LOGIN
طلاب علوم دینی
alshirazi.org
مسئولیت
کد 1001
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 02 آذر 1401 - 28 ربيع الثاني 1444

1- بهره گیری از آزادی ها در راه ترویج دین

در روزگاران گذشته محدودیت هایی وجود داشت و دنیا فضایی بسته بود، اما امروزه کم و بیش در بیشتر کشورهای دنیا آزادی وجود دارد. بیشتر مردم نیز پذیرای حق و حقیقت هستند، منتها مردان و زنان باید به علم و اخلاق اهل بیت علیهم السلام مسلح و آراسته شوند، آن گاه آن را به جهانیان برسانند. نباید انتظار داشت که با یک پیام، سخنرانی و رهنمود، همگان جذب شوند، بلکه این کار سختی هایی دارد و رسول خدا صلی الله علیه وآله که علت آفرینش بودند نیز در این راه آماج سنگ جفای مشرکان شده، بدن مبارکشان زخمی و خونین می شد، اما ایشان در کار و بر دعوت خود استوار بودند و پافشاری می کردند و به هیچ وجه به تهمت ها و دشنام ها اعتنایی نمی کردند.

پس از بیست و سه سال مقاومت و ایستادگی رسول خدا صلی الله علیه وآله در امر تبلیغ اسلام و انجام وظیفه رسالت، شماری از این افراد در فتح مکه مسلمان شدند و بودند در میان آنان کسانی که واقعاً ایمان آوردند و نفاقی در میان نبود.

امروزه نیز به همین صورت است، یعنی با گفتگو و راهنمایی می توان افرادی را و در نهایت جامعه ای را به اسلام جذب کرد. البته ممکن است این کار زمانی طولانی بطلبد، اما شما و دیگران باید کار خود را با ایستادگی و به دور از خستگی انجام دهید.

2- ارشاد، محدودیت ندارد

وظیفه ارشاد دیگران به عنوان واجب کفایی به شهر یا کشورهای اسلامی یا منطقه ای اختصاص ندارد و به یک گفتگو محدود نمی شود. نوشتن کتاب مفید، علمی و پرمحتوا که از هر نظر کامل و شامل و راهگشا باشد، تا دیگران بتوانند از آن بهره گیرند، تلاش و همت و زحمت فوق العاده می طلبد، و برای این هدف باید درس خواند و مطالب را خوب فهمید تا آنچه برای مردم بیان می کنید، علمی و مستدل و بنا به فرموده قرآن کریم «البلاغ المبین؛ ابلاغ آشکار [و شفاف]» باشد.

2- خدمت بیشتر به اهل بیت علیهم السلام

شما و دیگر مؤمنان، جوان باشید یا بزرگسال، باید به اهل بیت علیهم السلام، به ویژه قضیه حضرت سیدالشهدا علیه السلام، بیشتر خدمت کنید و مهم این است که در راه احیای امر خاندان رسالت بر یکدیگر سبقت بگیرید، چنان که قرآن کریم در سبقت جستن در والایی ها می فرماید: «وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ و در این [نعمت های الهی] مشتاقان بر یکدیگر پیشی گیرند» (سوره مطففین، آیه26).

معیار و ملاک سبقت گرفتن در احیای امر اهل بیت علیهم السلام به سه چیز بستگی دارد:

1. اخلاص: باید تمام اعمال شما برای خدا و اهل بیت علیهم السلام باشد.

2. حُسن خلق: باید با یکدیگر، با افراد خانواده و با عامه مردم با اخلاق خوب برخورد و تعامل داشته باشید.

3. تلاش فراوان: از تلاش فراوان غفلت نورزید و خستگی به خود راه ندهید، بلکه کوشش همه جانبه و فراوان در این زمینه را سرلوحه کار خود قرار دهید.

3- اهمیت به جوانان به پاس محبت اهل بیت علیهم السلام

الحمدلله شما پیروان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام هستید و خدای متعال توفیقتان داده که در راه خدمت به اهل بیت کوشا باشید. به پاس این نعمت بزرگ الهی تصمیم بگیرید بلندهمتی را در خود به وجود آورده، تمام توش و توانتان را در پروراندن جوانان براساس فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و فراهم آوردن زمینه و شرایط مطلوب جهت این امر به کار گیرید. ساده ترین و آسان ترین راهکار در این زمینه برگزاری جلسات روزانه یا هفتگی است و شما از این رهگذر، اصول، آداب، احکام و اخلاق اسلامی را به جوانان بیاموزید.

هریک از شما با داشتن همت بلند می تواند حتی میلیون ها جوان را براساس فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بپروراند. از این رو باید از همت عالی برخوردار شوید تا پس از سپری کردن 40 الی50 سال و عمری که سپری کرده اید خشنود باشید.

4- استفاده از فرصت کنونی

روزگارانی بر شیعه گذشته که هدایت مردم در آن و گفتن سخن حق کار فوق العاده دشوار و خطرناکی بود و چه بسا گفتن یک سخن حق به بهای جان آدمی تمام می شد، و یا نوشتن یک کتاب در بیان عقاید حقه به مرگ نویسنده آن منجر می گردید. امروزه بحمد الله این مشکلات وجود ندارد و فضای مساعد و امکانات بسیاری برای بیان معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام فراهم شده است. شایسته است از عمر و جوانی خود و از این فضا و امکانات بهترین استفاده را ببریم و اسلام حقیقی را به جهانیان معرفی نماییم. هنوز هم علی بن مهزیارها و سلیمان بن خالد کابلی های بسیاری در گوشه و کنار جهان از نور هدایت اهل بیت علیهم السلام بی بهره اند و انتظار ما را می کشند.

 

5- تبلیغ با زبان

 یکی از راه های جلوگیری از حسرت قیامت استفاده از همه امکانات برای تبلیغ دین ازجمله استفاده از ابزار زبان است. نقل می کنند که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله چند روزی دچار اندوه شدند و اطرافیانشان ایشان را اندوهگین و افسرده می دیدند. وقتی یکی از فضلا علت اندوه ایشان را به اصرار جویا شد، فرمودند: دیدم عمرم رو به پایان است و هیچ خدمت درخوری از من صادر نشده است. آن شخص عرضه داشت: تا جایی که بنده مطلع هستم در زمان مرجعیت و زعامت حضرتعالی فقط در تهران حدود چهارصد مسجد و حسینیه و نهاد خیریه به امر مستقیم یا مشارکت یا پیشنهاد یا وساطت شما تأسیس شده است و این کار کمی نیست.

نکته اینجاست که مرحوم آقای بروجردی این همه مسجد و حسینیه را با پول خودشان نساخته بودند و چه بسا از ابزار زبان و تبلیغ برای این کار استفاده و نیروهای پراکنده اطراف خود را برای چنین مهمی بسیج کرده بودند. کسی که می خواهد حسرت بی پایان اخروی گریبانگیر وی نشود، شایسته است که از همه امکانات خود ـ ازجمله زبان ـ برای خدمت به اهل بیت علیهم السلام و مؤمنان استفاده کند و تبلیغ زبانی را دست کم نگیرد و به دم و درم و قلم و قدم در این راه بکوشد و از هیچ خدمت کوچک و بزرگی فروگذار نکند.

نباید خدماتی که در این راه به جا می آوریم در چشم ما بزرگ جلوه کند و توفیق خدمات دیگر را از ما بگیرد، بلکه همیشه باید ملتفت این معنا باشیم که امکاناتی که خدای متعال در وجود ما به ودیعه نهاده نامحدود است و پیوسته در فکر خدمات بیشتر و بهتر باشیم. خوب است پس از هر خدمتی که در راه گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام از ما صادر می شود، از خود بپرسیم آیا توش و توان و استعداد ما فقط به همین اندازه است؟ اگر چنین کنیم، به یاری اهل بیت علیهم السلام در روز تغابن دچار حسرت جاوید نخواهیم شد.

6- تبلیغ صحیح

 امروز که در دنیا آزادی نسبی وجود دارد باید از آن برای تبلیغ اسلام حقیقی که ارمغان و دستاورد رسول خدا صلی الله علیه وآله است، بهره جوییم و این فرصت را غنیمت شمریم. فراموش نکنیم که تبلیغ اسلام باید با آنچه خدای متعال در قرآن کریم بدان امر فرموده همراه باشد و آن «البلاغ المبین؛ ابلاغ آشکار» است. به عبارت دیگر ابلاغ آشکار در کنار وجود آزادی، نتیجه مطلوب می دهد و مردم را در مسیر هدایت و مستبصر شدن به نور اهل بیت علیهم السلام قرار می دهد.

7- سه شرط برای اجرای رسالت فرهنگی

انجام دادن رسالت فرهنگی نیازمند سه شرط است. اول استفاده صحیح از وقت و رساندن پیام اهل بیت علیهم السّلام به تمامی انسان ها است که یکی از مهم ترین شرایط کار فرهنگی است، تا همگان بتوانند از پرتو این انوار الهی و دریای بی کران بهره مند و با حقایق آشنا شوند.

ما شیعیان حامل فکر ائمه اطهار علیهم السّلام هستیم، لذا موظفیم این افکار و اندیشه های ناب را برای همگان آشکار ساخته، مطرح نماییم؛ حال دیگران می خواهند بپذیرند یا برخلاف آن عمل کنند.

شرط دوم طرح مطالب درست و صحیح است. انسان باید بر صحت عمل کار خویش دقت کند تا همواره در مسیر صحیح و صراط مستقیم قرار گرفته، از حرکت در بی راهه بپرهیزد و علاوه بر این ما نیز باید برای پی بردن به زیبایی های مذهب خویش و افزایش یقین، ادیان و مذاهب دیگر را مطالعه و با معارف ناب مذهب خود مقایسه کنیم تا بهتر متوجه شویم از چه مذهب زیبا و عظیمی بهره مند هستیم.

سوم داشتن بیان زیبا و جذاب است.  بیان مطالب زیبا، جذاب و دل نشین علاوه بر حق بودن آن، سبب جذب مخاطب و پذیرش ازسوی او خواهد شد، یعنی در بیان مطالب و عقاید جدای از زیبایی و صحیح بودن آن ها طرز بیان نیز بسیار تأثیرگذار است.

اگر انسان با در نظر گرفتن این سه شرط اقدام به فعالیت های فرهنگی کند، قطعاً با استعانت و یاری خدای متعال موفق خواهد شد و اجر زحمات خویش را خواهد دید.

8- مظلومیت اهل بیت علیهم السلام

حال که در جهان امروز تمام زمینه ها برای فعالیت فراهم است و می توان در راه رساندنِ اندیشه اهل بیت علیهم السلام به جهانیان و نشر آن و شناساندنش به همه مردم کوشید و تمام امکانات برای رسیدنِ به این هدف فراهم است و آزادی عمل نیز تا حدودی وجود دارد، باید از فرصت و امکانات در اختیار برای نشر اندیشه ناب اهل بیت علیهم السلام استفاده کرد. توجه داشته باشید که اهل بیت علیهم السلام در جهان امروز به مراتب بیشتر از آنچه در زمان حیاتشان مورد ستم قرار داشتند، مظلوم هستند.

به عنوان مثال در روزگار حکومت بنی امیه و بنی عباس تبلیغ برای آنان ممکن نبود، ولی امروزه زمینه تبلیغ برای این خاندان پاک و هدایتگر فراهم است. البته در این راه باید با تلاش همه جانبه و همدلی و وحدت صفوف و اتحاد شیعیان به این امر پرداخت و قطعاً موفقیت، بیشتر خواهد بود.

آنچه در تحقق این هدف، مهم و کارآمد است ساختن و پروراندن افرادی مناسب برای این کار است که باید وقتِ زیاد گذاشت و برای تحقق این برنامه نباید از قشر جوان غافل بود. سفارش من به شما این است که وقت و همت و تلاش خود را فقط برای نشر اندیشه اهل بیت علیهم السلام و پرورش افراد به کار گیرید و از درگیر شدن با چالش ها و منازعات از هر نوع که باشد بپرهیزید و دغدغه و دل مشغولی شما باید نشر اندیشه اهل بیت علیهم السلام باشد.

اجر شما نزد خدای منان محفوظ است و بدانید که انسان هرچه برای اسلام حقیقی، یعنی اهل بیت علیهم السلام انجام دهد، ناچیز و اندک است. آنچه مایه تأسف است اینکه انسان عمر خود را در راه غیراهل بیت علیهم السلام صرف کند و اسفبارتر اینکه صدای اهل بیت علیهم السلام در شرایط و باوجود امکانات فعلی به جهانیان نرسد.

9- جای خالی اطلاع رسانی جهانی در میان شیعیان

جهان امروز جهان اطلاع رسانی است. حدود شصت سال قبل ماهنامه ای ازسوی سفارت هند در بغداد به زبان عربی صادر می شد که «فرهنگ هند» نام داشت. در دوران عبدالکریم قاسم (اولین رئیس جمهور کودتای عراق) در یکی از شماره هایش خواندم که دائرة المعارفی در سیصد جلد درباره گاندی نوشته شده است.

حال این پرسش مطرح است که گاندی در مقام مقایسه با جایگاه والا و شکوهمند حضرت امام علی النقی علیه السلام چه ارزش و منزلتی دارد؟

با تمام احترامی که برای شما قائل هستم، ما شیعیان، دانسته در حق اهل بیت علیهم السلام کوتاهی کرده ایم، لذا باید هرچه بیشتر و بیشتر در راه این خاندان پاک بکوشیم و تلاش کنیم و ستم هایی را که در حق اهل بیت علیهم السلام و مراقد و شعائر آنان روا داشته شده است، بیان کنیم و اخلاق والای آنان مانند صبوری و شکیبایی شان را به جهانیان بشناسانیم. برای تحقق این هدف باید دائرة المعارفی در یک هزار جلد فراهم آید.

10- مسئولیت  ما

 فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام متبلور و متجلی است، و هرکسی در هر زمینه و سطحی در انتقال و گستراندن این فرهنگ اصیل مسئولیت دارد. مداح، سخنور، عالم، استاد، فرهیخته و تمام اقشار هرکس به فراخور خود باید این فرهنگ را به جهانیان برسانند. بنابراین، بکوشید که در راه اهل بیت علیهم السلام کوتاهی نشود و باید فرهنگ خاندان رسالت در قالب اشعار و از زبان مدیحه سرایان خاندان عصمت و طهارت منتشر شود.

11- بهره گیری از رسانه

با وجود رسانه های فراوان و متنوع انتظار می رود که فرهنگ اصیل اسلام به جوامع جهانی معرفی شود به گونه ای که با خطاب قرآنی «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا؛ بگو ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم» همسو باشد. آنچه صورت می گیرد، در عین اینکه در خور ستایش است، کم است و در این امر همه ما مسئولیم. این مسئولیت عمومی برای دو گروه مهم تر و مضاعف است: عالمان و حاکمان کشورهای اسلامی.

عالم بودن در فقها و مدرسان حوزه و مانند اینها منحصر نیست. هرکسی که دانشِ دین را فراگرفته و در این مسیر زحمت کشیده باشد، به قدر خودش عالم است و طبعاً مسئول است. درباره امرا و حاکمان به سبب قدرت و نفوذی که دارند مؤثرتر هستند. این دو گروه در نشر اسلام اصیل تأثیرگذارترین افراد هستند.

12- نجات غربیان

 به راستی چرا باید غیرمسلمانان در ورطه مشکلات گرفتار باشند؟ ما همگی، به ویژه جوانان در این زمینه وظیفه داریم. همه می دانیم که در کشورهای اسلامی اندیشمندان مسلمان و عالمانی وجود دارند که به این امر همت گماشته اند و تا اندازه ای از تبلیغات برخوردارند، ولی روی سخنم به کشورهای غیراسلامی است که از آزادی بیان و فعالیت سخن می گویند. آنان باید آزادی، اخلاق و دیگر صفات حسنه مدعیان رعایت حقوق بشر را از آن حضرت بیاموزند. رساندن این امر باید مورد توجه قرار گیرد.

13- وظیفه عالمان

 عالمان در حدّ توان خود می توانند با گفتار و کردار خویش مردم را بپرورانند. وانگهی هدایت مردم یک وظیفه و واجب شرعی است و وظیفه اهل علم و روحانیان محدود به خودشان نیست، بلکه نسبت به افراد جامعه مسئولیت داشته و دارند، لذا باید در هدایت آنان نیز بکوشند.

از این رو بر عالمان بایسته است که در حدّ توان خود برای فراهم آوردن فضای مناسب به منظور هدایت دیگران بکوشند، چراکه فضای مناسب و صالح می تواند نسلی صالح و درستکار بپروراند و عکسِ قضیه نتیجه عکس خواهد داشت.

 

 

14- استفاده از فرصت آزادی

 رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله پس از بعثت، سیزده سال از عمر شریف خود را در مکه مکرمه و ده سال پایانی آن را در مدینه منوره سپری نمودند و با تمام تلاشی که در مکه برای نشر اسلام کردند، تنها دویست نفر به حضرتش ایمان آوردند که سیزده تن از آنان نیز منافق بودند، اما در مدینه وضع متفاوت بود، چراکه گاهی تنها در یک روز دویست نفر مسلمان می شدند.

مسلماً فعالیت آن حضرت در مکه و در مدینه یکسان بود، ولی در مکه خفقان و آزار و محدودیت، حاکم بود، در حالی که در مدینه مردم فرصت یافتند تا اخلاق و سیره آن حضرت را با تمام وجود لمس و ویژگی های والای ایشان را از نزدیک تجربه کنند.

بدین ترتیب دریافتند که حضرتش برای سعادتمند شدن آنان مبعوث شده است. خدای متعال درباره گرایش روزافزون مردم به حضرتش و پذیرفتن اسلام می فرماید: «وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ أَفْوَاجاً؛ و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند».

شرایط روزگار ما با شرایط عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه منوره همگونی هایی دارد. امروزه آزادی نسبی وجود دارد که می توان در سایه آن، شخصیت والای ائمه اطهار علیهم السلام به ویژه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه الشریف را به جهانیان معرفی کرد.

امروز باید با تمام توان در راه آشنا کردن جهان با سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله و سیره اهل بیت علیهم السلام بکوشیم. البته فعالیت هایی که در این زمینه صورت می گیرد در عین حالی که اندک است، اما در پی همین تلاش اندک، می بینیم در سراسر جهان اسلام در حال گسترش است و بت پرستان، مشرکان و منحرفان از مکتب اهل بیت علیهم السلام به مکتب نورانی تشیع می گروند.

15- ارشاد دیگران

ارشاد دیگران واجب است، اما نه به این صورت که آنان را فقط امر و نهی کنیم و با آن ها از در ستیز و نزاع درآییم. توجه داشته باشیم که بسیاری از جوانان در جای جای جهان در مسیر تباه شدن و در مسیر فساد اخلاق و عقیده قرار گرفته اند و بر ماست که دست آنان را گرفته و در مسیر صحیح و راه هدایت قرار دهیم. آنچه در این زمینه از اهمیت فراوانی برخوردار است و باید به آن عمل کرد، این است که افراد توانمند از نظر اقتصادی از داشته خود به فقیران بدهند و افراد اندیشمند دیگران را از اندیشه سالم و صحیح خود برخوردار کنند. در سایر امور نیز باید به همین صورت عمل کرد.

16- تلاش در راه دین

هرچه می توانید در راه آموختن و نشر معارف اسلامی تلاش و کوشش کنید، حتی اگر به برگزار کردن یک جلسه روزانه یا هفتگی باشد. بکوشید در مسیر دانش اندوزی همت تان در به دست آوردن مدرک منحصر نشود، زیرا مدرک نیز مانند دیگر امور دنیوی در حساب الهی کم ترین ارزشی ندارد. بستگان و دوستانتان را به پوییدن این راه دعوت کنید و بدانید که آموختن این علوم از همه مستحبات و اعمال حسنه دیگر برتر است، زیرا از رهگذر آن به جایگاه رفیعی دست خواهید یافت که هیچ مقامی در دنیا و آخرت با آن برابری نمی کند.

17- مقام عالم

«هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون»

 مقام علم و عالم بلندترین مقام بوده که به همان درجه که این مقام بلند است، وظیفه و مسئولیت آن نیز بلند و سنگین است. معنی این آیه استفهام انکار ابطالی است، یعنی خیر؛ این دو مثل هم نیستند و دانا با نادان و علم با جهل متفاوت است.

در روایت آمده است، کسانی که عالم هستند، اما به علم شان عمل نمی کنند، در جهنّم سخت ترین عذاب را خواهند داشت در عین حالی که عالم چنین مقام بلندی دارد، مسئولیت او نیز به همان درجه بلند و سنگین است.

18- جایگاه رفیع اهل علم

 کسانی که در مقام تحصیل علم، خصوصاً علوم اهل بیت علیهم السلام هستند، باید توجه داشته باشند که این مقام جایگاه رفیعی است و برای بهره گیری بهتر از چنین مقامی باید دقت بیشتری نمایند.

برای رسیدن به این منظور انسان ابتدا باید سعی کند به هرچه که می آموزد و به آن باور پیدا می کند، عمل نموده و نسبت به آن پایبند شود، تا عالم بی عمل نباشد. و مطلب دیگر توجه به سفارش و توصیه حضرت رضا علیه السلام است که در دعایی فرمودند: «رحم الله من احیاء أمرنا» که پس از این دعای حضرت عرض شد این دعای شما مشمول کیست و چه کسانی احیای امر شما را می کنند. که حضرت در پاسخ فرموده اند: کسانی که علوم ما را فرا گرفته و به دیگران منتقل می کنند.

19- بهره مندی از آزادی جهان

ان شاء الله به زودی آزادی سراسر جهان را فرا خواهد گرفت، اما باید بیدار بود و با احتیاط رفتار کرد، زیرا غربی ها، لائیک ها، کمونیست ها، وهابی ها و صوفیان بیشترین استفاده را از آزادی می برند. لذا مؤمنان باید اولین و بیشترین استفاده کننده از موهبت آزادی ـ آن هم برای حق و در راه حق ـ باشند. باید توجه داشت که برجسته ترین مصادیق حق، پیروی عملی از این سخن امام رضا علیه السلام است که فرموده اند: «یتعلّم علومنا ویعلمها الناس؛ دانش ما را فراگیرد و به دیگران بیاموزد».

در این معنا باید همت خود را صرف پسران و دختران جوانِ محصل و دانشجو کنید. بدین معنا که آنان را جذب کرده و بر پایه آموزه های الهیِ برگرفته از معارف اهل بیت علیهم السلام به ویژه در زمینه اخلاق و عقاید بپرورانید.

20- ضرورت تلاش فرهنگی

در جایی خواندم که مسیحیان در جهان چهار میلیون و نیم مبلّغ دارند. حتی اگر این تعداد مبالغه آمیز باشد و آنان فقط یک میلیون مبلّغ داشته باشند در قیاس با ما بسیار بیشتر است. اما ناگفته نماند که شیعیان با همین امکانات محدود دانشمندان ومتفکران مسیحی و یهودی و سنی را به مکتب اهل بیت علیهم السلام هدایت کرده اند. نام برخی از این افراد در دانشنامه بزرگی به نام "موسوعة المستبصرین" آمده است، اما هیچ گاه شنیده نشده که عالِمی شیعی دست از مکتب تشیع بردارد و به آیین دیگری گرایش پیدا کند.

رهبران تأثیرگذاری چون گاندی و جواهرلعل نهرو همگی براثر فعالیت های فرهنگی با امام حسین علیه السلام آشنا شده اند و این اهمیت و ضرورت فعالیت های تبلیغاتی و فرهنگی را به ما گوشزد می کند. در این میان حجم فعالیت های فرهنگی ما در قیاس با آنچه باید باشد، شاید قطره ای از دریا هم نباشد و بسیار اندک است.

در یکی از مجلات هندی نوشته بود کتابی در سیصد جلد درباره احوال و عقاید زندگی گاندی در دست تألیف است. این اقدام را با کارهایی مقایسه کنید که درباره بزرگ ترین شخصیت اسلام، یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله انجام گرفته است. شاید بزرگ ترین کتاب های عربی و فارسی درباره آن حضرت چند مجلد از بحارالانوار و چند مجلد از ناسخ التواریخ بیشتر نباشد.

ریشه تغییرات بزرگ در جهان فرهنگ است. با جنگ و فشار می توان تغییرات مقطعی و دفعی ایجاد کرد، ولی دیری نمی پاید. تنها تغییرات فرهنگی است که ریشه دار و پایدار است. بیست سال پیش یکی از فضلای سعودی در آفریقا مدرسه ای ایجاد کرد و امروز حاصل تلاش های فرهنگی او شیعه شدن ده ها تن از خانواده های مستبصر آفریقایی است که در قم به تحصیل علوم اهل بیت علیهم السلام اشتغال دارند.

21- یک الگو

حدود 150 سال پیش در خانواده ای مسیحی از مردم آذربایجان (ایران) نوزادی دیده به جهان گشود و با گذشت زمان آثار نبوغ در او پدیدار می شد. درباره این کودک مسیحی نوشته اند در دروازه سالگی به مقام کشیشی رسید. آن گاه به واتیکان رفت و در آن جا در مقام استادی، به تدریس پرداخت و به عنوان سراسقف ایران به سرزمین مادری اش بازگشت. برخى از عالمان شیعه با او درباره مسائل كلام بحث نمودند. از آنجا كه این مناظره منطقى بود، سبب شد تا مسئول كلیساهاى مسیحى در عین عالم بودن شیعه شد.

او کتاب هایی در ردّ مسیحیت نوشت که أنیس الاعلام فی نصرة الاسلام (در هشت جلد) و بیان الحق (در ده جلد) از آن جمله است و با همین آثار توانست هزاران مسیحی را مسلمان شیعی کند.

