LOGIN
طلاب علوم دینی
alshirazi.org
حقیقت علم و عالم
کد 1000
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 02 آذر 1401 - 28 ربيع الثاني 1444

1- مقام طالب علم

وقتی به متون دینی مراجعه می کنیم، می بینیم که آیات قرآن و احادیث شریف جایگاه والایی به جوینده دانش اختصاص داده که مانند آن را برای شب زنده داران یا روزه داران یا حج گزاران قائل نشده است. برای نمونه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: «إنَّ الملائِکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَهَا لِطالِبِ العِلمِ رِضاً بِهِ وَإِنَّهُ یستَغفِرُ لِطالِبِ العِلمِ مَن فِی السَّماءِ وَمَن فِی الأَرضِ حَتّی الحوتِ فِی البَحرِ؛ فرشتگان الهی از سر خرسندی بال های خود را زیر پای جوینده علم می گسترانند، و آنچه در زمین و آسمان است و حتی ماهیان دریا برای او طلب آمرزش می کنند».

اینکه فرشتگان الهی بال هایشان را زیر پای طالب علم پهن می کنند، امری بی دلیل و تصادفی نیست، بلکه آنان از قدر و منزلت طالب علم و جایگاه وی نزد خدا خبر دارند و برای تکریم او دست به چنین کاری می زنند. ازسوی دیگر می دانیم که فرشتگان هیچ کاری را بدون اجازه خدا انجام نمی دهند و خدای متعال در این باره فرموده است: «لایعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ؛ هرگز از فرمان خدا سرپیچی نمی کنند وهرچه به آنان دستور داده شده اند به اجرا در می آورند».

2- لازمه علم

علم باید با فضیلت همراه باشد و علم بدون فضیلت هیچ سودی ندارد، چراکه علم جدای از فضیلت نه تنها مفید نیست، بلکه دربردارنده ضررهایی نیز هست. در روایات شریفه از چنین علمی با تعبیر علم ابلیس و علم شیطان یاد شده است. روشن باشد که ابلیس از علم سرشاری بهره مند بود و بسیار می دانست و می داند، اما از فضیلت بی بهره است.

حدیث شریفی درباره علمِ بدون فضیلت می فرماید: «لا یزید صاحبه إلا بعداً من الله؛ [علم تهی از فضیلت] صاحبش را از خدا دور می کند».

بنا بر این روایت، انسان هرقدر که علم داشته اما از فضیلت بی بهره باشد، به همان نسبت از خدای متعال دور می شود، لذا هرکس به هر اندازه ای علم بیندوزد، باید از فضیلت و عمل نیز برخوردار شود.

3- مقام عالم

«هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون»

مقام علم و عالم بلندترین مقام بوده که به همان درجه که این مقام بلند است، وظیفه و مسئولیت آن نیز بلند و سنگین است. معنی این آیه استفهام انکار ابطالی است، یعنی خیر این دو، مثل هم نیستند و دانا با نادان و علم با جهل متفاوت است.

در روایت آمده است، کسانی که عالم هستند، اما به علم شان عمل نمی کنند، در جهنّم سخت ترین عذاب را خواهند داشت، در عین حالی که عالم چنین مقام بلندی را دارد و مسئولیت او نیز به همان درجه بلند و سنگین است.

4- جایگاه رفیع اهل علم

کسانی که در مقام تحصیل علم، خصوصاً علوم اهل بیت علیهم السلام هستند، باید توجه داشته باشند که این مقام جایگاه رفیعی است و برای بهره گیری بهتر از چنین مقامی باید دقت بیشتری نمایند.

برای رسیدن به این منظور انسان ابتدا باید سعی کند  به هرچه که می آموزد و به آن باور پیدا می کند، عمل نموده و نسبت به آن پایبند شود تا عالم بی عمل نباشد و مطلب دیگر توجه به سفارش و توصیه حضرت رضا علیه السلام است که در دعایی فرمودند: «رحم الله من احیاء أمرنا» که پس از این دعای حضرت عرض شد این دعای شما مشمول کیست و چه کسانی احیای امر شما را می کنند و حضرت در پاسخ فرموده اند: کسانی که علوم ما را فرا گرفته و به دیگران منتقل می کنند.

