1- درجات مختلف علما
روایتى از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است كه درباره علم و عالم و ارزش تلاش در هدایت مردم است و مرحوم علامه مجلسى رحمه الله آن را در كتاب بحارالانوار آورده است. در بخشى از این روایت مىخوانیم: «وقال الإمام الحسن العسكری علیه السلام: قالت الصدیقة فاطمة الزهراء سلام الله علیها سمعت أبی علیه السلام یقول: إن علماء شیعتنا یحشرون فیخلع علیهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم وجِدّهم فی إرشاد عباد الله: امام حسن عسكرى علیه السلام نقل كردند كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: از پدرم شنیدم كه مى گفت: عالمان شیعه ما برانگیخته مى شوند و براساس فراوانى دانش و جدیت و كوشش آنان در هدایت بندگان خدا، خلعت هاى تكریم به آن ها داده مى شود».
در روایت به عالمان شیعه اشاره شده است كه مى توان آن را به اصطلاح اصولیان جارى بر ذات دانست. بدین معنا كه منظور از عالمان شیعه فقط مراجع تقلید نیستند، بلكه مراجع تقلید فقط یكى از مصادیق عالمان شیعه اند، لذا مى توان هركه را از علوم اهل بیت علیهم السلام چیزى مى داند، از عالمان شیعه دانست. به دیگر سخن مى توان گفت عالمان شیعه مراتب مختلفى دارند.
نكته دیگرى كه در روایت فوق وجود دارد «یحشرون» است. مفهوم این كلمه آن است كه عالمان شیعه در روز قیامت جمع مى شوند. حشر، به معنى جمع است. قرآن كریم نیز از حشر در آخرت سخن به میان آورده، مى فرماید: «وحَشَرْنَـهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ ممِنْهُمْ أَحَدًا؛ و همه را در صف محشر از قبرها بر مى انگیزانیم و كسى را فراموش نخواهیم كرد».
ازجمله نكات قابل توجه در روایت فوق این است كه لباس كرامتى كه ازسوى پروردگار به آنان اعطا مى گردد، به میزان علومى است كه از اهل بیت علیهم السلام برگرفته اند و نكته دوم اینكه اعطاى لباس كرامت براساس مقدار كوششى است كه در مسیر ارشاد بندگان خدا به كار بسته اند.
سپس به بیان ویژگى هاى لباس هایى مى پردازند كه خداوند به عالمان اعطا مى فرمایند. ازجمله ویژگى هاى آن لباس، ارزش آن است كه هر تار نخ آن، از تمام دنیا و آنچه متعلق به دنیاست باارزش تر است.
سه نكته مهم دیگرى که در روایت آمده:
1- میزان كثرت علم؛
2- مقدار بهره گیرى از علم در راه ارشاد بندگان خدا؛
3- منظور روایت از عبادالله.
منظور از عبادالله، تمام بندگان خداست و آن سان كه ادیبان در آثار خود مى گویند، جمع مضاف، افاده عموم مى كند. در این جا نیز عباد جمع است و به الله اضافه شده است.
براى توضیح بیشتر به نكته اى ادبى و اصولى كه در فقه نیز پركاربرد است و با بحث تناسب دارد، به اجمال و اختصار اشاره مى كنم.
این مطلب مقرر است كه اگر شیئى را بر دو شیئ دیگر مترتب كردند، چنین عنوان مى شود كه هر دو، سبب بر آن شیئ دیگر مى شوند. مثلاً اگر گفته شود چنانچه فرد فقیر عالمى آمد، فلان چیز را به او بدهید، حالا اگر فردى آمد، ولى فقیر یا عالم نبود، آیا در این صورت شیئى بر آن مترتب مى شود؟ پاسخ منفى است.
بنابراین، دو نكته اى كه در بیان آن حضرت وجود دارد (دانش و كوشش بسیار) حاكى از همان دو سبب است كه در مسبب دخالت دارد و این دو مطلب هر دو باید موجود باشند تا خدا خلعت كرامت بدهد. پس اگر كسى پردانش است، اما هرگز در امر ارشاد عبادالله كوشش نمى كند و یا در ارشاد عبادالله كوشش مى كند، ولى دانش كافى ندارد، خلعت هاى كرامتى كه خدا وعده اش را داده است شامل او نمى شود.