علی رغم نبودن آزادی و امکانات در آن زمان، این عالم تازه مسلمان شده توانست با آثار سودمند خود پیروان دیگر ادیان را به اسلام رهنمون سازد. بنابراین و با وجود آزادی ها و امکانات فراهم آمده باید در عرصه چاپ و نشر کتاب، مجله، تأسیس مسجد و حسینیه و مؤسسه های فرهنگی و علمی و توسعه دادن آن ها بکوشید و زمینه هدایت مردم را بیش از پیش فراهم آورید.

22- آموزگاران مردم

در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله سخن از دو نفر به میان آمد که یکی عابد و دیگری عالم بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «فضل العالم علی العابد کفضلی علی أدناکم؛ برتری عالم بر عابد همانند برتری من بر دون مرتبه ترین شماست».

سپس فرمود: «خدای تبارک و تعالی و فرشتگان و زمینیان، حتی مورچگان در لانه هایشان و ماهیان دریا بر آموزگاران مردم درود می فرستند».

در شرایط موجود، فرصت های کم نظیری برای خدمت به دین و خاندان پاک پیامبر ـ که درود خدا بر آنان باد ـ دست داده است. وانگهی باتوجه به نیرو و امکانات و آزادی نسبی ای که خدای منان به شما برادران مؤمن عنایت فرموده و همچنین زمینه فعالیت های گوناگون علمی که در اختیار دارید و آزادی نسبی موجود، در واقع فرصتی بی مانند به شمار می رود، که باید آن را غنیمت دانست. از این رو شایسته و بایسته است به بهترین وجه از این فرصت در راه خدمت به اهداف خاندان رسالت ـ که درود خدا بر آنان باد ـ و اهداف دین حنیف استفاده کرد، چه این که نمی دانیم تا چه زمانی چنین شرایطی فراهم باشد و بتوان از آن استفاده کرد.

23- کلام امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام فرمودند: خدای رحمت کند آن که امر ما را زنده بدارد.

عبدالسلام بن صالح که یکی از یاران امام رضا علیه السلام و دانش آموختگان مدرسه اهل بیت علیهم السلام بود، گفت: ای فرزند رسول خدا، چگونه امر شما زنده داشته می شود؟

امام علیه السلام فرمود: [این که انسان] دانش ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.

علوم اهل بیت علیهم السلام سه چیز است: اصول دین، احکام شرعی و اخلاق و آداب اسلامی. بنابراین، هرکس بخواهد از دعای امام رضا علیه السلام بهره مند شود، باید به رهنمودهای آن حضرت پایبند باشد. فراموش نشود که هرکس از علم و عمل و اخلاص بیشتری برخوردار باشد، مقام و منزلتی والاتر نزد اهل بیت علیهم السلام دارد.

24- حسرت مردگان

در احادیث شریف به این مضمون آمده است که مردگان، افسوسِ زندگان را خورده، خطاب به آنان می گویند تا زمانی که در دنیا هستید و از نعمت زنده بودن برخوردارید، دست هایتان برای کار و برگرفتن توشه آخرت باز است.

در توضیح این معنا مطلبی را بایسته بیان می دانم و آن این است که یک سال یا کمی بیشتر پس از فوت آیت الله سید محمد رضا شیرازی قدس سره یکی از روحانیان که از دوستان بسیار صمیمی و نزدیک آن مرحوم بود، نزد من آمد و پس از بیان مطالبی گفت: «پس از فوت سید محمد رضا بسیار مایل بودم او را در عالم خواب ببینم. به این منظور دعاهای بسیاری می خواندم و به درگاه خدای متعال متوسل بودم و برای رسیدن به این هدف با علما صحبت می کردم و از آنان راهنمایی می خواستم. این کار را یک سال ادامه دادم، ولی موفق نشدم. بعدها به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نائل شدم و به زیارت قبر آن مرحوم که در صحن مقدس امام حسین علیه السلام قرار دارد رفتم و در آن جا هفتاد مرتبه سوره حمد را خوانده، ثواب آن را به روح او تقدیم کردم. همان شب ایشان را در عالم رؤیا دیدم و از او پرسیدم: دنیا بهتر است یا آخرت؟

 پاسخ داد: دنیا؛ چراکه در آخرت نه امکان سخنرانی وجود دارد و نه زمینه تدریس فراهم است».

ما باید تمام توان خود را برای اهل بیت علیهم السلام و در راه خدمت به آنان به کار گیریم. امروزه جمعیت هفت میلیاردی جهان هیچ اطلاعی درباره اهل بیت علیهم السلام ندارد و با این خاندان هدایتگر بیگانه است و اگر اندیشه والای این خاندان به جهانیان برسد، بی تردید آن را خواهند پذیرفت.

بکوشید که دو موضوع فوق العاده مهم را در کارهای خود بگنجانید:

1. عقاید؛

2. اخلاق.

دنیا از نقش ها و موضع گیری ها تشکیل شده و مهم این است که انسان بداند نسبت به اهل بیت علیهم السلام چه نقشی و چه موضع گیری ای باید داشته باشد. آنچه روشن و عیان است این است که شیعیانِ پیش از ما نقش خود را ایفا کردند و برخی از آنان این نقش را به بهترین وجه انجام داده، آن را به نسل های بعدی رساندند. از این رو انسان باید تمام توان و نیروی خود را در این زمینه به کار گیرد و بدانیم که جهانیان، امروز با اندیشه، فرهنگ و رهنمودهای اهل بیت علیهم السلام آشنایی ندارند، لذا باید با شیوه ای خوب و درخور و شایسته، اندیشه، فرهنگ و رهنمودهای این چراغ های هدایت را به جهانیان برسانیم.

25- پاداش و جزا به میزبان انجام مسئولیت

روحانیان و کسبه همانند دو کفه ترازو هستند و این بدان معناست که هر دو در کنار یکدیگر باید به مسئولیت خود عمل کنند. هر انسان برخوردار از ایمان، درک و توانمندی، اگر در استفاده از این سه خصلت در راه خدا و راه اهل بیت علیهم السلام کوتاهی کند، قطعاً در روز قیامت افسوس و حسرت خواهد خورد و خدای متعال نسبت به کوتاهی اش او را مورد بازخواست قرار خواهد داد. همگی ازجمله دو قشرِ یادشده پس از فوت و کوچ به سرای دیگر بازگشتی ندارند، از این رو هرکس باید در حدّ توان و درک خود برای آخرت خویش عمل کند و توشه ای بیندوزد.

به عنوان مثال، شخصی برای کار خیری یک میلیون تومان و فردی دیگر نیز یک میلیون تومان تقدیم می کند. در حالی که، نفر اول به طور کامل به مسئولیت خود عمل کرده، ولی نفر دوم مسئولیت خود را کاملاً به انجام نرسانده است؛ چراکه نفر دوم توان پرداخت بیشتر از این مبلغ را داشته است.

به عبارت دیگر، شخصی برای کاری ده ساعت وقت می گذارد و فرد دوم پنج ساعت صرف آن می کند. در این صورت نفر دوم آنچه در توان داشته به کار بسته و ادای مسئولیت کرده، اما نفر اول می توانسته بیشتر از ده ساعت وقت بگذارد، ولی چنین نکرده است.

ملاک در انجام مسئولیت، موهبتی است که خدای متعال به انسان بخشیده که عبارتند از درک، قدرت و توانمندی. در حدیث شریف از مولایمان آقا امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام روایت شده است که فرمودند: سه نفر خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسیدند. یکی از آنان به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گفت: صد أوقیه (اونس) طلا دارم و این ده أوقیه آن صدقه است. نفر دیگر به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، یکصد دینار دارم و این ده دینارِ آن صدقه است. نفر سوم به حضرت گفت: یا رسول الله، من ده دینار دارم و این یک دینارِ آن صدقه است.

پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله خطاب به آنان فرمودند: همگی تان در پاداش مساوی هستید؛ چراکه هریک از شما، یک دهم مالش را صدقه داده است. (مستدرک الوسائل، ج7، باب1، ص155، حدیث11).

منطوق و معنای این حدیث آن است که انسان به نسبت آنچه از داشته هایش در راه خدا می دهد، پاداش خواهد گرفت، بی تفاوت که این داده ها مالی، فکری یا فعالیتی باشد.

بکوشید تا در قیامت از کسانی نباشید که درباره مسئولیت شان در دنیا مورد بازخواست قرار می گیرند و بر فرصت های از دست رفته دنیایی شان افسوس و دریغ می خورند. در این زمینه دیگران را نیز تشویق کنید و از نیروی زبان بیشتر استفاده کنید و ادامه دهید و هرگز ملول و خسته نشوید.

بسا در قیامت شاهد آن باشیم که افرادی با توانمندی کمتر از ما درجات و مقاماتی بالاتر دارند و آن گاه است که پشیمانی و حسرت سراسر وجود انسان را فراخواهد گرفت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند: «الدال علی الخیر کفاعله؛ کسی که بر امر خیری راهنمایی کند، چنان است که خود آن را انجام داده است».

26- مسئولیت همگان

همگان در گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در سراسر جهان مسئولیت دارند؛ چراکه امروز بیش از گذشته جهان به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیاز دارد.

فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام متبلور و متجلی است و هرکسی در هر زمینه و سطحی در انتقال و گستراندن این فرهنگ اصیل مسئولیت دارد. مداح، سخنور، عالم، استاد، فرهیخته و تمام اقشار، هرکس به فراخور خود باید این فرهنگ را به جهانیان برساند. بنابراین، بکوشید که در راه اهل بیت علیهم السلام کوتاهی نشود و باید فرهنگ خاندان رسالت در قالب اشعار و از زبان مدیحه سرایان خاندان عصمت و طهارت منتشر شود.

به کبّه خوراک معروف در بین عراقی ها بنگرید. این خوراک با بهترین مواد غذایی و چاشنی ها فراهم می آید و بسیار لذیذ است. از این رو اشعاری که شاعران می سرایند باید دربردارنده بهترین مضامین، یعنی فرهنگ فاخر اهل بیت علیهم السلام باشد.

فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در سه مطلب خلاصه می شود:

1. عقاید اهل بیت علیهم السلام، یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد؛

2. اخلاق نیکوی برگرفته از اخلاق والای اهل بیت علیهم السلام؛

3. احکام شرعی برگرفته از رهنمودها و آموزه های اهل بیت علیهم السلام.

این سه مطلب قله نشین فضائل و تمدن و فرهنگ است و جز این ها و خاندان رسالت علیهم السلام، هیچ کس و هیچ چیزی جایگاهی ندارد.

27- دانش و وظیفه عالمان

شما آقایان علما باید بر مسائل اجتماعى اشراف كامل داشته باشید و پس از آن باید در این فكر باشید كه وظیفه و مسئولیت سنگین شما چگونه مى ‏تواند تأثیرگذار باشد. شناخت مسئولیت و بالاخص ایفاى مسئولیت بسیار خطیر و دشوار است. این دیگر روایت نیست كه بخواهیم سندش را پیدا كنیم كه آیا معتبر است یا نه، بلكه هركسى آن را بدیهى دانسته، مى‏ پذیرد.

باید بدانیم كه مسئولیت ما مستقیماً از قرآن نشأت مى ‏گیرد كه توصیه خداى سبحان است به همه انبیا، آنجا كه مى فرماید: «أَقِیمُواْ الدِّینَ؛ دین را بر پا دارید».

حال وظیفه ما چیست و محدوده ایفاى آن كدام است؟ فقط قم است؟ نه؛ چراكه قم یك مصداق است. نجف و كربلا و تهران؟ كشورهاى اسلامى؟ كشورهاى غیراسلامى؟ اینها همه مصداق است. اقامه دین كجا ندارد و در هر زمان و مكانى كه بتوان آن را بر پا داشت، باید اداى وظیفه كرد. پرسش دیگر این است كه نزد چه كسانى باید دین قائم باشد؟ نزد اهل علم در حوزه علمیه؟ نزد دانشگاهیان؟ نزد بازارى ‏ها؟ حذف متعلق عمومیت را مى ‏رساند. به این معنا كه همه اینها مى ‏توانند مصداق باشند و فرمان «اقیموا الدین» در همه جا و بر هركس حاكم است و هركسى در هر جا وظیفه دارد كه دین اسلام را برپا نگه دارد، اما چنانچه قدرت ندارد، در این صورت به مقدارى كه در توان اوست عمل كند و دیگر وظیفه ‏اى به عهده او نیست چون قدرت از شرایط عمومى تكلیف است.

زمانى كه انسان قدرت دارد، باید قلم و بیان و عملش را تقویت كند تا در امر برپا ماندن دین خدا مؤثرتر باشد.

28- مسئولیت همیشگی

به راستى جایگاه دنیاى شیعه و مسلمانان در این روزگار كه تمام بشر را اسیر خود كرده و در هر ثانیه آن میلیون‏ ها باطل پخش مى ‏شود، كجاست؟ «اقیموا الدین» چگونه ممكن است صورت گیرد؟ در چنین اوضاعى آیا حس نمى‏ شود كه باید با توسل به قول و علم و عمل، جوانان را تشویق كنیم تا با تحصیل علم و تخصص در امور فقهى، مكتب اسلام را در جاى جاى جهان بگسترانند؟ به یقین پاسخ مثبت است.

بى ‏شك در اوضاع فعلى این یك وظیفه و واجب است. همین جا در همین قم چند سال پیش پیرمردى ـ كه هنوز هم در قید حیات است ـ ضمن صحبت‏ هایى كه مى‏ كرد مى ‏گفت: من با فلان مرجع تقلید، كه یكى از مراجع مسلم فعلى است، همسایه بودم. او دنبال كسب علم رفت، ولى من نه. حالا او مجتهد است و من مقلِّد. پیرمرد با تأثّر خاصى صحبت مى كرد و من را هم متأثّر كرده بود. مى ‏گفت: كاش آن زمان یكى پیدا مى‏ شد و مرا هم به تحصیل علم تشویق مى ‏كرد. اگر این شخص آن زمان خود نمى‏ خواسته و حال پشیمان شده است، بحث دیگرى است، اما اگر آن زمان نیز تمایل به تحصیل علم داشته، ولى كسى نبوده تا مشوّق وى باشد، این گناه و تقصیر به گردن كیست؟ من و شما خیلى زحمت مى‏ كشیم تا كتابى بنویسیم و آن را در تیراژى به اصطلاح بالا چاپ و منتشر كنیم، اما در دنیایى كه هر لحظه میلیون‏ ها كتاب و نشریه چاپ مى‏ شود و اینترنت خوش نشین خانه‏ ها شده، آیا این فعالیت ما كافى است؟

بى ‏تردید وظیفه «أقیموا الدین» همچنان بر دوش همگان بوده و هست و براى همیشه خواهد بود. باید توجه و یقین داشت كه قرآن و احكام خدا تا قیام قیامت نافذ و پایدار است. ما نیز باید با عنایت به شرایط حاضر به مقدارى كه مى ‏توانیم به مسئولیت سنگین خود عمل كنیم.

29- تشخیص واجب و مستحب

شما هریك به عنوان عالم اگر با قول تان، قلم ‏تان وعمل تان و یا با تمام این عوامل بتوانید و قدرت آن را داشته باشید كه اقامه دین كنید، این از واجبات است. به عنوان مثال شما در خانه خود نماز شب مى ‏خوانید تا دیگر اعضاى خانواده عملاً هدایت بشوند. این نماز شب به عنوان اوّلى و مهم‏ ترین واجب بوده، اما فعلاً مستحب است، لذا اگر مستحبى بود كه عنوان ثانوى در آن وجود نداشت و در وقتى كه عنوان ثانوى زمین مانده است، اداى آن مستحب، دیگر جایز نیست. اولیات فقه مى‏ گوید هزار مستحب نمى‏ تواند جاى یك واجب را پر كند. نماز آخر وقت است و در حال قضا شدن، آیا جایز است مؤمنان را اطعام كرد و نماز قضا شود؟ یا در چنین حالى بنشینیم و قرآن بخوانیم؟ خیر؛ این كار جایز نیست و حرام است. نیز آنچه در تربیت و تزكیه نفس دخیل است واجب است.

30- تشخیص وظیفه

نقل شده است شیخ طوسى رحمه الله چند سال به حرم امیرمؤمنان علیه السلام مشرّف نشد. دلیل آن را پرسیدند، گفت: به جهت اینكه من در حال انجام واجب هستم و آثار اهل بیت علیهم السلام را حفظ مى‏ كنم.

واقعاً هم همین ‏گونه بود. خدمتى كه شیخ طوسى رحمه الله با تحقیق و تألیف كتب خود به اسلام كرد، انكارناپذیر است. در سخنان امیرمومنان على‏ بن ابى ‏طالب علیهما السلام آمده است: «لا قربة بالنّوافل إذا أضرّت بالفرائض؛ زمانى كه مستحبات و نوافل به واجبات ضرر رساند، نمى ‏توان به وسیله آن به خدا نزدیك شد».

بنابراین، انسان باید مهم ‏ترین را تشخیص دهد و به آن عمل كند.

امیدوارم به بركت اهل بیت علیهم السلام خداى متعال این توفیق را به همه ما عنایت كند تا با گفتار، نوشتار و رفتار بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم و هنگام تزاحم، بتوانیم اهم و مهم را درست تشخیص دهیم تا خطاهایمان كم تر گردد، ان شاء الله.

31- وظیفه آگاهان

در روایت است كه امام صادق علیه السلام به جمعى از اصحاب خود فرمودند: «لنحملنّ ذنوب سفهائكم على علمائكم؛ به یقین گناه نادانان‏ های شما را بر دوش عالمان ‏تان بار خواهیم كرد».

حضرت « لنحملنّ» را با لام قسم و نون تأكید ثقیله فرمودند، یعنى وقتى افراد نادان گناه مى ‏كنند، این گناهان برعهده افراد عالم و داناست و بر آنان هم نوشته مى ‏شود و حضرت علیه السلام نفرمودند: «لأحملن»، بلكه فرمودند: «لنحملنّ» یعنى ما اهل بیت.

ما هرقدر كه نتوانستیم معذوریم و هر مقدار كه گفتیم و سودى نبخشید، معذوریم، زیرا انجام وظیفه كرده‏ ایم، ولى اثرى نكرده است. اما باید در این امر به معروف اصرار داشته باشیم و به یك بار اكتفا نكنیم. آیا ما خود كم گناه كرده ‏ایم كه باید بار گناهان دیگران را نیز به عهده گیریم؟ اهل بیت علیهم السلام گناهان افراد نادان را نتیجه تقصیر افراد دانا و عالم مى ‏دانند. چگونه مى‏ شود افراد نادان را اصلاح كرد؟ این كار بدون تلاش تحقق نمى ‏یابد. افراد نادان با یك بار صحبت هدایت نمى‏ شوند. ابتدا باید راه چگونه برخورد كردن با آن ها را بیاموزیم، سپس اقدام كنیم.

باید برنامه ریزى كرد و مؤسساتى را تأسیس نمود تا مردم را متوجه اهل بیت علیهم السلام ساخت. در این دنیاى پرخطر كه هزاران دام بر سر راه جوانان و نونهالان گسترده شده و دام گستران به راه‏ هاى گوناگون آنان را منحرف مى ‏كنند، وظیفه ما بیش از پیش سنگین است و مسئولیت آن برعهده ما گذارده شده است.

32- هدایت، واجب عینی

خیلى از فقهایى كه در زمان ‏هایى نه‏ چندان دور زندگى مى ‏كردند، هدایت را واجب عینى مى ‏دانستند، زیرا معتقد بودند كسى كه به تنهایى از عهده این كار برآید و «من فیه الكفایه» باشد، وجود ندارد. ازجمله این بزرگواران، مرحوم والد، مرحوم سید عبدالهادى شیرازى، مرحوم سید محسن حكیم (در مستمسك) و مرحوم اخوى بودند. البته این وجوب در حدى است كه حرج و ضررى در پى نداشته باشد.

33- حس مسئولیت در قبال یکدیگر

در روایت آمده است: «كلكم راع وكلكم مسئول عن رعیته؛ همگان سرپرستید و همگان در خصوص كسانى كه سرپرستى آنان را برعهده دارید مسئولید».

 چندان آسان نیست به مردم بباورانیم كه نسبت به همدیگر مسئولیت دارند و فقط گلیم خود را از آب كشیدن كافى نیست. فقهاى بزرگوار ما مى ‏گویند: اگر مؤمن و مسلمانى از دنیا رفت، مسلمانان مى ‏توانند به عنوان واجب مطلق او را تجهیز كنند و هرچند به غسل و كفن و حنوط جزئى باشد، بر او نماز بخوانند و او را به خاك بسپارند. اگر كسى این امور را به عهده گرفت و انجام داد، این واجب از دیگران ساقط است. ولى اگر كسى پا پیش ننهد، تجهیز او بر همگان به نحو كفایى واجب است و از دوش هیچ یك ساقط نمى ‏شود. در این صورت از فرزندان و بستگان نزدیك میت گرفته تا دشمنان و كسانى كه با او اختلاف داشتند و احیاناً روزى كارشان به دادگاه كشیده، همگان مشمول این حكم واجب كفایى هستند و در برابر آن مسئولند. اگر بستگان آن شخص از مراسم كفن و دفن او سر باز زنند، بیگانگانى كه چه بسا با او اختلاف و نزاع داشته ‏اند شرعاً موظفند پا پیش نهاده و به مثابه واجبى الهى این مهم را به جا آورند. این بیگانگان در روز قیامت نمى ‏توانند بگویند بستگان و نزدیكانِ این میت او را وانهادند، ما كه غریبه بودیم باید او را تجهیز مى‏ كردیم؟! چنین عذرى نزد خداوند پذیرفته نیست و این قبیل امور نشان دهنده مسئولیت همگانى مسلمانان نسبت به همدیگر است. همگى نسبت به هدایت افراد مسئولیم و حق نداریم از كنار كژى ‏ها و نادرستى ‏ها بى ‏اعتنا رد شویم.

34- امر به معروف، هدف امام حسین علیه السلام

حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: «اُرید أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر؛ بر آنم كه به نیكى ‏ها فرا خوانم و از بدى‏ ها باز دارم».

 حضرت نام این كار خود را امر به معروف و نهى از منكر نهادند و این نشان از اهمیت این دو واجب دارد. انسان هنگام امر به معروف باید در تحصیل تمام مقدمات عقلى و شرعىِ آن كار خیر نیز بكوشد و همه نیروهاى خود را در این راه بسیج كند.

 درست است كه اگر جمعى از مؤمنان و مسلمانان نسبت به اجراى این دو فریضه همت كنند، تكلیف از بقیه ساقط است، اما چه كسى مى‏ تواند بگوید امروزه در تمام نقاط زمین عده‏ اى وجود دارند كه نسبت به اجراى این دو فریضه الهى اقدام مى ‏كنند، به طورى كه تكلیف از دیگران ساقط شده است. گمان نمى ‏رود در هیچ یك از بلاد اسلام یا كفر، این مطلب حتى در یك شهر صادق باشد و كسى كه اقدام او كفایت تام كند و تكلیف را از دیگران یكسره ساقط كند، وجود داشته باشد. الحق كه ناآگاهى از اسلام و واجبات و محرمات بیداد مى ‏كند. فراموش نكنیم واجبات دین منحصر در نماز و روزه و حج و مانند آن نیست. قرآن صریحاً مى‏ گوید كه در روز قیامت پیامبر صلى الله علیه وآله از مهجوریت قرآن نزد خدا شكایت خواهد برد: «وَقالَ الرَّسُولُ یرَبِ‏ّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا؛ و پیامبر [خدا] گفت: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها كردند».

 بى ‏شك رها نكردن قرآن فقط به این نیست كه نماز خوانده شود و روزه گرفته و حج گزارده شود، بلكه رها نكردن قرآن و اداى حق آن و رعایت حریم محترم آن معنایى بس فراتر دارد. بسیارند مردمانى كه همین احكام ظاهرى را - كه در كتاب ‏هایى چون لمعه و شرایع وجود دارد – نمى ‏دانند. باید امر به معروف و نهى از منكر را - البته با شروط آن - به جاى آورد و احكام اسلامى را به مردم آموخت. اگر امام حسین علیه السلام خون دل ‏شان را پاى اسلام و احكام آن دادند، ما باید دست كم از صحبت كردن و یاد دادن احكام اسلام و رنجاندنِ زبان ‏مان در این راه فروگذارى نكنیم و مسائل مورد نیاز مردم را به آنان یاد دهیم.

 

35- درجات عالمان در قیامت

براساس سخنى از حضرت زهرا علیها السلام درجات عالمان در روز قیامت در محضر خداى عز وجل و اهل بیت علیهم السلام به پُردانشى و جدیت آنان در ارشاد بندگان خدا بستگى دارد: «على قدر كثرة علومهم وجدّهم فی إرشاد عبادالله».

 وقتى مى ‏گوییم فلان كاسب جدى است، یعنى در سرما و گرما و هر شرایطى كسب و كار خود را انجام مى ‏دهد و هیچ كارى را بر آن مقدم نمى ‏دارد. اگر كسى جداً بخواهد به خانه خدا مشرف شود، از هیچ كوششى دریغ نمى ‏كند و به این در و آن در مى ‏زند تا مقدمات كار را فراهم كند و در نهایت موفق به زیارت بیت ‏الله شود. عالم جدى هم چنین است و از هیچ كوشش كوچك و بزرگى در راه دستگیرى از بندگان خدا و هدایت آنان فروگذارى نمى‏ كند و در نهایت به یارى خدا موفق مى ‏شود. اگر اهل علم این گونه در راه هدایت مردم و رساندن پیام اهل بیت علیهم السلام تلاش و جدیت كنند، مى‏ توانیم بگوییم در كار خود كوتاهى نكرده ‏اند.

