LOGIN
اخلاق
alshirazi.org
سعادت
کد 846
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 12 بهمن 1400 - 29 جمادى الثانية 1443

1- ملاک سعادت

خدای عزوجل درقرآن کریم می فرماید: «وَأَن لیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛ و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست»(نجم/39).

چنان که در آیه کریمه آمده است، انسان همانی را خواهد داشت که برای آن کوشیده و تلاش کرده و عمده داشته اش همین است. در آیات کریمه قرآن کریم و دراحادیث شریف رسول خدا صلی الله علیه وآله و خاندان پاک آن حضرت دو چیز ملاک و معیار موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت دانسته شده است: نخست دعاست که درآیه ای می خوانیم: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ؛ بگو پروردگار من برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد»(فرقان/77). و درآیه ای دیگر می فرماید: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛ و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید»(مائده/35).

بنابراین، دو راه برای موفقیت وجود دارد: اول دعا؛ بدین معنی که انسان ازطریق و به وساطت اهل بیت علیهم السلام و توأم با اخلاص در تمام کارهای مادی، معنوی، دنیوی و اخروی به خدا امید داشته باشد. و دوم به تلاش همه جانبه بپردازد، چراکه برای موفقیت در روایات و دعاها به تلاش و فعالیت اشاره شده است که البته باید راه های آن از اهل بیت علیهم السلام گرفته شود.

لفظ «سَعَی» که در آیه آغازینِ سخن آمده ازسعی گرفته شده است و بدین معنی است که انسان ممکن است با کمی شتاب در راه رفتن، مسیر دو ساعته را یک ساعت و با شتاب بیشتر همین مسیر را نیم ساعته طی کند و این همان سعی است. در عرصه دانش اندوزی، تحقیق و مطالعه، نگارش و فعالیت هایی مانند آن انسان می تواند با تلاش توأم با جدیت و پشتکار راه سی ساله را ده ساله طی کند. در این میانه یک موضوع بسیار مهم وجود دارد و آن این است که انسان چه زن باشد چه مرد با داشتن انواع گرفتاری ها باید در پی خوش گذرانی های این دنیا نباشد، چراکه با این عمرهای کوتاه که حداکثر آن ممکن است یکصد سال باشد، سزاوار نیست اندوخته ای برای آخرت خود نداشته باشد؛ آخرتی که یک روز آن بنا به تعبیر و تصریح قرآن کریم پنجاه هزار سال است، آن جا که می فرماید: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است»(معارج/4).

بنابراین، حیف است که انسان آخرت چند صد میلیون سال و حتی بی نهایت را فدای سال های ناچیز این دنیا کند و به جای تدارک دیدن برای سرای دیگر به سرگرمی های این دنیا مشغول شود.

2- عامل خوشبختی

همه ما از کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد و زن و مرد در پی آنیم که در دنیا سعادتمند شویم و هیچ کس نیست که نخواهد سعادتمند شود. به عبارت دیگر امکان ندارد کسی عاقل باشد، ولی نخواهد سعادتمند شود. حتی کودکان نیز به نوعی در پی خوشبختی و سعادتند.

بسیاری از مردم گمان می کنند اموری چون پول و منصب و ... خوشبختی می آورد در حالی که پول نمی تواند باعث خوشبختی انسان شود. برخی گمان می کنند علم و داشتن تحصیلات عالی خوشبختی می آورد، در حالی که واقعیت این است که علم و داشتن تخصص و مدرک هرچند خوب است، ولی باعث خوشبختی انسان نمی شود. اگر به تیمارستان ها مراجعه کنیم چه بسا افراد پولدار، صاحب منصب، پزشک و باسوادی ببینیم که بر اثر فشار راهی تیمارستان شده اند. در حقیقت اموری چون مدرک و سواد و تخصص ابزارهای مفیدی هستند ولی خوشبختی فرد را تضمین نمی کنند.

خوشبختی واقعی همان طور که پیشوایان دین ما فرموده اند در اخلاق خوب است. انسان خوش اخلاق هیچ گاه بر اثر فشارهای روحی راهی تیمارستان نمی شود و در پیچ و خم روزگار نمی شکند و گرفتاری ها او را خرد نمی کنند.

خوش اخلاقی فقط به معنای داشتن چهره گشاده و خنده رو بودن و ... نیست، بلکه مجموعه فراوانی از فضائل اخلاقی نظیر: حلم، گذشت، خود داری از آزاردادن مردم و ... را در بر می گیرد.

انسان بداخلاق از آسایش و راحتی بی بهره است در حالی که انسان خوش اخلاق در نهایت آسایش است و شب هنگام که سر بر بالین می گذارد در نهایت آسایش می خوابد و چنین شخصی حتی با کسی که نسبت به او بد اخلاقی روا داشته با خوش اخلاقی برخورد می کند.

3- میزان پاداش های اخروی

میزان ثواب هرکدام از ما بستگی به نحوه عملمان دارد و خدای متعال کلید پیشرفت و تقرب به خود را در دست ما نهاده است. در قرآن کریم آمده است: «وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی* وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَی؛ برای انسان پاداشی جز آنچه خود انجام داده است نیست و به زودی نتیجه تلاش خود را خواهد دید». همان طور که اختیار درس خواندن و موفقیت دانش آموز در دست آموزگار نیست و همه چیز به خواست و تلاش خود دانش آموز بستگی دارد، در این جا نیز اختیارات سعادت اخروی به دست خودمان می باشد.

4- رمز سعادت

ریشه سعادتمندی پیروی از حکم عقل و مقدم دانستن آن برشهوات نفسانی است. هرکس در وجود خود باورها و خواسته هایی دارد. در فرهنگ اسلامی از باورها به «عقل» و از خواسته ها به «شهوات» تعبیر شده است. حتی کسی که کار ناپسندی انجام می دهد در عمق وجود خود باور دارد که این کار او ناپسند است، ولی با این حال این باور خود را نادیده می گیرد و به خواهش های نفسانی خود عمل می کند. ریشه سعادتمندی آن است که هرکس در هرحال حکم عقل و وجدان خود را بر شهوات زودگذر ترجیح دهد.