حسب روایت متواتر «علم بىعمل» و«عمل بدون علم» نكوهش شده است. به همین دلیل است كه روایت مورد بحث، به دو سبب كه توأم و به یكدیگر وابسته اند، اشاره دارد. در روایتى از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «قطع ظهری إثنان: عالم متهتك وجاهل متنسك، هذا یصد الناس عن علمه بتهتكه وهذا یصد الناس عن نسكه بجهله؛ دو كس كمرم را شكسته اند: عالم گستاخ و ناپرهیزگار و جاهل عبادت پیشه. این یكى با لاابالى گرى اش مردم را از علم خود بیزار مى كند و آن دیگرى با جهالت خود مردم را از عبادت گریزان مى نماید».
2- ماه رحمت خدا
فراموش نكنیم همان طور كه بار مسئولیت اهل علم سنگین است، مقام آنان نیز عالى است؛ چه این كه مقام باید با سنگینى مسئولیت سنخیت داشته باشد. شایان توجه است كه عالم از نظر لغت كسى است كه كم و بیش اصول دین، احكام شرع، اخلاق و آداب اسلامى را بداند و البته عالم مصادیق متعددى دارد و حقیقت تشكیكى است. به این معنا كه یك كیلومتر، صدكیلومتر و... هریك، اندازه و فاصله است، اما با یكدیگر متفاوت است. در مورد عالم نیز همین امر، یعنى نسبى بودن صادق است، اما در هر حال عالم به حسب دانش خود جایگاه والایى دارد، تا آنجا كه پیامبر صلى الله علیه وآله به امیرمومنان علیه السلام فرمود: «یا على، ركعتان یصلیهما العالم أفضل من ألف ركعة یصلیها العابد؛ دو ركعت نماز كه عالم بگزارد، از هزار ركعت نماز كه عابد بخواند برتر است».
صریح این فرموده پیامبر صلى الله علیه وآله این است كه دو برادر، دو دوست، پدر و فرزند یا دو همكار كه در شرایط مساوى قرار دارند، اما از نظر علم، یكى عالم و دیگرى غیرعالم باشد، دو ركعت نماز عالم با بیش از پانصد برابر نماز جاهل برابرى مى كند و به همان نسبت اجر و پاداش دارد.
همچنین در روایات، به پاداش فراوان خدمت به عالم اشاره شده است، ازجمله اینكه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود: «هرگاه دِرَمى صدقه داده شود، خدا ده برابر آن را پاداش مى دهد و صدقه دادن به بیمار هفتاد برابر و صدقه دادن به فردى از كارافتاده و زمین گیر هفتصد برابر...، و اگر كسى به عالم صدقه دهد، صد هزار برابر پاداش دارد».
3- عیاشی راه یافته
محمدبن مسعود عیاشى (صاحب تفسیر عیاشى) براى اهل علم، نامى آشناست. او ابتدا از عامه و پركوشش بود و درباره ابوبكر، عمر، عثمان و معاویه كتاب هاى مستقلى نوشت و چنانچه كتاب هاى تراجم و رجال را كه از وى نام برده اند، مطالعه كنید، خواهید دید كه او به وسیله جوانان دانش آموخته شیعى و در پى سعى فراوان آنان شیعه شد و در شمار ثقات عالمان شیعه قرار گرفت. نوشته اند كه پدر عیاشى بازرگان و ثروتمند بود. چون از دنیا رفت سیصد هزار دینار (بیش از یك تن) طلا از خود براى این فرزند به ارث گذارد. عیاشىِ فرزند - بنا به نقل تاریخ - تمام آن ثروت بزرگ را در راه ترویج مكتب اهل بیت علیهم السلام به مصرف رساند. آن زمان كه در بغداد وجود شیعه كم بود، عیاشى در بغداد مدرسه اى ساخت و شاگردانى پرورش داد. این شاگردان به «غلمان العیاشى؛ جوانان (دست پروردگان) عیاشى» شهرت یافتند و كشّى صاحب رجال یكى از چهره هاى برجسته این مدرسه بود. حال اگر رجال كشى را از كتب رجالى شیعه حذف كنیم، ده ها و ده ها روایتى كه او صحیح خوانده و توثیق نموده است از دست خواهیم داد، چراكه مدرك دیگرى كه صحت آن ها را اثبات كند نداریم و در این صورت نمى توان براساس آن ها فتوا داد؛ لذا پاداش بخش قابل توجهى از مسائلى كه در رساله هاى عملیه آمده است و بدان ها عمل مى كنیم، در نامه مرحوم عیاشى ثبت مى شود.