36- اهمیت هدایت دیگران

شاید مهم ‏ترین شیوه لبیك ‏گویى به نداى یارى ‏طلبى حضرت سیدالشهدا علیه السلام هدایت مردمان از تاریكى و حیرت به سمت نور هدایت است.

 ماجرایى مربوط به سى الى چهل سال پیش برایم نقل كرده اند كه شنیدنى است. یكى از روحانیان كه براى سفر تبلیغى به هند رفته بود، به روستایى مى‏ رود كه پیش‏ تر نام آن را شنیده بود، ولى از وضعیت آن آگاهى دقیق نداشت. در آن روستا مجلس عزادارى سالار شهیدان در حسینیه ‏اى - كه آن را سیاه ‏پوش كرده بودند - برپا بود. مردم روستا از اینكه آن مرد روحانى در ایام عزاى سیدالشهدا علیه السلام به روستایشان آمده بود و برایشان سخنرانى مى ‏كرد خشنود بودند. چون هنگام اذان شد، آن روحانى متوجه شد در حسینیه اذان نگفتند. علت را كه جویا شد، فهمید آنان نه با اذان آشنایى دارند و نه نماز مى‏ خوانند و اصلاً هنوز به دین اسلام در نیامده‏ اند و بر عقایدِ كفرآمیزِ گذشته خود باقى مانده ‏اند. آن مرد روحانى در اولین مجلس سخنرانى به آنان گفت: اى مردم، امام حسین علیه السلام به ده شما آمده است، اما همین امام حسین علیه السلام جدّى بزرگوار و پدرى ارجمند و مادرى گرامى و پاك دارد كه فوق‏ العاده مورد علاقه و احترام و ارادت امام حسین علیه السلام هستند، ولى هنوز به ده شما تشریف نیاورده‏ اند. خوب است حال كه امام حسین علیه السلام به ده شما تشریف آورده ‏اند، دیگر عزیزان ایشان هم تشریف بیاورند.

 آن مرد روحانى گفت: تمام اصول و فروع دین را از ابتدا به آنان گفتم و چنان كه نقل مى ‏كرد همه یا برخى از آنان مسلمان شدند.

 در حقیقت دل‏ هاى این افراد صفحات سفیدى بود كه در آن هیچ چیز نوشته نشده بود و پس از ملاقات با نور اسلام، بى‏ درنگ تسلیم آن شد. باور كنیم دنیا و مردم دنیا - با همه تیرگى‏ ها و سیاهى ‏ها - هنوز صفحه‏ هاى سفید نانوشته‏ اى دارند كه اگر در برابر پرتو تابناك حضرت سیدالشهدا علیه السلام قرار گیرد، بى ‏درنگ پذیراى آن است. اگر ما از زیر بار مسئولیت همگانى هدایت ‏بخشى و امر به معروف شانه خالى نكنیم و رسم و راه حضرت سیدالشهدا علیه السلام را چنان كه باید و شاید به جهانیان معرفى كنیم، همگى آن را مى ‏پذیرند و بدان دل مى ‏سپارند.

 باید ستم‏ هاى بنى‏ عباس و بنى ‏امیه را براى مردم بازگوییم و كسانى چون معاویه، یزید، متوكل، هارون و مأمون را - كه به صرف اتهامى واهى افراد را به كام مرگ مى‏ سپردند - به دنیا بشناسانیم و ازسوى دیگر براى آنان بازگوییم كه امام حسین علیه السلام دشمنى را كه در چنگ اوست و به اشارتى مى‏ تواند از پا درآورد، نمى‏ كشد، بلكه او و اسبانش را از آب گوارا سیراب مى ‏كند. اگر بتوانیم وظیفه خود را در باب شناساندن اهل بیت علیهم السلام به مردم به خوبى انجام دهیم، بى ‏شك مردم شیفته آن بزرگواران خواهند شد و از زمام ‏داران خودسر و ستم ‏گسترى كه حق آنان را زیر پا نهادند، متنفر خواهند شد.

37- تلاش برای هدایت دیگران

عده‏ اى از خیرخواهان و دل‏ سوزان، بدكاران بنى ‏اسرائیل را موعظه و نصیحت مى ‏كردند، ولى اثر نمى‏ كرد. شمارى دیگر به آنان مى‏ گفتند: «براى چه قومى را كه خدا هلاك كننده ایشان است، یا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد، پند مى ‏دهید؟».

 خیرخواهان و نصیحت كنندگان مى ‏گفتند: «تا معذرتى پیش پروردگارتان باشد و شاید كه آنان پرهیزگار گردند».

 آنچه در این آیه و روایات مرتبط با آن آمده است در واقع تقریر (بازگویى) سخنان بنى‏ اسرائیل است. آنان كه نصیحت مى‏ كردند مى‏ خواستند در حد توان وظیفه‏ اى را كه بر دوش دارند، به انجام برسانند و در درگاه خدا مقصر نباشند. وانگهى آنان این امید را داشتند كه شاید بدكاران و گمراهان به راه درست بازگشته، پرهیزگارى و درستكارى در پیش گیرند.

 حال باید ببینیم برداشت افراد مبنى بر مؤثر نبودن، علم به عدم تأثیر است؟ كه چنین نیست و صرف گمان و ظن است و البته از دیگر سو این احتمال نیز وجود دارد كه گفتن و راهنمایى كردن اثر داشته باشد.

 در مبحث امر به معروف و نهى از منكر مسأله مفصلى وجود دارد كه تابع این آیه و شمارى روایات ذیل تفسیر آیه یاد شده آمده است و فقیهان در جواهر الكلام و دیگر متون فقهى متعرض آن شده ‏اند. مسلم این است كه موضوع مورد بحث از مصادیق بارز منكر است و از میان برداشتن این منكر و زشت‏ كارى، نیازمند اقدام جدى است كه نتیجه خواهد داد یا - حداقل - اداى تكلیف شده است. مرحوم اخوى، شهید حاج سید حسن شیرازى رضوان الله علیه حدود چهل سال قبل فعالیت همه جانبه و گسترده ‏اى را براى زدودن این منكر و بازسازى حرم ملكوتى امامان بقیع علیهم السلام آغاز كرد و شخصیت‏ هاى علمى و اجتماعى دیگر كشورها، مانند: عراق، ایران، پاكستان، هند و كشورهاى حوزه خلیج را در جریان قرار داد و وارد قضیه كرد و كار را دنبال نمود، اما به نتیجه ‏اى كه مى‏ خواست دست نیافت و پس از پانزده سال از شروع این كار به شهادت رسید. علی رغم اینكه در یك مورد اقدامى هرچند نسبتاً دراز مدت صورت گرفته، ولی نتیجه مطلوبى در پى ‏نداشته، نباید پنداشت كه این راه به فرجامى پربازده نخواهد رسید. شاید دیروز و دیروزها چنین بوده، اما امروز یا روزهاى بعد تلاش افراد به ثمر بنشیند. سیره معصومان علیهم السلام نیز نشان مى ‏دهد آن بزرگواران در مبارزه با منكر و زشت ‏كارى سخت پایدار بودند و این گونه نبود كه در مقابل منكر بى‏ تفاوت باشند، بلكه هماره مى ‏گفتند و یادآورى مى‏ كردند و امید داشتند كه سخنان‏ شان كارگر افتد و در نتیجه منكرى از میان برود. در واقع اقدام افراد، اجزاى عام مجموعى را شكل داده، آن را تحقق مى ‏بخشد و در نهایت به مقصود خواهند رسید.

38- وظیفه روحانیان

آنچه باید همیشه مدنظر باشد، این است كه ما به عنوان طلبه و روحانى و طبقه منتسب به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف چه وظیفه ‏اى داریم؟ البته این كه این انتساب پذیرفته شده است یا نه مسأله مهم و درخور تأمل است و هرچه در این راه بكوشیم، تلاشمان بیهوده نخواهد بود، به این شرط كه به حقیقت برسیم و انتساب ‏مان را تحقق بخشیم. اما اگر - خداى ناكرده - نتوانیم انتساب حقیقى حاصل كنیم، تمام سعى ‏مان بر باد رفته و هیچ به دست نیاورده ‏ایم و در مقابل، وضعیتى بدتر خواهیم داشت، چراكه با داشتن علم، مصداق این گفتار خواهیم شد كه مى ‏فرماید: «علم لاینتفع به صاحبه لایزیده إلا بُعداً عن الله تعالى؛ دانشى كه به صاحبش سود نرساند [و او را به حق نزدیك نكند، به یقین] او را از خدا دور خواهد كرد».

 حال و با این حساب كه ما روحانیان خود را سربازان امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مى ‏دانیم، باید توجه داشته باشیم كه روحانیان دو دسته‏ اند: یك دسته كسانى هستند كه مقام عدالت و تقوا و اجتهاد را به دست آورده ‏اند و در این راه توفیق یارشان بوده. اینان نمایندگان عام امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف هستند. دسته دوم روحانیانى هستند كه هنوز به مراتب یادشده نرسیده ‏اند كه باید آنان را سرباز آن حضرت خواند. مى‏ دانیم كه اگر وكیل یا سرباز رفتارى درست داشته باشد و مطابق خواست موكل و مافوق خود عمل كند، بى ‏تردید نسبت به دیگران، موقعیت و منزلت بهتر و والاترى نزد موكل یا فرمانده خود خواهد داشت و در صورتى كه برخلاف خواست و میل او رفتار نماید، بیشتر مورد بى ‏مهرى و - خداى ناكرده - كیفر قرار خواهد گرفت. ما به عنوان روحانى باید با همه وجود به این حقیقت تن دهیم و با جان و دل بپذیریم كه درستكارى و وظیفه‏ شناسى دو اصلى است كه معصومان علیهم السلام به ویژه حضرت امام زمان عجل اللَه تعالى فرجه الشریف از ما خواسته ‏اند و نباید در راه جلب رضایت آن پاكان دمى كوتاهى كنیم. در این صورت افزون بر اینكه باید پاسخگوى بى ‏توجهى خود باشیم، بار گناهان دیگران نیز بر دوش ما نهاده خواهد شد. ماجراى زیر بهترین گواه بر این سخن است: حارث‏ بن مغیره مى ‏گوید: امام صادق علیه السلام در راه مدینه مرا دید و فرمود: حارث؟ گفتم: آرى. فرمود: «لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم؛ گناه نادان های شما را متوجه عالمان شما مى ‏دانم»، سپس روانه شد.

 به درِ سراى آن حضرت رفته، اجازه دیدار خواستم و چون به حضورش رسیدم گفتم: [چون] مرا دیدى، فرمودى: گناه نادان های شما را متوجه عالمان شما مى ‏دانم. از این سخن سخت وحشت ‏زده شدم. امام علیه السلام فرمود: آرى [چنین است]».

 مطلب دیگر در این باب، توقیع شریف حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشریف است كه در آن آمده است: «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة أحادیثنا فإنّهم حجتی علیكم وأنا حجة الله علیهم؛ و در پیشامدهاى تازه (حوادث مستحدثه) به راویان حدیث ما رجوع كنید [و با چاره‏ جویى از آنان، خود را از گرداب تباهى وارهانید]؛ چراكه آنان حجت ‏هاى من بر شمایند و من حجت خدا برآنانم».

 نصوص پیش ‏گفته، تكلیف را روشن مى ‏كند و ابهامى باقى نمى‏ گذارد. وانگهى با وجود این عبارات، دیگر بهانه ‏اى براى شانه خالى كردن از زیر بار مسئولیت وجود ندارد كه اگر چنین شود، بى ‏تردید و همان طور كه در سخن امام صادق علیه السلام آمده است، بار گناهان نادان های جامعه بر دوش عالمان نهاده خواهد شد و آنان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. روحانیان و عالمان از دو حال خارج نیستند. یا سربازان امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف هستند، و یا اگر وكالت و نیابت عام داشته باشند، در این صورت، حجت آن حضرت بر مردم هستند كه در هر دو صورت كار مشكل است، زیرا اعمال خوب و بد این طبقه به دلیل موقعیت و مسئولیتى كه دارند، پاداش و كیفرى دوچندان دارد. در این‏ باره امام صادق علیه السلام مطلبى فرموده كه درخور توجه است. آن حضرت در برخورد با شقرانى (از نواده‏ هاى شقران، غلام رسول خدا صلى الله علیه وآله) فرمود: «إن الحسن من كل أحد حسن، وإنه منك أحسن لمكانك منّا. وإن القبیح من كل أحد قبیح وهو منك أقبح لمكانك منا؛ نیكى و نیكوكارى از همه كس  پسندیده است و از تو پسندیده‏ تر است؛ به جهت جایگاه و منزلتت نزد ما. و زشتى و بدكارى از هركس ناپسندیده است، اما از تو ناپسندتر است؛ به جهت جایگاهت نزد ما».

 پرواضح است كه اگر رفتارى درخور و متناسب با سربازى یا نمایندگى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف داشته باشیم، نزد آن بزرگوار موقعیت و مرتبه والایى خواهیم داشت و بدانیم كارهاى نیك و - خداى ناكرده - كارهاى بد، همگان را همه روز به محضر آقا امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏ برند. حال اگر رفتارى نیك در نامه اعمال ما باشد، ایشان را شادمان مى ‏كند و اگر كار بدى در نامه خویش رقم زده باشیم، آن حضرت را سخت آزرده مى‏ سازد.

 از دیگرسو، هرچه موفقیت بالاتر باشد، در صورت لغزش و - خداى ناكرده - سقوط، خطر سنگین‏ تر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر عده ‏اى را در نظر بگیریم كه از كوهى بلند بالا مى ‏روند، حال اگر كسى در مراحل اولیه بلغزد، صدمه چندانى نخواهد دید و احتمالاً دچار آسیب‏ هاى سطحى شود، اما كسى كه نصف راه را پیموده، به كمر كوه رسیده باشد، در صورت سقوط خطر بیشترى او را تهدید مى ‏كند. با این توصیف وضعیت كسى كه به قله برسد، روشن است، چراكه اگر خود را در آن موقعیت نگاه دارد، كار را به انجام رسانده است، اما اگر بلغزد، بى‏ تردید جان خود را از دست خواهد داد. به همین ترتیب، لغزش طلبه مبتدى و آن كه به نیمه راه رسید به تناسب، خطرى كم و كم ‏تر دارد، ولى سقوط كسى كه مرحله سربازى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف را سپرى كرده، به مقام نیابت عام آن حضرت رسیده باشد، بسیار خطرناك است و حتى ازسوى حضرتش مورد لعن و نفرین قرار خواهد گرفت.

 توجه داشته باشیم كه افرادى چون: حلاج، هلالى، شریعى و بطائنى كسانى بودند كه بالا رفتند، ولى نتوانستند استوار بمانند و سرانجام از قله سقوط كردند. بدین ترتیب ازسوى كانون محبت و سرآمد بندگان و برگزیدگان حضرت حق، یعنى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مورد لعن و نفرین قرار گرفتند. بى ‏تردید فردى چون بطائنى از آن‏ رو سقوط كرد كه امام زمان خود را نشناخته بود و به او ایمان نداشت. در تاریخ از افراد فراوانى نام برده شده است كه فرجامى این‏ گونه شوم داشتند. بنابراین، با درنظر گرفتن موقعیت و مسئولیت خویش، بكوشیم با شناختن حق امام زمان خویش و نیز فرمانبردارى از حضرتش، وى را خشنود كنیم و در این راه سستى به خود راه ندهیم، چه اینكه خشنودى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف خشنودى حضرت بارى ‏تعالى را به همراه دارد. شایان توجه است كه رضایت امام علیه السلام در گرو وظیفه‏ شناسى و سالم نگاه داشتن عقاید از انحراف است. عزیزانى كه در این راه كوشیده ‏اند، بیشتر بكوشند و آنان كه تا به حال توجه نداشته ‏اند در این راه گام نهند. شرط وظیفه ‏شناسى نیز در این است كه اگر كسى از ما وظیفه خود را بپرسد، همان چیزى را كه خود بدان عمل كرده ‏ایم به او بنمایانیم و - خداى ناكرده - گفتار بى‏ عمل نباشد و هدایتگرانى نباشیم كه در بیراهه گام مى ‏نهیم.

39- اقامه دین

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: « شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ، أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ؛ آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید».

در امور اخروى محدودیتى وجود ندارد و هركس هرچند از نظر پول و مقام اجتماعى در درجه پایینى باشد، مى ‏تواند با تصمیم جدى، توسل، كوشش پیگیر، شناخت تزاحمات و اهم و مهم و هوشیارى و مراقبت همیشگى به مراتب بالاى طاعت دست یابد و قلب خود را به طاعت آباد سازد. همچنان كه گفتیم به دست آوردن این ملكه چندان نیازمند صرف وقت نیست، بلكه بیش از آن، نیازمند هوشیارى و مراقبت است. بدین معنا كه انسان در كنار دیگر فعالیت‏ هاى روزمره زندگى به این مهم بپردازد و همیشه مترصد اطاعت امر الهى باشد.

قرآن كریم در آغاز آیه پیشین خطاب به تمام مسلمانان مى ‏فرماید: «شرع لكم؛ براى شما تشریع كرد».

 این آیه از موارد خدشه‏ ناپذیر امر به معروف و نهى از منكر است، اما با دلالتى قوى ‏تر و دامنه ‏اى وسیع ‏تر. براى توضیح بیشتر به عزیزان اهل علم و همینطور برادرانى كه با اهل علم مراوده و همنشینى دارند و كم و بیش علوم حوزوى را مى‏ شناسند عرض مى ‏كنم که واژه امر «أقیموا» یك هیئت است و یك ماده كه در صورت تجزیه آن، این مطلب به دست مى ‏آید: «الإقامة: أنجزها ونفِّذها؛ اقامه [یعنى] آن را محقق و عملى كن».

 «اقیموا» امر است و ماده متعلق آن «إقامه» است كه این هم متعلق به دین شده. لازم است براى روشن شدن مراد قرآن كریم و ظاهر آیه مباركه مطلبى را بیان كنم. یكى از مسلّمات مسائل علمى این است كه اگر امر به یك عنوان تعلق پیدا كند، محصل آن هرچه باشد واجب است. بدین معنا كه مقدمات وجودىِ آن عنوان، تماماً واجب مى‏ شود و در این مورد اقل و اكثرى نیست تا برائت جارى شود یا تخییر و تعیین در كار نیست تا برخى قائل به جارى شدن اصل برائت باشند، لذا اگر از زمان شیخ مفید قدس سره تا به امروز را مورد بررسى قرار دهیم حتى یك نفر را نخواهیم یافت كه گفته باشد یا بگوید در اقل و اكثرِ عنوان و محصّل برائت جارى است، بلكه بر این امر تأكید دارند كه اگر امر به عنوانى شد، محصّل آن عنوان هرچه باشد، واجب است و به یك سخن، احتمال در این امر منجِّز واقع است.

 آیه شریفه، امر به اقامه و بر پاداشتن دین كرده است و لذا هرچه در اقامه دین مدخلیت داشته باشد، حتى اگر براساس احتمال وهمى چیزى در اقامه دین مدخلیت داشته باشد، واجب مى ‏شود. حال اگر كسى از پرداختن به این واجب ناتوان باشد، در این صورت معذور است، چه اینكه خداى منان درباره حرج و عسرِ چنین  كسانى فرموده است: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیكُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ و در دین بر شما سختى  قرار نداده است» و «یرِیدُ اللهُ بِكُمُ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛ خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى ‏خواند».

 به عنوان مثال، كسى كه بیمار است و نمى ‏تواند روزه بگیرد - اگر چه روزه واجب است - نباید روزه بگیرد، چراكه معذور است.

 بنابراین، در مورد امر [به اقامه‏] هریك از معلوم، مظنون، مشكوك و موهوم محصلى و حتى احتمال این كه چیزى در اقامه دین مدخلیت داشته باشد، واجب است، از قبیل: نوشتار، كردار، گفتار، برخورد مثبت، برخورد منفى، درس خواندن، منبر، حضور در مجالس و محافل دینى و ... . البته استثنایى وجود دارد كه تخصصى است نه تخصیصى. به این معنا كه انسان یقین داشته باشد كه - مثلاً - قلم هیچ مدخلیتى در اقامه دین ندارد و موضوعاً خارج است. آنچه بیان شد در مورد فرمان «أقیموا» بود. قرآن كریم درباره چیستى دین مى ‏فرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الْإِسْلَمُ؛ در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است».

 همان طور كه مى ‏دانیم، اسلام واجبات و محرمات دارد و لذا امر به واجب و بازداشتن از حرام نیز واجب است. اما در اینجا سخن از واجبات و محرمات نیست، بلكه بر آنم تا از مستحبات، مكروهات، مباحات، اخلاقیات و آداب اسلام و مبحث تفسیر قرآن كریم، محتواى حلیة المتقین علامه مجلسى و جامع السعادات نراقى سخن بگویم.

 مسلم این است كه موارد یادشده جزء دین است و لذا متعلِّق عنوان «اقامه» تمام این‏ ها را در بر مى‏ گیرد. از این ‏رو قرآن كریم، مثلاً نفرموده است: «أقیموا الواجبات واتركوا المحرمات؛ واجبات را بر پا دارید و محرمات را ترك كنید»، ولى بر اقامه دین تأكید داشته مى ‏فرماید: «أقیمواالدین؛ دین را بر پا دارید».

 وانگهى امر كه هیئت «أقیموا» و متعلق به اقامه است، واجب است، زیرا ظاهر امر وجوب را مى ‏رساند، مگر این كه قرینه‏ اى برخلاف آن وجود داشته باشد. بنابراین، هرچیزى كه در اقامه دین مدخلیت داشته باشد، واجب است. در این‏ جا دومطلب مورد نظر است. یكى اینكه خفتن بین الطلوعین یا ایستاده آب خوردن براى بنده و شما حرام نیست، بلكه مكروه است. همچنین برخى اعمال مانند نمازهاى خاص و دعاها مستحب و انجام اعمالى نیز مباح است.

 مطلب دیگر این است كه مردم باید با واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات، مباحات، آشنا شده، مرز و محدوده هریك از آن ها را بدانند.

 مطلب عمده این است كه دین به عنوان مجموعه آموزه ‏هاى دینى، مانند: اصول دین، فروع دین، احكام پنجگانه (واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات و مباحات) و اخلاق و آداب اسلام باید برپاداشته شود، چراكه بدان فرمان داده شده است و ما به عنوان مسلمان و مؤمن بدان مكلف شده ‏ایم. بنابراین، طبیعى به نظر مى ‏رسد و حق نیز این است که باتوجه به اینكه خدمت به اهل علم بالاترین خدمت‏هاست و اهل علم بالاترین مقام را دارند و براساس روایت «نوم العالم أفضل من عبادة العابد؛ خواب عالم از عبادت [با اخلاص] عابد برتر است»، به همان نسبت مسئولیتى سنگین برعهده دارند و لذا مخاطب فرموده «أقیمواالدین» و هشدار «لأحملن» امام صادق علیه السلام قرار گرفته اند. مجدداً عرض مى‏ شود كه فرمان «أقیموا الدین» شامل همگان مى ‏شود، اما اهل علم مخاطبان خاص این فرمان الهى هستند.

40- مسئولیت مهم عالمان

طبقه عالم جامعه (نه فقط روحانیان و مراجع تقلید كه تمام دانشمندان و عالمان) در اقامه دین و آشنا كردن مردم با آموزه‏ هاى اسلام و حد و مرزهاى آن وظیفه سنگینى دارند.

 چنان كه اگر نگاهى به روایاتِ وارد شده در باب مسئولیت عالمان بیندازیم، به خطیر بودن این وظیفه پى خواهیم برد.

 حارث ‏بن مغیره مى ‏گوید: امام صادق علیه السلام در یكى از گذرگاه ‏هاى مدینه با دیدن من فرمود: حارثى؟ پاسخ دادم: آرى. 

 فرمودند: «لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم؛ سوگند كه گناه نادان های شما را  متوجه شما مى ‏دانم». آن ‏گاه روانه شد.

 به منزل ایشان رفتم و اجازه دیدار طلبیدم و هنگامى كه به حضورش رسیدم گفتم: [چون] مرا دیدى فرمودى: سوگند كه گناه نادان های شما را متوجه عالمان شما مى ‏دانم. از این سخن شما سخت هراسان شده‏ ام.

 حضرت فرمود: «نعم، ما یمنعكم إذا بلغ الرجل منكم ما تكرهون وما یدخل علینا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه وتعذلوه وتقولوا له قولاً بلیغا؟ آرى [چنین است]. چرا هنگامى كه كردار یا گفتارى ناپسند - كه ما را مى ‏آزارد - از كسى مى ‏بینید یا مى‏ شنوید، او را نكوهش نمى ‏كنید و سخن رسا [و هدایت ‏گر] به او نمى ‏گویید؟

 گفتم: به گوش نگرفته، نمى ‏پذیرند.

 امام علیه السلام فرمود: «أهجروهم واجتنبوا مجالسهم؛ [در این صورت] آنان را ترك كنید و از حضور در مجالس‏ شان بپرهیزید».

 امام صادق علیه السلام مى خواستند با این سخن وظیفه سنگین امر به معروف و نهى از منكر را متوجه عالمان كنند و پیامد نكوهیده ترك آن ‏را به آنان یادآورى كنند.

