LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعيت"
سلسله جلسات علمي حضرت آيت الله العظمي شيرازي در ماه مبارک رمضان (جلسه شانزدهم)
کد 3229
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 15 مرداد 1392 - 28 رمضان العظيم 1434
 
طبق رسم ديرينه بزرگ مرجع جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي مدظله العالي در شبهاي ماه مبارک رمضان، جلسات علمي معظم له و طلاب و فضلاي حوزه در بيت ايشان برگزار شد. در اين محفل علمي از محضر مبارک حضرت آيت الله العظمي شيرازي مدظله العالي سؤال هاي متعددي شد:

س1: آيا فرزند در اعراض از وطن و عدم اعراض مي تواند به تبعيت پدر باشد؟

ج: خير، البته کلمه اعراض در ادله نيست تا ما بتوانيم پيرامون آن بحث کنيم بلکه ما هستيم و استصحاب يعني «متيقن سابق و شک لاحق» و فقهايي که اين مساله را ذکر کرده اند مانند صاحب رسائل و کفايه و از کتب فقهي جواهر و غيره مبنايشان بر استصحاب است و در اين استصحاب لازم است وحدت عرفي باقي باشد. مثلا کودکي دو، سه ساله از شهر خود و محل ولادتش رفته و بعد از بيست سال برگشته، الآن گفته نمي شود آنجا سکونت دارد بله اگر در آينده جريان امور طوري شود که بر گردد و سکونت کند آيا استصحاب مي شود معلوم نيست و اينکه به استصحاب پدر قائل شويم دليلش چيست؟ نه اعراض پدر اعراض فرزند است و نه استصحاب او استصحاب فرزند. مگر اينکه مستقلا نسبت به خود فرزند باشد که استصحاب جاري مي شود يعني بعد از آنکه از آن شهر خارج شد اگر آنجا مسکني داشت و مميز بود و از آن مسکن اعراض نکرد و استصحاب مسکنيت کرد مي شود ولي تبعيت دليل ندارد.

س2: اين در مورد فرزند قابل قبول است ولي به نسبت زوجه چطور؟

ج: آن هم همين است اگر زوجه بنا دارد دنبال و تابع زوجش باشد بله، ولي اگر بنا ندارد يعني فرض کنيد شوهر اعراض کرده و زوجه اعراض نکرده مثل اينکه زوجه تصميم دارد که به نحوي با شوهر خود کنار بيايد و به شهر قبلي برگردند يا اينکه از او طلاق بگيرد و برگردد. بنابراين اينکه زوجه تابع زوج يا فرزند تابع پدر باشد دليل ندارد و خودش موضوع مستقل است و تبعيت دليل ديگر مي خواهد که نيست. بنابراين به نسبت زوجه و فرزندان لازم است که مستقلا اين استصحاب جاري شود.

س3: اگر در اثر نداستن مسأله مثلا يک پسر سيزده، چهارده ساله از شهري با پدرش به جاي ديگري رفتند و پسر قصد اعراض ندارد حالا اگر مدتي مانند مسافر عمل کرد مثلا دو سه روز به آن شهر رفت و حکم مسافر را عمل کرد آيا اين عدم اعراض به قوت خودش باقيست؟

ج: بله وقتي که اعراض نکرده يعني: تصميم بر زندگي مجدّد در آن دارد اينجا مسکنش است و بايد نماز را تمام بخواند و روزه بگيرد زيرا او سابقا در اين شهر ساکن بوده و حال نيز تصميم دارد بر اينکه يک روزي به همين شهر برگردد و در اينجا براي زندگي کردن بماند. اين مثل شخصي است که جايي ده روز بماند و نداند حالا که بنا است ده روز بماند بايد نمازش را کامل بخواند و شکسته خواند او در اين صورت بايد نمازهايش را قضا کند و همان استصحاب جاري است.

خلاصه: استصحاب يک حکم شرعي است و لازم نيست التفات به اين حکم داشته باشد بله، گفته اند بايد موضوع ـ و نه حکم ـ فعليت داشته باشد لذا دانستن و نداستن مسأله فايده اي در تغيير حکم ندارد فقط در عکسش جهت اينکه دليل خاص دارد اشکالي نيست يعني اگر انسان به جاي اينکه نماز شکسته بخواند نمازش را تمام خواند اين قضا ندارد، يعني، به اين مسأله جهل داشت يا به جاي اينکه روزه اش را بخورد خيال کرد بايد روزه بگيرد که در اين صورت روزه هايش درست است.

