LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه بیست و سوم)
کد 8670
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 29 خرداد 1398 - 15 شوال المكرّم 1440
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
 
جلسه بیست و سوم
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین.
 
جمع بین دو آیه

در ابتدای جلسه یکی از آقایان سؤال کرد: در قرآن می فرماید: «لَا یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ». این آیه چطور با آیات دیگر مانند «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» جمع می شود؟

حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله فرمودند: در تفسیر برهان تأویل این آیه را اینطور از روایات بیان کرده که: (لا یسأل منکم).

یعنی آیه «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» عام است و این آیه خاص است. قرآن بلاغت عجیبی دارد که مهم ترین فصحا و بلغای عرب را گیج کرده بوده. قرآن یک مطلب را گاهی چند جور بیان می فرماید. یکجا فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ». یکجا فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» و یکجا فرموده: «بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ».

از طرفی قرآن مظهر امتحان است، از این رو متشابهات و محکمات را آورده تا افراد امتحان شوند و معلوم شود چه کسانی به اهل بیت علیهم السلام مراجعه می کنند. نسبت به این آیات و معانی آن باید به اهل بیت علیهم السلام مراجعه شود.

جبرئیل گاهی آیه ای را بر پیامبر صلی الله علیه وآله می خواند و می گفت: این تفسیر است و این تأویل. بنابراین قرآن و اهل بیت هر دو با هم حجّت هستند. «کتاب الله وعترتی أهل بیتی».

قرآن کریم نسبت به نماز صبح با اهمیتی که دارد، و برخی آن را مقصود از صلاة الوسطی دانسته اند «حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَی» و در روایت دارد که «تشهده ملائکة اللیل وملائکة النهار» اما با این همه اهمیت، در قرآن فقط دو کلمه راجع به نماز صبح فرموده: «وَقُرْآنَ الْفَجْرِ». اما چگونه باید خوانده شود و چند رکعت هست در قرآن بیان نشده است.

اما معصومین علیهم السلام را خدای متعال در کنار قرآن قرار داده است تا متشابهات و مجملات قرآن را بیان کنند.

و آیه شریفه: «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» معنایش همین است نه این که برای هر کسی واضح و روشن باشد، بلکه برای اهلش روشن است و توسط آنان بیان می شود.

در احوال جامی از علمای مخالفین نوشتند که گاهی مشغول نوشتن کتاب بود و وقت نماز می شد و می دید وسط مطلب و نوشته است نوشته را رها نمی کرد و برای نماز صبح از جا بر نمی خواست، بلکه یک یا الله می گفت و به نوشته اش ادامه می داد، و می گفت خدا فرموده: «وَقُرْآنَ الْفَجْرِ» و من قرآن الفجر را بجا آوردم، این نتیجه دوری از اهل بیت علیهم السلام است.

یا برخی می گویند: خدای متعال فرموده: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی». نماز برای ذکر خداست و من به جای نماز ذکر خدا را می گویم.

از کجا فهمیدی که «لام» در «لِذِکْرِی» برای تعلیل است، و برای بیان حکمت نیست، لذا نماز حتی بر کسی که با خواندن نماز متوجه و متذکر خدا نمی شود نیز واجب است.

و مانند آیه وجوب صوم که می فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». این حکمت است نه علت، حال اگر کسی مانند شمر که با روزه گرفتن تقوا تحصیل نمی کند، باز بر او واجب است روزه بگیرد.

قرآن و عترت

خدای متعال در کنار قرآن، پیامبر صلی الله علیه وآله را قرار داده و فرموده: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ». و پیامبر نیز فرموده است: «کتاب الله وعترتی أهل بیتی».

قرآن بسیاری از تفاصیل احکام را بیان نفرموده است. و خیلی از احکام توسط اهل بیت علیهم السلام بیان شده است.