 بیان مطلبى با چنین لحنى و همراه با سوگند زمانى مناسب است كه شنونده، اعتقادى به مبانى و داده‏ هاى فكرى نداشته باشد، اما اگر مخاطبان، از یاران نزدیك امام معصوم علیه السلام و سخت به ایشان معتقد باشند، دیگر چه ضرورتى براى چنین برخوردى احساس مى‏ شود به گونه ‏اى كه حضرت از لام قسم استفاده كنند؟ به یقین امام علیه السلام مى ‏خواستند اهمیت و سنگینى مسئولیت را به آنان یادآورى كنند.

 توضیح این مطلب ضرورى است كه عالمان مورد نظر امام صادق علیه السلام كه در برابر گناهان نادان ها مسئول هستند، محدود به مراجع تقلید و روحانیان نبوده كه از نظر حضرتش، تمام عالمان به معناى لُغوى كلمه «عالم» مسئول بدكارى‏ هاى نادان های جامعه‏ اند و البته دیگر افراد جامعه نیز در این عرصه مسئولیت دارند. بنا به این فرموده امام صادق علیه السلام اگر جوانى از سر نادانى از نماز خواندن سربرتابد، ما - به عنوان راهنمایان و عالمان - مسئول بوده، باید نسبت به كوتاهى خویش در ارشاد نادان ها به حضرت صادق علیه السلام پاسخ دهیم و - آن گونه كه در ادامه روایت آمده است - در صورتى عذر ما موجه خواهد بود كه نتوانسته باشیم كارى بكنیم و البته براى چنین مواردى نیز حضرت صادق علیه السلام دستور دیگرى فرموده است.

 بنابراین، آنچه در توان داریم در ایفاى مسئولیت بكوشیم تا - خداى ناكرده - در شمار كسانى قرار نگیریم كه در عین حالى كه مى ‏توانند ارشاد كنند و از بدى بازدارند، اما بى ‏توجه به مسئولیت خود، نادان ها را در وادى گمراهى رها مى ‏كنند.

41- مسئولیت در قبال یکدیگر

قرآن كریم و روایات معصومان علیهم السلام بر مسئول بودن انسان‏ ها در قبال یكدیگر تأكید دارند. از نظر قرآن و روایات انسان مسلمان حتى در قبال غیرمسلمان مسئول است. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله در این مورد فرموده است: «من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین ولم یجبه فلیس بمسلم؛ هركس [از مسلمانان] بانگ مددخواهى را بشنود كه فریاد بر مى ‏آورد: اى مسلمانان [به فریاد من برسید]، ولى پاسخ ندهد، مسلمان نیست».

 و نیز حضرتش فرموده است: «كلّكم راع وكلّكم مسئول عن رعیته؛ همگى شما سرپرست و همگى ‏تان نسبت به زیردستان مسئول هستید».

 روایات دیگرى نیز وجود دارد كه انسان را در برابر افراد خانواده، همسر، فرزند و خویشاوندان مسئول مى ‏خواند. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله در آخرین سفارش‏ هاى خود فرمود: «اوصیكم بالضعیفین: فی النساء وما ملكت أیمانكم؛ شما را به [رعایت حقوق  دو دسته] ناتوان: زنان و زیردستان سفارش مى‏ كنم».

 پر واضح است كه پیامبر صلى الله علیه وآله و دیگر معصومان علیهم السلام، در قالب كلمات قصار، روایات و نصایح، مسئولیت افراد را به نسبت وضعیت و توانایى ‏شان به آنان گوشزد مى‏ كردند. 

مسئولیت پذیری در سیره معصومان علیهم السلام

مسئولیت ازسوى پیامبر صلى الله علیه وآله تشریع شد و آن حضرت تمام لوازم آن را براى همگان روشن نموده است. زمانى كه موضوعى ازسوى پیامبر یا جانشین او تشریع مى ‏شود، تمام انسان ‏ها موظفند آن را بپذیرند و در زندگى فردى و اجتماعى به كار گیرند كه از آن جمله موضوع مسئولیت است. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و جانشین ‏هاى ایشان خود را از این قاعده جدا نمى ‏دانستند، بلكه خود بیش از دیگران بدان پایبند بودند. وجود شریف پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله خود را برابر جان، آبرو و امنیت مردم مسئول مى ‏دید و لذا دمى از تعهد خود سر بر نتافت. امامان معصوم علیهم السلام نیز چنین مى ‏كردند. نگاهى به برهه‏ هاى حساس تاریخى، این قضیه را براى ما روشن مى كند. زمانى كه عباسیان و سرداران قیام كردند شعار «إلى الرضا من آل محمد؛ [برقرارى حكومت] فرد مورد رضایت از آل محمد» سر دادند و با این ابزار به جنگ حكومت امویان پرداختند. البته رفتار عباسیان در دوران حاكمیت ‏شان خلاف شعارشان را ثابت كرده و حتى دست به خون امامان معصوم علیهم السلام آغشتند. امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با چنین وضعیتى رو به‏ رو بودند و از دیگر سو هنوز جنایات امویان از یادها نرفته بود.

 شاید به نظر رسد كه در چنان اوضاعى و باتوجه به ضعیف شدن امویان چه خوب بود آن دو بزرگوار شیعیان خود را براى از میان برداشتن امویان بسیج مى ‏كردند. این تصور به ظاهر مطلوب است، اما آن بزرگواران با در نظر گرفتن مسئولیت خود در برابر امت اسلامى و مصالح آن، دست به چنین اقدامى نزدند. آنان نیك مى ‏دانستند كه بنى ‏عباس در جنایت و كشتار مخالفان و شیعیان از امویان بى ‏رحم‏ تر هستند.

 البته امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام از پاى ننشسته، با دوراندیشى و احساس مسئولیت نسبت به نیازهاى فكرى مسلمانان، به ویژه شیعیانِ تمام روزگارها، از فرصت طولانى ای كه پیش آمده بود بهره جستند و مدرسه اهل بیت علیهم السلام را پى ریخته، پیكره باشكوه آن را بنا نهادند تا نسل‏ هاى بعدى از اندیشه پاك و چشمه زلال دانش اهل بیت علیهم السلام‏ بهره‏مند شوند. عصر آن دو بزرگوار عصر توسعه اسلام واقعى، یعنى اسلام محمدى و اسلام علوى بود كه با كوشش و احساس مسئولیت ایشان گسترش یافت.

 بنا به گواهى تاریخ امام صادق علیه السلام  بیش از چهار هزار شاگرد پروراند كه همگى عالم، فقیه و... بودند. باید توجه داشت كه حضرتش تمام فروع، احكام، مفاهیم اسلام و مبانى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى اسلامى را به آنان آموخت. آنچه امروز از معارف اسلامى و روایات در دست داریم بیش از نصف آن از امام باقر و امام صادق علیهما السلام است و كمتر از نصف آن از پیامبر، حضرت فاطمه زهرا و دیگر معصومان علیهم السلام است كه شامل توقیعات شریف حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز مى ‏شود.

 پرورش‏ یافتگان و دانش آموختگان مدرسه امام باقر و امام صادق علیه السلام به شهرهاى خود رفته، آنچه را از امامان فرا گرفته بودند، بدون هیچ چشم ‏داشتى و فقط به دلیل احساس مسئولیت، به رایگان در اختیار مردم قرار مى ‏دادند. این فعالیت ‏ها چنان كارآمد بود كه «سعد الخیر» (نوه مروان‏ بن الحكم اموى) شیعه شد و در مذهب خود سخت معتقد بود. وى به مرحله‏ اى رسید كه امام باقر علیه السلام به او فرمود: «لست منهم، أنت أموی منا أهل البیت؛ تو از آنان نیستى، بلكه اموى و از ما اهل بیت هستى».

 بسیارى از مسیحیان، یهودیان، بت ‏پرستان، زرتشتى‏ ها و منحرفان از خط اهل بیت علیهم السلام ‏در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام مسلمان و شیعه شدند. به عنوان مثال، راهبى مسیحى به نام «سن سن» در زمان امام زین العابدین علیه السلام مى زیست كه نام وى در متون تاریخى، علمى و رجالى آمده است. بیش از پانزده تن از نوادگان او در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام مسلمان و شیعه شدند كه «زرارة بن اعین» و «حمران ‏بن اعین» دو تن از آنان بودند.

 على ‏بن مهزیار معروف، یكى از راه ‌یافتگان به وسیله شاگردان مكتب امام صادق علیه السلام است. او نیز همانند زراره و حمران، فرزندان اعین، مسیحى و مسیحى ‏زاده بود، اما به لطف دست پروردگان دو امام بزرگوار و جنبش علمى ای كه به وجود آورده بودند، مسلمان شیعه شد و به مقام‏ هاى عالى علمى و اعتقادى دست یافت و بارها به دیدار حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نائل آمد. به تدریج دیگر افراد خاندان این شخصیت ارجمند و بزرگ مسلمان شدند. عموى على ‏بن مهزیار كه همنام اوست، از اصحاب امام جواد و امام هادى علیهما السلام بود.

 با اندك تأمل در مى ‏یابیم كه اگر امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و حتى دیگر امامان معصوم علیهم السلام نسبت به انسان‏ ها و هدایت و آشنا كردن آنان با معارف خالص اسلام و مذهب شیعه، خود را مسئول نمى‏ دانستند و به گوشه ‏اى خلوت پناه برده، صرفاً به عبادت مى‏ پرداختند، بى‏ تردید چنین چهره‏ هاى درخشانى در جامعه نمى ‏درخشیدند.

مسئولیت در قبال توده های انحرافی روز

همان كسانى كه در صدر اسلام با دین در ستیز بودند و بر سر راه انسان ‏هاى ساده ‏اندیش دام مى ‏گستراندند و با لطایف الحیل آنان را از مسیر حق منحرف مى‏ كردند، در عصر حاضر نیز از پاى ننشسته، ترفندهاى گذشته را با شیوه‏ هاى جدیدتر به كار مى ‏بندند. خوشبختانه وجود عالمان دلسوز و اندیشمندان متدین كه لحظه ‏اى از مسئولیت خویش غافل نبوده و نخواهند بود، عرصه را براى چنین اشخاصى ناامن كرده و مى‏ كند.

 مسلم این است كسانى كه دین و مكتب اختراع مى‏ كنند، پیوسته در پى یافتن فرصت مناسب براى رسیدن به اهداف خود هستند. آنان روزگارى در روسیه و زمانى در عراق دام گستراندند و شاید فردا در جایى دیگر بساط معركه ‏گیرى خود را بگسترانند. آنچه بیان خواهد شد، مربوط به عراق سال‏ هاى 1378 یا 1379 ق است. در آن روزگار عبدالكریم قاسم با كودتاى نظامى، رژیم سلطنتى عراق را از میان برداشت و خود به قدرت رسید. كمونیسم با تمام ابعادش در عراق آن روز فعال شد، به گونه ‏اى كه تمام مطبوعات، رادیو و تلویزیون كمونیسم را ترویج مى ‏كردند. گردانندگان این نمایش كتاب‏ هاى خود را در تیراژهاى میلیونى چاپ كرده، به رایگان در اختیار جوانان قرار مى‏ دادند. یكى از این كتاب ‏ها «أین الله؛ خدا كجاست؟» نام داشت و در بیش از سیصد صفحه تهیه شده بود. این كتاب را كه «ماكسیم دالگوركى» نوشته بود، سراسر گستاخى بود. كتاب دالگوركى این گونه آغاز مى ‏شد: «أنا ابن الخطیئة، أی ولدت من أبوین غیر شرعیین؛ من فرزند گناه هستم و از پدر و مادرى [با ارتباط] نامشروع زاده شدم».

 این جمله آغازین كتاب در واقع به جاى «بسم الله الرَّحمن الرَّحیم» بود كه تمام نویسندگان آثار خود را با آن شروع مى‏ كنند. پرواضح است كه نویسنده از چنین اظهاراتى اهدافى را دنبال مى ‏كرد و آن گستراندن بساط بى‏ بندوبارى و ترویج آن در میان مردم مسلمان بود. از دیگر كتاب‏ هایى كه در آن روز میان مردم عراق و در سطحى وسیع منتشر شد سرمایه ‏دارى ماركس بود. البته كتاب ‏هاى ریز و درشت دیگرى نیز توسط رهبران و نظریه‏ پردازان كمونیسم به طور گسترده ‏اى در میان مردم توزیع مى‏ شد. افراد دلسوز و دین‏ دار جامعه دچار نومیدى شده بودند و مى ‏پنداشتند كه دین از میان رفته است. از دیگر سو خشونت بى‏ حسابى ازسوى مهاجمان دین ‏سوز اعمال مى ‏شد. آنان مخالفان خود را به بدترین شكل از بین مى ‏بردند، به این ترتیب كه پاى فرد را بسته، در معابر مى ‏كشیدند تا این كه جان مى ‏داد. این جریان‏ ها را خود از نزدیك دیده بودم و هنوز حوادث آن  روزها را در خاطر دارم.

 براى مقابله با امواج كمونیسم كه تقریباً تمام عراق را فرا گرفته بود، مرحوم والد و مرحوم اخوى - كه خدایشان رحمت كند - پیشنهاد دادند تا روحانیان كربلا هركدام در حسینیه یا مسجد نزدیك محل سكونت ‏شان اهل محل و جوانان را گرد آورده، اصول دین را براى آنان تبیین كنند. قرار شد این جلسات به طور هفتگى، دو شب در هفته و در صورت امكان همه شب برگزار شود.

 در پى این طرح بیش از 90 درصد طلاب مبتدى، علما، استادان حوزه، گویندگان مذهبى و حتى كسانى كه درس خارج مى ‏گفتند و در مرتبه اجتهاد قرار داشتند دست به كار شده، جلسه‏ هایى برگزار كردند. آنان در جلسه‏ هاى خود شبهه ‏هایى را كه رادیو و دیگر رسانه‏ ها به وجود آورده بودند و نیز مسائلى كه توسط استادان در دانشگاه‏ ها، دبیرستان ‏ها، مدارس ابتدایى و در جامعه مطرح مى‏ شد، پاسخ مى ‏دادند. در آن زمان تازه وارد حوزه شده بودم و در مرحله مقدماتى دروس حوزوى قرار داشتم. با این حال در هفته پنج جلسه در نقاط مختلف كربلا داشتم. محصلان، دانش ‏آموزان و دیگران با  هر شبهه‏ اى كه مواجه مى‏ شدند، سراغ روحانیان آمده، شبهه‏ ها را در میان  مى‏ گذاردند و پاسخ مى ‏گرفتند.

 مرحوم اخوى حاج آقا محمد و مرحوم حاج آقا حسن قدس سرهما نیز مانند دیگر روحانیان در كربلا جلساتى داشتند كه تا اوایل به قدرت رسیدن بعثى‏ ها ادامه داشت.

 سرانجام تلاش همه جانبه روحانیان كربلا زیر نظر عالمان وقت، فعالیت‏ هاى گسترده كمونیست ‏ها را خنثى كرد. اگرچه روحانیان آن امكانات فراوان حریف را نداشتند، اما با همین مجالس و تجمع ‏هایى كه در حسینیه ‏ها و مسجدها برگزار مى ‏شد و هم به وسیله نشر فرهنگ و فقه اسلام توانستند كربلا را نجات دهند. همچنین از این مجالس كسانى برآمدند كه امروزه استاد حوزه و مدرس دروس خارج و مجتهد هستند كه خود، آن ها را مى ‏شناسم و افراد مسن كه آن روزِ كربلا را درك كرده‏ اند نیز كم‏ و بیش آنان را مى ‏شناسند.

42- وظیفه سنگین عالمان

وكلاى امام معصوم ‏علیه السلام باید بسیار هشیارانه و دقیق عمل كنند؛ چه اینكه این مسئولیت بسیار حساس و خطیر است و اگر كسى عذر شرعى پیدا كند و بتواند از این مسئولیت كناره‏ گیرى كند، به حكم عقل باید از این مسئولیت كناره ‏گیرى نماید. اما چه باید كرد كه این مسئولیت، حكم شمشیر دو لبه را دارد و انسان نمى ‏تواند به علت موانع موجود، خود را معذور بداند، چراكه امام ‏علیه السلام فرمودند: «لَأَحْمِلَنَّ ذُنوبَ سُفَهائِكُم عَلى عُلَمائِكُم؛ گناهان سفیهان شما را متوجه عالمان شما مى ‏دانم».

 مقصود امام معصوم‏ علیه السلام از عالمان، در این روایت، تنها مراجع تقلید نیست و به اصطلاح، مقصود معناى اصطلاحى عالمان نیست، بلكه مراد معناى لغوى عالم است. پس هركس در حد توان علمى ‏اش مسئول هدایت مردم است و البته هدایت گمراهان مسأله بسیار دقیق و مهمى است. اگر سربازان و وكلاى امام زمان عجل الله فرجه آن‏ گونه كه شایسته و بایسته است، عمل كنند، پاداش عظیمى خواهند داشت. و در مقابل اگر بد كنند، مورد بازخواست شدید قرار خواهند گرفت. این سخن نه به گزاف است كه ترجمان بیان امام صادق‏ علیه السلام است كه خطاب به یكى از شیعیان فرمودند: «إنّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ و إنّه مِنْكَ أَحْسَن لِمكانك مِنّا و القَبیح مِن كُلِّ أَحَد قَبیحٌ و إنّه مِنْك أَقْبَح؛ كار نیكو از هركس باشد، پسندیده است، اما از تو به دلیل انتسابت به ما پسندیده ‏تر است و كار زشت از هركس باشد، ناپسند است، اما از تو به جهت جایگاهت نزد ما ناپسندتر است».

شكى نیست كه اگر ما اهل علم پسندیده عمل كنیم و نیت خود را براى كسب رضایت خداى متعال خالص گردانیم و در حد توان عقلى و علمى، گفتار و كردارمان پسندیده باشد، به مقام و افتخار بزرگى نائل خواهیم شد. اگر یك سرباز یا نماینده نسبت به فرمانده یا موكّل خوب خود، به طور شایسته انجام وظیفه كند، مورد تشویق و قدردانى آنان قرار مى‏ گیرد و آقا امام زمان عجل الله فرجه از همه خوبان بهتر و برترند و آنچه خوبان همه دارند، حضرتش یكجا دارد. اگر اهل علم (سربازان و وكلاى ایشان) صحیح عمل كنند، مسلماً به آن ها پاداش بزرگى عطا خواهند فرمود.

43- ابتلائات اهل علم و سایر مردم

مطلبى كه باید مورد توجه عالمان قرار گیرد این است كه این طبقه گاهى مشكلى دارند كه دیگران نیز با آن رو به ‏رو هستند، مانند مشكلات مالى و این مسأله مهمى نیست، چراكه از طلبه مبتدى تا مرجع تقلید در این مشكل شریكند و حتى كسى كه ثروتمند است امكان دارد روزى ورشكست شده و با مشكل مالى رو به‏ رو شود. احتمال ابتلا به بیمارى نیز براى همه هست و اختصاص به عالمان ندارد، چراكه ممكن است هركس به بیمارى صعب ‏العلاج و یا بیمارى جزئى ای مبتلا شود. همین ‏طور داشتن دشمن است كه، این مشكل نیز اختصاص به عالمان ندارد، بلكه هركسى احتمال دارد دشمنى داشته باشد. همه آدم ‏هاى بد با آدم ‏هاى خوب دشمنى دارند و همه آدم‏ هاى خوب نیز با آدم‏ هاى شرور دشمنى دارند. پس این مشكل منحصر به عالمان نیست. همین ‏طور زندان، شكنجه و اعدام از دیگر مشكلاتى است كه - خداى ناكرده - ممكن است براى هركسى پیش بیاید. به هر حال مشكلات سیاسى، اجتماعى، مالى، بهداشتى و مانند اینها براى همه هست. پس هیچ‏ یك از این مشكلات مشكل اختصاصى عالمان نیست، چراكه طبیعت دنیا با غم و شادى آمیخته است و هركس در دنیا زندگى مى‏ كند، لاجرم با این‏ گونه مشكلات رو به ‏رو است. به نظر من مشكلى كه اختصاص به عالمان دارد و دیگران با آن مشكل سر و كار ندارند، امتحان بزرگى است كه ممتحن آن، حضرت ولى عصر صلوات الله علیه است. این امتحان، در زمان همه امامان‏ علیهم السلام وجود داشت و امروز نیز عالمان با آن امتحان بزرگ رو به ‏رو هستند.

44- مسئولیت بزرگ اهل علم

حارث بن مغیره كه عالمان رجال از او سه بار با كلمه «ثقة» یاد كرده‏ اند، از اصحاب بزرگ و مورد اعتماد امام صادق‏ علیه السلام بود و در فقه نیز روایات فراوانى نقل كرده است. وى در روایتى كه از جهت سند كاملاً صحیح است مى ‏گوید: امام صادق ‏علیه السلام مرا دیدند و فرمودند: «لاَحملنَّ ذُنوب سُفَهائِكُم عَلى‏ عُلَمائِكُم؛ قطعاً گناهان نادان های شما را به عهده عالمان شما مى ‏گذارم».

 كلمه «لاَحمِلنَّ» در این عبارت امام ‏علیه السلام اهمیت موضوع را نشان مى‏دهد؛ زیرا «ل» حرف قسم و «ن» هم تأكید ثقیله است، یعنى: به خدا قسم، بى ‏تردید و حتماً چنین مى ‏كنم.

 از ظاهر روایت بر مى‏ آید كه حارث از مقربان آن حضرت بوده است و ایشان بدون هیچ مقدمه ‏اى اصل مطلب را بیان كرده‏ اند. نیز بر مى‏ آید كه او براى شنیدن این سخن آمادگى كامل نداشته است. گاهى از خود مى ‏پرسم اگر من جاى او بودم و با چنین سخن مسئولیت ‏آورى رو به ‏رو مى ‏شدم چه مى‏ كردم؟

 به هر حال، بدون شك این سخنِ هشدارگونه، اختصاص به حارث بن مغیره نداشته و امروزه و در تمام دوران ‏ها، همه عالمان مخاطب آن هستند.

 وانگهى واژه عالم فقط به مرجع تقلید منحصر نمى‏ شود، بلكه اعمِّ از آن است و همه طبقات روحانیت، از پایین ‏ترین سطح، تا بالاترین سطح را شامل مى ‏شود. براساس این حدیث صحیح، امام صادق‏ علیه السلام به عالمان فرموده‏ اند شما فقط پاسخگوى پرونده اعمال خود نیستید، بلكه پاسخگوى گناه دیگر گناهكاران شیعه نیز هستید. در قیامت از آن ها مى ‏پرسند: چرا فلان جوان شراب خورد و فساد كرد، یا عقیده ‏اش فاسد بود و...؟

 مقصود از سفیهان در این روایت سفیهان شرعى نیست، زیرا آنان تكلیف ندارند و كسى كه تكلیف نداشته باشد، گناه ندارد، بلكه به معناى سفیهانى است كه قرآن نیز بدانان اشاره كرده، مى ‏فرماید: «سَیقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ؛ به زودى مردم كم ‏خرد خواهند گفت».

 بنابراین، عالمان در برابر اعمال این گروه از مردم كم‏ خرد، مسئولیت دارند. البته مسئولیت آنان به همین جا ختم نمى ‏شود، بلكه در تمام امور اجتماعى، فردى، خانوادگى و جز آن وظیفه و مسئولیت دارند. به عنوان مثال اگر خانواده‏ هایى با یكدیگر قهر كرده‏ اند، خواه از بستگان و آشنایان عالمان باشند یا ازجمله مردمى كه عالمان به گونه ‏اى از اعمال نادرست آن ها باخبرند، باید در راه رفع مخاصمه و یا اصلاح آنان اقدام كنند وگرنه لغزش ‏ها و خطاهاى آنان را در پرونده اعمال عالمان خواهند نوشت، آنگاه از آنان مى‏ پرسند چرا مردم با هم قهر كردند، چرا قطع رحم كردند. چرا وقتى افراد به سبب سفیه بودن گناه كردند؟ آنان را نصیحت و تكلیف‏ شان را به آن‏ ها یادآورى نكردید؟ باید توجه داشت كه عالمان همه دوران‏ ها و حتى عالمان روزگار حضرت ولى عصر صلوات الله و سلامه علیه مخاطب این سخن امام صادق‏ علیه السلام بوده و هستند و خواهند بود، زیرا چنان ‏كه در برخى روایات آمده است هریك از امامان‏ علیهم السلام سخن و مطلبى ایراد فرمایند، نظر دیگر ائمه نیز با نظر آن امام همسان است.

 

45- اثر پذیری متقابل افراد

هركس باید در حد توان خود زمینه هدایت مردم را فراهم كند و نظر به این كه به طور طبیعى اگر اخلاق پدر و بزرگ خانواده، منفى باشد یا مثبت، بر اخلاق زن و فرزندان تأثیر مى ‏گذارد، باید هركس از خانواده خود شروع كند و با در پیش گرفتن رفتارى پسندیده براى تمام افراد خانواده و اطرافیان خود الگویى شایسته شود تا به سبب راستگویى و درست‏ كردارى ‏اش شخصیت اطرافیان او نیز با همین ویژگى ‏ها شكل گیرد. به همین صورت، فرزند، پدر، استاد، شاگرد و دوستان بر یكدیگر اثر مى ‏گذارند، گرچه تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى شدت و ضعف دارد، اما به هر حال تأثیرگذار است.

 بنابراین، اگر یك عالم وظیفه خود را در برابر همسر، فرزندان، بستگان و نزدیكان خود به خوبى انجام دهد، مى ‏تواند هنگام بررسى پرونده اعمالش، به امام زمان عجل الله فرجه عرض كند: یابن رسول الله، من به اندازه توانم تلاش كرده‏ ام.