5- علم و تقوا

عالم پرهیزگار مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، اما پرهیزگار جاهل ممکن است عملش او را از خدای متعال دور گرداند. در مقابل، عالم ناپرهیزگار ـ چنان که در روایات آمده است ـ اعمالش او را از خدا دور می گرداند.

شما سختی ها را بر خود هموار می کنید تا علوم اهل بیت علیهم السلام را فراگیرید، پس با عزم و اراده خود، تقوا را با علم خود همراه سازید و تصمیم بگیرید که علم خود را با عمل و تقوا قرین سازید تا این علم برای شما و دیگران سودبخش باشد.   

6- مصداق عالم

در روایتى از حضرت سجاد علیه السلام آمده است: «أنتم معاشر الشیعة العلماء بعلمنا تأوّلون؛ شما اى جماعت عالمان شیعه، به [مدد] علم ما تأویل مى ‏كنید [پیچیدگى ‏ها را مى‏ گشایید].

همان‏ طور كه آقایان و روحانیان محترم مستحضرند، در علم بلاغت آمده است تقدیم ظرف افاده حصر مى‏ كند. «أنتم» بر «علما» مقدم شده است، یعنى «فقط أنتم». این جمله حصر را مى ‏رساند. «بعلمنا» نیز بر «تأوّلون» مقدم شده است در حالى كه «بعلمنا» ظرف است و جار و مجرور و متعلقِ به تأولون. تأولون فعل است و ظرف متعلق به فعل است و طبق قاعده، الظرف حقه التأخیر. «أنتم» نیز ضمیر است و حقه التأخیر. همان ‏گونه كه حضرت امیر علیه السلام فرموده‏ اند: «وإنّا لأمراء الكلام؛ وما به یقین، فرمانروایان سخن هستیم».

لذا این روایت از آن جا كه نكات قابل توجهى را در بر مى‏ گیرد، بر آن عنایت خاصى مترتب است.

«أنتم معاشر الشیعة العلماء»، یعنى عالمان فقط شما هستید. تعلیل آن چیست و چرا فقط شما عالم هستید؟ چون «بعلمنا تأوّلون». تأویل یعنى كشف الغامض، یعنى كشف المجمل، یعنى دانستن چیزى كه مجمل است و معنایش ظهور نداشته و از آن چند معنا برداشت مى ‏شود. چرا حضرت فرمودند فقط شما عالمان هستید؟ این از آن روست كه فقط شما هستید كه تأویلات خود را بر مبناى علم انجام مى ‏دهید و اعتمادتان فقط بر علم ما [امامان] است. فرقى نمى ‏كند چه تأویل در قرآن و چه تأویل در روایات باشد. در حدیثى كه قرائت شد دو نكته وجود دارد كه البته نكات این حدیث بیش از آن است كه در این جا بیان شود. اگر انسان قدرى در این دو نكته تأمل و دقت كند، مى ‏تواند از مفاهیم آن بیشتر سود جوید. شما آقایان وعّاظ و خطبا مصادیق ظاهر این روایت هستید كه بى‏ تردید مراتب شما نیز متفاوت است.

به قول آقایان در اصول فقه این روایت بر تمام روایاتى كه راجع به عالمان ذكر شده است، حاكم است؛ حال چه عالمان خوب، چه عالمان بد. یعنى دایره شمول را توسعه مى‏ دهد. اگر بر فرض بیانِ مصداق نباشد، آن را توسعه مى‏ دهد، مثل «الطواف بالبیت صلاةٌ؛ طواف گرد خانه خدا نماز است» كه توسعاً طواف را نماز خوانده‏ اند.

در روایت دیگرى از حضرت صادق علیه السلام كه در وسائل الشیعه آمده است، مى ‏فرمایند: «بعضى از این ها عالمان شیعه هستند، نه همه».