با یکی از عامه بحثی راجع به دلیل یکی از محرمات داشتم، که در فقه ما حرام است اما عامه قبول ندارند نسبت به بعضی محرمات حیوانات بحری. به او گفتم: ائمه اهل البیت علیهم السلام را قبول داری؟

گفت: آنها امام نبودند، اما انسان های خوب و دانشمند و راستگویی بودند.

گفتم: دلیل بر حرمت این شیء روایتی است که از حضرت رضا علیه السلام وارد شده است، ساکت شد و چیزی نگفت.

آیات متشابه در قرآن

یکی از حضّار پرسید: اگر خدای متعال قرآن را «هُدًی لِلنَّاسِ» قرار داده پس چرا آیات متشابه را در آن قرار داده است؟

معظم له فرمودند: ریشه و اصل هدایت، قرآن است، اما خود قرآن، هدایت را مشروط به رجوع به پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام قرار داده است و فرموده: هرچه پیامبر فرمود آن را پیروی کنید، و پیامبر نیز عترت و اهل بیتشان را به عنوان مرجع معرفی کردند.

آری قرآن «هُدًی لِلنَّاسِ» است. اما در جایی دیگر هم فرموده: «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ». پس معلوم می شود که همه، هدایت های قرآن را نمی دانند، بلکه گروه خاصی تمام قرآن را می دانند.

به عبارت دیگر: خدای متعال نخواسته همه چیز را به تفصیل در قرآن بفرماید، بلکه معصومین علیهم السلام را به عنوان مبیّن قرآن قرار داده است. اگر بنا بود همه چیز را قرآن بفرماید شاید بیش از پنجاه جلد می شد.

چطور یک کتاب طبّی که برای تشخیص و درمان بیماری ها نوشته شده، اما هر کسی نمی تواند از آن استفاده کند بلکه به متخصص باید رجوع کرد. نسبت به فهم قرآن نیز باید به متخصص آن رجوع کرد که اهل بیت علیهم السلام هستند چنانچه در روایات داریم «انما یعرف القرآن من خوطب به».

و چنانچه عرض شد: وجود آیات متشابه و مجمل در قرآن به جهت امتحان است.

آداب زیارت

سؤال دیگری که یکی از آقایان فضلا مطرح کرد: نسبت به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام روایت دارد که در کربلا گوشت نخورید. اما در ایام اربعین به زوار حضرت گوشت تعارف می کنند و با غذاهای گوشتی پذیرایی می کنند، در اینجا زائر وظیفه اش چیست، بخورد یا نه؟

معظم له فرمودند: این از مصادیق تزاحم است که صدها و هزاران مصداق دارد. گاهی تزاحم در الزامیات است مثل اینکه بین دو واجب یا دو حرام یا یک واجب و یک حرام تزاحم شود، و گاهی در غیر الزامیات است مثل تزاحم میان دو مستحب، یا دو مکروه و یا یک مستحب و یک مکروه.

و به طور کلی در تزاحم باید دید کدام طرف اهم است، یعنی از شرع اهمیت کدام یک استفاده می شود. زیرا اهمیت حکم است و باید از شرع استفاده شود.

اصل اولی و عام به عنوان یک مستحب و فضیلت نسبت به کسی که به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف می شود این است که در خوراک خوشگذرانی نکند. اما اگر این تزاحم کرد با یک اهمّی دیگر، مستحب نخواهد بود. مثل اینکه شخصی مریض است یا ضعیف البُنیه است که اگر خوراک خوب نخورد نمی تواند حرم برود و حال زیارت نخواهد داشت، در این صورت زیارت و کیفیت آن اهم است.

در مسأله ای که مطرح فرمودید، نیز از مصادیق تزاحم است. اجابت مؤمن خیلی مهم است و حتی در روایت دارد اگر شخصی روزه باشد و مؤمن او را دعوت به طعام کند، دعوت او را اجابت کند و ثواب روزه اش هم هفتاد برابر می شود.