س4: اگر شنيد که مرجع تقليدش مثلا در نجف اشرف به تبع کوفه نماز را تمام مي داند آيا اين از باب أخبار من بلغ است؟

ج: خير، از باب أخبار من بلغ نيست بلکه از باب اينست که اگر انسان از روي جهل ـ چه جاهل ملتفتي که مقتضاي ادله رفتار کرده و کشف خلاف برايش شد چه جاهل غير ملتفت، چه جهل بسيط و چه جهل مرکب ـ به جاي نماز شکسته نماز تمام خواند حالا سبب جهل اين بود که خيال مي کرده مرجع تقليدش اينطور مي گويد يا نظر مرجع تقليدش تغيير کرده و فتوايش عوض شد وقتي به جاي شکسته تمام خواند دليل خاص دارد که قبول است و قضا ندارد، اما عکسش دليل ندارد.

س5: آيا موضوع وطن به شرع بر مي گردد يا به عرف؟

ج: موضوع وطن به عرف برمي گردد و همچنين موضوع مسافر، يعني: فقهاء در وطن و مسافر عرف را ملاک مي دانند. مرحوم محقق حاج آقا رضا همداني در کتاب الصلاه تفصيل داده، گرچه قبل از ايشان نيز بوده ولي ايشان کمي بيشتر توضيح داده و فرموده است: جهت تمام خواندن نماز و روزه گرفتن به صدق وطن نياز نداريم، بلکه به صدق مسافر نبودن نيازمنديم.

بالنتيجه ايشان فرموده است: موضوع قصر: مسافر است. و اگر عرفا مسافر صدق نکند قصري بر او نيست و در جايي که مسافر صدق نکند موضوع براي تمام خواندن نماز است، خواه در وطن اصلي که در آن به دنيا آمده و زندگي کرده است بوده و يا در وطن اتخاذي که تعبير آقايان فقهاء است باشد و مشهور ـ که البته اجماعي نيست، زيرا محل مناقشه است ـ آن را وطن مي دانند. بنابراين ما حول کلمه وطن بحث نمي کنيم بلکه بحث ما دائر مدار عدم صدق مسافر بودن اين شخص است يعني شخصي از جايي به جاي ديگر مي رود و سالياني مي ماند اين شخص را عرف مسافر نمي داند. لذا مسأله به عرف برمي گردد که آن را مسکن بداند يا نه؟ لذا شخصي که ماهي يک بار به زيارت عتبات مقدسه مي رود و برمي گردد در عتبات مقدسه مسافر بوده و آنجا را مسکن او نمي گويند.

بله آنچه در آيات و روايات آمده است کلمه «استوطن» است نه وطن و به نظر مي رسد در فرمايش حاج آقا رضا که بعدي ها هم پذيرفته اند اين است که دو موضوعِ سفر و وطن نداريم بلکه يک عنوان داريم و آن سفر است و موضوع ديگر سلب آن عنوان اول است. پس اگر عرفا ـ يا شرعا به دليل حکومت ـ پس از طي کردن چهار فرسخ شخص مسافر شد نماز را قصر مي کند و روزه را افطار مي نمايد. مثلا اگر در جايي چه ده روز يا نُه روز بماند عرف مي گويد مسافر است ولي شرع مي گويد اگر ده روز ماند حکم مسافر ندارد. هر جا که عرفا سفر بود و شارع نيز يک دليل حاکمي نفرمود که «هذا ليس بمسافر» اينجا قصر است و غير آن هرچه باشد تمام است.

س6: آيا از روايات موجود در اينجا دو عنوان: سفر و وطن نمي توان برداشت نمود؟

ج: در اينجا برداشت از روايات فرق مي کند. مثلا اگر گفت : «اکرم العلماء الا فساقهم» اين به اکرم العلماء عنوان نمي دهد يعني معنيش اين نيست که «اکرم العلماء العدول» تا اينکه بايد احراز عدالت بشود. آري گاهي از ادله استفاده مي شود که عنوان مي دهد و گر نه بما هو، خير عنوان نمي دهد. العالم العادل يک عنوان است، العالم الفاسق عنوان دوم و عنوان سومي داريم «العالم الذي لا نعلم انه عادل او فاسق».

س7: مصاديق قطع رحم و همچنين صله رحم چيست و تا چند پشت صدق رحم مي کند؟

ج: اين مسأله بسيار محل ابتلاست. و آقايان فقهاء از اين موضوع به مناسبت در کتاب هاي متفرق فقهي بحث کرده اند و صاحب عروه نيز در جاهايي متعرض آن شده اند. آنچه متيقن، مسلّم و اجماعي بوده آنست که قطع رحم حرام است اما اينکه مصاديق قطع، رحم و صله چيست؟ مساله اي ديگر است.

انسان با عموزاده و دايي زاده ها و حتي نوه هاي ايشان و تا ده واسطه رحم است اما آيا مثلا سيدي نسبت به حضرت معصومه عليها السلام رحم است يا نه؟ گفته مي شود اگر شخصيت بزرگ شد و اين آقاي سيّد به حرم حضرت رفت و از باب رحميت حاجتي را مطرح کرد اين معقول است. بله گاهي انسان شک مي کند.