پس اگر بنا بر این باشد كه من و شما مصداق عالم باشیم، به اعتبار اینكه شیعه هستیم، حال در هر مرتبه ‏اى از مراتب شیعه كه باشیم، آن وقت مسئولیتى بس عظیم بر دوش داریم؛ مسئولیتى كه ثواباً و عقاباً دو لبه تیز و برنده دارد و یك طرفش بسیار با اهمیت و طرف دیگرش سخت وحشتناك. ما به هیچ وجه حد وسط و میانه‏اى نداریم و امرمان دایر است بین بسیار بسیار خوب و بسیار بسیار بد. یا نورانى و هدایت بخش و ناب یا تاریك و گمراهى آفرین و ظلمانى.

7- کدورت شلمغانی

دو هم درس و هم‌ عصر و دو هم‌ شهرى بودند. یكى ابن ابى العزاقر شلمغانى و دیگرى حسین بن روح كه بعد از محمد بن عثمان عمرى از ناحیه مقدس حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیابت، به نام وى صادر شد.

این امر باعث اوقات تلخى و تكدر خاطر شلمغانى شد، چراكه در بین شیعیان نسبت به حسین بن روح از وجهه اجتماعى بهترى برخوردار بود، اما حسین بن روح به خاطر یك موضوع بین فقیهان شیعه به چنان مقام و مرتبتى رسید كه بر سخن او به عنوان یك روایت اعتماد مى‏ كردند و مى ‏كنند.

ماجرا از این قرار بود كه روزى حسین بن روح در مورد جریانى سخن مى‏ گفت. از او مى ‏پرسند: آیا این سخن از خودت بود یا از حضرت؟  پاسخ داد: اگر از آسمان به زمین فرو افتم برایم آسان ‏تر از آن است كه از خود چیزى بگویم.

مى‏ بینیم حسین بن روح به خاطر یك سخن این چنین مى‏ آشوبد و ابن ابى العزاقر شلمغانى به خاطر كدورتى كه بر دل مى ‏گیرد، آن چنان منحرف مى ‏شود.

ما حد وسط و اعتدال نداریم؛ یا بسیار خوبیم یا نعوذ بالله بسیار بد.

8- هدف از تحصیل علوم دینی

مسأله‏ اى كه باید مورد توجه اهل علم قرار گیرد این است كه از همان روز اول (در ده، یازده یا پانزده سالگى، كمى بیشتر یا كمتر) كه گام در راه سربازى امام زمان عجل الله فرجه گذاشتیم و نام پرافتخار، پرمعنا و بسیار والاى سربازى امام زمان عجل الله فرجه را براى خود انتخاب كردیم، بدانیم مسیر فوق العاده خوب و بلكه بهترین راه را برگزیدیم و شكى نیست كه اگر ما واقعاً سرباز ایشان باشیم، به گونه‏ اى كه آن حضرت ما را به سربازى خود بپذیرند، به عقیده ما راهى والاتر و بهتر از راهى كه انتخاب كرده‏ ایم وجود ندارد.

 باید همواره به یاد داشته باشیم از روزى كه وارد حوزه علمیه شدیم و تحصیل خود را با كتاب مقدمات و ادبیات عرب آغاز كردیم، هدف ما، تهیه مقدمات وجود براى شناخت احكام الهى، آراستگى به زیور اخلاق الهى و سپس بیان آن براى دیگران بود. البته ممكن است كسانى انگشت شمار با این انگیزه وارد این راه نشده باشند، ولى اكثر ما با آگاهى از تمام مشكلات این راه - كه برخى از ابتدا معلوم بوده و برخى در میان راه روشن شده است - با همان هدف الهى وارد این راه شدیم.

9- همنشینی پرفضیلت

ابن فهد رضوان الله علیه از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل مى‏ كند :«جلوس ساعة عند العلماء أحبُّ إلى الله من عبادة ألف سنة؛ ساعتى در محضر عالمان نشستن، نزد خدا، از هزار سال عبادت محبوب‏ تر است».