بنابراین می توان گفت: اجابت مؤمنین در دعوت از زوّار برای تناول طعام های لذیذ و با گوشت، مستحب بوده و اهم می باشد، اما سعی کند پُرخوری نکند بلکه به مقدار اجابت دعوت مؤمن میل کند، یعنی بهتر است جهت اشتها و حبّ غذا، میل نکند، زیرا انسان در دنیا نیامده است تا خوش بگذراند، بلکه بهتر است از ملذات دنیا دور باشد، بله باید خواب و خوراکش به قدر حاجت بدنش باشد.

من حرم زینة الله

یکی از حضّار گفت: مگر خود خدا نفرموده: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا».

معظم له فرمودند: بله حرام نیست. اما فضیلت بیشتر و درجه های بالاتر در آخرت چیست و برای چه کسی است؟

و در ادامه همین آیه خدای متعال می فرماید: «خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

یکی از آقایان گفت: روایتی دارد که حضرت صادق علیه السلام شخص را دعوت به منزل کردند و سفره مفصلی برای او انداختند و فرمودند: بخور، خدا اکرم است از اینکه نعمتی را به بنده اش بدهد و بعد او را به خاطر استفاده از آن نعمت مؤاخذه کند.

معظم له فرمودند: باید همه روایات را با هم ملاحظه کرد، این یک روایت است که شما فرمودید، اما روایت های دیگری نیز داریم، از جمله: از حضرت امیر سلام الله علیه در نهج البلاغه که حضرت فرموده است: «حلاوة الدنیا مرارة الآخرة». و روایت: «ان الدنیا فی حلالها حساب».

بنابراین هرچه در دنیا انسان زهد کند و بر خود سختی بگیرد، خدا در بهشت به او پاداش بیشتری عنایت می فرماید.

از طرفی معصومین علیهم السلام خود را از ملذات دنیا دور می کردند. مثلاً نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله روایت شده: «ما دخل فی جوفه بُرّ قط، وما شبع بطنه من شعیر قطّ». و همچنین حضرت امیر علیه السلام اینگونه بودند. و سیره انبیاء و ائمه علیهم السلام چنین بوده است که در خوراک و لباس، خوشگذرانی نمی کردند هرچند حلال بوده است.

گفته شد: روایت «حلاوة الدنیا مرارة الآخرة» آیا در مورد لذت و شیرینی حرام نیست؟

معظم له فرمودند: اطلاق دارد، و به لذت حرام تقیید نشده است، و انصراف به حرام نیز محرز نمی باشد.

بنابراین دو نفر را در نظر بگیرید که از جهت ایمان و اعمال صالح مساوی باشند اما یکی بیشتر در دنیا خوشی و لذت چشیده و دیگری کمتر، یعنی نفس خود را از ملذات دور کرده است، در آخرت مقام کدام یک بالاتر می باشد؟

پدری که دو فرزند دارد و هر دو از تمام جهات خوب هستند، اما یکی سختی و مشکلات و رنج بیشتری دارد، پدر به او بیشتر عنایت و توجه می کند. و این یک مطلب عقلی و عقلائی است.

أخذ به رخصتها

یکی از آقایان پرسید: مراد از این روایت که می فرماید: «إن الله یحب أن یؤخذ برخصه کما یحب أن یؤخذ بعزائمه» چیست؟

معظم له فرمودند: این حدیث از نظر منطقی مهمله و در حکم قضیه جزئیه است. بعضی فقها گفتند: جایز نیست کسی در تمام عمر، بنا بگذارد که هیچ حلال و رُخصتی را انجام ندهد. و شاید مراد از روایت همین باشد. گذشته از اینکه ظاهراً این روایت سند ندارد و مرسله است.

