بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل عمده رسالت
در حدیث شریف از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وارد شده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛[1] تردیدی نیست که من برای کامل ساختن فضیلت های اخلاقی برانگیخته شدم».
انبیاء پیش از پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه وآله همگی بر خلق و خوها و ویژگی های وارسته اخلاقی تأکید داشته اند. هیچ پیامبری به پیامبری برانگیخته نشد، مگر آنکه از لحاظ اخلاقی وارسته و نمونه بود اما هیچ کدام نمونه اعلا و فاخری از خلق و خوی نیک انسانی را نداشتند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در زندگی خود تأکید ویژه ای بر این امر داشته تا اینکه در این حدیث رسالت خود را به این آرمان ویژه کرده است.
از این حدیث دو نکته مهم برجسته می نماید. یکی ناقص بودن اخلاق و کمال آن به دست پیامبر صلی الله علیه وآله است. کامل نبودن در مقابل نقص است. پیامبر صلی الله علیه وآله در این حدیث سخن از تمام ساختن و تکامل مکارم اخلاقی به میان می آورد.
روشن است که دین منهای اخلاق مجموعه ناهماهنگی خواهد بود. اخلاق در منظومه تعالیم اسلام از چنان اهمیتی برخوردار است که خدای متعال در توصیف رسول خود صلی الله علیه وآله در قرآن کریم از اخلاق والای او نام می برد.[2] پس تکامل و اوج این ویژگی از دینداری رسالت عمده رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله بوده است. رفتار آن بزرگوار نیز ـ چنان که سیره او گواه آن است ـ نمونه بی نظیر و شگفتی برانگیز از خلق و خوست که تاکنون بشر تجربه آن را نداشته است.
نکته دوم به واژه «إِنَّمَا» مربوط است. «إِنَّمَا» ادات حصر است، یعنی آن حضرت صلی الله علیه وآله بعثت خود و رسالت عمده اش را به کمال رسانیدن اخلاق انسانی معرفی نموده است. البته به قول عالمان علوم عربی، این حصر، حصر اضافی است، یعنی بالنسبه چنین حصری پذیرفتنی است، وگرنه حقیقی نیست. به این معنا که نمی توان تنها وجه و دلیل رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله را موضوع اخلاق و تکامل آن برشمرد. حضرت صلی الله علیه وآله برای امور بسیاری به پیامبری مبعوث شدند. تصحیح اعتقادات مردم، بیان احکام صحیح خداوند، راه و روش درست زیستن، برآوردن نیازهای مادی و به ویژه معنوی انسان ها، اصلاح امور معیشت، اصلاح اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بشر، استوار ساختن بنیاد خانواده و خیلی مسائل دیگر از جمله وجوه رسالت آن حضرت بود که در دوران تبلیغ اسلام بر آن ها پا می فشرد. اما در میان همه اینها به کمال رسانیدن مکارم اخلاقی از جایگاه و اهمیت بیشتر برخوردار است.
مقصود از «حصر اضافی» و بالنسبه بودن این حصر مقایسه اهمیت و منزلت اخلاق در نظر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با بسیاری دیگر از وجوه دین است.
گستره تأثیر اخلاق
بررسی چیستی اخلاق خوب و تأثیر آن بر فعالیت های مادی و معنوی بشر درخور کاویدن بیشتر است. انسان برای پیشبرد اهداف دنیایی خود، همچون: اقتصاد، روابط و آسایش و دیگر مؤلفه های زندگی مادی بی نیاز از اخلاق خوب نیست. کسی که تندخوست بی تردید زندگی خوب و خوشی ندارد. دست کم در روابط خود با دیگران ـ که پایه و اساس هر نوع فعالیت اقتصادی و رفاهی است ـ حسن خلق ارج و بهای ویژه ای دارد.
یک کاسب اگر خوش اخلاق باشد، در کسب و کار خود موفق تر خواهد بود و همینطور یک معلم یا مربی در صورت بهره مند بودن از اخلاق خوب جذابیت و رونق بیشتری دارد تا معلمی که درشت خو و عبوس است. فطرت آدمی و تمایلات او به اخلاق خوب و چهره بشاش متمایل است و نه به بدخلقی و ترش رویی.