5- حقیقت سعادت

سعادت دنیا هرگز بدان معنا نیست که زندگی انسان بدون مشکلات سپری شود؛ زیرا دنیا دار بلاها و مشکلات است، بلکه بدین معناست که مشکلات نمی تواند چنین کسی را زیر بار خود له و خرد و خدای ناکرده او را راهی بیمارستان یا تیمارستان کند.

داشتن ثروت و برخورداری از مکنت دنیا ملاک سعادت نیست. مهم نیست غذایی که می خوریم گران و خوشمزه و سفره مان آکنده از خوراکی های هفت رنگ باشد. مهم آن است که انسان غذا را با دلخوشی مصرف کند و از خوردن آن لذت ببرد و پس از آن تا صبح با آسودگی بخوابد. چه بسا افرادی که شب ها جز نان مانده نمی خورند، ولی تا صبح با آسودگی خاطر می خوابند.

مهم پولدار بودن نیست، بلکه مهم این است که این پول ها برای شخص و زن و فرزندانش شادمانی و دلخوشی و بی نیازی ایجاد کند. حتی سلامت کامل بدن نیز چندان در خوشبختی دخیل نیست، بلکه مهم خوش بودن دل و جان و سلامت روح است.

6- تنها راه رستگاری

آیه «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا» ظهور در حصر دارد؛ به این معنا که تنها راه سعادت بشر در تزکیه نفس است. مطلب مفصلی در کتاب مطوّل در زمینه حصر و ادات آن است. بدین معنا که گاهی در جمله ای دو کلمه همزمان دلالت بر حصر می کنند مانند ادات نفی و استثنا. گاهی نیز «جمله ای» ظهور در حصر دارد. اگر در علم طب درمان دردی را فلان دارو معرفی کنند، این تنها یک جمله خبری صرف نیست، بلکه دارای مفهوم حصر است. بر همین سیاق جمله «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا» علاوه بر اِخباری که دارد، حامل مفهوم حصر است که راه رستگاری را منحصر در تزکیه نفس دانسته است. پس انسان برای رستگاری باید تلاش کند. جزئی از این تلاش دعاست. جزء دیگر توسل به کسانی است که خدای متعال به توسل جستن به آن ها امر کرده است، که همان ائمه معصومین علیهم السلام هستند. نیز از دیگر اجزای آن مراقبه و محاسبه نفس است. انسان باید همه این چاره ها را برای اصلاح و درمان نفس خویش به کار گیرد. بیشتر کسانی که در قرآن به شقاوت آن ها اشاره شده است، چنین نبوده که خود تمایلی به رستگاری نداشته اند، بلکه برای رسیدن به آن تلاش کافی نکرده اند.

7- تصمیم پایدار

در این دنیا امکانات زیادی از قبیل پول و علم و مقام و زیبایی وجود دارد، لکن سعادت با این چیزها دست یافتنی نیست و کسی با صرف این امکانات سعید و خوشبخت نمی شود، بلکه سعادت تنها در یک چیز است که آن نیز همانگونه که در قرآن کریم، روایات و ادعیه وارد شده است، مسأله «رضا» است؛ یعنی هرکس سعی کند خود را به آن شرایطی که داراست، راضی نگه دارد و شکرگزار خدای متعال باشد، که در چنین شرایطی آن شخص سعادتمند خواهد بود.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در جایی قریب به این مضامین فرموده اند که هرکس که دردش از خودش باشد، درمانش نیز در خودش است و لذا نباید برای درمان خود در بیرون به جستجو بپردازد.

8- سعادت حقیقی

همه از پیر و جوان و کوچک و بزرگ جویای سعادت و خوشی در زندگی اند، اما باید دانست که سعادت به پول، مقام و حتی علم ارتباط ندارد. زیرا چه بسیارند ثروتمندان، صاحب منصبان یا دانشمندانی که دست به خودکشی می زنند. بنابراین، ریشه خوشبختی را باید در امور دیگری جستجو کرد. از روایات پیشوایان دین استفاده می شود که ریشه خوشبختی در دنیا داشتن حسن خلق است. رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: «حَسَنُ الخلق ذهب بخیر الدنیا والآخرة؛ شخص خوش رفتار از خیر دنیا و آخرت بهره مند خواهد شد». کسی که خوش اخلاق باشد در دنیا و آخرت سعادتمند است، چه دیگران با او خوش اخلاق باشند و چه نباشند. بنابراین سبب خوشبختی داشتن اخلاق حسنه است.

9- سعادتمند حقیقی

یکی از امور مهمی که از ابتدای زندگی یعنی در سن جوانی باید بدان التفات داشته باشیم و درباره آن اندیشه کنیم، شناخت و منشأ و عامل خوشبختی در زندگی است. باید بکوشیم این عامل را در خود ایجاد کنیم تا ان شاء الله از سعادتمندان باشیم.

خوشبختی و برخورداری از یک زندگی سعادتمندانه ارتباطی با ثروت ندارد. چه بسا کسانی که از ثروت های کلان برخوردارند، ولی از زندگی لذت نمی برند و حتی از نعمت خواب آسوده نیز محرومند و چه بسا برخی از آنان هنگامی که سر بر بالشت می نهند خود را سرزنش می کنند و با عذاب وجدان دست به گریبان می شوند.

خوشبختی به دانش نیز بستگی ندارد و این طور نیست که هرکس به سطوح بالای علمی دست یابد خوشبخت است. کم نیستند کسانی که دست به خودکشی می زنند و در شمار دانشمندانند. خوشبختی همچنین به مقام، شهرت، جایگاه اجتماعی، حسب و نسب و اموری از این دست نیز ارتباط ندارد.