 واضح است كه امامان‏ علیهم السلام عادل هستند و اگر كسى به راستى و در حد توان انجام وظیفه كند، عذر او را مى ‏پذیرند و خدا از ثبت معاصى گناهكاران در پرونده اعمال او خوددارى و براساس عدالت آمیخته به لطف با آنان رفتار خواهد كرد.

46- هدایتگری، وظیفه ای همگانی

امام صادق‏ علیه السلام در یك روایت صحیح كه در منابع معتبر حدیثى نقل شده است به حارث بن مغیره - كه بدون شك یكى از اصحاب موثق امام صادق ‏علیه السلام است و در میان چند هزار نفرى كه جزء اصحاب امام صادق‏ علیه السلام معرفى شده ‏اند، شاید، پنجاه نفر مانند او یافت نشود - سخنى فرمودند كه نشان دهنده مسئولیت سنگینِ اهل علم است. روایت را مى ‏خوانم و شما كه اهل علم هستید درباره آن تأمل كنید تا به عمقِ مسأله پى ببرید. حارث بن مغیره مى ‏گوید: امام صادق ‏علیه السلام در حالى كه از كنار من مى‏ گذشتند، به من فرمودند: «لَأحملنَّ ذُنوبَ سُفهائِكُم عَلى عُلَمائِكُم؛ قطعاً گناهان سفیهان شما را بر عالمان ‏تان مى ‏نویسم».

 سپس به راه خود ادامه دادند. [پریشان حال و آشفته‏] خدمت ایشان رسیده، عرض كردم: مرا دیدید و فرمودید: قطعاً گناهان سفیهان ‏تان را بر عالمان ‏تان مى‏ نویسم! از این سخن سخت بیمناك شدم.

 امام فرمودند: «نعم، ما یمنعكم إذا بَلغكم عَن الرجل مِنكم ما تكرهون وما یدخل عَلینا بِه الأذى أن تَأتوه، فَتُؤنَّبوهُ وتَعذِلُوه وتَقولوا لَه قَولاً بلیغاً؛ آرى. آن‏ گاه كه باخبر مى ‏شوید كسى كارى نكوهیده كرده كه موجب آزردگى ما مى ‏شود، چه چیز شما را از رفتن نزدش و نكوهش وى و گفتن سخنى رسا (هدایت ‏گر) به او باز مى ‏دارد؟».

 به حضرت گفتم: فدایت گردم، اگر سخن ما را نپذیرند؟

 فرمودند: [در این صورت‏] از همنشینى با آنان خوددارى كرده، آنان را ترك گویید.

 براى اهل علم روشن است كه كلمه «لأحملنَّ» با «لام» قسم و «نون» تأكید ثقیله بیان شده كه معناى آن این است: «به خدا سوگند، بى تردید مسئولیت گناهانى كه سفیهان و جاهلان شما مرتكب مى ‏شوند، برعهده شماست و گناهان سفیهان شما را در پرونده اعمال شما مى ‏نویسم»، یعنى اگر آن ها دروغ بگویند، ظلم بكنند یا مشروب بخورند، براساس فرموده امام صادق‏ علیه السلام آن گناهان را در پرونده اعمال عالمان مى‏ نویسند. البته قصد جسارت ندارم، بلكه سخن امام صادق‏ علیه السلام را نقل مى‏ كنم.

 به این نكته نیز باید توجه شود كه هرچند حارث بن مغیره در میان اصحاب امام صادق‏ علیه السلام ازجمله موثقین به شمار مى‏ رود، اما عالمان رجال ننوشته ‏اند كه او از مجتهدین است. پس نباید تصور شود كه مقصود از «علمائكم» فقط مجتهدین، مراجع یا مدرسینِ درس خارج است، بلكه مقصود از عالمان در این روایت، معناى لغوىِ عالم ست، نه معناى اصطلاحىِ آن. بدین معنا، كه هركس به اندازه توانِ علمى خودش مسئول است؛ لذا حتى طلبه ‏اى هم كه تازه شروع به تحصیل كرده و مثلاً با مطالعه كتاب حلیة المتقین و جامع السعادات و رساله عملیه اندكى با اخلاقیات و احكام آشنا شده است، در حد خودش ازجمله عالمان به شمار مى ‏رود.

 به هر حال، حارث مى ‏گوید: فكر كردم كه فرمایش آن حضرت مسئولیت سنگینى را متوجه عالمان كرده است. بدین جهت خدمت ایشان رسیدم و عرض كردم: یابن رسول الله، مقصود شما از این سخن چه بود؟ و آن حضرت همان بیان گذشته را تكرار و تأیید فرمودند و سپس به راه خود ادامه دادند. 

مسئولیت در حد توان

قرآن كریم در چند آیه مى ‏فرماید: «وَلَاتَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ و هیچ بار بردارنده ‏اى بار [گناه‏] دیگرى را برنمى ‏دارد».

 باید توجه داشته باشیم كه امام صادق‏ علیه السلام بهتر از من و شما این معنا را مى ‏دانسته‏ اند و هنگام بیان آن سخن (لَأحمِلنَّ ذُنوبَ سُفهائِكُم عَلى عُلَمائِكُم)، قطعاً این آیات را كه مى ‏فرماید: «هیچ بار بردارنده ‏اى بار گناه دیگرى را بر نمى ‏دارد» به خاطر داشته‏ اند، اما این دو مقوله با هم منافات ندارند، چراكه در حقیقت، شارع ما را در حد توانِ عقلى و شرعى مسئول معاصىِ مردم دانسته است و طبق ظاهر روایت، گناهان سفیهان مردم به حساب ما نوشته مى ‏شود. از این رو شكى نیست كه ما در حد قدرت خود مسئول هستیم.

47- خطای عوام، در پرونده عالمان

هیچ گاه نباید هشدار امام صادق ‏علیه السلام به حارث بن‏ مغیره مبنى بر اینكه «گناهان سفهاى امت به حساب شما ثبت خواهد شد» را فراموش كنیم. راستى اگر فرداى قیامت ببینیم گناهان دیگران را در پرونده اعمال ما نوشته ‏اند چه جوابى داریم؟ اگر واقعاً به اندازه قدرتمان تلاش كرده باشیم، نزد خدا معذوریم و مى ‏توانیم پاسخ دهیم كه ما براى جلوگیرى از ارتكاب گناه تلاش كردیم و بیش از آنچه انجام دادیم، قدرت نداشتیم، آن ‏گاه نظر به اینكه قدرت یكى از شروط عام همه تكالیف است، معذور خواهیم بود. حقیقت این است كه ما قدرت داریم و باید از توانمان براى تربیت افراد استفاده كنیم. اگر شما حال و هواى حاكم بر زمان معصومان ‏علیهم السلام و ازجمله امام صادق‏ علیه السلام را ملاحظه كنید، قبول خواهید كرد كه ما در زمان خود قدرت تربیت افراد را داریم.

48- تبلیغ در حال تقیه

در روایت صحیح از امام صادق ‏علیه السلام نقل شده است منصور دوانیقى در یكى از ماه‏ هاى رمضان اعلام كرد، فردا عید فطر است و از من دعوت كرد در آن روز در مجلس او حاضر شوم و روزه ام را افطار كنم. من نیز رفتم و گرچه مى ‏دانستم آن روز از ماه رمضان است و عید فطر نیست، مع ذلك افطار كردم.

 امام صادق‏ علیه السلام در توضیح عمل خود فرمودند: «أن أُفطر یوماً مِن شهر رمضان وأقضیه أحبّ إلی مِن أن یضرب عُنقی؛ اگر یك روز از ماه رمضان را افطار كنم و قضاى آن را به جاى آورم، بهتر از آن است كه گردنم زده شود».

 در برخى از نسخه ‏ها «أقضیه» ندارد، اما بنابر دیدگاه مشهور فقها در مواقعى كه انسان مجبور شود براى تقیه، روزه ماه رمضان را افطار كند، باید قضاى آن را به ‏جا آورد.

 این روایت صحیح نشان مى‏ دهد در زمان امام صادق‏ علیه السلام جوّ خفقان به گونه ‏اى بوده است كه اگر خلیفه روز ماه مبارك رمضان را عید اعلام مى ‏كرد نه تنها شیعیان، بلكه حتى امام صادق ‏علیه السلام مجبور به افطار مى‏ شدند و الّا او را به شهادت مى ‏رساندند. علی رغم چنان فضایى با كوشش شاگردان امام صادق‏ علیه السلام عده ‏اى از فرزندان بنى‏ امیه و بنى‏ عباس شیعه شدند. اگر كتاب ‏هاى رجالى شیعه، ازجمله كتاب المراجعات مرحوم علامه سیدعبدالحسین شرف‏ الدین عاملى را مطالعه كنید، خواهید دید ایشان ده‏ها تن از رجال شیعه را نام برده كه نام آنان در صحاح سته كه از منابع روایى اهل سنت است، نیز برده شده است. این مسأله بدین معنا نیست كه صحاح سته طرفدار و مبلغ شیعه هستند، بلكه از آن روست كه این راویان قبلاً پیرو مذهب اهل سنت بوده، كه با كوشش شیعیان، شیعه شده ‏اند.

49- ادعای زیاد و عمل اندک!

در كتاب روضه كافى روایتى از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه باتوجه به محتواى آن، جا دارد بیشتر در این روایت دقت و تأمل شود. امام باقر علیه السلام مى ‏فرمایند: «قال أبی یوماً و عنده أصحابه: من منكم تطیب نفسه أن یأخذ جمرةً فی كفّه فیمسكها حتّى تطفأ، فكاع النّاس كلّهم و نكلوا؛ روزى پدرم در حضور اصحابش فرمودند: كدام یك از شما خوش دارد اخگرى گداخته را در دست خود نگهدارد تا خاموش شود؟ همه ترسیدند و از انجام آن طفره رفتند». باتوجه به متن روایت، برداشت من این است كه افراد حاضر در آن مجلس از اصحاب خاص آن حضرت بوده ‏اند و باوجود این، همه ساكت ماندند و یك نفرشان نیز براى چنان كارى اعلام آمادگى نكرد، زیرا امكان داشت حضرت دستور دهند زغال افروخته‏ اى آماده كنند و از او بخواهند، آن را در دست خود نگهدارد. همه مى ‏دانستند كه این كار آسانى نیست، زیرا این عمل پوست، گوشت و اعصاب دست را مى‏ سوزاند تا به استخوان برسد و با آتش كبریت یا جرقه ‏اى ناچیز متفاوت است و زمانى طولانى مى ‏طلبد تا خاموش و كاملاً سرد شود. وانگهى قرار بر این بود پایدارى كنند تا زغال خود به خود خاموش شود، نه اینكه با آب یا مواد دیگر آن را خاموش كنند. از این ‏رو، هیچ‏ كس اعلام آمادگى نكرد كه چنین عملى را انجام دهد. مخاطبان این سخن امام‏ علیه السلام سكوت كردند و پاسخى به آن حضرت ندادند تا اینكه امام باقر علیه السلام براى انجام آن عمل اعلام آمادگى كردند. آن بزرگوار مى ‏فرمایند: «فقمت وقلت یا أبة أتأمر أن أفعل؟ فقال: لیس إیاك عنیتُ، إنّما أنت منّی و أنا منك بل إیاهم أردت. و كرّرها ثلاثة؛ لذا من برخاسته، گفتم: پدر، اجازه مى‏ دهى آن [عمل] را انجام دهم؟ فرمودند: مقصود من تو نبودى، بى ‏تردید تو از من هستى و من از تو هستم. مقصود من آنان است. و سه مرتبه این سخن را تكرار فرمودند».

 حضار مجلس غیر از امام باقر علیه السلام همچنان ساكت بودند و هیچ یك از امام‏ علیه السلام نپرسید كه مقصود شما از این پرسش چیست، در حالى كه مى ‏دانید هیچ‏ یك از ما قدرت انجام این عمل را ندارد. به هر حال، هیچ كس به حضرت پاسخى نداد. آن‏ گاه امام سجاد علیه السلام فرمودند: «ما أكثر الوصف وأقلّ الفعل! إنّ أهل الفعل قلیل، إنّ أهل الفعل قلیل، ألا وإنّا لنعرف أهل الفعل والوصف معاً؛ چقدر ادعا زیاد و عمل اندك است! اهل عمل اندكند، اهل عمل اندكند. آگاه باشید ما قطعاً اهل عمل و ادعا را به خوبى مى ‏شناسیم».

50- تکلیف و وظیفه

مرحوم والدم در اواخر عمرشان به چند بیمارى مبتلا شدند. از جمله شبى هنگام سحر، از پله افتادند و از ناحیه پا مصدوم شدند و مدت ‏ها نمى ‏توانستند ایستاده نماز بخوانند. روزى هنگام ظهر پس از بازگشت از مدرسه مشاهده كردم ایشان وضو گرفته‏ اند و رو به قبله نشسته ‏اند و مشغول فكر كردن هستند. از ایشان پرسیدم: كارى دارید؟

 گفتند: با شما كارى ندارم. این جمله، چنانكه از ظاهرش بر مى ‏آید، معنادار بود. پرسیدم: وقت اذان ظهر گذشته است، نماز نمى ‏خوانید؟

 گفتند: مشغول فكر كردن هستم، ببینم وظیفه ام چیست، چراكه تا صبح امروز نمازم را نشسته خوانده ‏ام، اما اكنون، كمى از شدت دردم كاسته شده است و فكر مى ‏كنم آیا مى ‏توانم نماز ظهر و عصر را ایستاده به‏ جا آورم یا نه؟

 به ایشان گفتم: من فعلاً كارى ندارم اگر اجازه بدهید در كنار شما مى ‏ایستم تا پس از سجده، براى برخاستن به شما كمك كنم.

 ایشان گفتند: من قصد ندارم به شما تكلیف كنم كه براى برخاستن از زمین و ایستادن به من كمك كنید، اما اگر شما حاضر باشید، تبرعاً و براى خدا به من كمك كنید، بر من واجب است كمك شما را قبول كنم.

51- دو وظیفه عالم

وظیفه نخست عالمان فراگرفتن احكام الهى است كه نیاز به تلاش و جدیت بسیار دارد، زیرا بسا كه انسان برخى از احكام خدا را نداند و به اصطلاح در جهل مركب باشد و در اثر آن مرتكب فعل حرام شود كه در این صورت، اگر منشأ جهل قصور باشد، در آن بحثى نیست، اما گاهى تقصیر است، یعنى اگر انسان آگاهى و توجه پیدا كرد، اما دراثر تنبلى درصدد شناخت حكم الهى بر نیامد و مرتكب عمل حرام شد، بدون شك مقصر و گناهكار است. پس عالم باید با جدیت، احكام الهى را بشناسد تا دراثر جهالت مرتكب گناه نشود.

 از این رو، باید كتاب‏ هایى را كه بزرگانى همچون: علامه مجلسى، كاشف الغطا و صاحب جواهر رضوان الله علیهم و دیگران درباره احكام نوشته‏ اند مطالعه كنند. برخى نیز نوشته‏ هاى مستقلى در زمینه محرمات نوشته ‏اند و تعداد بسیارى از گناهان (حدود هفتصد مورد) را در آثار خود معرفى كرده‏ اند. همچنین درباره واجبات آثارى نوشته شده است كه جا دارد موارد قطعى و مسلّم آن را مطالعه نمود. مرحوم والد نیز رساله ‏اى تحت عنوان هدایة الاحكام به زبان عربى نوشتند كه در آخر آن، حدود سیصد گناه گرد آوردند. گاهى خواننده با مطالعه این آثار به گناهانى بر مى‏ خورد كه هیچ‏ گاه از آن‏ ها خبر نداشته است. البته ممكن است برخى از آن احكام مورد ابتلاى انسان نباشد، اما مواردى را كه مورد ابتلاست باید فرا گرفت. بنابراین، اولین وظیفه براى رسیدن به مقام وارستگان و اهل علم، آموختن واجبات و محرمات است.

وظیفه دوم تعلیم احكام دین به دیگران است كه یكى از موارد امر به معروف است. اهل علم كه با طبقات گوناگون جامعه در ارتباط هستند، باید در دیدارها و مجالسى كه برپا مى ‏شود مردم را هدایت كنند. توجه به این مطلب ضرورى است كه بسیارى از مردم، حتى افراد متدین، از وظایف خود و احكام دین بى‏ خبرند. البته احكام نماز و روزه یا شروط استطاعت را مى ‏دانند، اما جزئیات همین احكام و احكامى مانند زكات را نمى ‏دانند و در این موارد است كه عالمان و آگاهان، شرعاً موظفند آن ها را آموزش دهند.

52- وظیفه ای فراموش شده

گاهى عالمان و افراد مطلع از شهرهاى مختلف، به خصوص مناطق دور افتاده، در ملاقات‏ ها گزارش مى ‏دهند كه برخى از شهرها با صدها روستاى اطراف آن، سراسر سال را بدون روحانى سپرى مى‏ كنند.

 راستى آیا عالمانی كه خدا از آن ‏ها پیمان گرفته كه احكام و حقایق دین را براى مردم بیان كنند، نسبت به ارشاد این افراد احساس مسئولیت مى‏ كنند؟ آیا ارشاد آنان واجب نیست؟ آیا باتوجه به اینكه تعداد عالمان حوزه ‏هاى علمیه قم، نجف و سوریه پاسخ گوى این همه نیاز نیست، واجب كفایىِ ارشاد مردم به واجب عینى تبدیل نشده است؟ آیا عالمان در زمان ما مصداق این آیه نیستند كه مى ‏فرماید: «لِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ؛ تا قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند، بیم دهند».

 البته صرف بیان مسأله هم كافى نیست. باید با تشویق و هشدار، مردم را به انجام كارهاى خیر واداشت و از ارتكاب گناه باز داشت.

 به هر حال، تعلیم احكام دین به مردم، هرچند از واجبات كفایى است، اما به نظر مى ‏رسد، تعلیم احكام، تشویق به دین و ایمان و ائمه اطهارعلیهم السلام و صلاح و انجام خیرات و برحذر داشتن مردم از ارتكاب محرمات و تبیین مجازات آن‏ ها، در این زمان واجب عینى است.

53- میثاق خداوند از عالمان

خداى سبحان از همه عالمان میثاق گرفته است كه حقایق را براى مردم آشكار كنند. حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز هنگام ظهور، احكامى را كه عالمان بیان نكرده ‏اند، آشكار و بیان خواهند كرد.

 بى ‏تردید علت این همه تأكید بر رعایت احكام الهى این است كه خداى متعال براى احكامش اهمیت والایى قائل است و اساساً هدف خلقت، حتى آفرینش معصومان‏ علیهم السلام، اجراى احكام الهى است، با این تفاوت كه خاندان پاك عصمت و طهارت‏ علیهم السلام سرآمد آفرینش هستند، بلكه تمام كائنات به یمن وجود آنان آفریده شده‏. در حدیث شریف كساء با تصریح به همین امر آمده است: «إنّی ما خَلقت سَماءً مَبنیةً ولاأرضاً مَدحیة ولاقَمراً مُنیراً ولاشَمساً مُضیئةً ولافَلَكاً یدور ولابَحراً یجری ولافُلكاً یسری إلّا لأجلكم؛ من آسمان استوار، زمین گسترش یافته، ماه روشنى بخش، آفتاب درخشنده، فلك دوّار، دریاى روان و كشتى را كه در آن حركت مى‏ كند، نیافریدم، مگر براى وجود شما».

 خداى سبحان، معصومان ‏علیهم السلام را كه همه خلقت را براى وجودشان آفریده، قربانى احكامش كرده و غیر از حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف كه هنوز زنده و غائب است، تمام سیزده معصوم‏ علیهم السلام قربانى احكام خدا شدند. مى‏بینیم كه پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه وآله با اشاره به اهمیت احكام خدا و وظیفه پاسداشت آن ازسوى همگان فرموده ‏اند: «انّی تركتُ فیكم الثقلین أحدهما أكبر من الآخر، كتاب الله و عترتی أهل بیتی؛ من دو چیز گران‏ بها در میان شما به ودیعت نهادم، یكى از آن دو از دیگرى گران ‏بهاتر [و برتر] است؛ كتاب خدا و اهل بیتم».

 به دلیل همین عظمت و والایى، قرآن قربانى حضرت امیر علیه السلام نشد، بلكه حضرت امیرعلیه السلام كه قرآن ناطق بودند، قربانى قرآن و حكم خدا شدند. امام حسین ‏علیه السلام جان خود را در راه خدا نثار كردند تا احكام خدا پایدار بماند و مردم با عمل به آن از گمراهى نجات یابند. در زیارت اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام در این باره آمده است: «وبذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة؛ جانش را در راه تو نثار كرد، تا بندگانت را از گمراهى برهاند».

 خلاصه، خدا همه چیز را براى آن بزرگواران خلق كرد و آنان نیز خودشان را قربانى احكام الهى كردند. این واقعیت، اهمیت تبیین و اجراى احكام الهى را نشان مى‏ دهد.

 از این ‏رو، اگر كسى براثر جهل یا عمداً مانع اجراى احكام الهى شود، همان ‏گونه كه در روایت صحیح آمده است: «تحبس السماء مائها وتمنع الأرض بركتها؛ آسمان بارانش را دریغ و زمین بركتش را منع مى‏ كند».

 لازم به یادآورى است كه این روایت، صحیحه است، یعنى اگر در روز ماه مبارك رمضان كسى با زبان روزه آن را به امام صادق‏ علیه السلام نسبت دهد، روزه ‏اش باطل نمى ‏شود. پس به حكم این روایت صحیح، اگر احكام الهى آن‏ گونه كه هست، بیان و اجرا نشود، هرچند حكم كوچكى باشد، آثار وضعى به همراه خواهد داشت.

 نیز به حكم قرآن، ابلاغ احكام و حقایق دین به مردم، بر عالمان واجب است، آنجا كه مى ‏فرماید: «فَإِنَّمَا عَلَیكَ الْبَلَغُ؛ جز این نیست كه بر تو رساندن [پیام‏] است».

 و در جاى دیگر مى‏فرماید: «إِنْ عَلَیكَ إِلَّا الْبَلَغُ؛ برعهده تو، جز رسانیدن [پیام] نیست».

 همچنین روایات فراوانى، در این زمینه با تعبیرهاى مختلف از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است كه تماماً و بدون استثنا، بر تعلیم احكام الهى به مردم تأكید مى‏ ورزد و عالمان باید بدانند كه مسأله ارشاد مردم با سخنرانى، نوشتن و... فعلاً واجب عینى است نه كفایى، زیرا به اندازه كافى افراد فعّال در این زمینه وجود ندارد.

54- تزاحم احکام و تشخیص وظیفه

زمانى كه دو وظیفه در كنار یكدیگر قرار گیرد، بحث تزاحم پیش خواهد آمد، چون انسان باید تشخیص دهد از میان دو وظیفه ‏اى كه دارد، كدام یك اهم و كدام مهم است و اینكه چه مقدارى براى تأمین سلامتى به عنوان مقدمه وجودِ ارشاد لازم است تا از پرداختن به وظیفه مهم ارشاد باز نماند و همین مقدار بر مهم مقدم است. خلاصه باید به مقدارى كه مقدمه وجود تأمین مى ‏شود، اكتفا  كند و این اهم است. حال اگر در حفظ مقدمه وجود، كه سلامتى است افراط یا تفریط كند، مقصر است. البته در این موارد قابلیت‏ ها و توانایى‏ ها متفاوت است، چه اینكه ممكن است برخى به استراحت، تفریح و دیگر عوامل تأمین كننده سلامت و تجدید كننده قواى بدنى و فكرى نیاز بیشترى داشته باشند و برخى كمتر. همچنین میزان دانش و شرایط زمانى و مكانى نیز در امر ارشاد نقش دارد. در این مرحله، انسان باید واقع بینانه تشخیص دهد كه آیا به وظیفه خود نسبت به ارشاد مردم و بیان حق عمل مى ‏كند یا نه؟

 این مسأله از مصادیق شبهه حكمیه است. بدین معنا كه هرگاه اهل علم با چنین مسأله ‏اى مواجه شدند، باید با تحقیق، وظیفه خود را تشخیص دهند و اگر خودشان مجتهد هستند، وظیفه خود را مشخص كنند و اگر مقلد هستند، از مرجع خود بپرسند. به هر حال از این امر نباید غافل بود كه بزرگ ‏ترین جرم عالِم، ساكت ماندن است.

55- سختی انجام وظیفه

چنانكه بر همگان، به ویژه اهل علم، گویندگان و فضلا روشن است، انجام وظیفه، سختى و مشقت دارد و امامان معصوم ‏علیهم السلام كه آن همه رنج و بلا را تحمل كردند، به این دلیل بود كه ساكت نماندند. مثلاً اگر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام یا حضرت رضا علیه السلام در برابر مسائل عصر خود سكوت مى‏ كردند، به یقین با آن همه مصائب بزرگ رو به رو نمى ‏شدند؛ البته بنا نبود كه حتماً با شمشیر مبارزه كنند.

 علت اینكه مأمون حضرت امام رضا علیه السلام را از مدینه به خراسان فراخواند این بود كه آن حضرت ساكت نبودند و مأمون مى خواست فعالیت‏ هاى ایشان را زیر نظر داشته باشد، لذا حضرتش را نزد خود آورد و زیر نظر گرفت. همان‏ گونه كه در منابع تاریخى و روایى آمده است، امام رضا علیه السلام مدتى در سرخس زندانى بودند و در همان زندان، حضرت را به زنجیر كشیده بودند.

