این کار برخی را واسطه قرار دهد. پاره ای از این مسئولیت ها به عهده انبیا و اولیایش است و مقداری نیز در دست ملائکه است.

خداوند برای امور مختلف، ملائکه جداگانه ای گماشته است. دسته ای از ملائکه به بچه هایی که در رحم های مادران قرار دارند موکل اند. اینان را ملائکه مصوّره می نامند. عده ای از آنان به امر فوت آدمیان مشغول اند. قرآن کریم ناظر می فرماید که دسته ای دیگر از ملائکه موکّل رزق و روزی اند و ارزاق را در میان مرزوقین قسمت می کنند. رتق و فتق امور مربوط زمین و کوه و آب و باران و باد و بسیاری امور دیگر حیات نیز برعهده گروه های ویژه ای از ملائکه است. شهر مکه در وادی ای منحصر است که کوه هایی گرداگرد آن را گرفته اند. در روایت آمده است دسته ای از ملائکه که به کار کوه های اطراف مکه گماشته شده بودند به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض کردند: یا رسول الله، اگر اجازه بدهید ما این کوه ها را به هم بچسبانیم تا مردم مکه را له کنیم. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: نه.

همچنین در روایت مذکور است که ملائکه موکل بر باد از حضرت درخواست کردند که باد تندی بوزند و مردمان مکه را به سینه کوه ها بزنند و آن ها را نابود کنند. حضرت به اینان نیز فرمود: نه. هرچه ملائکه از پیامبر صلی الله علیه وآله درخواست نزول عذاب بر مردم مکه کردند آن حضرت اجازه ندادند. سپس آن حضرت باوجود آزار و اذیتی که از مردم مکه دیده بودند از درگاه خداوند برای آنان طلب هدایت کرد و فرمود: «انما بعثت رحمة، اللهم اهد قومي فإنّهم لا يعلمون؛[2] حقا که من به گذشت و رحمت برانگیخته شده ام. خداوندا، قوم مرا هدایت بفرما که بحق آنان نادان اند».

پیامبر صلی الله علیه وآله، سرمشق پاک دلی

دل پاکی و صفای قلب را مثل هر خوی شایسته دیگر از اسوه خوبی ها، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می توان آموخت. قرآن کریم پیامبر را سرمشق نیکوی فضائل اخلاقی معرفی می کند: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[3] بی گمان برای شما در رسول خدا سرمشقی نيکوست».

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله با همه آزارهایی که از مشرکان دید کینه ای از آنان به دلش راه نداد. دیگر آنکه مشرکان می توانستند مخالفت خود را با سخن پیامبر صلی الله علیه وآله از راه گفتگو نشان دهند، نه اینکه با سنگ او را پاسخ دهند. کافی بود از پیامبر صلی الله علیه وآله برای ادعایش دلیل می خواستند. آن گاه اگر دلایل او را قانع کننده نمی یافتند، از در بحث و گفتگو به مقابله برمی آمدند. سنگ زدن و اذیت کردن ابزار تفهیم و تفاهم نیست و از حیث اخلاق ناروا و دور از شأن انسانی است.

حضرت چشمه زلالی از معارف اخلاقی بود؛ چشمه ای که با کدورت های دل های تاریک مشرکان کدر نمی شد و از شفافیت دلِ پاکِ او نمی کاست. رفتار انسان در محیط اطراف خود با پدر و مادر و زن و فرزند و همکار باید مبتنی بر قلب سلیم باشد. پاکی دل سرچشمه خیلی از رفتارهای نیک و خوهای شایسته است. این ویژگی برای مدیرانی که زیردستانی در مجموعه دارند، از رئیس قبیله و رئیس یک حکومت و حتی پدر و مادرها، شرطی بایسته است. پس باید در پرورش قلب سلیم و پاک کردن دل از آلودگی ها کوشید تا از منافع مترتب بر آن بهره مند شد.

امیرمؤمنان علیه السلام، سرمشق حاکمان در بهره بردن از قلب سلیم

نمونه دیگر قلب سلیم را که سرمشق خوبی برای ما می تواند باشد در یار و یاور پیامبر، حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیهما وآلهما می توان جست. در واپسین ایام حیات حضرت امیر علیه السلام، ابن ملجم مرادی لعنت الله علیه قاتل او در منزل ایشان دستگیر شده بود. اثر سم بر بدن مبارک حضرت اندک اندک اثر می گذاشت و قوای حضرت تحلیل می رفت. برای او اندکی شیر آوردند. شیر خاصیت سم زدایی دارد، البته برای چنین سم مهلکی چندان کارساز نبود.

حضرت اندکی از آن شیر نوشید و سپس به فرزندش، امام حسن علیه السلام فرمود که بقیه آن را به قاتل او بدهد.

همچنین به ایشان فرمود: به حقی که به گردن تو دارم از هرچه می خورید به او بخورانید و از هرچه می آشامید به او بیاشامید. حضرت مدام سفارش ابن ملجم را می کرد، در حالی که لحظه به لحظه تأثیر سم بر بدن ایشان شدت می یافت و از حال می رفت. حضرت از غذای خود به او می خورانید و مدام سفارش او را می کرد.

دل امیرمؤمنان صلوات الله علیه دریای بی کرانی از مهر و محبت است و کینه را در آن جایی نیست. ترحم و مهرورزی با قاتل گواه روشنی بر سلامت قلب ایشان است.

