LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه شانزدهم)
کد 8543
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 09 خرداد 1398 - 24 رمضان العظيم 1440
 
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
 
جلسه شانزدهم
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین.
 
روایت الصوم لی

در ابتدای جلسه یکی از فضلا درباره معنای حدیث شریف: «الصوم لی وأنا أجزی به» سؤال کرد.

حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله فرمودند: این حدیث شریف که حدیث قدسی است، توسط بزرگان علما، مطرح و به صورت های مختلفی نقل شده است: (وأنا اُجازی به)، و (أنا أجزی علیه)، و (أنا اجزی به). اما غالباً «أنا اُجزی به أو علیه» نقل کردند.

اما نسبت به معنای حدیث، برخی فرمودند: مجمل است. و بزرگانی مانند مرحوم کاشف الغطاء توجیهاتی برای آن بیان فرموده و مقداری درباره اش بحث کردند.

آنچه مسلّم بوده و توافق بر آن هست: اینکه روزه عبادت خاصی است که معمولاً اخلاص در آن، بیشتر از اعمال دیگر اهمیت دارد، زیرا شخص به آسانی می تواند تظاهر به صوم کند اما در خفا بخورد و بیاشامد. وگرنه همه عبادات برای خداست. قرآن مجید نسبت به حج می فرماید: «وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ» (سوره آل عمران/97). و به قول ابن مالک: اللام للملک وشبهه.

اما در میان عبادات، صوم یک خصوصیتی دارد، به همین جهت تعبیر شده: (الصوم لی). و وقتی عبادتی، خاص باشد، جزا و ثواب آن نیز خاص می شود.

این مقدار از معنی شبهه ای ندارد، بلکه ظاهر حدیث نیز همین است، و الفاظ اگر ظهور عرفی داشته و معارض نداشته و معرض عنه نباشد، طریقیت عقلائیه برای معانی ظاهرشان دارد و حجّت خواهد بود.

از طرفی مفاد حدیث، از اصول دین و فروع دین نیست تا بر ما تکلیفی الزامی نسبت به فهم معنای این حدیث به وجود آورد، و از طرف دیگر: بسیاری از امور را ما نمی دانیم، حال اگر معنای واقعی و مراد اصلی این حدیث را ندانستیم بخصوص اگر به نسخه «أنا اُجزی به» وارد شده باشد، یعنی: خود من جزای آن هستم، در این صورت نوکل علمه الی أهله علیهم السلام.

شبهه فإنه مطلاق

سؤال دیگری که مطرح شد درباره روایاتی بود که برخی در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده اند، که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «لا تزوّجوا إبنی الحسن فإنّه مطلاق». و اینکه بعضی گفته اند حضرت، پنجاه زن طلاق دادند، یا سیصد زن گرفتند! توجیه این روایات چیست؟

معظم له فرمودند: اگر دشمن، روایتِ فضیلت نقل کند سیره عقلا بر قبول است، و قرینه خاص یا دلیل معیّنی بر صدقش لازم نیست. اما اگر دشمن، قدحی نقل کرد، سیره عقلا بر پذیرفتنش نیست مگر دلیل معتبر آن را اثبات کند.

اگر دشمنان در مورد یکی از معصومین علیهم السلام چیزی بر خلاف سیره رسول الله صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام نسبت دهند، پذیرفته نمی شود. بلکه حتی در مورد کسانی که تالی تلو معصومین علیهم السلام هستند و جزء چهارده معصوم نیستند، بلکه حتی نسبت به بزرگان علما، اگر چنین مطلبی نقل شود نیاز به دقت و بررسی دارد وبما هو هو حجیت ندارد.

در این موارد حتی اگر ناقل ثقه باشد باید جهات دیگری بررسی شود و چنانچه با ادله دیگر و سیره پاک آنان مخالف بود قبول نمی شود و نیاز به تأویل و توجیه پیدا می کند. مخصوصاً نسبت به تنقیصی که در مورد امام معصوم علیه السلام که عصمت کبری دارند در برخی تواریخ آمده است. هرچند یکی از روایات، موثّقه بوده و در کتب ما نیز وارد شده باشد، گاهی ممکن است حضرت صادق علیه السلام چنین امری را نقل فرموده اند اما در ظروف تقیه بوده است.