سعادت آدمی و احساس خوشبختی در صورتی تحقق می یابد که این فقره از دعای ابوحمزه ثمالی ـ که در ماه مبارک رمضان آن را می خوانیم و گفتار امام سجاد علیه السلام است ـ تحقق یابد. آن جناب می فرماید: «ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ خدایا، مرا در زندگی به آنچه برایم مقرر فرموده ای راضی کن». بدین معنا که آدمی به قسمت الهی و آنچه خدا برایش مقرر فرموده راضی و قانع باشد. البته این منافاتی با کار و تلاش ندارد و هرگز بدین معنا نیست که انسان در خانه اش بنشیند و دست از تلاش بردارد و بگوید: این قسمت من است!

مادامی که آدمی در این دنیاست باید در راه صلاح و اصلاح و جلوگیری از ستم و فساد بکوشد و در این راه و دشواری های آن صبر و استقامت ورزد و به قسمت الهی راضی باشد.

10- سعادت

بی تردید هر انسانی برای رسیدن به سعادتِ دنیا می کوشد و البته باید این چنین باشد. مسلماً محصل و دانشجو از طریق درس خواندن جویای سعادت است، کاسب می کوشد تا اندوخته ای مالی برای خود فراهم کند و بر آن است که از این طریق به سعادت دست یافته، سعادتمند شود و آن که ازدواج می کند سعادت خویش را در ازدواج می بیند. جان سخن اینکه تمام انسان ها در پی سعادتمند شدن هستند و هریک از راهی در پی دست یافتن به آن است.

هر کاری منشأ و آغازی دارد لذا کسی که می خواهد پزشک، مهندس یا جز آن شود باید تحصیلات خود را از مرحله ابتدایی آغاز و به ترتیب مراتب تحصیلی را سپری کند تا بتواند به مدارج عالی علمی برسد و دستیابی به سعادت نیز منشأ و آغازی دارد و آن عبارت است از همانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به منظور نصیحت اظهار داشته، فرمودند: «لاتغضب، لاتغضب، لاتغضب؛ خشم مگیر، خشم مگیر، خشم مگیر».

اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله واژه «خشم مگیر» را سه بار تکرار فرمودند، بر این امر دلالت دارد که پرهیز از خشم بسیار مهم است و نقش فراوانی در زندگی انسان و سعادتمند شدن او دارد.

11- سعادت حقیقی

 شخصیت اجتماعی همه انسان ها در پی سعادت و زندگی سعادتمندانه است. سعادت در هرچه باشد در پول، زیرکی و امور مادی نیست؛ زیرا بسیارند افراد زیرک یا پولداری که هرگز احساس خرسندی و سعادت نمی کنند. سعادت در علم هم نیست چراکه علم مستقیماً سعادت زا نیست و ممکن است منشأ شقاوت گردد. سعادت و خوش بختی فقط در گرو رضامندی انسان از زندگی و داشته های خود است. اگر این عنصر در زندگی انسان وجود دانسته باشد حتی اگر فاقد پول و سلامت و شخصیت اجتماعی و امور دیگر باشد سعادتمند است و اگر این عنصر در زندگی کسی نباشد حتی اگر پول و دانش و تخصص و اعتبار فراوان داشته باشد احساس خوش بختی نخواهد کرد.

سعادتمندترین افراد انبیای الهی هستند. اشرف اولین و آخرین زمانی که در مدینه بودند و اموال بسیاری تحت تصرف ایشان بود گاهی دچار بی پولی شدیدی می شدند. در آن روزگار باتوجه به اینکه شتر وسیله مهمی بود ایشان گاه به افراد صد شتر می بخشیدند. در آن روزها گاه ایشان از شدت گرسنگی به شکم خود سنگ می بستند. معده انسان دارای حرکاتی دودی است که غذا را به وسیله پرزهای خود هضم می کند. وقتی در معده انسان هیچ غذایی نباشد حرکات معده باعث می شود که این پرزها به هم بخورد و در شخص احساس ضعف یا درد ایجاد کند. افرادی که چیزی برای خوردن نداشتند برای کنترل این حرکات به شکم خود شالی می بستند و در موارد حاد علاوه بر شال سنگی هم زیر آن قرار می دادند تا میزان حرکات معده خود را کاهش دهند و احساس گرسنگی نکنند. رسول خدا در این زمان با اینکه از گرسنگی رنج می بردند، در درون خود احساس خرسندی و سعادت می نمودند. آورده اند که در ابتدای دعوت آن قدر مردم به سویشان سنگ پرتاب می کردند که از سر تا قدم مبارکشان آغشته به خون می شد. اما در چنین احوالی و با وجود چنین مشکلاتی آن جناب در نهایت سعادتمندی بودند. چراکه عنصر «رضا» در وجود ایشان بود. ما نیز باید رضامندی را از پیامبران وپس از آنان از پیروانشان و اولیای الهی بیاموزیم.

مولایمان امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی که دایرة المعارفی از مضامین والای اخلاقی و روحانی است ـ پس از چندین صفحه راز و نیاز به درگاه باری تعالی ـ در آخرین فقره دعا چنین می فرمایند: «ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ خدایا، در زندگی مرا به آنچه قسمتم فرموده ای خشنود و راضی بدار». بی شک منظور از این خشنودی رضایت کامل قلبی به تمام مقدرات الهی است، به نحوی که انسان حتی در نهانِ خانه وجود خود نیز از چیزی شکوه نکند. تنها راه سعادتمندی تحقق این صفت است و بدون آن به هیچ روی سعادت تحقق نخواهد یافت. مؤمن چه در نوک کوه باشد و چه در ته چاه در همه شرایط و در هر حال چه در خوشی و چه در تنگنا همیشه خرسند و مطیع باری تعالی است و از داشته های خود رضایت دارد.