دل پاک و طهارت قلب آن جنابان سرمشق والایی برای انسان های جویای فضائل اخلاقی و کمالات انسانی است. جویندگان فضیلت و پویندگان راه سعادت سرمشقی نیکوتر و بهتر از آن دو بزرگوار نمی یابند.

امیرمؤمنان علیه السلام حاکم قریب به نیمی از کره زمین در روزگار حکمرانی خود بودند و حکمش در همه این بلاد نافذ بود. با همه این ها با قاتلش که به ناحق و ناجوانمردانه فرق او را شکافت با نهایت مروت و محبت رفتار می کند. آیا حاکمان سرمشقی برای عدالت و مردم داری بهتر از ایشان می توانند بیابند؟ حاکمی که بر پایه عدالت و مردم داری بر ملت خود حکومت کند، افزون بر منافعی که عاید افراد جامعه و اطرافیانش می شود خودش نیز از برکت های این شیوه خداپسندانه بهره مند خواهد شد. چنین شیوه ای تنها از کسی برمی آید که قلبی سلیم و خالی از کدورت های دنیایی داشته باشد.

قلب سلیم، کلید سعادتمندی

پدر و مادری دل پاک در تربیت فرزندان خود اثرگذارتر می توانند باشند. رئیس قبیله اگر از قلب سلیم و سعه صدر کافی برخوردار باشد، افراد آن قبیله فرمانبرداری بیشتری خواهند داشت، این موضوع درباره حاکم جامعه اهمیت و تأثیر بیشتری دارد.

سلامت و پاکی دل هر مدیری در هر اندازه و درجه ای که باشد برای او و اداره جامعه اش سودمند خواهد بود. حاکم جامعه به میزان سلامت طبع و پاکی دل و حسن نیتش می تواند اسباب سعادتمندی جامعه اش را فراهم سازد.

دو نمونه یاد شده (حضرت پیامبر و حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیهما وآلهما) در میان حضرات معصوم علیهم السلام کم نظیر و نسبت به دیگران بی نظیرند. با زیر و رو کردن تاریخ بشر نمی توان چنین حاکمانی یافت.

در طول هزاران سال بشر کسی را همچو پیامبر صلی الله علیه وآله به خود ندیده است که با آنکه اطرافیانش او را می آزارند، دست به دعا بلند می کند و از خداوند برای آن ها طلب مغفرت و هدایت می کند. یا کجا می توان حاکمی ساده زیست همچون امیرمؤمنان صلوات الله علیه یافت که چنین به قاتل خود محبت کند؟ نه در میان گذشتگان و نه اکنونیان حاکمی چنین یافت نمی شود.

اما همان گونه که قرآن به تأسی از آن ها امر کرده است می توان راه آنان را دنبال کرد و هرکس فراخور توانش در سالم ساختن قلب خود تلاش کند. در این راه هرقدر موفق باشد به همان اندازه اسباب سعادت خویش را فراهم آورده است.

باور درست نسبت به مقوله سعادت و تعدیل نگرش های دنیازده بیش از هرچیز ضرور می نماید. برخلاف برخی ذهنیت ها که سعادتمندی را در دارایی و قدرت و سلامت و ریاست می دانند، سعادت را باید با قلب سلیم جستجو کرد. مدح بی اساس مردم از کسی یا صرف احتیاج آنان به او برای او سعادت به بار نخواهد آورد. انسان فقط به وسیله قلب سلیم می تواند سعادت خود و زیردستانش را فراهم کند. در آخرت نیز چیزی به اندازه قلب سلیم بازار خوبی ندارد.

قلب سلیم تنها به درد مسلمانان نمی خورد. قلب سلیم به کار کافران نیز می آید و چه بسا موجب نجات و سعادت آنان نیز شود. بسیاری از عالمان پارسا نیز به تأسی به پیامبر و امیرمؤمنان صلوات الله علیهما وآلهما قلوب پاک و سلیمی داشتند. درباره صفا و پاکی دلِ آن ها داستان های زیادی در دست است.

راهکارهای پرورش قلب سلیم

پس برای پرورش قلب سلیم و طهارت آن باید آستین همت را بالا زنیم و کوشش کنیم دلِ خود را از آلاینده ها پاک سازیم. آلاینده هایی که براثر رفتارها و عملکرد نادرست و نامشروع اندک اندک در دل رسوب کرده و از صفای آن می کاهد.

یک راهکار مؤثر برای سلیم ساختن قلب دعا کردن است. دعا کردن به درگاه خدای متعال و توسل جستن به اهل بیت علیهم السلام ابزاری کارساز برای نیل به این مقصود است. دوم عزم و تصمیم است که آهسته و پیوسته در تربیت نفس کوشش کنیم تا دل انسان اندک اندک به قلب سلیم مبدل گردد. پیشرفت در امور معنوی نیازمند صبر و حوصله است. غالباً این امور تدریجی است. از رهگذر این تمرین و ممارست انسان می تواند زندگی سعادتمندانه ای را برای خود در دنیا و آخرت فراهم آورد. امیدوارم خدای تبارک و تعالی چنین توفیقی را به همگان عنایت بفرماید.

وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین

[1]. سوره شعراء، آیات 88 و 89.

[2]. حلية الأبرار في أحوال محمد وآله الأطهار، ج1، ص342.

[3].سوره احزاب، آیه 21.