کثرت تزوج وتذوق ومطلاقیت، از اکاذیب و اتهاماتی است که معاویه و بنی امیه بر ضدّ حضرت نشر دادند. زیرا امام حسن علیه السلام مستقیماً با معاویه طرف شدند و جنگیدند. معاویه نیز بر اثر استبداد و ظلم فراوانش، جو خفقانی درست کرده بود که اگر کسی برخلاف آن عمل می کرد یا مطلبی می گفت کشته می شد یا بلایی بر سرش می آمد، و این جوّ خفقان تا مدتی از زمان حضرت صادق علیه السلام ادامه داشت، و خود منصور که معاصر حضرت صادق علیه السلام بود یک طاغوت و ظالم عجیبی بوده، تا جایی که منصور یک سال اعلام عید فطر کرد و حضرت صادق علیه السلام نیز افطار فرمودند، راوی می گوید به حضرت گفتم: آیا امروز عید است؟ حضرت فرمودند: خیر، ماه رمضان است اما چاره ای ندارم، (لئن افطر یوماً من شهر رمضان فأقضیه احبّ الیّ من أن یُضرب عُنقی). در بعضی نسخ (فأقضیه) نیز ندارد، که محل بحث بین فقها شده آیا در چنین موردی قضا لازم است یا نه؟

به هر حال در چنین زمان خفقانی، حضرت در شدّت و تقیه بوده و گاهی مجبور می شدند از روی تقیّه مطلبی را بفرمایند. از طرفی بنا نبوده که حضرت همه جا معجزه کنند.

در مثل این روایات، عده ای از آقایان چنین توجیه فرمودند، و به نظر می رسد همینطور باشد یعنی این روایات تقیه است.

حال خودتان روایات تقیّه را ملاحظه کنید، یعنی روایاتی که از روی تقیه در خصوص ما نحن فیه صادر شده است، مسأله روشن می شود.

مثلاً برخی نقل کرده اند که حضرت سیصد زن گرفته و اینها در تشییع حضرت صدا می زدند: نحن مطلّقات الحسن!.

اما قرائن و ادله بر این است که اصلاً چنین چیزی نبوده. زیرا مگر در تشییع امام مجتبی علیه السلام چند نفر شرکت کردند، با توجه به جوّ خفقان و خطراتی که معاویه و مروان و دیگران درست کرده بودند، مخصوصاً به جنازه مطهر حضرت تیراندازی شد، معمولاً در این شرائط عده بسیار کمی در تشییع شرکت می کنند، مخصوصاً از خانم ها، حال چگونه فقط سیصد زن از مطلقات حضرت آنجا بودند و فریاد می زدند؟ مگر چند زن در تشییع آمده بودند؟

از طرفی، اگر حضرت این تعداد زن داشتند، پس اولادشان کو؟ لا اقل باید سیصد فرزند داشته باشند، اگر از هر زنی فقط یک فرزند به دنیا آمده باشد. اما بیشترین تعدادی که در اولاد حضرت امام حسن علیه السلام ذکر شده، شانزده فرزند است.

قطعاً این نمونه ها، از اکاذیب معاویه و اتهامات او به حضرت می باشد.

و چنین کاری از معاویه بعید نیست، او که چهارصد هزار درهم داد، فقط برای اینکه یک حدیث بر ضدّ امیرمؤمنان سلام الله علیه جعل کنند.

خلاصه از جمله کارهای معاویه شایعه پراکنی و درست کردن جوّ بر علیه امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام بوده است.

به همین جهت، از روی قرائن داخلیه و خارجیه، انسان اطمینان و قطع حاصل می کند که این روایات از اکاذیب بوده و آنچه به سند موثق نقل شده، از روی تقیّه صادر شده است.

کریم اهل بیت علیهم السلام

سؤال شد: حضرت امام حسن علیه السلام با توجه به لقب معروف کریم اهل بیت، اموالی که حضرت می بخشیدند از کجا به دست حضرت می رسیده است؟

معظم له فرمودند: ائمه معصومین علیهم السلام هر کدام القاب متعددی داشتند اما گاهی به یک لقب بیشتر معروف می شدند، حضرت مجتبی علیه السلام نیز معروف به کرم، و کریم بودند، نقل شده: قاسم ربّه امواله ثلاث مرّات.

اولاً: حضرت ارادتمندان و مریدان بسیاری داشتند که به حضرتش هدایا و غیره می دادند.

ثانیاً: چشمه هایی که پدرشان آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در طول بیست و پنج سال درست کرده بودند، که در حجاز آن روز چشمه آب، حکم کوه طلا را داشته، همچنین چاه هایی که حضرت حفر کرده و وقف نموده بودند، امام حسن علیه السلام متولی آنها بوده و عایداتش بدست حضرت می آمده وفی سبیل الله مصرف می کردند.

ثالثاً: چه بسا حضرت قرض می کردند و به دیگران می دادند. چنانچه در روایت است (مات الحسن وعلیه دین). و در روایت دیگر دارد: (کان علی الحسن دین کثیر).