 نقل شده است در ایامى كه حضرت رضا علیه السلام در زندان سرخس زندانى بودند، دو نفر از شیعیان به خراسان آمدند كه یكى براى دیدار مأمون و دیگرى به قصد ملاقات با آن حضرت آمده بود. مأمون از خلفاى ظالم و در عین حال باسواد بوده است، اما از همان دانشمندانى كه با فتواهایشان، آسمان از باریدن و زمین از عرضه بركت، دریغ مى ‏ورزند. وقتى یكى از آن دو با اجازه زندانبان به ملاقات امام رضا علیه السلام رفت، از آن حضرت پرسید: حكم نماز ما دو نفر چیست؟

 حضرت در پاسخ فرمودند: نماز تو، كه براى دیدار من آمده ‏اى شكسته است، اما نماز رفیقت تمام است، زیرا سفر او سفر معصیت است.

 این روایت نشان مى‏ دهد كه حضرت رضا علیه السلام در زندان نیز ساكت نبوده و حكم خدا را بیان و سختى‏ هاى انجام وظیفه را تحمل مى ‏كردند و براى بیان حكم خدا هرگز فرصتى را از دست نمى ‏دادند و حداقل ده‏ ها نفر را از احكام حلال و حرام آگاه نمودند و پس از هزار و دویست سال، این حكم خدا به وسیله محدثان و فقها به ما رسیده است و در رساله‏ هاى عملیه مى‏ خوانیم چنانچه كسى به سفر معصیت برود، نمازش تمام و روزه ‏اش صحیح است و دیگر احكامى كه ازسوى آن بزرگواران در حال گرفتارى‏ شان بیان شده و به وسیله محدثان و فقیهان به ما رسیده است.

 همه امامان علیهم السلام در بیان احكام الهى كوشش كردند و هیچ گاه در برابر حكومت‏ هاى ظالم ساكت نماندند. به همین جهت، تمام آنان با دسیسه حكومت‏ هاى زمان خود مسموم یا كشته شدند. مطلبى از امام حسن مجتبى‏ علیه السلام در این معنا رسیده كه فرمودند: «ما منا إلّا مسموم أو مقتول؛ ما خاندان یا با زهر [جفا] یا به شمشیر [ظلم] كشته مى ‏شویم».

56- دقت روزانه در احکام الهی

حضرت محمد مصطفى ‏صلى الله علیه وآله مى ‏فرمایند: «من مات فقد قامت قیامته؛ هركس از دنیا رود، [همان دم] قیامتش برپا مى ‏شود».

 نكته ‏اى را كه نباید در معرفت احكام دین فراموش كنیم، این است كه اگر كسى احتمال داد حكم مسأله ‏اى را نمى‏ داند، باید دنبال فراگرفتن آن برود و احكام شقوق و نظایر آن را نیز به دست آورد. گاهى حتى افراد عالم و باسواد به مسأله ‏اى توجه ندارند. به عنوان نمونه یكى از افراد باسواد براى من نقل كرد كه روزى براى منزل شكر خریدم و هنگامى كه به منزل رفتم، همسرم گفت: شكر نیاز نداریم، به جاى آن قند بگیر. نزد فروشنده رفته و از او خواستم شكر را پس بگیرد و به جاى آن قند بدهد. او نیز شكر را پس گرفت و در عوض مقدار كمترى قند به من داد و من هم قند را گرفتم و رفتم. اما پس از سال ‏ها متوجه شدم كه این معامله ربوى (دو شى‏ء هم جنس را با تفاوت معامله كردن) بوده است و از نظر شرعى باید در این گونه موارد، ابتدا شخص جنس خود را بفروشد و قیمت آن را مشخص كند، هرچند لازم نیست پول آن را بگیرد و پس از اتمام معامله اول، جنس مورد نیاز خود را بخرد كه به صورت دو معامله مستقل انجام گیرد.

 اینكه ما نیز به این گونه موارد روشن توجه نداشته باشیم، امرى است ممكن، اما در قیامت از ما مى‏ پرسند: «هلّا تعلّمت؛ چرا فرا نگرفتى؟». حال اگر به آن مسأله آگاه باشیم، اما عمل نكرده باشیم، مى ‏پرسند: «هلّا عملت؛ چرا عمل نكردى؟».

 منبر و خطابه یكى از ابزارهاى آموزش است و مقدمه وجود آن، این است كه انسان بیاموزد چگونه سخنرانى كند. نوشتن، ابزار دیگرى است كه عالمان باید مقدمه وجود آن را كه آموزش نویسندگى است، بیاموزند و به وسیله این ابزار، عقاید، احكام دین و اخلاق را در قالب تفسیر قرآن، حدیث، قصه‏ هاى قرآن و سیره معصومان‏ علیهم السلام و تاریخ زندگى آنان براى مردم بیان كنند.

 در نتیجه، بخشى از این مسائل ذى ‏المقدمه است و برخى مقدمات وجود كه باید هركدام را در جاى خود به كار گیریم تا در شمار عالمانی قرار گیریم كه یك ساعت همنشینى با آنان، نزد خدا از هزار سال عبادت ارزشمندتر است.

57- جایگاه عالمان شایسته

«مَا عِندَكُمْ ینفَدُ وَ مَا عِندَ اللهِ بَاقٍ؛ آنچه پیش شماست، تمام مى ‏شود، و آنچه پیش خداست، پایدار است».

 اهل علم مى ‏توانند با عملِ خود، یكى از دو سرنوشت را انتخاب كنند؛ یا در اوج مرتبه انسانیت قرار گیرند، یا به عكس در حضیض ذلت فرو افتند، زیرا هنگامى كه انسان در پرتو امكانات علمى و فكرى به فهم و دانش بالایى نائل مى ‏شود، مى ‏تواند همانند چهره‏ هاى برجسته تاریخ، از این قدرت براى آبادكردن جهان بهره گیرد یا همانند بدنامان تاریخ با استفاده نادرست از دانش خود، جهانى را نابود كند. جایگاه عالمان شایسته را مى ‏توان از این آیه شناخت كه مى ‏فرماید: «هَل یستَوِى الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایعْلَمُونَ؛ آیا كسانى كه مى ‏دانند و كسانى كه نمى‏ دانند یكسانند؟».

 باتوجه به ارزش عالمان شایسته روشن است كه هریك از طلاب و اهل علم دوست دارند بدانند عالمان بزرگى چون: شیخ مفید، سید رضى، سید مرتضى، سید بحرالعلوم و شیخ انصارى كه از چهره‏ هاى برجسته تاریخ هستند، چگونه رفتار كرده ‏اند كه به مقام والایى رسیدند، تا جایى كه مثلاً وقتى شیخ مفید از دنیا رفت، در سخنى منسوب به حضرت بقیة الله صلوات الله علیه و عجل الله تعالى فرجه الشریف درباره او فرمودند: «لاصوَّتَ الناعی بفقدك انّه/ یوم على آل الرسول عظیم؛ مباد روزى كه بانگ فقدان تو را سر دهند/ كه آن روز [مصیبت‏] بزرگى است براى آل پیغمبر صلى الله علیه وآله».

 شیخ مفید هم طلبه‏ اى مانند طلاب دیگر بوده، اما به گونه ‏اى عمل كرد كه پس از وفاتش این‏ گونه مورد احترام امام زمان عجل الله فرجه قرار گرفت. در مقابل این گروه، برخى از عالمان حتى از میان صحابه پیامبر صلى الله علیه وآله كسانى چون شرحبیل و ابوهریره و پس از آنان امثال شمر بن ذى ‏الجوشن، سنان بن انس و بعدها امثال ابوحنیفه ‏ها پیدا شدند كه تفاوت این دو دسته بر اهل علم و تحقیق پوشیده نیست.

58- خوب کردن یا بد کردن از روی آگاهی

بینة، یعنى چیز واضح و روشن و از این رو در شریعت اسلام به شهادت دو مرد عادل یا شهادت یك زن عادل نسبت به یك چهارم مال و چهار زن یا چهار مرد، بینه گفته مى ‏شود، زیرا افراد متقى و عادل كه به ملكه عدالت متصف و از گناه گریزانند، هنگامى كه نسبت به چیزى شهادت دهند، آن مسأله روشن و واضح مى ‏شود. البته احكام شهادت و ویژگى‏هاى شاهد و... در ابواب مربوط به آن در كتب فقهى ذكر شده است.

 خداى متعال مى ‏فرماید: كتب آسمانى و قرآن را فرستادیم تا راه هدایت و ضلالت براى مردم روشن شود و هركس در هر راهى مى ‏رود با آگاهى آن راه را طى كند، نه كوركورانه.

 اراده خدا بر این نیست كه مردم به اجبار در راه صحیح حركت كنند و از حركت در مسیر گمراهى خوددارى ورزند، بلكه هدف این است كه هركس راه خود را آگاهانه انتخاب كند. از این رو قرآن مى ‏فرماید: «لِّیهْلِكَ مَنْ هَلَكَ» حرف لام در اول كلمه «لیهلك» براى تعلیل است، یعنى علت و هدف از ارسال رسل و فروفرستادن كتب، این است كه اگر كسى هلاك شود و كسى زنده شود و حیات معنوى و واقعى پیدا كند، براساس آگاهى باشد. رسالت انبیا، اولیا و كتب آسمانى همین بوده است كه مردم بدانند مثلاً راست گفتن، نمازخواندن، روزه گرفتن و مانند این‏ ها خوب است و بدان‏ ها پایبند باشند و آنان كه مرتكب دروغ، ظلم و سایر محرمات مى ‏شوند نیز بدانند كه عمل زشتى انجام مى ‏دهند. خداى سبحان نمى ‏خواهد كسى چشم ‏بسته كار خیر انجام دهد یا مرتكب عمل زشت شود.

گزینش صحیح

از دیدگاه قرآن و اسلام مهم این است كه خدا بشر را از عقل و نفس ملامت ‏گر (وجدان) برخوردار فرموده تا بشر به كمك این موهبت بى‏ مانند خدا، راه خوب و بد را بشناسد و البته درصد بالایى از مردم هنگامى كه باور كنند چه چیزى خوب است و چه چیز بد، قانع مى ‏شوند و به خوبى ‏ها عمل مى ‏كنند و از بدى‏ ها دورى مى ‏گزینند. وانگهى بیشتر مردم به سبب برخوردارى از این دو موهبت الهى خواهان خوبى‏ ها و پایبند بدان‏ ها هستند و اگر گاهى مشاهده مى‏ كنیم عده‏ اى دنبال خوبى ‏ها نیستند به علت عدم آگاهى آنان است و آنان كه مرتكب اعمال نادرست مى ‏شوند نیز به علت قانع نشدن ‏شان نسبت به نادرست بودن آن اعمال است، یعنى آنان هنوز عمل درست را از كردار نكوهیده و زشت باز نشناخته، به باور نرسیده ‏اند و اگر حق و باطل برایشان روشن شود، غالباً عوض مى‏ شوند و دست از باطل برمى ‏دارند و به حق مى‏ گروند. از این رو، در طول تاریخ اسلام، همواره جوانان یهودى یا مسیحى، مسلمان و به دوستداران اهل‏ بیت ‏علیهم السلام تبدیل شده ‏اند.

 شاید كسى بگوید تصادفاً برخى از جوانان دست از دین خود برمى‏ داشته و مسلمان مى‏ شدند، اما به گواه تاریخ، تعداد بسیارى از عالمان كهنسال مسیحیت كه حتى رهبرى دینى مسیحیان را نیز به عهده داشته ‏اند، پس از بحث و تحقیق درباره اسلام و مسیحیت فهمیده ‏اند كه اسلام بر حق است و از همین رو به اسلام گرویده‏ اند و یا كسانى كه به اهل بیت‏ علیهم السلام ایمان نداشته ‏اند، اما پس از آنكه حق براى آنان روشن شده است، در شمار دوستداران اهل بیت ‏علیهم السلام درآمده‏ اند.

  هدایت یا هلاکت با بینه

باتوجه به اینكه همه انسان ‏ها از نیروى خدادادى تشخیص حق برخوردارند، باید علت انحراف مردم از حق را در جاى دیگر پیدا كرد و آن نرسیدن نور هدایت اهل بیت‏ علیهم السلام به آنان است.

 اگر مى ‏بینیم در شهرهاى ما كسانى هستند كه در مسیر حق حركت نمى‏ كنند، این رویگردانى ‏شان به دلیل نشر مطالب باطلى است كه مردم تحت تأثیر آن‏ ها از فطرت پاك خود دور شده ‏اند و در واقع راه حق براى آنان بیان و آشكار نشده است.

 از این رو قرآن كریم بر واضح كردن حق و باطل اصرار دارد تا مردم، حق را از باطل باز شناسند و با آگاهى آن را انتخاب كنند.

 نمونه‏ هاى این واقعیت در تاریخ فراوان است. از آن جمله نقل شده است كه سِندى بن شاهك، زندانبان بدسگال حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام بود و از همه زندانبانان ایشان رفتار خشن ‏ترى با آن حضرت داشت و در سنگدلى چنان پیش رفت كه هارون الرشید هرگاه مى ‏خواست شیعیان بسیار پاك را شكنجه كند، آنان را به او مى‏ سپرد و حضرت امام موسى بن جعفرعلیه السلام آخرین مرحله زندانش را در خانه سندى بن شاهك گذراند و در زندان وى به شهادت رسید. اما با وجود همه این مسائل، خواهر سِندى بن شاهك در منزل همین شخص ستمگر شیعه شد. این مسأله نشان مى ‏دهد كه تا آن زمان خواهر سِندى بینة نداشته است. همچنین نوه پسرى سِندى بن شاهك با وجود داشتن چنین جدى، پیرو مذهب شیعه و از عالمان بزرگ شیعه شده و در كتاب ‏هاى رجالى و تاریخى از او با عنوان «كشاجم» یاد مى‏ شود. كلمه «كشاجم» رمز است و هریك از حرف‏ هاى این كلمه (ك، ش، ا، ج، م) به یكى از صفات خوب او اشاره دارد. این شخص هرچند نوه سندى بن شاهك بود، اما به علت اینكه بینة پیدا كرد، حیات معنوى و أبدى یافت. البته سندى بن شاهك نیز با بینة هلاك شد و از این رو هلاكت او نیز أبدى است.

 تأملى در فرجام خوش خواهر و نوه سندى بن شاهك نشان مى ‏دهد وقتى افراد، آگاه شوند و حق را از باطل تمییز دهند، بى ‏تردید سعادت و رستگارى را انتخاب خواهند كرد.

فخرالاسلام

حدود دو هزار سال است كه عده‏ اى از مسیحیان در شهر ارومیه [مركز استان آذربایجان غربى‏] زندگى مى ‏كنند. در حدود دویست سال قبل، چند كلیسا در آن‏ جا وجود داشت و رهبر بزرگ آنان، یك عالِم كهنسال مسیحى بود كه براثر گفتگوى نسبتاً طولانى مسلمانان با او و روشن شدن حقیقت براى او، دریافت كه اسلام بر حق است و مسیحیت باوجود دین اسلام، دیگر مورد قبول خدا نیست و اینكه در میان مذاهبِ اسلام هم فقط مذهب شیعه بر حق است. او مسلمان شیعه شد و نام مركب «محمد صادق» بر خود نهاد كه محمد اشاره به پیروى او از اسلام و صادق اشاره به پیروى او از مذهب تشیع داشت و عالمان شیعه هم به او لقب فخر الاسلام دادند. او كتابى در هشت جلد درباره اسلام نوشت كه اخیراً تجدید چاپ شده است. وى در این كتاب اشكالات مسیحیت و مَحَسَّنات اسلام را تشریح كرده است.

 همچنین، یك عالم كهنسال یهودى كه در قزوین مى ‏زیست و حدود هشتاد سال از عمرش سپرى شده بود، پس از آنكه به حقانیت دین اسلام پى برد، مسلمان شیعه شد و كتابى نیز درباره اسلام و تشیع نوشت كه چند سال قبل چاپ شد.

دو مانع، سبب گمراهی

مراد از نقل این موارد این است كه اگر زیبایى اسلام براى مردم آشكار شود، مردم آن را مى ‏پذیرند. اسلام زیبایى مطلق است و اگر در بلاد مسلمین، زشتى ‏هایى وجود دارد، براثر عملكرد مسلمانان است و ارتباطى به ماهیتِ زیباى اسلام ندارد و در واقع:

 اسلام به ذات خود ندارد عیبى‏          هر عیب كه هست از مسلمانى ماست‏

 راهبى مسیحى در زمان حضرت امیرمؤمنان‏ علیه السلام زندگى مى ‏كرد. وى پسرى داشت كه پیرو مذهب اهل بیت‏ علیهم السلام نبود، اما همین پسر، دخترى داشت كه پیرو اهل بیت‏ علیهم السلام و مصداق واقعى «یحْیى‏ مَنْ حَی عَن بَینَةٍ» شد. پدر این خانم و نیز شیعیانِ پیرامون او خواه براثر كوتاهى و یا ناتوانى، چنان نبودند كه براى او بینه شوند و لذا نتوانستند حق را براى او آشكار كنند. پدربزرگ او از عالمان مسیحى و پدرش نیز تا پایان عمرش از منحرفان از اهل‏ بیت‏ علیهم السلام بود. این خانم كه خواهر زراره بود، یكى از شیعیان برجسته به شمار مى ‏رفت. وى بیش از ده برادر داشت كه به استثناى یك یا دو نفر آنان، بقیه را به مذهب تشیع در آورد.

 حقیقت این است كه انسان، مرد باشد یا زن، از قدرت شگرفى براى هدایت دیگران برخوردار است. از دیگر سو هدایت مردم به اسلام، به خصوص به اسلام اهل بیت ‏علیهم السلام كه همان تشیع است، كار پرزحمتى نیست، زیرا پیشوایان تشیع، یعنى ائمه‏ علیهم السلام و پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت زهرا علیها السلام یكپارچه پاكى و زیبایى هستند. اگر هر گوشه ‏اى از تاریخ زندگانى آنان در هر كجاى جهان و براى پیروان هر دین و مذهبى به طور صحیح عرضه شود، بیشتر مردم آن را خواهند پذیرفت. تنها دو مانع بر سر این راه وجود دارد. اول اینكه اهل باطل با فعالیت جدى و تبلیغات گسترده به انتشار وسیع مطالب دروغ و تكرار آن ها مى ‏پردازند و دیگر اینكه با جلوگیرى از بیان و رسیدن آموزه ‏هاى ناب، زیبا و دلنشین اهل بیت‏ علیهم السلام به مردم، افراد ناآگاه، سخنان نادرست آنان را باور مى‏ كنند.

ماهنامه شیعی در خفقان

حدود سى و هشت سال قبل مجله‏ اى به زبان انگلیسى به نام «مبادى‏ء الإسلام»در كربلا منتشر مى ‏شد و این نشریه تنها مجله شیعى به زبان انگلیسى در سراسر عراق بود كه عده ‏اى از دوستان با زحمت فراوان آن را منتشر مى ‏كردند. آن زمان مجله انگلیسى در خود عراق چندان مورد استفاده نبود و به خارج از عراق فرستاده مى ‏شد. قرآن كریم، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه بخش ‏هایى از این مجله را تشكیل مى‏ داد كه متن عربى آن ها همراه با ترجمه انگلیسى آن چاپ مى ‏شد و بخشى از آن به مقالات مربوط به معارف و اخلاق اسلام اختصاص داشت و بخش پایانى آن به اخبار مربوط به تشیع مى‏ پرداخت كه در كربلا، نجف و دیگر اماكن مقدس شیعى رخ مى ‏داد.

 این اخبار هرچند براى مردم آن شهرها تازه نبود، اما براى مردم دیگر كشورها، به خصوص كسانى كه غیر از زبان انگلیسى زبان دیگرى نمى ‏دانستند، تازگى داشت. مثلاً به مناسبت ایام اربعین حضرت سیدالشهداعلیه السلام در شماره‏ هایى كه در ماه صفر منتشر مى ‏شد، درباره اربعین حسینى، اعلام روز اربعین همان سال و تطبیق آن با تقویم سال میلادى و شرحى كوتاه درباره زندگى امام حسین‏ علیه السلام و قیام آن حضرت، زیارت اربعین و... مقاله‏ ها و توضیحاتى چاپ مى‏ شد. در مورد ماه رجب، شعبان، محرم و... و خصوصیات و اعمال ویژه همان ماه مطالبى چاپ مى ‏شد. نتیجه اینكه در مناطقى كه این مجله منتشر مى ‏شد، آثار فراوانى برجاى گذاشت.

 تیراژ این مجله با تمام زحماتى كه داشت، دو هزار نسخه با بیست و چهار صفحه بود و سالى ده شماره منتشر مى ‏شد. در دورانى كه این مجله منتشر مى ‏شد، مجله ‏اى دیگر ازسوى مسیحیان منتشر مى ‏شد. این مجله یكى از صدها یا هزاران مجله و نشریاتى بود كه آنان به زبان ‏هاى مختلف منتشر مى ‏كردند و براى ما نیز ارسال مى ‏شد. روزى به مرحوم اخوى اعلى الله مقامه گفتم: مجله (مبادى‏ء الإسلام) اگر از سال ولادت حضرت عیسى على نبینا و آله و علیه الصلاة والسلام تا امروز كه سال 8 - 1967 م (نزدیك به دو هزار سال) است هر سال ده شماره منتشر مى‏ شد، جمع كل آن به بیست هزار شماره مى‏ رسید. آن‏ گاه باتوجه به اینكه تا آن تاریخ دو هزار نسخه از آن مجله منتشر كرده بودیم، به ایشان گفتم: اگر دو هزار نسخه را در 24 صفحه مجله ضرب كنیم، جمع آن به اندازه تیراژ یك شماره آن مجله مسیحی نمى ‏شود.

 آن مجله با تیراژ بالا و در سطح گسترده و به زبان ‏هاى مختلف دنیا توزیع مى ‏گردید، اما مجله مبادى‏ء الإسلام تنها به زبان انگلیسى منتشر مى ‏شد و تنها به مناطق محدودى از جهان مى ‏رسید.

 بنابراین، اگر جهانیان به اهل ‏بیت‏ علیهم السلام روى نمى ‏آورند، به این علت است كه پیام اهل بیت‏ علیهم السلام را نشنیده‏ اند.

 نكته مهم اینكه همان مجله نیز بیش از بیست شماره منتشر نشد و سرانجام بعثى ‏ها مجله را توقیف كردند و برخى از دست ‏اندركاران و نویسندگان آن را دستگیر كردند و كشتند و شمارى نیز از عراق هجرت كردند.

 بنابراین، حتى در شهرهاى مذهبى ما نیز افراد، آگاهانه به گمراهى نمى‏ روند و نیز با آگاهى به حیات معنوى نائل نمى‏ شوند. اگر هم كسانى آگاهانه در مسیر مستقیم یا بیراهه گام نهند، به یقین تعدادشان اندك است. پس همگى وظیفه داریم مردم را نسبت به مسائل آگاه كنیم تا همه باور داشته باشند كه مثلاً نماز عمل پسندیده ‏اى است. آن ‏گاه اگر دوست دارند، نماز بخوانند و اگر دوست نداشتند، ترك كنند؛ یعنى انتخاب بد و خوب و زشت و زیبا با مردم است.

عاقبت بخیران

ازجمله كسانى كه در همان روزهاى بحرانى به وسیله حضرت سیدالشهدا علیه السلام هدایت شد زهیر بن قین بود. بنا به نقل منابع تاریخى زهیر بن قین «كان عثمانیاً؛ عثمانى بود». لازم به یادآورى است كه عثمانى، یعنى سنى ناصبى و دشمن امیرمؤمنان‏ علیه السلام و كسانى كه نعوذ بالله به امیرمؤمنان‏ علیه السلام ناسزا مى ‏گفتند. همین شخص هنگامى كه بینه برایش حاصل شد و آگاهى یافت، با صد و هشتاد درجه چرخش، از سنى ناصبى بودن روى برتافت و در شمار شهیدان والا مقام كربلا درآمد.

 همچنین وهب نصرانى و زن و مادرش مسیحى بودند و تا آن زمان به حقانیت اسلام پى ‏نبرده بودند، ولى هنگامى كه حضرت سیدالشهدا علیه السلام در گفتگوى كوتاهى مسائل را براى او روشن كردند و او آگاه شد، در ركاب آن حضرت جنگید و به خیل شهداى بزرگ كربلا پیوست؛ همان ‏هایى كه همه روزه مخاطب میلیون ‏ها نفر هستند كه به هنگام زیارتشان خطاب به ایشان مى ‏گویند: «بأبی أنتم وأمی؛ پدر و مادرم فداى شما باد».

 البته باید توجه داشت كه براى آگاهى بخشیدن به مردم، كافى نیست كه - مثلاً - به كسى گفته شود نماز بخوان، روزه بگیر، نیكى كن و...، بلكه باید با افراد گفتگوى سازنده شود تا به باور برسند كه مثلاً نماز، روزه، صدقه و مانند این ‏ها خوب است یا دروغ و ظلم، زشت و ناپسند است.