 با دقت در محتواى این حدیث، مطالب بیشترى آشكار مى ‏گردد كه به اهمیت موضوع مى ‏افزاید. به عنوان مثال، كلمه «أحبّ» به معناى تساوى نیست. از این رو معناى روایت این است كه ارزش یك ساعت نشستن در محضر عالم، نزد خدا از هزار سال عبادت بیشتر است. همچنین كلمه عبادت آن ‏گونه كه از ظاهر برخى روایات بر مى‏ آید، به معناى «قائم اللیل وصائم النهار» است، یعنى آدمى كه شب‏ ها را به عبادت بگذراند و روزها را روزه بدارد، عابد خوانده مى ‏شود، نه اینكه كسى فقط ماه رمضان را روزه بگیرد یا فقط نمازهاى پنج ‏گانه را به جا آورد. هرچند این نكات صریحاً در روایت نیامده است، اما با اندكى تأمل و دقت، این نكات روشن مى ‏شود.

 با توجه به این مطالب، مى ‏توان به ارزش والاى عالمان پى برد و البته چنین موهبتى را كه براى آنان و بهره‏ گیرى از محضرشان لحاظ شده، نباید دست‏ كم گرفت، هرچند به زبان ساده بیان شده است.

10- مقام عالمان

از جمله امورى كه اهمیت جایگاه احكام را نزد خدا مى‏ رساند تجلیل خداى متعال از مقام علم و عالمان است. عالمان بزرگوار حاملان احكامند و خداى تعالى حاملان احكام و عاملان به آن ‏را دوست مى ‏دارد و در وصف عالمان فرموده است: «إِنَّمَا یخشَى اللهَ مِن عِبَادِهِ الْعُلَمآءُ؛ از میان بندگان خدا تنها دانایانند كه از او مى‏ ترسند».

 در قرآن مجید، پس از نام مبارك خداى متعال هیچ‌ چیز به اندازه لفط «علم» و مشتقات گوناگون آن ذكر نشده و این مطلب گویاى اهمیت والاى علم و عالمان نزد خداست.

عظمت شیخ صدوق

از دیگر امورى كه نشان ‏دهنده جایگاه والاى عالمان نزد خداى متعال است، باقى ماندن و آسیب ندیدن جسد بسیارى از آنان پس از مرگ است. یكى از این عالمان مرحوم شیخ صدوق رحمه الله است كه با گذشت بیش از هزار سال از مرگ او جسدش همچنان تر و تازه مانده بود. نام وى محمد بن على ‏بن حسین‏ بن موسى ‏بن بابویه قمى و از عالمان طایفه حقه شیعه ماست و نزدیك مزار شاه عبدالعظیم حسنى در شهر رى به خاك سپرده شده است. در این اواخر كه قصد تعمیر قبر وى را داشتند شكاف یا حفره‏ اى در قبر ایشان به وجود آمد و در پى آن جنازه شیخ صدوق مشاهده شد كه باوجود این همه سال همچنان تر و تازه مانده بود و گویا هم ‏اكنون او را به خاك سپرده بودند.

 ممكن است كسى بگوید براى شیخ صدوق چه ‏سودى دارد كه جسد بى ‏روح او تر و تازه و دست‏ نخورده باقى بماند؟

 در حقیقت باید گفت چنین چیزى نوعى قدردانی از اوست و به پاس اعمال نیك وى انجام شده است، درست مانند ما كه هنگام ورود مرجع تقلید یا انسانى بزرگ جلوى پاى او برمى‏ خیزیم. این ‏كار نه براى ما و نه براى آن شخص سودى ندارد، ولى نوعى ارج نهادن و اظهار احترام به طرف مقابل است.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال

شیخ صدوق كتاب بسیار ارزشمندى به نام ثواب الأعمال و عقاب الأعمال [پاداش و كیفر كارها] دارد كه طى آن پاداش اعمال نیكى چون نماز، روزه، صدقه و صبر را تحت عنوان «ثواب الأعمال» و كیفر اعمال ناپسندى چون دروغ و غیبت را ذیل عنوان «عقاب الأعمال» گرد آورده است.