عدول از سفر بعد از حدّ ترخص

مسأله دیگری که یکی از فضلای جلسه مطرح کرد: اگر شخصی به قصد سفر از وطنش خارج شد وقتی به حدّ ترخص رسید بنابر اینکه می تواند افطار کند و نمازش قصر می شود، افطار کرد و نماز ظهرش را قصر خواند، سپس به جهتی از نیت سفر عدول کرد و برگشت، حکم روزه و نمازی که خوانده چیست؟

معظم له فرمودند: این مسأله در عروه مطرح شده و محل خلاف است. خصوص مسأله دلیلِ خاص ندارد و باید دید مقتضای قواعد عامه چیست.

برخی فرموده اند: این شخص وقتی به شهرش برگشت روزه نیست ولی باید امساک کند، و اگر امساک نکرد گناه کرده اما کفاره ندارد، یعنی تنها حکم تکلیفی بر او بار می شود.

اما چنین برداشت می شود، تبعاً یا وفاقاً لجماعة، که امساک واجب بوده و در صورت افطار کفاره نیز دارد زیرا در حکم صائم است، و از طرفی به جهت افطاری که در حدّ ترخص انجام داده باید آن روز را قضا کند.

این شخص وقتی در حدّ ترخص عدول کرد و به وطنش برگشت، معلوم می شود جهل مرکب داشته که مسافر است، به عبارتی تخیّل السفر بوده نه حقیقة السفر، بنابراین «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ» (سوره بقره/184)، شامل او نمی شود.

یکی از آقایان گفت: چرا قضا دارد با آنکه این شخص در افطار، مجوّز داشته و خیال می کرده مسافر است، مانند موارد نسیان که قضا ندارد.

معظم له فرمودند: در مورد افطار نسیاناً دلیل خاص داریم که قضا ندارد، اما در جهل نمی توان چنین گفت که قضا بر او نیست.

سپس معظم له فرمودند: اما نسبت به نمازی که قصراً خوانده، اشکال ندارد و لازم نیست به صورت تمام، آن را اعاده کند.

یکی از فضلا گفت: چرا نسبت به نماز نمی فرمایید: تخیّل سفر بوده و قصر، حکمِ مسافر است نه حکم کسی که خیال می کرده مسافر است، چرا بین روزه و نماز تفکیک می فرمایید؟

معظم له فرمودند: این تفکیک اگر مقتضای دلیل باشد مشکلی ندارد، چنانچه موارد متعددی در فقه هست که تفکیک شده، بعضی در علم اجمالی تفریق و تفکیک کرده اند، و برخی در باب تذکیه، و همچنین در حدود و لوازم آن، و مقتضای اصول عملیه می باشد.

امساک مسافر

سؤال شد: نسبت به دانش آموزانی که روزه برایشان سخت است و تا چهار فرسخ می روند و افطار می کنند، وقتی بر می گردند آیا مکلف به امساک هستند؟

معظم له فرمودند: خیر، در این مورد صوم نیست و حکم صوم را ندارد، و خود شارع این اجازه را داده است، وجوب امساک هرچند صوم نباشد دلیل می خواهد.

یکی از فضلا سؤال کرد: آیا حدّ ترخص بر وطن، حکومت دارد یا صِرفاً یک تکلیف است؟

معظم له فرمودند: به نظر می رسد شارع، وطن را فی الجمله تا حدّ ترخص توسعه داده است ولو فی بعض الأحکام، بنابراین کسی که قصد سفر دارد تا به حدّ ترخص نرسد، نباید افطار کند و نمازش تمام است، و در برگشت، قبل از حدّ ترخص حکم مسافر را داشته یعنی می تواند افطار کند و نمازش قصر است، و هنگام مراجعت وقتی به حدّ ترخص رسید حکم وطن را پیدا می کند، یعنی روزه شده و نمازش تمام است.

حکم توریه

در پایان جلسه، یکی از آقایان سؤال کرد: آیا توریه جایز است یا خیر؟

معظم له فرمودند: توریه در مورد عذر بلا اشکال جایز است. و در غیر عذر نیز بنابر مشهور، یا لا اقل عده زیادی از فقها فرمودند که جایز است، زیرا توریه کذب نیست.

اما جماعتی مانند میرزای بزرگ شیرازی، میرزا محمد تقی شیرازی، حاج آقا حسین قمی و مرحوم والد و مرحوم اخوی رضوان الله علیهم اجمعین اشکال کرده و فرمودند: کذب چیزی است که بالحمل الشائع کذب باشد، و توریه بالحمل الشائع کذب است از این جهت جایز نیست.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.