آشکار کردن حق

زمانى كه در كربلا بودم، با یكى از عالمان - اهل سنت - موصل در چند جلسه گفتگو كردم. در یكى از جلساتمان از ساعت هشت صبح تا اذان ظهر با یكدیگر گفتگو كردیم. اما من گمان مى ‏كردم گفتگوهاى ما بى ‏تأثیر بوده و او قانع نشده است، زیرا هر مطلبى كه بیان مى ‏كردم، درباره آن بحث و مناقشه مى ‏كرد و به راحتى، سخن را نمى ‏پذیرفت، تا اینكه به اذان ظهر نزدیك شدیم. به او گفتم: باتوجه به اینكه شما قصد بازگشت به موصل را دارید و شاید هرگز یكدیگر را نبینیم، من یك جمله به عنوان ختم كلام مى ‏گویم و خیلى فشرده مطلبى درباره تشیع به او گفتم و همچنان برداشتم این بود كه آن جلسه تأثیرى بر دیدگاه‏ هاى او نداشته است، ولى گویا سخنان پایانى من او را تحت تأثیر قرار داده بود، زیرا پس از اینكه از هم جدا شدیم و او به موصل بازگشت، پس از مدتى یكى از بستگانش برایم نقل كرد که او بعد از بازگشت به موصل، هرگز در برابر دیدگان اعضاى خانواده ‏اش نماز نمى‏ خواند و هر زمان مى‏ خواست نمازهاى یومیه ‏اش را بخواند، داخل اتاقى مى ‏رفت و در را مى ‏بست و در آن ‏جا نماز مى‏ خواند. برداشت او این بود كه رفته ‏رفته فهمیده است كه باید نمازش را به شیوه مذهب اهل بیت‏ علیهم السلام بخواند، اما شجاعت آن را نداشت كه در برابر اعضاى خانواده ‏اش به شیوه مذهب تشیع نماز بخواند و اعتقادى را كه بدان رسیده بود، آشكار سازد.

 از این موضوع مى‏ توان پى‏ برد كه تا آن زمان حق براى او روشن نشده بود، اما در چند سفرى كه براى ملاقات دختر و دامادش به كربلا آمد و عده‏ اى، ازجمله من با او صحبت كردیم، نسبت به حقانیت اهل بیت‏ علیهم السلام آگاهى یافت و عوض شد.

معنای معاند

شاید برخى به دلیل روشن ‏بینى یا سادگى یا اینكه قبلاً نسبت به حقانیتِ مسأله ‏اى آگاهى‏ هایى پیدا كرده‏ اند، با یك سخن كوتاه قانع شوند، اما  گاهى كسى با صدها یا هزار جمله هدایت نمى ‏شود، ولى با جمله هزار و یكم قانع مى ‏شود. این موضوع نشان مى ‏دهد اگر كسى قانع نشد، دلیل بر این نیست كه او آگاهى یافته و لجاجت مى ‏كند. هرچند ممكن است كسانى باشند كه لجاجت كنند، كه به اصطلاح این عده را معاند مى‏ خوانند، چنانكه در قرآن و روایات نقل شده است. ازجمله در دعاى كمیل، خدا معاندان را در جهنم جاودان مى ‏كند، یعنى كسى كه صد در صد حق را شناخته و راه درست را از نادرست تشخیص داده باشد و در عین حال، به راه نادرست و باطل رود، خدا او را براى همیشه در جهنم نگه مى‏ دارد.

شیعه شدن حاکمان بنی عباس

نگاهى به تاریخ خلفاى بنى‏ عباس - كه تعدادشان به سى و شش نفر مى ‏رسد - روشنگر این موضوع است كه برخى از آنان شیعه شدند. همچنین بسیارى از فرزندان افراد ناصالح، ازجمله محمد بن ابى ‏بكر شیعه شدند. وى یكى از حواریون حضرت امیر علیه السلام به شمار مى‏ رفت، یعنى از اصحاب خالص آن حضرت بود و این مسأله مهمى است، زیرا در روایتى كه حواریون آن حضرت را بر مى‏ شمارد، نام مالك اشتر را در شمار آنان نمى ‏یابیم. این در حالى است كه مالك از اصحاب بسیار خوب حضرت امیر علیه السلام بود و آن حضرت در موارد فراوانى مالك را ستودند و در جریان شهادتش گریستند و فرمودند: «بعد از مالك كسى جاى خالى او را پر نخواهد كرد».

 گاهى عكس این قضیه نیز صادق است، یعنى پدرى بسیار صالح است، اما فرزندش ناصالح و بزهكار مى ‏شود. گاهى یك برادر صالح و درستكار، اما برادر دیگرش ناصالح و بدكار است. به هر حال اگرچه ممكن است فرد ناصالح از روى لجاجت و عناد و باوجود شناخت حق، آن را قبول نكند، اما غالباً این‏ گونه نیست، زیرا افراد براثر موقعیت‏ هاى مختلف عوض مى ‏شوند.

سخت تر از سنگ

خداى تبارك و تعالى مردم را به زمین و واقعیات و معنویات و علوم را به آب تشبیه كرده، آن‏ گاه بیان فرموده است وقتى باران بر این زمینِ مستعد نازل مى ‏شود، زمین به سرعت تمام آن آب را از سطح به درون خود مى‏ كشد و هر كشت و زرعى در زمین باشد، رشد مى ‏دهد و به بار مى ‏نشاند و اگر جنس زمینى از سنگ ‏هاى سخت باشد، دیرتر آب را در خود فرومى‏ كشد. قرآن برخى قلب‏ ها را به زمین سنگى تشبیه كرده خطاب به صاحبان چنین قلب‏ هایى مى ‏فرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ سپس دل‏ هاى شما بعد از این [واقعه] (روشن شدن بینه ازسوى حضرت موسى ‏علیه السلام براى بنى ‏اسرائیل) سخت گردید، همانند سنگ، یا سخت‏ تر از آن».

 علت اینكه قرآن كریم دل‏ هاى آنان را به بدتر از سنگ سخت تشبیه فرموده، این است كه سنگ مى ‏شكند، اما برخى دل ‏ها اصلاً نمى‏ شكند و نفوذناپذیر است.

ایمان آوردن یهودی های مکه

اكثر یهودى ‏هایى كه در زمان پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله مسلمان شدند، از همین دسته بودند كه قلب‏ هایشان تأثیرپذیر بود و هنگامى كه زیبایى ‏هاى اسلام را دیدند و لمس كردند، از درون قانع شده و مسلمان گردیدند. از امام صادق ‏علیه السلام روایت شده است كه فرموده ‏اند: «و ما كان سبب إسلام عامة الیهود إلّا من بعد هذا القول من رسول الله ‏صلى الله علیه وآله وإنهم آمنوا على أنفسهم وعلى عیالاتهم؛ به یقین پس از این سخن رسول خدا صلى الله علیه وآله بود كه عموم یهودیان مسلمان شدند، چراكه جان خود و كسان خود را در امان مى ‏دیدند. اساساً در ابتداى رسالت پیامبر صلى الله علیه وآله فقط رسول خدا صلى الله علیه وآله و حضرت على‏ علیه السلام [و حضرت خدیجه ‏علیها السلام‏] مسلمان بودند و كسانى كه بعد از آنان اسلام آوردند، مشركان، كفار، یهود، نصارا و یا زرتشتى بودند كه به تدریج مسلمان شدند. برخى از مورخان نوشته ‏اند هنگامى كه پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله به شهادت رسیدند، یك میلیون نفر به ایشان ایمان آورده و مسلمان شده بودند كه این تعداد نسبت به شمارِ كل جمعیتِ جهان در آن زمان - كه طبق نوشته برخى از صد و پنجاه میلیون نفر بیشتر نبود - درصد قابل توجهى است، زیرا این جمعیت تقریباً در مدت نُه سال و اندى كه پیامبر صلى الله علیه وآله در مدینه بودند، به ایشان ایمان آوردند و پیش از آن تعداد كل مسلمانان به حدود دویست نفر مى ‏رسید، كه در پى حاصل شدن بینة براى مردم و آگاهى آنان نسبت به زیبایى‏ هاى اسلام این نتیجه حاصل شد.

59- گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام

روحانیان و واعظان محترم توجه داشته باشند، نظر به اینكه در سطح كشور، اعم از تهران، شهرستان ها، بخش‏ ها و روستاها، حسینیه‏ هاى فراوانى وجود دارد كه شاید عده‏ اى از شما در بناى برخى از آن ها نقش داشته ‏اید و برخى نیز با تشویق مرحوم اخوى رحمة الله علیه ساخته شده و در نتیجه حسینیه‏ هاى بسیارى به نام امام حسین‏ علیه السلام بنا گردیده است، از این رو باید در راه گسترش مكتب اهل بیت‏ علیهم السلام از این اماكن مقدس بهره گرفت. جاى تأسف و دریغ دارد كه سال گذشته بعد از ماه مبارك رمضان عده ‏اى از روحانیان اطلاع دادند كه در برخى از آن ها برنامه‏ اى وجود نداشته و علت آن گرفتارى دست ‏اندركاران آن حسینیه ‏ها یا عدم توانایى مالى بوده است كه به هرحال رفع این مشكل نیاز به تلاش جدى دارد. باتوجه به اینكه حسینیه‏ ها در جذب دختران و پسران جوان به راه اهل بیت‏ علیهم السلام و جلوگیرى از كشیده شدن‏ شان به فساد، نقش مهمى دارد، شما با برنامه‏ ریزى منظم به گونه ‏اى عمل كنید كه هیچ ‏یك از این حسینیه‏ ها بدون برنامه نماند و با تشویق مردم چراغ امام حسین‏ علیه السلام را در ماه مبارك رمضان روشن نگه دارید و این را ازجمله برنامه ‏هاى تبلیغى خود قرار دهید.

60- اختناق گذشته و وظیفه امروز

در قرون گذشته برخى از دوره‏ هاى تاریخى توأم با اختناق بوده و معرفى اسلام حقیقى با مشكلات بسیارى توأم بوده است. هزاران تن انسان حقیقت‏ جو را در طول تاریخ فقط به سبب گفتن نام اهل بیت علیهم السلام مورد انواع شكنجه‏ ها و آزارها قرار دادند یا از دم تیغ گذراندند. تاریخ آكنده از نام چنین كسانى است و چه بسیارند كسانى‏ كه نامشان نیز در تاریخ ذكر نشده است.

 در تواریخ آورده ‏اند كه صد سال قبل در زمان سلجوقیان مهرى آهنى را كه در آتش گداخته بودند، بر پیشانى شیعیان مى‏ نهادند. روى این مهر آهنین نام عمر و ابوبكر حك شده بود و وقتى كسى را به این مهر گداخته داغ مى ‏زدند، تا ابد اثر آن روى چهره او باقى مى‏ ماند. این مسأله البته بیشتر براى عالمان و فعالان و شخصیت ‏هاى شیعه بود، ولى به هر حال چنین كسانى - به شهادت تاریخ - تا آخر عمر از خانه بیرون نمى ‏آمدند تا از نگاه شفقت آمیز دوستان و شماتت دشمنان بركنار باشند. هنگامى كه كارى ضرورى براى این افراد پیش مى ‏آمد و باید از خانه بیرون مى ‏رفتند مثل كسى ‏كه سردرد دارد دستارى بر پیشانى خود مى ‏بستند تا اثر آن داغ دیده نشود.

 این اتفاق بارها در ایران تكرار شده بود و به ویژه در یكى از شهرهاى ایران - كه ذكر آن ضرورت ندارد - شیوع فراوان داشت. اساساً وضعیت كلى جهان امروز و رفتار قدرتمندان دنیا با مكتب تشیع و پیروان آن كم‏ وبیش چنین بود و شیعیان مجال و آزادى و گستره چندانى براى فعالیت و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام نداشتند.

 باوجود این فضاى آكنده از سركوب و ستم، شیعیان در آن زمان و همه روزگاران، دامن همت به كمر بستند و آیین و آموزه‏ هاى تشیع را – به ‏رغم خطرهاى بسیارى كه دربر داشت - در جهان گسترش دادند و انصافاً عالمان و جوانان و زنان و مردان شیعه در این خصوص به قدر توان از خود مایه گذاشتند. اكنون نوبت ماست كه این بار را از زمین برداریم و به مقصد برسانیم.

61- وظیفه ای همگانی

یشینیان ما در روزگارى چراغ تشیع را روشن نگاه مى‏ داشتند كه بردن نام اهل بیت علیهم السلام با شكنجه و داغ و درفش و رسوایى و مرگ همراه بود. امروزه از آن جو بسته و پر از اختناق و سركوبِ گذشته خبرى نیست و كم‏ و بیش در همه جاى جهان آزادى بیان و آزادى ابراز عقیده وجود دارد و افراد مى ‏توانند عقاید خود را آزادانه بیان و نشر كنند.

 به مصداق «إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیكُمْ جَمِیعًا» مهم آن است كه رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله و اسلام حقیقى را به همه مردم جهان برسانیم و دست كم همانند پیشینیان خود عمل كنیم. البته رساندن این پیام به گوش همه مردم جهان بى‏ تردید پیش ‏نیازهایى دارد و براى حصول آن مقدماتى لازم است. تحقق آیه شریفه كار و تلاش بسیار مى ‏طلبد و مقدمات بسیارى لازم دارد. تهیه مقدمات وجودىِ این مهم برعهده همه ماست تا بدین ‏ترتیب اقامه دین - كه خود، مقدمه ظهور شریف حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف است جامه تحقق پوشد. هركس مكلف است به تحقق این هدف مهم كمك كند و به قدر توان بكوشد.

یک کتاب از علامه مجلسی

نقل است كه در گذشته شخصى با كشتى مسافرت مى ‏كرد و در وسط دریا كشتى آنان در مواجهه با امواج پر تلاطم دریا درهم شكست. این شخص به تخته ‏چوبى چنگ زد و به كمك آن به هر زحمتى كه بود خود را به جزیره ‏اى در وسط دریا رساند. وقتى وارد آن جزیره گمنام و دورافتاده در دل دریا شد، با كمال شگفتى مشاهده كرد كه همه ساكنان آن مسلمان و شیعه هستند. در آن زمان رسیدن به چنین جزیره دورافتاده‏ اى به غایت دشوار بود و به آسانى پاى هركسى به چنین جایى نمى ‏رسید. ساكنان چنین جاهاى دورى معمولاً بى ‏دین یا بر همان باورهایى بودند كه خداى متعال در فطرت آنان نهاده بود. پس از تحقیق و پرس ‏و جو معلوم شد سال ‏ها پیش شخص دیگرى كه همچون او در سفر دریا دچار حادثه شده و جان به سلامت برده بود، آنان را فقط با كمك یكى از كتاب ‏هاى علامه مجلسى به اسلام فراخوانده بود. آن شخص توانسته بود این كتاب را به همراه خود به جزیره ببرد و آن انسان‏ هاى ابتدایى و بى ‏دین را به نور اسلام هدایت كند. بى‏ شك این فعالیت تبلیغى وى كار آسانى نبوده و با جلسات و دعوت‏ كردن‏ها و تلاش‏ هاى فراوان همراه بوده است. البته از آنجا كه دل ساكنان آن جزیره صفحات نانوشته و زمین ‏هاى بكر و آماده ‏اى بود كه علف هرز و سموم شبهات و مكاتب انحرافى در آن راه نیافته بود، تا حدى كار وى آسان ‏تر بوده است. غرض آنكه آن شخص با كمك یك كتاب از علامه مجلسى مردم آن جزیره را به آیین اهل بیت علیهم السلام دعوت كرده بود.

توفیق دو برادر

ماجرایى مربوط به دوران معاصر است. دو برادر بودند به نام شیخ احمد امین انطاكى و شیخ محمد مرعى انطاكى كه بنده با هر دو بارها ملاقات كرده بودم. شیخ محمد امین انطاكى عالمى در یكى از مناطق حلب بود كه كتاب المراجعات مرحوم شرف الدین كه معاصر وى بود به طریقى به دست وى رسید. وى با خواندن آن كتاب مطالب آن را موافق حقیقت و فطرت سلیم یافت و باطناً آیین تشیع را برگزید، ولى ایمان خود را پنهان مى‏ كرد، درست همانند شخصى كه در زمان فرعون ایمان خود را كتمان مى ‏كرد.

 این شخص كتاب یادشده را در اختیار برادر خود نهاد، ولى برادرش در ابتدا اصلاً حاضر به خواندن آن نبود و نسبت به شیعیان پیش ‏داورى ‏هایى منفى داشت، ولى بعدها كه كتاب را مطالعه کرد، تحت تأثیر منطق استوار شیعه و معارف نورانى اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت و او نیز به آیین اهل بیت علیهم السلام درآمد. اندك ‌اندك این تحول روحى به برخى از اطرافیان آن ها هم سرایت كرد و تشیع آن ها از حالت خفا بیرون آمد و آشكارا به تبلیغ تشیع پرداختند. در آن روزگار تبلیغ تعالیم تشیع از نظر حكومت آن روزگار منعى نداشت و آنان آزادانه فعالیت مى‏ كردند. البته وقتى حكومت از این مسأله باخبر شد، وزارت اوقاف حقوق ماهانه آنان را قطع كرد. یكى از تفاوت ‏هاى حوزه‏ هاى علمیه شیعه با عامّه این است كه حوزه‏ هاى علمیه شیعه نظام مالى مستقلى دارند و به دولت ‏ها متكى نیستند. از این رو، به سادگى مى‏ توانند زبان به انتقاد از دولتمردان بگشایند، ولى عالمان اهل سنت همگى از دولت حقوق ماهانه دریافت مى ‏دارند و مسلم است كه براى قطع نشدن این مستمرى باید جانب دولت ‏ها را نگاه دارند و هرچیزى را بر زبان نیاورند.

 پس از قطع شدن حقوق ماهانه، این دو عالم كه شاید تا این زمان در حدود یك هزار تن را به آیین تشیع فراخوانده بودند، نزد مرحوم شرف الدین عاملى در شهر صور آمدند و ماجرا را بازگفتند. ظاهراً مرحوم شرف الدین در آن هنگام اوضاع مالى مساعدى نداشتند یا امكان برقرارى حقوق مرتب ماهانه ‏اى براى این دوتن براى ایشان ممكن نبود. از این ‏رو مرحوم شرف الدین به مرحوم آیت ‏الله بروجردى كه هم‌ درس ایشان در درس آخوند خراسانى بود نامه ‏اى نوشتند و ضمن شرح ماجراى این دو عالم حقیقت ‏جو، براى آنان تقاضاى كمك مالى نمودند. مرحوم آیت الله بروجردى دستور دادند مبلغى به طور مستمر و به اندازه حقوقى كه ماهانه از وزارت اوقاف دریافت مى‏ كردند، به آنان داده شود. آنان پس از رسیدن به اوضاع نسبتاً پایدار اقتصادى به شهر خود بازگشتند و مجدداً به فعالیت ‏هاى تبلیغى خود ادامه دادند و پنج‏ هزار تن را به آیین تشیع فراخواندند. مرحوم اخوى اعلى الله مقامه به احمد امین انطاكى پیشنهاد كرد ماجراى استبصار خود را در كتابى بنویسد و او نیز ماجراى خود را در همان ‏جا، یعنى شهر كربلا، در كتابى كوچك و خواندنى به نام فى طریقى الى التشیع نگاشت. برادر وى شیخ محمد مرعى نیز كتاب مفصلى به نام لماذا اخترت مذهب اهل البیت علیهم السلام نوشته است كه بارها به چاپ رسید. امروزه چند ده ‏هزار تن از مردم آن دوره كه در میان آن ها عالمان و خطبایى نیز وجود دارند، طى نیم قرن گذشته همگى شیعه شده ‏اند و این اتفاق فرخنده محصول تلاش‏ هاى آن دو برادر است و به بركت یك كتاب كه المراجعات باشد، صورت گرفته است.

 ممكن است كتاب ‏هاى فراوانى توسط ما شیعیان نوشته شود، ولى اثر چندانى به جا نگذارد، ولى به هر حال اگر قرار باشد كتابى مؤثر افتد، در لابلاى همین كتاب‏ هاست، لذا نباید از كتاب نوشتن و سخن گفتن و دعوت كردن و دیگر تلاش ‏هاى تبلیغى خسته و دلسرد شویم.

62- هدف رسولان علیهم السلام

 هدایت انسان ها والاترین و بزرگ ترین هدفی است که پیامبران، رسولان و امامان معصوم علیهم السلام در راهِ به انجام رساندن آن کوشیدند و باتوجه به اهمیت هدایت و اینکه معصومان علیهم السلام از نظر مردم غایبند، تا به امروز از ما خواسته شده است این هدف را دنبال و در جامعه پیاده کنیم، زیرا هدایت افراد بشر مسئولیتی است که برعهده همگان نهاده شده است و در حدیث شریف رسول اکرم صلی الله علیه وآله می خوانیم: «کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته؛ همگی تان سرپرستانید و همگی نسبت به زیردستان مسئولید».

63- سنگین ترین مسئولیت

بزرگ ترین نقش و سنگین ترین مسئولیتِ در هدایت جامعه برعهده عالمان، اندیشمندان، نخبگان، سالخوردگان و شایستگانِ برای هدایت مردم نهاده شده است و مسئولیت این اقشار در مقوله هدایت جامعه از دیگران بیشتر است. بنابراین، مسئولیت هدایت جوانان در اولویت نخست قرار می گیرد، چراکه جوانان سرمایه جامعه و نیروی به حرکت درآورنده کشور برای دستیابی به اهداف والا هستند.

64- دو مبحث مهم

مهم ترین مبحث در قانون خدای متعال و روش و اسلوب او در تمام ادیان و در نزد تمام فرستادگان خدای متعال، دو مقوله بسیار مهم است که هیچ چیزی به پایه آن نمی رسد. اول تزکیه و پیراستن نفس است که خدای متعال در این باره می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛ هرکس نفس خود را تزکیه نمود، رستگار شده است» و دوم هدایت مردم که همانگونه که اشاره شد بالاترین جایگاه را در نزد خداوند متعال داراست.

65- واجبی همگانی

 هدایت مردم بر همگان واجب است. از یک سو شیعیان ناآشنای با احکام دین، باید برای فراگیری و آگاهی نسبت به آن بکوشند و ازسوی دیگر دانش آموختگان باید به عنوان واجب کفایی آنچه را از احکام دین آموختند به دیگران منتقل کرده و تعلیم دهند و اگر به نحو وجوب کفایی عدّه ای به چنین کاری اقدام نکنند، بر یکایک افراد وجوب عینی شده که به تعلیم احکام تا حدّ کفایت بپردازند و الاّ همه مسئول خواهند بود و این امر نسبت به غیرشیعی، از دیگر مسلمانان و غیر از مسلمانان نیز به همین صورت لازم و واجب است.

فقها می فرمایند که فراهم آوردن مقدمات واجب، واجب است. به عنوان مثال، شخصی که برای حج استطاعت پیدا می کند، مقدمات این سفر را باید فراهم کند، مانند: تهیه لباس احرام، بلیت و جز آن.

بنابراین، هدایت مردم واجب و مقدمات آن نیز واجب است و اگر افرادی متصدّی نشده و به این کار نپردازند، در آن صورت هدایت مردم بر یکایک افراد واجب عینی خواهد بود تا وقتی که به حدّ کفایت، افرادی متصدی آن بشوند.

جمعیت امروز جهان حدود هفت میلیارد انسان است، اما در واقع و حقیقت چه تعدادی از این جمعیت، اسلام و اهل بیت علیهم السلام را می شناسند؟ مسلّماً اغلب این جمعیت شناخت دقیقی از آن ندارند.

هدایت مردم در سراسر جهان، اعم از کشورهای اسلامی و غیراسلامی واجب است. البته دسترسی مستقیم به مردم سراسر گیتی ممکن نیست، ولی شبکه های ماهواره ای این کار را ممکن ساخته است و از این رهگذر، می توان اسلام و اهل بیت علیهم السلام را به جهانیان شناساند. تهیه پول و امکانات مادی، نیروی کار و فکر، تصمیم و اراده، فعالیت و طراوت، از مقدمات این امر بوده و فراهم آوردن آن واجب است و اگر عدّه ای به عنوان انجام یک واجب کفایی به این امر نپردازند، انجام آن بر یکایک افراد واجب عینی خواهد بود تا هنگامی که به حدّ کفایت، افرادی عهده دار آن بشوند.

روشن باشد که در همین عصر که عصر ارتباطات بوده و دنیا به صورت یک دهکده درآمده باز هم بسیاری از افراد، بی اطلاع از اسلام زندگی کرده و بیگانه با آن از دنیا می روند. در روز قیامت از آنان پرسیده می شود چرا مسلمان نشدید؟ خواهند گفت: شناختی از آن نداشتیم و آشنایان با اسلام و آگاهان از احکام دین چیزی از اسلام و احکام دین به ما نرسانده و نیاموختند.

در زمان غیبت صغری، شمار شیعیان بغدادِ تحت حکومت عباسیان بسیار اندک بود و هماره تحت ستم و در تنگنا قرار داشتند. در آن روزگار مردی از مخالفان وجود داشت که نسبت به مذهب خود سخت تعصب می ورزید. وی کتابی درباره ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه نوشت، ولی پس از مدتی این فرد متعصب و مخالف مذهب اهل بیت علیهم السلام (که شیخ محمد بن مسعود عیاشی بود) به همت و تلاش یک جوان یا چند جوان شیعه، به تشیع مفتخر گشت. پدر عیاشی بازرگانی بزرگ بود و هنگامی که از دنیا رفت، میراثی انبوه و فراوان برای او برجای نهاد که بنا به نقل تاریخ ارثیه ای که به او رسید حدود یک تن طلا بود و او همه آن را در راه اهل بیت علیهم السلام هزینه کرد، بدین ترتیب که کتاب ها نوشت و صدها تن عالم را پرورش داد و نیز از جمله کارهای وی در این زمینه این بود که خانه ای بزرگ در بغداد خرید و آن را به مدرسه علمیه بدل کرد.

کشی، رجالی معروف ـ که او را از خدمت گزاران و پیشکاران عیاشی خوانده اند ـ یکی از شاگردان عیاشی بود، یعنی همان صاحب کتاب رجالیِ مهم و معروف نزد شیعیان که اگر این کتاب در جامعه شیعیان نباشد، فقدانش مشکلات فراوانی در پی دارد. در آن روزگار وسایل ارتباطی امروزی وجود نداشت، اما همت جوانان شیعی و اراده کشی تشیع را گستراند.