 او در این كتاب احادیثى در فضیلت و ثواب كوتاه كردنِ ناخن‏ ها در روز پنجشنبه و جمعه ذكر كرده و پس از آن فرموده است: كسى ‏كه مى‏ خواهد ثواب هردو روز را به دست آورد، بهتر است كه همه ناخن‏ ها جز چند ناخن انگشت را روز پنجشنبه كوتاه كند، و بقیه را به روز جمعه واگذارد.

 وقتى پس از گذر بیش از هزار سال جسد ایشان را تر و تازه یافتند، مشاهده كردند كه تمام ناخن‏ هایشان كوتاه است، به جز یك ناخن كه احتمالاً آن‏ را براى روز جمعه نهاده بود، ولى اجل به ایشان مهلت نداد.

 همان ‏طور كه مى ‏دانیم خاصیت خاك این است كه هرچیزى كه در آن مدفون شود - حتى اگر آهن باشد - اندك‏ اندك خورده مى ‏شود. با این حال چگونه است كه ناخن‏ هاى این عالم جلیل‏القدر و دیگر اجزاى بدن وى با گذشت این همه سال همچنان به قدرت خدا زنده و دست ‏نخورده باقى مانده است؟ سبب این پدیده فقط و فقط آن است كه خداى متعال حافظان احكام خود را ارج مى ‏نهد و بزرگ مى ‏دارد.

عظمت سید مهدی بحر العلوم

یكى از عالمان شیعه به نام سید مهدى بحرالعلوم رحمه الله است. او بیش از دویست سال پیش از دنیا رفته و در نجف اشرف نزدیك مسجد شیخ طوسى رحمه الله واقع در خیابان شیخ طوسى - كه از صحن مطهر تا مقبره وادى ‏السلام امتداد دارد - به خاك سپرده شده است.

 یكى از طلاب سابق مدرسه هندیه در كربلاى معلا كه از شاهدان عینى این ماجرا بوده است مى ‏گوید: در نجف اشرف و مدرسه علمیه قوام - كه نزدیك آرامگاه سید بحرالعلوم قرار دارد- سكونت داشتم و درس مى‏ خواندم. در آن هنگام كارگران مشغول حفر و مرمت بودند. یك روز سراغ سید محمد تقى بحرالعلوم - از نوادگان سید بحرالعلوم - آمدند و به او گفتند: جنازه جدیدى پیدا كردیم. سید خود را نزد جنازه رساند و من نیز همراه او بودم. وقتى پایین رفتیم و وارد سرداب مقبره شدیم، دیدیم جنازه متعلق به مرحوم سید مهدى بحرالعلوم است كه همچنان تر و تازه مانده بود. وقتى دستم را روى جنازه گذاشتم یكباره مشاهده كردم كه درست مانند بدن انسان زنده است. وقتى دستم را كمى روى آن فشردم و آن ‏گاه دستم را برداشتم در پى جریان مجدد خون، جاى دستم در ابتدا سفید و سپس آرام ‏آرام قرمز شد. حالت سید درست مانند كسى بود كه گویا همین دو ساعت پیش به خواب رفته است.

 این موارد، شواهدى بر این معناست كه خداى متعال حاملان احكام خود را ارج و حرمت مى ‏گذارد.

11- برترین پیشه

ممکن است کسی با خود بیندیشد که کدام کار و پیشه بهتر است؟ تاجر بودن و ثروت خود را در راه خدا انفاق کردن و حقوق واجب را دادن؟ پزشک پرتجربه بودن؟ استاد دانشگاه شدن؟ یا در مقام علمی عالمانی همانند: علامه مجلسی، شیخ طوسی و شیخ انصاری قرار گرفتن؟

شکی نیست که عالم با عمل و پرهیزگار شدن از تمام این ها بالاتر است؛ به جهت اینکه او نیازهای روحی و معنوی انسان ها را برآورده می نماید در حالی که دیگران نیازهای مادی و جسمی را برآورده می کنند. این کار ثواب بیشتر، اجر برتر و مقام بلندتری نزد خدا، رسول و اهل بیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین دارد؛ چرا نه و حال آنکه در حدیث شریف است که: «العلماء ورثة الانبیاء».