آثار تربیتی رضایتمندی از تقدیر الهی فوق العاده و شگرف است. کسی که به مقام رضا رسیده باشد در هر حال و حتی در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط اقتصادی و اجتماعی از جا کنده نمی شود و هیچ گاه مهار احساسات خود را از کف نخواهد داد. چنین شخصی هرچند رنج بکشد کارش به بیمارستان یا تیمارستان نمی کشد. رضامندی باعث می شود انسان حتی اگر بر دشمن خود چیرگی یافت کریمانه و با اخلاق اسلامی با وی برخورد کند و برای همگان نیکی و خیر بخواهد.

وقتی مشرکان سر تا پای رسول خدا صلی الله علیه وآله را سنگ باران می کردند آن حضرت که تجسم اخلاق الهی بود نه تنها شکوه و شکایت و نفرینی از دهان مبارکشان خارج نشد، بلکه برای آنان دعا و طلب هدایت می کردند و می فرمودند: «اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون؛ خدایا، قوم مرا هدایت کن؛ چراکه نادانند». در روز عاشورا هنگامی که جنود مختلف جن و فرشتگان موکل از حضرت سیدالشهدا علیه السلام رخصت طلبیدند تا دشمنان حضرت را در دم نابود کنند آن حضرت اجازه ندادند و به رضای الهی راضی بودند. آموختن صفت رضا از اولیای الهی بسیار ارزشمند است و از تعلم علوم مرسوم بسیار ارزشمندتر است. جا دارد با تأمل در احوال انبیا و اولیای الهی و مطالعه دعاهای پر معنایی چون دعای ابوحمزه ثمالی بکوشیم پا در این راه بگذاریم و رضامندی را از اولیای الهی بیاموزیم.

هریک از بانوان و آقایان تلاش کند عنصر رضامندی را در خود تحقق بخشد تا از نعمت سعادت ـ که از هر گنجی پربهاتر است ـ برخوردار شود. شایسته است برای این کار از محاسبه روزانه نفس و توسل به اهل بیت علیهم السلام کمک بگیرید.

12- سعادت حقیقی

 همه ما اکنون در دنیا به سر می ‌بریم و هریک از ما اعم از زن، مرد، پیر، جوان، باسواد، بی‌ سواد، دارا، تهی ‌دست و ... هرکدام شرایط ویژه خود را دارد و ممکن است در رفاه و نعمت زندگی کند یا در زندگی با مشکلات فراوان دست به گریبان باشد. پس از مدتی دیر یا زود همه ما از این جهان رخت بر خواهیم بست و به جهان دیگری منتقل می ‌شویم که آخرت نام دارد. در آن عالم نیز همانند این جهان ممکن است انسان در ناز و نعمت و آسودگی به ‌سر برد یا با مشکلات دست به گریبان باشد. با این تفاوت که دنیا عالم کوتاهی است و مدت آن زود سپری می ‌شود ولی آخرت زمان بسیار طولانی و جاویدان دارد و هرگز سپری نمی‌ شود.

هریک از ما انسان ‌ها اعم از زن و مرد و جوان و پیر و ... یکی از چهار حالت را خواهیم داشت. یا در این جهان و در جهان آخرت سعادتمند هستیم یا در هر دو جهان نعوذ بالله اهل شقاوت هستیم و نه دنیای خوبی داریم و نه آخرت نیکویی یا اینکه در دنیا در ناز و نعمت هستیم و آخرت تیره‌ای داریم و حالت چهارم عکس این است؛ یعنی در دنیا اهل سختی و مصیبت هستیم و در آخرت اهل شادمانی و آرامش و خوشبختی. به هرحال هرکدام از مردم در یکی از این چهار قسمت می ‌گنجند و قسمت پنجمی وجود ندارد. در این میان رسول گرامی اسلام صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله دستورالعملی دارند که با اجرای آن در گروه نخست قرار می‌ گیریم و در دو جهان اهل سعادت خواهیم بود. ایشان فرمودند: «حَسَنُ الخلقِ ذهب بخیر الدّنیا والآخرة؛ انسان خوش ‌رفتار نیکی ‌های دنیا و آخرت را از آنِ خود می ‌کند».

به هر اندازه که انسان اهل خوش‌ اخلاقی باشد، به همان نسبت از سعادت دنیا و آخرت بهره ‌مند خواهد شد. تنها راه موفقیت و سعادت همین است که رسول خدا صلی‌ الله‌ علیه ‌وآله فرموده ‌اند و اگر ما نگاهی اجمالی به اطراف خود بیفکنیم و وضعیت بستگان، همکاران و اطرافیانمان را بررسی نماییم درستی این فرمایش شریف حضرت را عیناً مشاهده خواهیم نمود. البته روشن است که سعادت مفهومی درونی است و با چیزهایی چون سلامت جسمی، پول و حتی علم ارتباط ندارد؛ زیرا چه بسا افراد زیادی بیابیم که بیمار و بی ‌پول باشند ولی عمیقاً سعادتمند باشند و در مقابل پزشکان و دانشمندان بسیاری داریم که هرگز در عمر خود احساس خوشبختی نکرده ‌اند یا حتی دست به انتحار نیز زده ‌اند.

بنابراین مفهوم خوشبختی مسأله ‌ای کاملاً درونی است و ارتباط تنگاتنگی با نفس انسان دارد. ممکن است کسی نان خشک و خالی بخورد ولی احساس شادمانی کند و خود را در زندگی کامیاب و خوشبخت ببیند ولی دیگری بیست نوع غذا سر سفره ‌اش باشد و نه تنها لذتی نبرد، بلکه اصلاً نفهمد که چه می ‌خورد! به هرحال سعادت به غذا و پول و علم و اموری از این دست ارتباط ندارد. البته علم صحیح می‌ تواند منجر به سعادت شود، ولی به هرحال علم غیراز سعادت است.

13- معنای حقیقی سعادت

 همه انسان ها به طور جدی خواستار سعادتند. در این میان تنها عده ای از مردم سعادتمند هستند و بسیاری از مردم خوشبخت و سعادتمند نیستند.