خلاصه: قطع رحم مسلّماً حرام است. ولي در مورد صله رحم عده اي از فقهاء متعرض اين مسأله نشده اند که آيا واجب است يا نه؟ و اوامر متعدد با اسانيد معتبري که در صله رحم آمده است همه را حمل بر استحباب کرده اند و فرموده اند: صله در مقابل قطع رحم است يعني قطع حرام است نه اينکه صله واجب باشد. ليکن چه مانعي دارد هم قطع را حرام بدانيم و هم صله را واجب و اين مستلزم لغويت ـ آنگونه که برخي تصريح کرده اند ـ هم نيست.

گمان مي کنم شهيد ثاني در القواعد و الفوائد به تفصيل متعرض آن شده اند. به نظر مي رسد صله نيز به اقل مراتبش واجب است که اين اقل مراتب هم مساله اي عرفي است. شارع مقدس گاهي موضوع را معين کرده و مثلا فرموده «فاغسلوا وجوهکم و ايديکم» و غَسل عرفا به مسح با دست خيس اطلاق نمي شود اما در روايت مي فرمايد مانند روغن مالي هم که باشد کافي است. يعني عرفا غَسل نيست ولي به دليل حکومت مي گوييم غَسل است. در اينجا شارع در موضوع دخالت کرده است. اما در باب صله رحم و قطع آن روايات معتبري در توسعه و تضييق شرعي آن نيامده و لذا به عرف واگذار شده است. بنابراين با استفاده از ظاهر ادله ي وارده در زمينه صله رحم مي گوييم صله رحم واجب است. عده اي از آقايان فقهاء اين ادله را حمل بر استحباب کرده و فرموده اند که فقط قطع رحم حرام است ولي صله رحم را مستحب شمرده و آن را از باب اخلاقيات دانسته اند اما به چه دليل حمل بر اخلاقيات کنيم؟!

بالنتيجه: مصاديق مختلف است و برخي از اين مصداق ها مورد شک قرار مي گيرد که قطع هست يا نه؟ عده اي را مي شناسم که ده سال به ده سال به خانه هم نمي رفتند ولي در بيرون طوري با هم صميمانه رفتار مي کردند که گويي هيچ کدورتي بين آن ها نيست و يکي از آن ها گفته بود که ما با هم قهر نيستيم بلکه با در و ديوارخانه ي هم قهر هستيم. بالنتيجه خود شخص خصوصيت دارد و با اينکه روايات غليظ و شديد در آن مورد هست ولي کمتر به آن پرداخته شده است.

س8: آيا چهار رکعت نماز اداء، محقق اقامت هست يا نه؟

ج: بله و آن هم به دليل حکومت. زيرا خود ده روز ماندن يک تعبد شرعي است نه عرفي. شخصي که در مشهد مقدس ده روز مي ماند عرفاً مسافر است، ولي شارع مي فرمايد او مسافر نيست و نماز را بايد تمام بخواند. و نيز فرموده است اگر با قصد اينکه ده روز بماند يک نماز چهار رکعتي مثلاً: ظهر را خواند و بعد عدول کرد، نماز عصر و نمازهاي چهار رکعتي ديگر را تا وقتي آنجا هست بايد 4 رکعتي و تمام بخواند. يعني شارع مي فرمايد قصد اقامت حکم وطن را پيدا مي کند و اگر يک نماز 4 رکعتي خواند حکم وطن ثابت مي شود و لو عدول کند.

س9: شخصي در شهري روزه مي گيرد و بعد به شهري سفر مي کند که ماه رمضان يک روز زودتر آغاز شده و عملاً بيست و هشت روز، يعني يک روز کمتر، روزه گرفته است اينجا برخي مي فرمايند بايد آن روز را قضا کند دليل چيست؟

ج: دليل اين است که خداي تبارک و تعالي بر مکلفين در طول سال يک ماه روزه واجب کرده و بر فردي که مسافر يا بيمار نيست آن روزه را در خود ماه رمضان قرار داده است و اگر در ماه رمضان مسافر يا بيمار بود يک ماه بعد از ماه مبارک رمضان قضا بجا آورد، اين از يک سو، و از سوي ديگر در ماه هاي قمري ماهي که کمتر از 29 روز و يا بيشتر از سي روز باشد نيست، بنابراين شخص مذکور که عملاً «28» روز فقط روزه شده واجب است يک روز ديگر قضا کند تا يک ماه روزه شدن براي او صدق کند. به اضافه اينکه صاحب وسائل يک باب در اين معني به نام: باب «ان شهر رمضان اذا کان بحسب الرؤية ثمانية و عشرين يوماً وجب قضاء يوم منه» را عنوان کرده و در آن روايتي نقل کرده که اميرمؤمنان حضرت علي عليه السلام يک ماه مبارک رمضان را در کوفه بيست و هشت روز فقط روزه شدند و هلال شوال رؤيت شد، آنگاه حضرت منادي را امر فرمودند که ندا سر دهد و مردم را اعلام کند که يک روز قضا بجا آورند چرا که ماه بيست و نُه روز است.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.