اخلاق خوب عاملی برای موفقیت و کامیابی بیشتر در زندگی است. با مرور افراد اطراف خود در ذهن به روشنی برتری افراد خوش اخلاق نسبت به کج خلقان پیداست و تفاوت چشمگیری در موفقیت ها و توانمندی های این دو دسته به چشم می خورد. این موضوع «حقیقت خارجیه» است، یعنی روشنی و دلالت این موضوع خارج از مقوله های بحث پذیر بشری و امری مسلم و انکارناپذیر است.
کاسب خوش اخلاق و کاسب بداخلاق
سابق من از بازاری رد می شدم که دو نفر کاسب با فاصله چند متر در آن مغازه داشتند و اجناس مشابهی می فروختند. یکی از این دو بسیار جنس می آورد، به حدی که گاهی شش الی هفت برابر همکارش جنس در مغازه می ریخت.
جالب توجه اینکه همیشه مشتری هایش به کرات بیشتر از همکارش بود، طوری که گاهی چند نفر پشت سر یکدیگر می ایستادند تا نوبت آن ها برسد و خریدشان را بکنند. غالباً این همه جنس تا نزدیکی های ظهر تمام می شد و اگر مشتری دیر به سراغ او می رفت، چه بسا دست خالی برمی گشت.
اما دیگری بسیار کمتر جنس می آورد و مشتری هایش نیز اندک شمار بود. کمتر پیش می آمد که کسی در دکان او ایستاده باشد. اجناس او نیز دیر فروش می رفت. گاهی تا پاسی از شب گذشته همچنان در مغازه خود منتظر مشتری نشسته بود.
تفاوت میان این دو تنها در اخلاقشان بود. آنکه بازارش رونق داشت انسان خوش اخلاق و خوش برخوردی بود و با چهره ای گشوده و خندان با مشتری های خود صحبت می کرد و با خواسته های آن ها حتی الامکان کنار می آمد و نمی گذاشت مشتری هایش ناامید و دست خالی از مغازه اش بیرون روند. بسیاری نیز از او قرضی خرید می کردند، البته چنین کاری درحدّ امکان و به جای خود رواست و بیش از اندازه مضر و نادرست است، چراکه ممکن است برخی بدهی خود را نتوانند بپردازند. اما این عده اگر هم باشند اندک اند. از هر صد نفر شاید پنج یا شش نفر چنین یافت شود. آن ضرر هم در برابر سود فراوانی که عایدش می شود، ناچیز و قابل جبران است.
خلاصه آنکه با اخلاق خوب و مردم داری مشتری های زیادی را دور خود جمع کرده بود. اما آن یکی برخلاف همکارش چهره ای در هم داشت و بسیار بداخلاق بود. به کسی چیزی قرض نمی داد و با مشتری هایش راه نمی آمد. هر دو در پی آن بودند که اجناس خود را بفروشند و از مداخل این حرفه زندگی خود را اداره کنند اما یکی با خوش اخلاقی درآمد بیشتر و به تبع زندگی مرفه تری داشت و دیگری که عاری از این امتیاز بود، کسب و کارش بی رونق و زندگی اش مملو از مشکلات بود.
بداخلاقی حتی سلامت روانی انسان را به هم می ریزد و اعصاب انسان را آسیب پذیرتر می سازد.
شیرینی و ترشی
درباره تأثیر خوش اخلاقی بر فعالیت های انسان داستان ها و حکایت های بسیاری می توان نقل کرد. بنده خود در زندگی ام با موارد بسیاری مواجه شده ام. یکی از داستان های شنیدنی در این باره که در کتاب ها نیز ذکر شده است درباره دو باجناق است، دو نفر که خانم هایشان با یکدیگر خواهرند. این دو نفر هر دو در کار خرما بودند، یکی شیره خرما را می فروخت و دیگری از خرماهای مانده و ترش شده سرکه تهیه می کرد؛ هم سرکه خرما و هم شیره آن از ملزومات زندگی مردم آن زمان بود.