خاستگاه سعادتمندی چیست؟ فقط و فقط یک چیز است که می تواند خوشبختی و خرسندی انسان را در زندگی تأمین نماید و آن همان طور که در قرآن کریم و روایات پیشوایان معصوم بارها و بارها تکرار شده عبارت است از رضایت به قسمت الهی. هرچه انسان به قسمت الهی خشنودتر باشد، میزان سعادتمندی وی بیشتر خواهد بود و کسی که صد در صد به آنچه خدای متعال برایش مقدر فرموده خشنود باشد، بهره کاملی از سعادتمندی دارد. این قاعده درباره پیران، جوانان، تهی دستان، ثروتمندان و افراد دیگر به نحو یکسان صادق است.

سعادت به اموری چون علم، جوانی، ثروت بسیار، سلامت جسمی، شخصیت ظاهری، کثرت بستگان و خویشاوندان، خوشنامی و ... کمترین ارتباطی ندارد؛ زیرا فراوان بودند کسانی که از یک یا چند مورد از موارد یادشده برخوردار بودند ولی هرگز در زندگی خود احساس خوشبختی نکردند و چه بسا راهی روانپزشک شدند، یا العیاذ بالله تصمیم به خودکشی گرفتند. چندی پیش روزنامه ها نوشتند که پزشک زبردست و سرشناسی دست به خودکشی زد. مسلماً چنین کسی علم، شخصیت، آوازه و ثروت بسیاری دارد ولی با وجود همه اینها در زندگی خوشبخت نبود.

در دعای ابوحمزه ثمالی جمله ژرفی وجود دارد که مؤید سخن ماست. در آخرین سطر این دعای شریف آمده است: «وَرَضِّنی مِن العَیشِ بما قَسَمتَ لی؛ و مرا در زندگی به آنچه برایم مقدر فرموده ای راضی کن».

حتی داشتن همسری هماهنگ و همسو و ایده آل نیز نمی تواند الزاماً منشأ خوشبختی باشد و چه بسا کسی که چنین همسری داشته باشد از جهات دیگری احساس خلأ کند. اما کسی که جداً در پی آن باشد که از قسمت الهی راضی باشد حتماً احساس خوشبختی خواهد کرد.

رضایت به قسمت الهی هرگز بدین معنا نیست که انسان برای بهبود اوضاع خود و حل مشکلات تلاش نکند، بلکه بدین معناست که برای رفع نقایص تلاش کند ولی از آن جا که مشکلات همیشه وجود دارند نسبت به مشکلاتی که از حد توان او بیرون است راضی و شاکر باشد. چنین کسی بی تردید در زندگی خود احساس خوشبختی خواهد نمود.

ممکن است شوهر یک زن بدترینِ مردانِ جهان باشد ولی آن زن به قسمت الهی راضی و لذا خوشبخت باشد. عکس این معنا درباره مردانی که همسر بداخلاق دارند نیز صادق است. نمونه گویای این معنا همسر فرعون است که شوهر او سرکش و طاغوت جباری بود که فساد اخلاق وعقیده و عمل را در خود جمع کرده بود. اما با این حال همسر فرعون زنی فوق العاده سعادتمند بود و خدای متعال او را نه فقط الگوی زنان، بلکه الگوی زنان و مردان با ایمان قرار داده و فرموده است: «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ و برای کسانی که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده است آن گاه که گفت: پروردگارا، نزد خود در بهشت خانه ای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان».

14- به پایین تر از خودت نگاه کن

در حدیث شریف امام صادق علیه السلام وارد شده است: «انظُر الی من هو دونَکَ ولا تنظُر إلی من هو فَوقکَ فی المقدُرَةِ فإنّ ذلک أقنعُ لَکَ بما قسم لک؛ همیشه به زیردست خود بنگر و به کسانی که در توانگری و ثروت از تو برترند نگاه مکن؛ چراکه این کار تو را به قسمت الهی خشنود می سازد».

 این سخن کوتاه ولی ژرف امام از کلمات جامع و حکیمانه ای است که برای هرکس در هر شرایطی موجبات خرسندی و سعادت را فراهم می سازد.

خدای متعال آسایش را مربوط به آخرت و نعمت را در بهشت مقرر فرموده و این دنیا را دار مشکلات قرار داده است. هر انسانی هرقدر توانگر و از نعمت های گوناگون برخوردار باشد، همچنان مشکلاتی دارد و در زندگی خود کاستی هایی احساس می کند. خدای متعال اراده کرده که این دنیا با مشکلات فراوان توأم باشد تا بدین وسیله بندگان مورد آزمون قرار گیرند و در بحران ها و دشواری ها گوهر خویش را نشان دهند.

مشکلات دنیا بر هرکس فشار وارد می کند و این فشار چه بسا به قدری شدت یابد که شخص را به مرز انتحار برساند. انسان می تواند با راهکارهایی چون دعا، صدقه و صله رحم برخی از این فشارها را کاهش دهد، ولی با بقیه مشکلات چگونه باید برخورد کرد؟ امام صادق علیه السلام در این روایت بهترین درمان ممکن برای این قبیل فشارها و تنش های روحی را بازگو کرده و فرموده اند که همیشه به پایین تر از خود بنگرید.