4- مقام عالم
نگاهى به آیات و روایات، ما را با مقام علم و عالم آشنا مى كند. به عنوان مثال، قرآن كریم به تبیین جایگاه عالمان و آنان كه نمى دانند و بهره اى از دانش نبرده اند پرداخته، مى فرماید: «قُلْ هَلْ یسْتَوِى الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ؛ بگو: آیا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه پند پذیرند».
و مى فرماید: «یرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَتٍ وَاللهُ بِمَاتَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛ خدا [رتبه] كسانى از شما را كه ایمان آورده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى كنید آگاه است».
در روایتى در باب مقام عالم باتقوا آمده است كه پیامبر صلى الله علیه وآله به امیرمومنان علیه السلام فرمود: «ركعتان یصلیهما العالم أفضل من ألف ركعة یصلیها العابد؛ دو ركعت نماز عالم از هزار ركعت نماز عابد برتر است».
در توضیح این روایت عرض مى شود دو برادر یا دو خواهر كه در تقوا همسنگ یكدیگر هستند، اما یكى از آن دو عالم است و دیگرى عالم نیست، براساس روایت پیش گفته، نماز یك روز عالم معادل نماز پانصد روز فرد غیرعالم است. این توضیح نیز شایان توجه است كه عالم بودن به معناى مرجع تقلید نیست، چراكه علم داراى مراتب بوده و دارنده هر مرتبه از آن، عالم است. طبیعى است كه علم مقامى نیست كه به آسانى به دست آید، بلكه كوشش بى امان مى طلبد و البته اگر كسى در پى امیال خود باشد، مشكل بتواند به چنین مقامى دست یابد و این كار ممكن نخواهد بود كه از قدیم گفته اند: «دو هندوانه را با یك دست نمى توان برداشت»، چه رسد به این كه كسى بخواهد ده هندوانه را با یك دست بردارد. حال كسانى كه به دنبال تمایلات خود هستند و در عین حال مى پندارند در پى عمارت قلب و تحصیل دانش اند نیز حال كسى است كه بخواهد ده هندوانه را با یك دست بردارد.
در روایت دیگرى آمده است: «نوم العالم عبادة؛ خواب عالم عبادت است». به راستى چرا چنین مرتبه اى براى عالم لحاظ شده و او در حالى كه خواب است و فارغ از خدمت به مردم، صله رحم و مطالعه و تعلیم علم، اما خواب او عبادت عابد خوانده شده، بلكه عبادت عالى به شمار مى رود؟
لازم به یادآورى است كه در تعریف كلمه عالم و تعمیم آن قانون اشتراك را باید لحاظ داشت؛ زیرا براساس این قانون، هرجا كه لفظ مذكر باشد - جز در موارد استثنا - مذكر و مؤنث را شامل مى شود، یعنى زمانى كه در قرآن مى خوانیم: «یاأیها الذین آمنوا؛ اى كسانى كه ایمان آوردید» مراد مردان و زنانى است كه ایمان آورده اند یا آنجا كه مى فرماید: «حق الحسین واجب على كل مسلم؛ امام حسین علیه السلام بر هر مسلمان حقى واجب دارد»، منظور مردان و زنان مسلمان است. بنابراین، هنگامى كه گفته شود عالم، مرد و زن عالم را در برمى گیرد.
