بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر صلی الله علیه وآله در حدیث بلندی که در آن صفات مؤمنان را ذکر می کند، از جمله دو ویژگی را برای مؤمن برمی شمارند: «المؤمن... قليل المئونة کثير المعونة؛[1] مؤمن... کم خرج و پرفایده است».
این دو ویژگی تأثیر سازنده ای بر شخصیت مؤمن در جامعه دارد. کسی که بیش از اینکه دیگران را به زحمت اندازد، به آنان سود می بخشد، غالباً شخصیتی دوست داشتنی و پرخواهان دارد. مؤمن در خدمت کردن به مردم کوشاست.
خدمتگزاری و دستگیری از دیگران همنشین و همراه ایمان است. مؤمنی را نمی توان یافت مگر آنکه خیرش برای دیگران بسیار است. از آن سو توقعش از دیگران اندک است و کمتر دیگران را به زحمت و تکلّف می اندازد. برای رفع حوائج خود چشم یاری از دیگران ندارد، ولی خود همواره مترصد کمک کردن به دیگران است.
همان گونه که در ادبیات عربی ذکر شده، الف و لام در جمله «المؤمن قليل المئونة کثير المعونة» ظهور در حصر دارد، یعنی اگر کسی این ویژگی ها را دارا نباشد، مؤمن نیست. اما با جمع ادله چنین برداشتی نمی توان داشت که اگر شخصی این ویژگی ها را دارا نباشد، هیچ مرتبه ای از ایمان را ندارد. می دانیم که ایمان دارای مراتب و مدارج عدیده ای است اما کمالِ آن بدون داشتن این دو ویژگی و دیگر ویژگی های مذکور در حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله محقق نخواهد شد.
با دو مثال قدری موضوع را روشن تر می کنیم. هنگامی که می گویند زید حکیم است، به این معنی نیست که حکیمی جز زید وجود ندارد، اما در زبان عربی اگر گفته شود «الحکيمُ زيدٌ» بدین معنی است که زید چنان در حکمت حاذق است که کسی به پای او نمی رسد. به عبارتی تنها حکیم نام آور زید است. همچنین اگر گفته شود زید شاعر است یعنی شاعری است همپای بسیاری از شعرای دیگر، اما در جمله «الشاعرُ زيدٌ» یعنی کسی در شعر همتای زید نیست و دیگر شعرا باوجود او شاعر به شمار نمی آیند.
در این حدیث و در بسیاری از احادیث دیگر، اهل بیت علیهم السلام ویژگی هایی برای اهل ایمان برشمرده اند و گفته اند کسی که آن ویژگی را نداشته باشد، مؤمن نیست. این دسته روایات غالباً اشاره به مرتبه بالای ایمان دارند و دارنده آن ویژگی ها را می توان مؤمن کامل دانست.
دو ویژگی مورد بحث، کمک کردن به دیگران و برطرف کردن مشکلات آنان و نیز سربار دیگران نشدن هر دو خصلت های مهمی است. غالباً انسان نمی تواند همه خوهای پسندیده را یک جا در خود گرد آورد، اما اندک اندک می تواند در تحصیل این خصلت ها بکوشد و در رسیدن به مراتب بالاتر ایمان موفق گردد.
برای موفقیت نیز چاره ای جز این نیست. انسان جویای کمالات در هر مرحله ای که باشد باید تصمیم و اراده استواری در کار خود داشته باشد.
یک راه موفقیت آموختن فوت و فن آن از انسان های موفق است. پیروی از انسان های موفق ساده ترین و مطمئن ترین راه برای کسب توفیق است. قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ؛[2] پس ای دیده وران عبرت گیرید».
عالمی بود متقی و سرشناس و به نزد عالمان بزرگ نیز رفت و آمد داشت. در نزد همکاران به حسن نیت و دست گیری از دیگران مشهور بود. هرکس خاصه از اهل علم مشکلی برایش پیش می آمد در رفع آن می کوشید.
اگر هم کاری از دستش برنمی آمد، وساطت آن ها را در نزد دیگران از عالمان و تاجران و امثال آنان می کرد و به بنده نیز زیاد مراجعه می کرد.
در ملاقاتی که در اوایل جوانی با او داشتم مطلبی برایم نقل کرد. در سخنانش از ریا و خودنمایی پرهیز می کرد. نمی خواست از بیان آن موضوع خودش را تعریف کند. بیشتر با توجه به جوانی ام به نظر می رسید که قصد نصیحت و راهنمایی من را داشته باشد.