تردیدی نیست که فقر مشکل بزرگی است و مشکلات فراوان دیگری را نیز به همراه دارد و شایسته است که انسان برای حل مشکل فقر خود تلاش کند. اما اگر این مشکل چنان که باید و شاید  وبه صورت کامل حل نشد، آیا سزاوار است که انسان اعصاب خود را بفرساید و خدای ناکرده به سلامتی، ایمان یا خانواده خود آسیب برساند و این امور مهم را قربانی کند؟! چنین کسی اگر اندکی تأمل کند در اطراف خود همسایگان و خویشاوندان بسیاری را خواهد دید که از نظر مالی به مراتب وضعیتی بدتر از او دارند. همین امر باعث می شود تحمل مشکلات برایش آسان تر شود. شخصی که از یک بیماری رنج می برد نیز چنین است. براساس روایات، بیماری زکاتِ بدن است و نیز در روایات آمده است: «لا خیر فی بدنٍ لا یألم؛ بدنی که دچار بیماری و درد نشود، خیری در آن نیست». کسی که دچار بیماری شدید شود و به رغم مراجعه به پزشکان، صدقه، دعا و توسل بیماری وی بهبود نیابد و به درازا کشد، نباید ناامید شود. چنین شخصی اگر به بیمارانی که وضعیتی بدتر دارند بنگرد نگرش وی کاملاً دگرگون می شود. کسانی که از همسایه، فرزند، همکار یا همنشین بداخلاق رنج می برند و هر گرفتار دیگری وقتی به فرودست تر از خود بنگرد، بار مصیبتش سبک تر خواهد شد.

چندی پیش یکی از مؤمنان دچار درد شدیدی شد و امکان درمان برای وی وجود نداشت. می گفت: به یاد این کلام امام صادق علیه السلام افتادم و با خود گفتم: اگر نابینا بودم تحمل این درد برایم دشوارتر و مشکلم بسیار پیچیده تر بود. وقتی لحظاتی در این مسأله اندیشیدم آن درد جانکاه را فراموش کردم. ساعتی بعد یادم افتاد که مدت ها بود از درد جانکاهی رنج می بردم که لحظه ای مرا آسوده نمی گذاشت. پس از آن شدت درد بسیار کمتر و تحمل آن آسان تر شد.

مشکلات هیچ گاه تمام نمی شود مشیت الهی بر این تعلق گرفته که مردم با این مشکلات آزموده شوند. خدای متعال می فرماید: «وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً وَإِلَینَا تُرْجَعُونَ؛ شما را به بد و نیک می آزماییم و سرانجام نزد ما باز می گردید». هیچ کس نیست که در زندگی با مشکلات کوچک و بزرگ دست به گریبان نباشد. حقا که کلام اهل بیت علیهم السلام نور است؛ زیرا علاج واقعی این مشکلاتِ کوچک و بزرگ اندیشیدن به حال کسانی است که مشکلات بزرگ تر و بیشتری دارند. این امر نه تنها از شدت رنج انسان می کاهد بلکه چه بسا مشکل را به طور کامل حل می کند. علاوه بر این باعث می شود انسان به یاد نعمت های الهی، زبان به شکر و سپاس بگشاید و دری از ایمان به روی او گشوده شود. افزون بر همه اینها چنین کسی مهار اعصاب خود را به تنش ها و مشکلات نمی دهد و آسیب روحی نخواهد دید.

15- کلید سعادت

 این تعبیر در روایات بسیار به کار رفته است: «علی ما بنیت أمرک؛ اساس کار خود را بر چه چیزی بنیاد نهاده ای؟». یعنی تصمیم و عزمت بر چه چیزی تعلق گرفته و قصد داری در دنیا چگونه رفتار کنی؟.

پاسخ دادن به این سؤال و اندیشه صحیح درباره آن ریشه سعادت و موفقیت است و رستگاری انسان را تضمین می کند؛ بدین معنا که هرکس در هر مقام و موقعیتی که قرار دارد سعی کند انسان مؤمن و خوبی باشد. خدای متعال در انسان نیرویی قرار داده است که نیک و بد را از هم تشخیص می دهد. هیچ کس نیست که بد و خوب را از هم تشخیص ندهد و نداند که اموری چون دروغ گویی، غیبت، ظلم و تجاوز به حقوق دیگران از امور ناپسند و در مقابل کارهایی چون: خیرخواهی، احسان، عدالت و راستگویی از امور پسندیده ای است. این نیرو مانند چراغی راه آدمی را روشن می کند، ولی گاهی خودمان براثر گناه و غفلت پارچه سیاهی روی این چراغ می گذاریم؛ بدین معنا که مرتکب کار ناپسندی می شویم و می دانیم ناپسند است، ولی در آن لحظه از آن غافلیم و نسبت به آن التفات کامل نداریم.

در تاریخ افراد فراوانی داریم که در نهایت گمراهی بوده اند و یکباره تصمیم قطعی گرفته اند که خط مشی خود را تغییر دهند و در پی این تصمیم توانسته اند به انسان هایی نمونه تبدیل شوند. یکی از این افراد ابوذر بود که در احوالات او آورده اند: در زمان جاهلیت دزد سر گردنه بود. اما همین شخص بر اثر تصمیم جدی به جایی می رسد که رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله درباره او می فرماید: زیر آسمان و روی زمین کسی راستگوتر از ابوذر نیست.

ابوذر با یک تصمیم قطعی به این مقام بالا رسید. پس ما که هیچ کدام مشرک و دزد نبوده ایم هم می توانیم با تصمیم قاطع موفق شویم و به مراتب بالای ایمان دست پیدا کنیم. لازم نیست دیگران را از این تصمیم خود آگاه کنیم. بلکه بین خودمان و خدا تصمیم بگیریم و به اهل بیت علیهم السلام متوسل شویم تا آن بزرگواران ما را در این راه یاری کنند. به هر حال کلید خانه سعادت دست خود ماست و به تصمیم خودمان بستگی دارد.

16- سعادت دنیا و آخرت

 سعادت دنیا و آخرت انسان در دو چیز است که اگر انسان بخواهد، دست یافتن به این دو بسیار سهل خواهد شد.

یکی از این موارد خوش خلقی است؛ یعنی انسان تصمیم بگیرد با مردم خوش خلق بوده و با آن ها با روی گشاده و مهربانی برخورد کند.

مورد دوّم خدمت کردن به مردم و کمک و دستگیری از آن ها است که این کمک و خدمت به هر طریقی و در هر حدّی می تواند صورت گیرد.