آن مرد که شیره شیرین خرما را می فروخت همواره تنگ دست و کم روزی بود، اما دیگری که سرکه ترش می فروخت زندگی خوب و بی دغدغه ای داشت. درآمدش هم خوب بود و همواره خوش و راحت.
یک روز خانم آن که شیره خرما می فروخت به خواهرش گفت باوجود آنکه شوهر من شیره شیرین خرما می فروشد و شیرینی به مردم می دهد، زندگی شور و نامساعدی داریم، ولی شوهر تو که سرکه می فروشد و کام مردم را ترش می کند زندگی تان شیرین تر و اوضاعتان بهتر از ماست. دلیل این تضاد چیست؟ خواهرش به او گفت: شوهر من با آنکه ترشی به مردم می دهد، اخلاق شیرینی دارد، ولی شوهر تو برخلاف حرفه اش که جنس شیرین دست مردم می دهد اخلاق خوبی ندارد و با ترش رویی با مشتریانش برخورد می کند.
آن که خوش اخلاق تر است به پیامبر صلی الله علیه وآله نزدیک تر است
آدم خوش اخلاق در دنیا نیز موفق تر از آدم بداخلاق است. آدم های بداخلاق معمولاً در زندگی خود همیشه عقب هستند. یکی از چیزهایی که خود شاهد آن بودم دو عالم جلیل القدر بودند که در یک شهر زندگی می کردند. بنده خود به کرات خدمت آن ها رسیده ام. یکی از این دو عالم از حیث مرتبه علمی و اساتید و سابقه علمی اش درخشان تر از دیگری بود، اما با این حال آن یکی از اخلاق خیلی خوبی برخوردار بود و این یکی ـ نه اینکه بداخلاق باشد ـ اما چندان از لحاظ اخلاقی توانمند و موفق نبود.
آن عالم خوش اخلاق به سبب اخلاق خوبش شاگردان بیشتری داشت و مردم نیز تمایل افزون تری برای مجالست و مراجعه به او داشتند. هر دوی این عالمان خدمت به دین می کردند و چه بسا نیت های آن ها نیز خیر بوده است و گیری نداشتند، اما با این همه مردم از آن عالم با اخلاق خوب بیشتر بهره می بردند. چه بسا یک ماه از عمر این عالم خوش اخلاق معادل کل زندگی آن عالم دیگر باشد. بدین سبب است که رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: «إنّ أحَبّكُم إلَيَّ وأقرَبَكُم مِنّي يَومَ القِيامَةِ مَجلِسا أحْسَنُكُم خُلقا؛[3] همانا محبوبترين شما نزد من و نزديكترين تان به من در روز قيامت، خوشخوترين شماست».
از میان دو برادر آن که خوش اخلاق تر از دیگری است به رسول خدا صلی الله علیه وآله نزدیک تر است، هر چند آن یکی نماز بیشتری بخواند و عبادت بیشتری انجام داده باشد. نماز و عبادت خوب است، اما به پای اخلاق نیکو نمی رسد. این موضوع درباره همه صادق است. میان زن و شوهر، میان دو خواهر و حتی میان شاگرد و استاد کسی در روز قیامت به پیامبر صلی الله علیه وآله نزدیک تر است و مرتبه ای بالاتر دارد که اخلاقش بهتر از دیگران باشد.
دستیابی به اخلاق نیک مرهون عزم و اراده است. کافی است تصمیم بگیریم. تصمیم که خدای متعال در قرآن از آن به عزم تعبیر کرده مقدمه موفقیت است. امید آنکه خدای تبارک و تعالی همگی ما را موفق کند که خوش اخلاق تر باشیم.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین
[1]. مکارم الاخلاق، ص8.
[2]. «وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ و راستی که تو را خویی والاست» (سوره قلم، آیه 4).
[3]. قرب الإسناد، ص46.