یکی دیگر از فضلا گفت: روایت است که خدا دوست دارد اگر نعمتی به بنده اش داد اثر آن نعمت را در او ببیند. حال کسی که مثلاً پول دارد چه اشکال دارد غذای خوب بخورد؟

معظم له فرمودند: اثر نعمت فقط این نیست که خودش بخورد بلکه اگر به دیگران نیز بدهد، این اثر نعمت است که در او ظاهر شده است. خلاصه این قبیل روایات اطلاق ندارد بلکه قضایای مهمله است و در حکم جزئیه می باشد.

بله اگر تزاحم با اهم دیگری پیدا کند، باید اهم ملاحظه شود، یکی از مراجع بزرگ گذشته در احوالاتشان نقل شده که نماز جماعت می خواندند. و مدتی به خاطر ضعف نمی توانستند به نماز جماعت بروند و دکتر گفته بود که اگر هر روز یک آمپول مقوی بزند می تواند به نماز برود، نقل کردند که ایشان این کار را انجام می داد تا بتواند به نماز جماعت برود.

چه بسا این کار به خاطر تزاحم با اهم که اقامه جماعت است، مستحب شود.

بنابراین افراد مختلف هستند و توانایی ها متفاوت، و هر کسی در حدّ درک و توانش مورد حساب قرار می گیرد. خدای متعال فرموده است: «ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ».

غسل زیارت و غبار آلودگی

یکی از آقایان پرسید: در روایات آمده برای زیارت امام معصوم علیه السلام غسل کنید. و از طرفی نسبت به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام روایت می فرماید: غبارآلود و ژولیده به زیارت آن حضرت بروید. حال کسی بخواهد به ثواب هر دو برسد جمعش چیست؟

معظم له فرمودند: جمعش به این است که غسل زیارت بکند اما همان لباس غبار آلودش را بپوشد و بدون عطر و بوی خوش به زیارت برود.

نسبت به سایر معصومین علیهم السلام داریم که وقتی به زیارت می رود عطر بزند و لباس تمیز بپوشد و تزیین کند اما نسبت به امام حسین علیه السلام «شعثٌ غُبر» به زیارت آن حضرت برود. و ظاهر این روایات این است که در همان زیارت اول چنین باشد.

غدیر در قرآن

سؤال شد: چرا در قرآن راجع به انبیاء آیات متعدد آمده و قصه های آنان مکرر ذکر شده اما راجع به غدیر با اهمیت آن فقط یک آیه است، و اسم حضرت امیر علیه السلام نیامده است. علتش چیست؟

معظم له فرمودند: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در عین قدرت کامله ای که داشتند اما دست منافقین در زمان حضرت باز بود و کارشکنی می کردند. و به همین جهت خدا در آخر آیه تبلیغ می فرماید: «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». زیرا بنا بر امتحان بوده است. و ما همه مصالح علیای خدا را نمی دانیم و نمی فهمیم.

از طرفی قرآن به تنهایی مرجع نیست بلکه در کنار قرآن، سنّت و عترت نیز مرجع می باشد، و در سنّت فرمایشات پیامبر راجع به امیرمؤمنان و بیان فضائل حضرتش و خلافت و امامت ایشان، بسیار است.

خلاصه: همانطور که عرض شد مسأله امتحان نیز برای خدا مهم بوده است.

در روایت دارد ابو حنیفه، حضرت کاظم علیه السلام را که سنّشان کم بود، در مسیر دید و به حضرت گفت: آیا گناهی که بنده انجام می دهد از خود اوست، یا از خداست؟

اگر از خداست چرا بنده اش را بر آن عقوبت می کند، و اگر از طرف بنده است چرا خدا با قدرتی که دارد جلوی او را نمی گیرد تا با انجام گناه مستحق عقوبت شود؟

در واقع کلام ابو حنیفه یک مغالطه بود، اما حضرت کاظم علیه السلام در جواب فرمودند: گناه از بنده است، اما به جهت اینکه خدا خواسته بندگانش اختیار داشته باشند و امتحان شوند لذا جلوی آنها را نمی گیرد.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.