انسان باید از گره زدن در کار مؤمنان و ایجاد مشکل برای دیگران پرهیز کند، که اگر کسی این امر مهم را رعایت کند، سعادتمند دنیا و آخرت خواهد بود.

17- دو اقدام سعادت زا

در روایت است که دو چیز نسبت به تمام خوبی ها سَر (برتر) است: یکی ایمان به خدا و دیگری نفع رساندن به بندگان خدا.

حدود نفع رساندن به بندگان خدا تنها شامل دوستان و آشنایان نیست بلکه باید شامل دشمنان هم بشود، همانگونه که امام حسین علیه السلام در راه کربلا وقتی دیدند سپاه حرّ که برای دستگیری آن حضرت آمده اند، آن ها را به حال خودشان رها نکردند، بلکه سیرابشان ساخت.

اگر انسان این دو چیز را انجام دهد، در شب اول قبر که انسان تنهای تنهاست به ارزش آن پی خواهد برد؛ چراکه انسانی که به دیگران کمک کند خدا هم به او کمک می کند.

18- حضور خداوند در همه جا

خداى تبارك و تعالى راه رستگارى و سعادت را پیش روى زن و مرد و پیر و جوان گشوده است، اما مهم این است كه هركس چه اندازه به این مسأله اهمیت بدهد و چقدر در این مسیر بكوشد و به چه درجه‏اى از ایمان و عمل صالح برسد. اگر انسان باور داشته باشد كه خداى تبارك و تعالى همواره و همه‏ جا با اوست، هیچ‏ گاه احساس تنهایى و بى ‏كسى نمى ‏كند، چنان كه مى ‏فرماید :«وَهُوَ مَعَكُمْ أَینَ مَا كُنتُمْ؛ و هر كجا كه باشید او با شماست».

 در این صورت اگر در صحرا  گُم شود، در قعر چاه گرفتار باشد، یا صدرنشین مجلسى باشكوه گردد، نیز اگر شب عروسى ‏اش باشد یا در تشییع جنازه ‏اش یا در قبرش قرار گرفته باشد، احساس تنهایى نمى‏ كند. انسان مؤمن اگر در اوج خوشى دنیا باشد، یا در شدیدترین گرفتارى ‏ها بى ‏تردید خدا با اوست و این حالت و اطمینان خاطر ریشه در ایمان و عمل صالح دارد.

19- ایمان به آخرت رمز موفقیت

بدیهى است كه هراندازه ایمان عمیق ‏تر و بیشتر شود، به همان نسبت میزان موفقیت و سعادت شخص بیشتر خواهد شد و انتخاب راهى كه انسان را به این مرحله مى‏ رساند به اختیار خود انسان است. آنچه باعث مى‏ شود انسان در حال انجام هر عملى كه هست، همچون صحبت كردن، گوش دادن، داد و ستد، غذا پختن، غذا خوردن، میهمان ‏دارى یا مهمانى از یاد خدا غافل نشود، ایمان به آخرت و حساب و كتاب قیامت است و این كه ریز و درشت اعمالش از نظر دو فرشته نگاهبان دور نمانده، در نامه اعمالش نوشته مى‏ شود و باید فردا پاسخگوى اعمال خود باشد. همچنین ایمان به آخرت به انسان مى‏باوراند كه فرداى قیامت دادگاه دقیق و فراگیرى هست كه در كمال عدالت و دقت به اعمال بندگان رسیدگى مى‏ كند، به گونه ‏اى كه كوچك‏ ترین ظلمى به كسى نشده، از محاسبه كوچك‏ ترین عملى نیز غفلت نمى ‏شود.

20- دادگاه قیامت

به منظور نزدیك شدن به ذهن و محسوس كردن هرچند ناچیز حسابرسى در آخرت مثالى بایسته بیان است. اگر مثلاً به كسى بگویند براى رسیدگى به فلان اتهام باید در دادگاهى حاضر شوى، اگر بتواند وكیلى انتخاب مى‏ كند تا از حقوق او دفاع و براى او احقاق حق كند یا خود در تنظیم دفاعیه خود بسیار دقت مى ‏كند تا هر كلمه ‏اى را به گونه ‏اى انتخاب كند كه باعث پرسش ‏هاى تازه دیگر نشود، در حالى كه دادگاه دنیا كوتاه و محدود به یك یا چند مسأله است و اعلام محكومیت او نیز باتوجه به عمر كوتاه جهان جاى چندان نگرانى ای ندارد، ولى سختى دادگاه قیامت با دادگاه‏هاى دنیا خیلى متفاوت است. از این رو، باید براى دادگاه قیامت كه نتیجه مثبت یا منفى آن براى همیشه باقى است، بسیار هشیار بود و مقدمات پیروزى در آن دادگاه را در این دنیا فراهم كرد و آن در ایمان به آخرت خلاصه مى‏ شود.

21- دو حجت خدا

از عوامل موفقیت و رستگارى انسان عمل صالح است. اما پرسش این است كه عمل صالح چیست و چه كسى میزان عمل صالح است؟ در روایات متعدد وارد شده است كه خداى متعال براى هدایت انسان‏ ها به انجام دادن عمل صالح دو حجت براى آنان قرار داده است، یكى حجت ظاهرى، یعنى پیامبران و جانشینان آن ها و دیگرى حجت باطنى، یعنى عقل. از آن جا كه تمام مردم، در همه زمان‏ ها و مكان ‏ها به انبیا دسترسى ندارند و انبیا نمى ‏توانند همه احكام را براى آنان بیان كنند، لذا خدا یك حجت باطنى نیز براى انسان ‏ها قرار داده است به نام عقل. با وجود این حجت، هركس عمل ناپسندى انجام دهد، و آن‏ گاه یك لحظه با خود فكر كند كه آیا اگر شخص دیگرى نسبت به من چنین برخوردى مى ‏كرد، من راضى بودم یا نه؟ خوبى یا بدى آن عمل را در درونِ خودش مى ‏فهمد. این فهم و درك عقلى حجت باطنى خداست.