5- پاداش ده برابر
در روایت آمده است كه رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «اگر كسى دِرَمى به مرد یا زن مؤمن بدهد، خدا ده برابر به او پاداش خواهد داد و. آن گاه درنگ نموده، سپس فرمود: و اگر دِرَمى به طالب علوم اهل بیت علیهم السلام بدهد، خداى منان یكصد هزار برابر پاداش آن را عطا خواهد فرمود».
مى بینیم كه رسول خدا صلى الله علیه وآله براى كسانى كه نماز شب مى خوانند، ذكر مى گویند، شب هاى قدر را تا صبح به عبادت و راز و نیاز سپرى مى كنند و در زیارت و عبادت كوتاهى نمى كنند، چنین جایگاه و منزلتی مقرر نفرموده است. البته اگرچه افراد فوق با اعمال شان از عنایت الهى برخوردارند و اعمال شان والا و ارجمند است، اما مقام عالم فراتر از این هاست. باید توجه داشت كه مقام علم بالاترین مقامهاست و از همین رو با تمایلات و خواهشهاى نفسانى قابل جمع نیست؛ لذا باید كسانى كه در طلب علم هستند، به تدریج و اندك اندك از خواهش هاى نفسانى و آنچه نفس بدان گرایش و تمایل دارد، بكاهند تا موفقیت به دست آورند.
6- نیت خیر عالم
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله به ابوذر فرمودند: «یا أباذر، لِیكُنْ لك فی كلّ شَیء نیة حتّى فی النوم والأكل؛ اى اباذر، باید در هرچیز نیت [الهى ]داشته باشى، حتى در خوابیدن و خوردن».
خلاصه، عالمى كه نیتش این باشد كه براى خدا، مردم را ارشاد مى كند، اگر تشنه باشد و آب بخورد، آب خوردن او عبادت است؛ زیرا اگر آب نخورد، بیمار مى شود و در نتیجه، واجب الهى بر زمین مى ماند. همین طور نسبت به غذا، خواب، استراحت، حتى تفریح و هر عملى كه براى تأمین سلامتى خود انجام مى دهد، چون در مسیر خدمت به دین خداست، حكم عبادت را دارد.
7- مقام عالمان
ازجمله امورى كه اهمیت جایگاه احكام را نزد خدا مى رساند، تجلیل خداى متعال از مقام علم و عالمان است. عالمان بزرگوار حاملان احكامند و خداى تعالى حاملان احكام و عاملان به آن را دوست مى دارد و در وصف عالمان فرموده است: «إِنَّمَا یخشَى اللهَ مِن عِبَادِهِ الْعُلَمآءُ؛ از میان بندگان خدا تنها دانایانند كه از او مى ترسند».
در قرآن مجید، پس از نام مبارك خداى متعال هیچ چیز به اندازه لفط علم و مشتقات گوناگون آن ذكر نشده و این مطلب گویاى اهمیت والاى علم وعالمان نزد خداست.
عظمت شیخ صدوق
از دیگر امورى كه نشان دهنده جایگاه والاى عالمان نزد خداى متعال است، باقى ماندن و آسیب ندیدن جسد بسیارى از آنان پس از مرگ است. یكى از این عالمان مرحوم شیخ صدوق رحمه الله است كه با گذشت بیش از هزار سال از مرگ او جسدش همچنان تر و تازه مانده بود. نام وى محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى و از عالمان طایفه حقه شیعه است و نزدیك مزار شاه عبدالعظیم حسنى در شهر رى به خاك سپرده شده است. در این اواخر كه قصد تعمیر قبر وى را داشتند، شكاف یا حفره اى در قبر ایشان به وجود آمد و در پى آن جنازه شیخ صدوق مشاهده شد كه با وجود این همه سال همچنان تر و تازه مانده بود و گویا هم اكنون او را به خاك سپرده بودند.