ایشان نقل می کرد که یک بار شخصی به من مراجعه کرد و درخواست مبلغی پول نمود. از من می خواست برای او وساطت کنم. اجاره خانه اش عقب مانده بود یا در خرج دوا و درمان مریضی درمانده بود، دقیق خاطرم نیست. من به چند نفر که می شناختم مراجعه کردم و مشکل او را مطرح نمودم اما چیزی دستگیرم نشد. همه آن ها گفتند فعلاً نداریم، جز یک نفر از عالمان که مبلغ اجاره یک سال نماز استیجاری مرده ای در نزد او بود و گفت اگر این شخص توانِ خواندن نماز دارد، به او بدهم.
من که از همه جا مأیوس شده بودم باوجود آنکه توانایی خواندن نماز را در آن شخص نمی دیدم، پذیرفتم و آن پول را گرفتم و به او دادم، بی آنکه بگویم این مبلغ بابت خواندن نماز برای مرده است. پس از آن هم نشستم و خود، نماز یک سال مرده را خواندم.
رفتار این مرد عالم تجسم خوبی از «كثير المعونة» بوده است. افزون بر حلّ گرفتاری آن شخص، به او نگفت که این پول ها بابت چه چیزی است و برای تهیه آن ها چه مشقتی بر خود روا داشته است، مبادا روزی او را ببیند و شرمنده اش شود. کمک به دیگران بدون آنکه مایه خجالت و شرمندگی آن ها شود، خوی شایسته مؤمنان است.
آن شخص محتاج اگر از حقیقت ماجرا باخبر می شد، چه بسا آزرده خاطر می گشت و به عذرخواهی از آن عالم برمی آمد که من نمی خواستم شما را به زحمت بیندازم و تنها می خواستم وساطت کنید.
این رفتار لازمه نیکوکاری است. نیکوکار باید کار نیکش از هر آفت و آزاری پیراسته باشد؛ نیکِ ناب باشد و از هر ناخالصی پاک.
بی نیازی از دیگران
آنچه تاکنون گفتیم درباره ویژگی نخست، یعنی «حسن المعونة» بودن بود. ویژگی دومِ مورد بحث «خفيف المئونة» بودن است. مؤمن سربار دیگران و اسباب زحمت آنان نیست.
معاشرت با او لذت بخش است. هیچگاه از بودنِ با او احساس ملال و خستگی به آدم دست نمی دهد، البته هردو ویژگی نام برده شده برای مؤمن در شرایط معمولی اوست. اگر شرایط ویژه ای پیش آید یا اضطراری رخ دهد، لزوم و فضیلت خود را از دست می دهد.
انسان به طور طبیعی هم خود به دیگران نیاز دارد و هم دیگران به او. این همنیازی یکی از دلایل زندگی اجتماعی انسان هاست. اما کاستنِ نیازهای خود از دیگران و تا حدّ ممکن برطرف ساختنِ آن ها به دست خویش ویژگی شایسته ای است که به وارستگی و کمال انسان می انجامد. به ویژه اگر افزون بر مناعت طبع و بی نیازی خود، به یاری دیگران بشتابد و هرچه می تواند از اطرافیان خود دستگیری کند.
با همه اینها چاره ای از حالات اضطرار نیست. کسی که فلج شده است و در بستر خود افتاده به ناچار زحمتش به دوشِ اطرافیانش می افتد. در این موارد فرزندان و بستگان ضرور است که او را یاری کنند و طبیعی است در این کار اجر و پاداش بسیاری نصیبشان می گردد.
به هر حال برای رسیدن به درجه والای ایمان داشتن این دو ویژگی فرضی بایسته و ناگزیر است. نمی توان مؤمنی کامل یافت، مگر آنکه هم زحمت خود را از دوش دیگران بردارد و هم در کمک به آن ها و رفع مشکلاتشان آستین بالا زند؛ خیر بر دست و زبان و مالش جاری باشد.
روایتی درباره حضرت امام صادق علیه السلام در این موضوع درخور یاد است. حضرت به حمام عمومی می رود. در گذشته ـ و حتی امروزه نیز در جاهایی ـ حمام های عمومی بوده و شخصی متصدی این حمام بوده است. صاحب حمام به حضرت عرض کرد که اگر اجازه دهد حمام را برای او خالی کند. در قدیم مرسوم بوده هنگامی که شخص مهمی به حمام می آمد، از پیش حمام را برای او و ـ همراهانش، از خانواده و بستگان و امثال آنان ـ خالی می کردند و مانع حضور افراد دیگر در آن می شدند.
حضرت مصداق برتر «خفيف المئونة» یا «قليل المئونة» بوده است و قبول نکردند، چراکه ممکن است کسی به آن حمام مراجعه کند و آن را بسته بیابد. عادتاً افراد به یک حمام مراجعه می کنند و چه بسا حمام دیگر یا نباشد یا دسترسی به آن دشوار باشد، لذا حضرت از اینکه دیگران را به زحمت اندازد پرهیز نمود.