در روزگار ما انسان های بسیاری همانند عیاشی وجود دارند، اما چه افرادی باید آنان را متحول و هدایت کنند و چرا افرادی امثال عیاشی که در صف عالمان مذاهب مخالف وجود دارند در بزرگسالی و پس از چهل یا پنجاه سالگی باز هم در صف مخالفان اهل بیت علیهم السلام دیده می شوند و سپس بعد از آن به راه راست هدایت می یابند؟ چرا برای هدایت امثال ایشان در جوانی و آغاز زندگی شان نکوشیم؟

در حال حاضر، انسان های امثال عیاشی را از راه های گوناگون، ازجمله به وسیله ماهواره ها می توان هدایت کرد، چراکه گزینه اخیر اثری فوق العاده و زودبازده در هدایت مردم به سوی نور اهل بیت علیهم السلام دارد.

انسان با انجام وظیفه خود و آن هم در حدّ توان، دیگر معذور خواهد بود، اما اگر بتواند کاری انجام دهد، ولی دریغ ورزد، دیگر عذری از وی نخواهند پذیرفت. بنابراین، هرچه در توان دارید انجام دهید و بدانید که اگر در این زمینه کوتاهی کنید، در روز قیامت مورد بازخواست قرار خواهید گرفت. پس همواره بر این عزم و تصمیم باشید که در این راه تلاش نموده و آیه کریمه را نصب العین خود قرار داده و در راه تبلیغ و معرفی اسلام و احکام نورانی آن و نیز شناساندن اهل بیت علیهم السلام به جهان و جهانیان اهتمام ورزید، آنجا که می فرماید: «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزمِ الْأُمُورِ؛ و اما آنان که شکیبا و باگذشتند، پس این به تحقیق از اموری است پرارزش که تحصیل آن نیاز به عزم جزم دارد».

66- انواع عالم

عالم پرهیزگار مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، اما پرهیزگار جاهل ممکن است عملش او را از خدای متعال دور گرداند. در مقابل، عالم ناپرهیزگار ـ چنان که در روایات آمده است ـ اعمالش او را از خدا دور می گرداند.

شما سختی ها را بر خود هموار می کنید تا علوم اهل بیت علیهم السلام را فراگیرید. پس با عزم و اراده، تقوا را با علم خود همراه سازید و تصمیم بگیرید که علم خود را با عمل و تقوا قرین سازید تا این علم برای شما و دیگران سودبخش باشد.

شما طلاب علوم دینی، جوان و در آغاز راه هستید و ان شاء الله در تحصیل علوم دینی موفق خواهید بود، اما تصمیم بگیرید که کار شما در فراگیری علم و آموختن آن به دیگران با تقوا همراه باشد و البته انسان دارای عزم و اراده، قطعاً موفق خواهد بود.

67- بازخواست از عالمان

از حارث بن مغیره ـ که از ارجمندان و افراد ثقه در میان اصحاب امام صادق علیه السلام بود ـ نقل شده است که گفت: ابو عبدالله (امام صادق علیه السلام) مرا در راه مدینه دیدند و پرسشگرانه فرمودند: تو حارثی؟

گفتم: آری.

امام علیه السلام فرمودند: «لأحملنّ ذنوب سفهائکم علی علمائکم؛ بار گناه نادان های شما را بر دوش عالمان تان می دانم».

نزد آن حضرت رفته، پس از اذن گرفتن، بر حضرتش وارد شدم و عرض کردم: از آن سخن هراسی بزرگ بر من وارد شده است [تکلیف ما چیست؟].

فرمودند: «ما یمنعکم، إذا بلغکم عن الرجل ماتکرهون، ومایدخل علینا به الأذی، أن تأتوه فتؤنّبوه وتعذلوه تقولوا له قولاً بلیغاً؛ شما را چه می شود اگر بشنوید کسی رفتاری نکوهیده داشته و آن رفتار مایه آزار ما می شود، نزد وی رفته رفتارش را بر او نکوهش کرده و سخنی شیوا به او بگوید [باشد که از رفتار خود صرف نظر کند]؟».

مسلماً امام صادق علیه السلام بهتر از هرکس و حتی بهتر از حارث معنای این سخن خدا را می دانند که فرموده اند: «ولا تزر وازرة وزر اخری؛ و هیچ بردارنده ای بار گناه دیگری را برنمی دارد» اما چرا حارث را این گونه مخاطب قرار دادند؟

این سخن امام علیه السلام از آن جهت است که عالمان، حاملان علم هستند و از پرهیزگاری و پروای الهی برخوردارند و گاهی نیز مردم از آنان فرمانبرداری داشته، به گفته و عمل شان ایمان دارند و در واقع الگوی مردم هستند. وانگهی افراد این طبقه هریک در حد توان خود می توانند فضا و شرایطی را پدید آورند که از گسترش فساد و گمراهی جوانان جلوگیری کند و اگر چنین نکنند، آن گونه بازخواست خواهند شد که امام صادق علیه السلام فرمودند.

68- وظیفه

مولایمان امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت امام حسین علیه السلام با اشاره به جدش، به درگاه الهی عرضه می دارد: «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الضلالة والجهالة والعمی والشکّ والارتیاب؛ جان خود را در راه تو داد تا بندگانت را از گمراهی، نادانی، کوردلی و شک و تردید برهاند».                                                                                               بی تردید کافران و بت پرستان همگی در گمراهی اند. در این صورت، چه کسی می بایست این سخن امام صادق علیه السلام را در راه نجات هموطنان کم آگاه خود و دیگران عملی کند؟ تک تک مردم عراق هریک به اندازه شناخت، توان، قلم، بیان و تشویق خود باید این رسالت را به انجام برسانند.

در یکی از شهرهای بزرگ اسلام حسینیه ای بزرگ دیدم. یکی از اهالی آن شهر به من گفت این حسینیه بزرگ را یک باربر ساخته است. بدین ترتیب که درآمد خود را با حضرت سیدالشهدا علیه السلام تقسیم می کرد و از سهم آن حضرت، زمین این حسینیه را که در محلی دور از شهر و در بیابان قرار داشت، خرید و به تدریج آن را ساخت و امروزه این حسینیه در مرکز شهر قرار گرفته است. سرورمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه خود، قیامت را توصیف کرده و می فرمایند: «والزعیم محمّد؛ و بزرگ و مهتر، محمد است».  ایشان با این بیان، روشن می کنند که بزرگ ترین مسئول در این روز، سرورمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند. بی تردید یکایک ما در روز قیامت محضر ایشان برده خواهیم شد، در آن هنگام اگر از ما بپرسند چه چیزی برای این روز اندوخته اید، در صورتی که کاری نکرده باشیم، چه پاسخی خواهیم داشت؟ بنابراین، همگی و به صورت دائم باید به این مسأله بیندیشند و به دیده اهمیت به آن بنگرند و به مسئولیت خویش عمل کنند. 

    شرایط امروز با گذشته بسیار متفاوت است، چراکه در آن روزگار اگر انسانِ مؤمنی حدیثی در فضائل اهل بیت علیهم السلام باز می گفت، کشته می شد، اما امروز وضعیت به گونه دیگری است و آزادی نسبی وجود دارد. بنابراین، بکوشید کانالی ماهواره ای به نام «الکفیل» ویژه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تأسیس کنید.                                                                      یکی از دوستان فعال در امور ماهواره می گفت، در حال حاضر حدود سه هزار شبکه ماهواره ای فعالیت می کنند که برخی از آن ها به اشخاص اختصاص دارد و به معرفی آن ها می پردازد که از نظر رتبه و منزلت، یک هزارم مقام حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را ندارند. این در حالی است که سرورمان حضرت عباس علیه السلام شخصیتی جهانی، دنیوی و اخروی است که اگر مردم با شخصیت جهانی و سیره حضرتش آشنا شوند، بسیاری از آنان به سوی نور و نورانیت اهل بیت علیهم السلام رهنمون خواهند شد. از این رو تأسیس شبکه ای ماهواره ای ویژه آن حضرت، سخت ضرورت دارد و بهترین و سزاوارترین افراد به رساندن پیام و رسالت آن حضرت به جهانیان شمایید.

69- استفاده از آزادی ها

در چین بیش از یک میلیارد انسان وجود دارند که بیشتر آنان کافرند. همچنین است کشور هند و دیگر کشورها به ویژه غرب. شما این توان را دارید که با بهره گیری از ابزارهای ارتباطی و تبلیغی پیشرفته و آزادی های موجود، سخن و قلم خود را در راه نشر اسلام در این کشورها به کار گیرید و اسلام حقیقی را به میلیاردها انسان که از اسلام جز نام آن را نشنیده اند برسانید.

تا به امروز خط بنی امیه و بنی العباس همچنان ادامه دارد و مشاهده می کنیم که به وسیله خودروهای بمب گذاری شده و کمربندهای انفجاری و منفجر کردن اماکن مختلف، هر روز خون افراد بی گناه و زنان و کودکان و افراد غیرمسلح بر زمین ریخته می شود. این اسلام بنی امیه است و صد البته آنچه کفار دارند بهتر از این است. کافران دست کم وعده عملیات انفجاری و قتل عام افراد بی گناه و شکنجه های جسمی و روحی را ـ که امروز در زندان های کشورهای اسلامی اجرا می شود ـ به مردم نمی دهند.

بهترین تبلیغ برای اسلام نشان دادن اقدامات رسول خدا و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین و رفتار آن بزرگواران با مخالف و مؤالف است. سیره والای پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اگر به درستی برای جهانیان تصویر شود، از تمام داشته های غیرمسلمانان ـ اعم از رفتارهای مدنی، قوانین ضامن حقوق بشر، آزادی های امروز، عدالت اجتماعی، رحمت، انسانیت، اخلاق، شیوه ها و اندیشه های والایی که حتی دل دشمنان را به خود جذب می کند ـ نیز برتر و متعالی تر خواهد بود.

اگر همان طور که دیگران عمل می کنند ما نیز سیره نورانی رسول خدا و مولای متقیان علیهما السلام را از طریق ماهواره ها و اینترنت و میلیاردها مجله و کتاب و ده ها زبان زنده جهان به مردم بشناسانیم، امروز هم مشاهده خواهیم کرد که مردم گروه گروه به دین خدا در می آیند و ده ها میلیون انسان به آیین حیات بخش اسلام خواهند گرایید.

این وظیفه همه ما اعم از زن، مرد، عالم، تاجر، تحصیل کرده، کاسب و از هر طبقه و گروه سنی ای است که هریک به فراخور فهم و توانی که خدا روزی مان فرموده، اسلام محمد و علی صلوات الله علیهما وآلهما را به گوش جهانیان برسانیم. 

70- ایجاد تغییر به وسیله فرهنگ

شاید برای برخی از ساکنان خاورمیانه شگفت انگیز باشد که در کشوری چون هند ـ با جمعیتی متجاوز از یک میلیارد نفر ـ حتی یک پناهنده وجود ندارد. این کشور مهاجران بسیاری دارد که به انگیزه های اقتصادی یا دیگر انگیزه ها در خارج زندگی می کنند ولی هیچ پناهنده سیاسی ندارد. در حقیقت موج اسلام و اسلام خواهی است که به چنین سرزمین هایی وارد شده و چنین تحولات مثبتی در اصل متعلق به اسلام ما است. در دوران حکومت نبوی هیچ مخالف سیاسی ای مورد شکنجه و آزار و حبس قرار نگرفت. در دوران حکومت مولای متقیان امام علی علیه السلام نیز ـ که بر نیمی از سرزمین های آن روز کره خاکی حکم می راندند- با وجود مخالفان فراوان سیاسی، حضرت آنان را مورد حبس، شکنجه و تعقیب قرار ندادند.

گاندی ـ رهبر استقلال هند استعمار سیصد ساله بریتانیای بزرگ را به زانو درآورد و تحت رهبری وی ملت و کشور هند استقلال خود را باز یافت. چنین شخصیتی اساس تعالیم خود را بر انسانیت نهاد و محور فعالیت های او پاسداشت انسانیت بود. گاندی این آموزه و دیگر تعالیم بیداری بخش خود را از اسلام آموخته بود و در احوال وی آورده اند که می گفت: «از امام حسین علیه السلام آموختم که چگونه مظلومانه زندگی کنم و پیروز شوم».

گاندی بزرگ ترین و قدرتمندترین کشور استعمارگر آن دوران را فقط و فقط با آموختن یک کلمه از امام حسین علیه السلام به زانو درآورد. اگر کسی چون گاندی تمام کلمات امام حسین علیه السلام را می آموخت، به شیعه توانایی تبدیل می شد، و جریان تشیع عظیمی را در هند و جهان رهبری می کرد. وجود امثال این شخصیت ها نشان دهنده عظمت اقوال و افکار معصومان علیهم السلام است و این اندیشه ها و آموزه ها نیازمند معرفی به جهانیان است.

در جایی خواندم که مسیحیان در جهان چهار میلیون و نیم مبلّغ دارند. حتی اگر این تعداد مبالغه آمیز باشد و آنان فقط یک میلیون مبلّغ داشته باشند در قیاس با ما بسیار بیشتر است. اما ناگفته نماند که شیعیان با همین امکانات محدود دانشمندان و متفکران مسیحی و یهودی و سنی را به مکتب اهل بیت علیهم السلام هدایت کرده اند. نام برخی از این افراد در دانشنامه بزرگی به نام موسوعة المستبصرین آمده است، اما هیچ گاه شنیده نشده که عالِمی شیعی دست از مکتب تشیع بردارد و به آیین دیگری گرایش پیدا کند.

رهبران تأثیرگذاری چون گاندی و جواهرلعل نهرو همگی براثر فعالیت های فرهنگی با امام حسین علیه السلام آشنا شده اند و این اهمیت و ضرورت فعالیت های تبلیغاتی و فرهنگی را به ما گوشزد می کند. در این میان حجم فعالیت های فرهنگی ما در قیاس با آنچه باید باشد شاید قطره ای از دریا هم نباشد و بسیار اندک است.

در یکی از مجلات هندی نوشته بود کتابی در سیصد جلد درباره احوال و عقاید زندگی گاندی در دست تألیف است. این اقدام را با کارهایی مقایسه کنید که درباره بزرگ ترین شخصیت اسلام، یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله انجام گرفته است. شاید بزرگ ترین کتاب های عربی و فارسی درباره آن حضرت چند مجلد از بحارالانوار و چند مجلد از ناسخ التواریخ بیشتر نباشد.

ریشه تغییرات بزرگ در جهان فرهنگ است. با جنگ و فشار می توان تغییرات مقطعی و دفعی ایجاد کرد، ولی دیری نمی پاید. تنها تغییرات فرهنگی است که ریشه دار و پایدار است. بیست سال پیش یکی از فضلای عربستانی در آفریقا مدرسه ای ایجاد کرد و امروز حاصل تلاش های فرهنگی او شیعه شدن ده ها تن از خانواده های مستبصر آفریقایی است که در قم به تحصیل علوم اهل بیت علیهم السلام اشتغال دارند.

بکوشید تلاش های فرهنگی خود را عمق و کیفیت بیشتری بخشید و بدین وسیله ندای اهل بیت علیهم السلام را به گوش جهانیان ـ که تشنه حقیقت هستند ـ برسانید. شایسته است در این مسیر اخلاص و کوشش بورزید و از نزاع و اختلاف ـ که آفت فعالیت های تبلیغی و فرهنگی است ـ بپرهیزید.

71- باید آماده شویم!

در شرایط موجود، فرصت های کم نظیری برای خدمت به دین و خاندان پاک پیامبر ـ که درود خدا بر آنان باد ـ دست داده است. وانگهی باتوجه به نیرو و امکانات و آزادی نسبی ای که خدای منان به شما برادران مؤمن عنایت فرموده و زمینه فعالیت های گوناگون علمی ای که در اختیار دارید و در سایه آزادی نسبی موجود، در واقع فرصتی بی مانند به شمار می رود، که باید آن را غنیمت دانست. از این رو شایسته و بایسته است به بهترین وجه از این فرصت در راه خدمت به اهداف خاندان رسالت ـ که درود خدا بر آنان باد ـ و اهداف دین حنیف استفاده کنید، چه اینکه نمی دانیم تا چه زمانی چنین شرایطی فراهم باشد و بتوان از آن استفاده کرد.

هریک از ما باید برای خدمت مادی، تبلیغی، فکری و فرهنگی، به اهل بیت علیهم السلام و اهداف مقدس شان آماده شویم. این حرکت را می توان از صفر شروع کرد و به تدریج به مراتب بالا و والای آن دست یافت.

به شما برادران پیشنهاد می کنم روزانه فقط پنج دقیقه برای ارزیابی عمل خالص در راه خدمت به اهل بیت علیهم السلام اختصاص دهید و هریک به حسابرسی کارنامه روز گذشته خود بپردازید تا میزان پایداری و بردباری خویش را در برابر مشکلات، موانع و سختی هایی که با آن رو به رو بوده اید بسنجید.

72- اهمیت هدایت دیگران

هریك از افراد بشر باید در راه ارشاد و هدایت مردم تلاش كنند، البته با رعایت مقدمات وجوب آن، زیرا مقدمات وجوبى واجب مطلق نیز واجب است. مثلاً اگر وضو واجب است و آب در اختیار شخص نباشد، بلكه در محلّى باشد كه شخص مى‏ تواند به آن جا برود، در این صورت رفتن تا آن مكان بر شخص واجب مى‏ شود. پس اگر شخص بگوید حال كه آب در اختیار ندارم وضو نمى‏ گیرم، این عذر پذیرفته نیست، زیرا مقدّمه واجب نیز واجب است و زمانى كه مقدمه واجب براى شخص ممكن باشد، انجام دادن آن مقدّمه نیز واجب مى‏ شود. اگر كسى مستطیع شد و حج بر او واجب گردید، مقدمات آن نیز براى شخص واجب مى‏ گردد، مانند: بلیت گرفتن، رسیدن به مكه و محل احرام و میقات، خرید لباس احرام، تهیه لوازم سفر، سوار ماشین شدن و... . تمام اینها مقدمات وجوب حج است كه با فراهم شدن استطاعت واجب مى ‏شود.

علم و مقدّمات وجوبى آن‏ كه عبارت است ازدرس خواندن، مباحثه كردن، مطالعه نمودن، پرسیدن سؤالات و همه و همه، مقدمات وجوبى علم بوده و براى تحصیل علم واجب است. انسان چگونه علم را به دست مى ‏آورد؟ كسب علم از راه هوا امكان ندارد و به صرف درس خواندن و مطالعه حاصل نمى‏ شود، بلكه نیازمند مجموعه ‏اى از مقدمات است. انسان باید به اندازه ‏اى كه براى او امكان دارد، خود را براى كسب علم آماده سازد. ما باید سعى كنیم علم و مقدمات وجودى آن را به دست آوریم و ابتدا خود بدان عمل كنیم.

73- سیره تحول آفرین اهل بیت علیهم السلام

وجود مبارك نبى مكرم اسلام صلی الله علیه وآله سال ‏هاى سال با قوت منطق و دم گرم و روح ‏بخش خود مشركان را به نور هدایت دعوت مى ‏فرمودند و البته بسیار كسان را به راه راست هدایت كردند، ولى جا دارد كه بپرسیم آیا همه اصحاب ایشان همانند ابوذر و عمار و خباب و عثمان ‏بن مضعون بودند؟ مسلماً این افراد پرشمار نبودند، ولى به هر حال در میان اصحاب ایشان بودند.

 اگر ما بتوانیم وصف دقیق اهل بیت علیهم السلام و هدف واقعى خاندان رسول صلوات الله علیهم را آنچنان كه هست به گوش مردم برسانیم، كافى است و موجب هدایت آنان مى‏ شود. در روزگارى كه تبلیغ تشیع ممنوع بود، چنین كارى موجب تحول روحى مردم مى ‏شد و مؤثر مى ‏افتاد چه رسد به روزگار ما كه تبلیغ دین دشوارى‏ ها و خطرهاى گذشته را ندارد. غرض اینكه اگر وصف درست امامان اهل بیت علیهم السلام به گوش دیگر ادیان ازجمله مسیحیان برسد، تحول ‏آفرین است.

 امروزه ما آمار دقیقى از نامسلمانانى كه مسلمان شدند یا عالمان منحرف از مكتب اهل بیت علیهم السلام كه آیین تشیع را برگزیدند نداریم. اگر یكى از عالمان ما فهرستى از این عالمان و شرح حال آنان را بنویسد، بسیار خواندنى و سودمند خواهد بود.

در حدود دویست سال پیش در همین ایران یكى از عالمان بسیار فعال مسیحى زندگى مى‏كرد كه در احوال وى آورده ‏اند كه از دوازده سالگى به مقام كشیشى رسید و او را به واتیكان بردند. همین عالمِ مسیحى بسیار فعال و هوشمند براثر تلاش ‏ها و مناظرات یكى از عالمان شیعه به آیین تشیع درآمد و نام خود را محمد صادق نهاد. او كتاب ‏هاى متعددى در رد مسیحیت نوشته است و ازجمله كتابى مفصل در ده جلد دارد كه بیان الحق نام دارد. این كتاب كه به صورت چاپ سنگى است اگر امروزه چاپ شود، مجلدات بیشترى خواهد داشت. براى نمونه جلد چهارم آن كه ویژه احوالات نبى مكرم اسلام صلى الله علیه وآله است متضمن اخبار و مطالب و معجزاتى از آن حضرت است كه در كتب متداولى چون منتهى الامال، ناسخ التواریخ و بحارالانوار وجود ندارد و مطالب سودمندى در این كتاب درباره مسیحیت و اسلام وجود دارد كه شاید در جاى دیگر یافت نشود.

 براى بنده روشن نیست كه دگرگون كردن این عالم مسیحى و هدایت او به آیین اسلام و مذهب تشیع چه قدر زمان و نیرو از آن عالم مسلمان برده است، ولى به هر حال براثر كوشش و دعوت و منطق استوار آن عالم چنین شخصیت مهم مسیحى ای مسلمان و منشأ این همه خدمات و بركات و آثار جاودان شده است. آن عالم شیعى توانست اسلام را به صورت حقیقى به او برساند و همین كار باعث تحول وى گردید.

 در تاریخ فراوان بوده ‏اند عالمان كهنسال یهودى و مسیحى كه براثر فعالیت ‏هاى تبلیغى شیعیان به آیین اسلام مشرف شدند. امروز هم كافى است كه ما فقط و فقط اسلام حقیقى را همان ‏گونه كه هست به گوش جهانیان برسانیم و آن را به درستى انتقال دهیم.

74- سختی در هدایت دیگران

نقل است در شهر ذى الكفل در هفت - هشت فرسخى كربلا یهودیان، پنج حوزه علمیه داشته ‏اند و روشن است كه پنج حوزه علمیه چه مقدار دانشجو و عالم یهودى توانا در خود جاى داده بود. عالمان شیعه در روزهاى تعطیلى به این شهر مى‏ رفتند و با عالمان یهودى مناظره و گفتگو مى ‏كردند و آنان را به اسلام فرا مى ‏خواندند. مرحوم شیخ مرتضى انصارى ماجراى یكى از این مناظرات را در بخش استصحاب رسائل خود ذیل عنوان استصحاب شرایع سابقه آورده است. آن عالم یهودى در اثبات نبوت حضرت موسى به استصحاب ما شیعیان استدلال كرده و گفته است نبوت حضرت موسى امرى یقینى و مورد قبول ما یهودیان و شما مسلمانان است، ولى نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله مورد اتفاق ما نیست و ما در آن شك داریم، لذا یقین سابق را استصحاب مى ‏كنیم. در برخى از شروح رسائل ازجمله بحرالفوائد این مناظره علمى به تفصیل آمده است. این مناظره نشان از دانش و احاطه علمى فراوان آن عالمان یهودى بر مبانى ادیان دیگر ازجمله اسلام دارد. آنان انسان‏ هایى تلاشگر و عالم بودند و هدایت آنان به اسلام كار آسانى نبوده و ساعت ‏ها گفتگو و اقامه دلیل و شاهد و برهان لازم داشته است. در پردانشىِ آنان همین بس كه كار مناظره با آنان به بحث استصحاب و دیگر مباحث باریك علمى مى‏ كشیده است!

 حاصل آنكه هر كارى در این عالم با دشوارى‏ هاى ویژه ‏اى همراه است. خرید خانه، سفر، رفتن به حج، تربیت فرزندان و بسیارى از امور دیگر همگى با زحمت همراه است و تبلیغ نیز از این قاعده مستثنا نیست. فعالیت ‏هاى تبلیغى كوشش و زحمت بسیار مى ‏طلبد و كسى ‏كه قصد تبلیغ آیین و آموزه‏ هاى والاى اهل بیت علیهم السلام را دارد، باید تمام تلاش و توان خود را مصروف این كار عظیم كند و از خدا و اهل بیت علیهم السلام نیز توفیق بخواهد. رساندن معارف واقعى اسلام به جهانیان با زحمت هایى توأم است، ولى بركات بسیار دارد و خداى متعال در وقت و قلم و نیروهاى كسانى‏ كه در راه اهل بیت علیهم السلام تلاش مى ‏كنند، بركت ایجاد مى ‏كند.

75- هدف والا

با مراجعه به سیره حضرات چهارده معصوم علیهم السلام به ویژه سیره سرور و مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می بینیم که فرموده اند: «ما منا إلا مسموم أو مقتول؛ همگی ما [بدون استثنا] یا به تیغ کشته می شویم یا [به زهر جفا] مسموم می شویم».

حال اگر کسی درباره علت و چرایی این همه فداکاری از ما بپرسد، پاسخ این است که همه این فداکاری ها برای هدایت مردم به سوی نیکی و اصلاح بوده است.