همین لحظه تصمیم بگیرید به علم و دانش خود افزوده، در نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام کوشا باشید و کارهایی را برگزینید و انجام دهید که در آخرت سودتان بخشد و بدانید که داشتن اخلاق نیک، بردباری و پرهیز از خشم و گناه نیز از اموری است که مایه شادمانی شما در آخرت خواهد بود.

12- برترین علوم

«قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایعْلَمُونَ؛ بگو آیا کسانی که می دانند، با کسانی که نمی دانند یکسانند؟».

منظور از «الَّذِینَ یعْلَمُونَ» در این آیه دانشمندان علوم جدید مانند: پزشکی، ریاضیات، هندسه، عمران و... نیست. این دانش ها همگی در جای خود خوب و سودمند هستند، ولی نمی توانند مایه نجات بشر باشند و فقط و فقط می توانند امور زندگانی مردم را بهبود بخشند. چه بسیار دانشمندان و کارشناسان طب و مهندسی یا فیزیک که کارشان در نهایت به تیمارستان یا خودکشی رسید یا دانش و تخصص خود را صرف ارتکاب جرایم و مظالم بسیار کردند. طبیعت این دانش ها چنین است که اگر از آن ها استفاده منفی شود، روح صاحبش را از اوج انسانیت به حضیض حیوانیت تنزل خواهد داد.

منظور از دانایان در این آیه شریفه همان کسانی هستند که امام رضا علیه السلام در حدیث شریف درباره آنان فرموده اند: « خدا رحمت کند کسانی را که امر ما را زنده می دارند؛ همان کسانی که علوم ما را فرا می گیرند و به دیگران نیز می آموزند».

علوم اهل بیت علیهم السلام از همه علوم برتر و ارزشمندتر و منشأ خیرات دنیا و آخرت است. فقط این علوم متعالی است که می تواند از یک دزد سرگردنه انسان شایسته ای چون ابوذر غفاری بسازد و جوانی مسیحی را به انسانی مخلص اهل بیت علیهم السلام چون علی بن مهزیار بدل کند و از یک زن که در خانواده ای نصرانی زاده شده و پدرش از راهبان نصارا بوده است، زن صالحی بیافریند که از نیکان اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام شود. این زن کسی جز ام الأُسود نیست که به واسطه او هر ده برادرش به نور اهل بیت علیهم السلام هدایت شدند و در شمار راویان مورد وثوق قرار گرفتند.

13- علم یا عبادت

سپری کردن عمر در راه تعلیم و تعلم علوم اهل بیت علیهم السلام به مراتب ارزشمندتر از صرف آن به عبادت است. دو زن را در نظر بگیرید که اولی پنجاه سال از عمر خود را به عبادات و مستحبات سپری کرده و شب ها را به شب زنده داری و روزها را به روزه گذرانده است و زن دوم سی سال از سرمایه عمرش را به فراگیری و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام گذرانده و فقط به انجام واجبات خود اکتفا کرده است. در مقایسه میان این دو زن، بی شک دومی نزد خدای متعال دارای مقامی والاتر و ارزشمندتر خواهد بود و این معنا در روایات پیشوایان دین بارها مورد تأکید قرار گرفته است.

14- اهمیت آموختن علوم اهل بیت علیهم السلام

آموختن دانش ها و معارف اهل بیت علیهم السلام امری فوق العاده مهم و ضروری است و در اهمیت آن همین بس که مولایمان امام صادق علیه السلام فرمودند: «لیت السیاط علی رؤوس أصحابی حتی یتفقهوا فی الحلال والحرام؛ کاش [حتی اگر] به ضرب تازیانه [هم که شده] یارانم در حلال و حرام الهی دین فهم می شدند». بی تردید تشویق دیگران به فراگیری این دانش های مبارک و یاری آنان در این مسیر از مستحبات دیگر، ارزش بیشتری دارد، زیرا کسی که علوم اهل بیت علیهم السلام را می آموزد و به دیگران یاد می دهد، نزد خدای متعال از والاترین درجات و پاداش های الهی برخوردار خواهد بود.