شهوت و خودخواهی چه بسا موجب شود که انسان بار زحمت خود را بر دوش دیگران اندازد و خود باری از دوش کسی بر ندارد. این ویژگی ناپسند اخلاقی موجب دوری انسان ها از یکدیگر و سست شدن پیوندهای اجتماعی است. حضرت برای از بین بردن این آسیب اجتماعی و تحکیم روابط میان انسان ها این دو ویژگی را از خصوصیات مهم انسان های مؤمن به شمار آورده است.
در احوال عالم و فقیه مجاهد، آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی رضوان الله علیه ـ کسی که در زمان خود، استعمار انگلیس را به زانو درآورد ـ نقل کرده اند که بسیار مقید بودند کسی را به کاری مکلّف نکنند. ایشان چنان به این امر ملتزم بود که حتی از زن و بچه خودش درخواست یک لیوان آب نمی کرد. مکرر درباره او گفته اند که بر روی سفره به چیزی نیاز پیدا می کرد. به چپ و راست خود نگاهی می افکند. خانواده اش از او می پرسیدند چیزی لازم دارد اما او خود می رفت آب یا چیز دیگری می آورد، البته پیداست که خانواده اش دوست می داشتند چیزی برای او بیاورند و اگر درخواستی از آن ها می کرد، با طیب خاطر آن را انجام می دادند. با این حال التزام بسیاری داشت که هرگز کاری را به کسی محول نکند.
در اواخر عمر به سبب غلبه کسالت و پیری بر ایشان دیگر توان بلند شدن نداشت، باز خود را به مشقت می انداخت و کارهای خودش را به تنهایی انجام می داد. خانواده اش که متوجه رفتار او شده بودند شخصی را مکلف نمودند که به هنگام غذا در حضور ایشان باشد تا اگر چیزی نیاز داشت برای او تهیه کند. به ایشان نیز اطلاع دادند که این شخص به این منظور گماشته شده است. همه این تدابیر کارگر نبود و ایشان اصرار داشت که کارهایش را خودش به تنهایی انجام دهد و کسی را به زحمت نیندازد. در مدت شش ماه که این شخص در حضور آقا بود، آقا یک بار نیز چیزی از او نخواست که انجام دهد.
اما گاهی انسان مجبور به تحمیل کاری به دیگران است، مثلاً آموزش فرزندان یکی از این موارد است. تربیت فرزندان برای آنکه به خوبی انجام شود و نمونه عملی و حقیقی از رفتارهای شایسته برای فرزندان مجسم گردد، لازم است که رفتارهای درست و خوب در محیط خانوادگی اجرا شود. از این رهگذر سپردن کاری به فرزندان و تحویل برخی وظایف به آنان جنبه آموزشی دارد. اگر از فرزند درخواست لیوان آبی شود، باعث می شود که فرزند نسبت به رعایت حق پدر و مادر عنایت بیشتری خرج کنند.
گستره تأثیرگذاری این دو ویژگی
کاربرد این دو ویژگی، یعنی «کثير المعونة و قليل المئونة» بودن، گستره ای وسیع دارد. علاوه بر این انسان ها با داشتن این دو صفت زندگی خود را ویژگی های بسیاری می بخشند و رفته رفته بر توانمندی های آن ها افزوده می گردد.
اگر زن و شوهر خود را پایبند به این ویژگی ها کنند، بسیاری از ناملایمات و تنش ها از عرصه زندگی آن ها رخت می بندد.
تعامل حاکمان با مردم نیز دستخوش مشکلات بسیاری است. تحکم و زورگویی یکی از آسیب های شناخته شده و پربسامد در عرصه حکومتداری است. اگر حاکمان بنا را بر این بگذارند که تا حدّ امکان زحمت ها و تکالیف را از شانه ملت خویش بردارند و هرچه در توان دارند از مساعدت و یاری آنان دریغ نورزند، طبیعی است که دنیا مدینه فاضله می گردد.
همسایگان و همکاران و بستگان و جوامع دیگر همه با رعایت این دو ویژگی سالم و موفق تر خواهند بود. با این توصیف سزاوار است این دو ویژگی را عمومیت ببخشیم و آن ها را در همه ساحت ها و شئون زندگی خود وارد سازیم. با اندک همت و مراقبت می توان در کسب این دو فضیلت موفقیت های چشمگیری کسب کرد. باشد از این رهگذر جامعه و زندگی سالم تر و پربارتری داشته باشیم.
امیدوارم خدای تبارک و تعالی به همگان توفیق تحصیل این دو خصلت را عطا کند.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین
[1]. بحارالأنوار، ج۶۴، ص۳۱۰.
[2]. سوره حشر، آیه 2.