ممكن است كسى بگوید براى شیخ صدوق چه سودى دارد كه جسد بى روح او تر و تازه و دست نخورده باقى بماند؟
در حقیقت باید گفت چنین چیزى نوعى قدردانی از اوست و به پاس اعمال نیك وى انجام شده است، درست مانند ما كه هنگام ورود مرجع تقلید یا انسانى بزرگ جلوى پاى او برمى خیزیم. این كار نه براى ما و نه براى آن شخص سودى ندارد، ولى نوعى ارج نهادن و اظهار احترام به طرف مقابل است.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
شیخ صدوق كتاب بسیار ارزشمندى به نام ثواب الأعمال و عقاب الأعمال [پاداش و كیفر كارها] دارد كه طى آن پاداش اعمال نیكى چون نماز، روزه، صدقه و صبر را تحت عنوان «ثواب الأعمال» و كیفر اعمال ناپسندى چون دروغ و غیبت را ذیل عنوان «عقاب الأعمال» گرد آورده است.
او در این كتاب احادیثى در فضیلت و ثواب كوتاه كردنِ ناخن ها در روز پنجشنبه و جمعه ذكر كرده و پس از آن فرموده است: كسى كه مى خواهد ثواب هردو روز را به دست آورد، بهتر است كه همه ناخن ها جز چند ناخن انگشت را روز پنجشنبه كوتاه كند و بقیه را به روز جمعه واگذارد.
وقتى پس از گذر بیش از هزار سال جسد ایشان را تر و تازه یافتند، مشاهده كردند كه تمام ناخن هایشان كوتاه است، به جز یك ناخن كه احتمالاً آن را براى روز جمعه نهاده بود، ولى اجل به ایشان مهلت نداد.
همان طور كه مى دانیم خاصیت خاك این است كه هرچیزى كه در آن مدفون شود - حتى اگر آهن باشد – اندك اندك خورده مى شود. با این حال چگونه است كه ناخن هاى این عالم جلیل القدر و دیگر اجزاى بدن وى با گذشت این همه سال همچنان به قدرت خدا زنده و دست نخورده باقى مانده است؟ سبب این پدیده فقط و فقط آن است كه خداى متعال حافظان احكام خود را ارج مى نهد و بزرگ مى دارد.
عظمت سید مهدی بحر العلوم
یكى از عالمان شیعه به نام سید مهدى بحرالعلوم رحمه الله است. او بیش از دویست سال پیش از دنیا رفته و در نجف اشرف نزدیك مسجد شیخ طوسى رحمه الله واقع در خیابان شیخ طوسى - كه از صحن مطهر تا مقبره وادى السلام امتداد دارد - به خاك سپرده شده است.
یكى از طلاب سابق مدرسه هندیه در كربلاى معلا كه از شاهدان عینى این ماجرا بوده است مى گوید: در نجف اشرف و مدرسه علمیه قوام - كه نزدیك آرامگاه سید بحرالعلوم قرار دارد- سكونت داشتم و درس مى خواندم. در آن هنگام كارگران مشغول حفر و مرمت بودند. یك روز سراغ سید محمد تقى بحرالعلوم - از نوادگان سید بحرالعلوم - آمدند و به او گفتند: جنازه جدیدى پیدا كردیم. سید خود را نزد جنازه رساند و من نیز همراه او بودم. وقتى پایین رفتیم و وارد سرداب مقبره شدیم، دیدیم جنازه متعلق به مرحوم سید مهدى بحرالعلوم است كه همچنان تر و تازه مانده بود. وقتى دستم را روى جنازه گذاشتم یكباره مشاهده كردم كه درست مانند بدن انسان زنده است. وقتى دستم را كمى روى آن فشردم و آن گاه دستم را برداشتم در پى جریان مجدد خون، جاى دستم در ابتدا سفید و سپس آرام آرام قرمز شد. حالت سید درست مانند كسى بود كه گویا همین دو ساعت پیش به خواب رفته است.
این موارد، شواهدى بر این معناست كه خداى متعال حاملان احكام خود را ارج و حرمت مىگذارد.