22- حجت بیرونی و درونی انسان

در روایت آمده است: «إنَّ للَه على النّاس حُجّتین، حُجّة ظاهرة و حُجّة باطنة؛ خدا براى انسان‏ ها دو حجت دارد، حجت ظاهرى و حجت باطنى».

 كسى كه به هر دلیلى به دیگرى ناسزا مى ‏گوید، اگر لحظه‏ اى دقت و تأمل كند و از خود بپرسد اگر من به جاى او بودم و او به جاى من و آن همه ناسزا را به من مى ‏گفت، خوشحال مى ‏شدم یا نه؟ همان نیرویى كه در پاسخ این سؤال قضاوت مى ‏كند و آن عمل را تقبیح یا تأیید مى‏ كند «حجت باطنى» خداست كه نفس، عقل یا وجدان نامیده شده است.

 جا دارد انسان بیش از پیش در فكر این مسأله باشد كه ایمان و عمل صالح را از قرآن، روایات معصومین‏ علیهم السلام و منابع مربوط به دست آورد و كسى كه توانایى شناخت آن ها را از این منابع ندارد، از علما، مراجع یا رساله ‏هاى عملیه به دست آورد و مواردى كه حكم آن را نمى ‏یابد از حجت باطنى خودش بهره گیرد، تا حكم خوب یا بد آن را دریابد و پس از شناخت ایمان و عمل صالح تصمیم بگیرد آن را در زندگى خود به كار گیرد و در این صورت است كه به موفقیت نائل خواهد شد. درخور توجه و تأمل است كه هركس نیكوكار و سعادتمند شده، بى ‏تردید همین طریق را پیموده است و هركس - خداى ناكرده - بدبخت شده است، به این دو موضوع بى‏اعتنایى نموده است.

23- رسیدن به سعادت

شخصیت اجتماعی همه انسان ها در پی سعادت و زندگی سعادتمندانه است. سعادت در هرچه باشد، در پول، زیرکی و امور مادی نیست؛ زیرا بسیارند افراد زیرک یا پولداری که هرگز احساس خرسندی و سعادت نمی کنند. سعادت در علم هم نیست چراکه علم مستقیماً سعادت زا نیست و ممکن است منشأ شقاوت گردد. سعادت و خوش بختی فقط در گرو رضامندی انسان از زندگی و داشته های خود است. اگر این عنصر در زندگی انسان وجود داشته باشد، حتی اگر فاقد پول و سلامت و شخصیت اجتماعی و امور دیگر باشد، سعادتمند است و اگر این عنصر در زندگی کسی نباشد، حتی اگر پول و دانش و تخصص و اعتبار فراوان داشته باشد، احساس خوشبختی نخواهد کرد.

سعادتمندترین افراد انبیای الهی هستند. اشرف اولین و آخرین زمانی که در مدینه بودند و اموال بسیاری تحت تصرف ایشان بود گاه دچار بی پولی شدیدی می شدند. در آن روزگار باتوجه به اینکه شتر وسیله مهمی بود ایشان گاه به افراد صد شتر می بخشیدند. در آن روزها گاه ایشان از شدت گرسنگی به شکم خود سنگ می بستند. معده انسان دارای حرکاتی دودی است که غذا را به وسیله پرزهای خود هضم می کند. وقتی در معده انسان هیچ غذایی نباشد، حرکات معده باعث می شود که این پرزها به هم بخورد و در شخص احساس ضعف یا درد ایجاد کند. افرادی که چیزی برای خوردن نداشتند برای کنترل این حرکات به شکم خود شالی می بستند و در موارد حاد علاوه بر شال، سنگی هم زیر آن قرار می دادند تا میزان حرکات معده خود را کاهش دهند و احساس گرسنگی نکنند. رسول خدا در این زمان با اینکه از گرسنگی رنج می بردند، در درون خود احساس خرسندی و سعادت می نمودند. آورده اند که در ابتدای دعوت آن قدر مردم به سویشان سنگ پرتاب می کردند که از سر تا قدم مبارکشان آغشته به خون می شد. اما در چنین احوالی و با وجود چنین مشکلاتی هم آن جناب در نهایت سعادتمندی بودند؛ چراکه عنصر «رضا» در وجود ایشان بود. ما نیز باید رضامندی را از پیامبران و پس از آنان از پیروانشان و اولیای الهی بیاموزیم.

کسی که به مقام رضا رسیده باشد در هر حال و حتی در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط اقتصادی و اجتماعی از جا کنده نمی شود و هیچ گاه مهار احساسات خود را از کف نخواهد داد. چنین شخصی هرچند رنج بکشد کارش به بیمارستان یا تیمارستان نمی کشد. رضامندی باعث می شود انسان حتی اگر بر دشمن خود چیرگی یافت، کریمانه و با اخلاق اسلامی با وی برخورد کند و برای همگان نیکی و خیر بخواهد.

هریک از بانوان و آقایان تلاش کنند عنصر رضامندی را در خود تحقق بخشند تا از نعمت سعادت ـ که از هر گنجی پربهاتر است ـ برخوردار شوند. شایسته است برای این کار از محاسبه روزانه نفس و توسل به اهل بیت علیهم السلام کمک بگیرید.

24- مفهوم خوشبختی

مفهوم خوشبختی مسأله ‌ای کاملاً درونی است و ارتباط تنگاتنگی با نفس انسان دارد. ممکن است کسی نان خشک و خالی بخورد ولی احساس شادمانی کند و خود را در زندگی کامیاب و خوشبخت ببیند ولی دیگری بیست نوع غذا سر سفره ‌اش باشد و نه تنها لذتی نبرد، بلکه اصلاً نفهمد که چه می ‌خورد! به هرحال سعادت به غذا و پول و علم و اموری از این دست ارتباط ندارد. البته علم صحیح می تواند منجر به سعادت شود ولی به هرحال علم غیراز سعادت است.

25- سعادتمند واقعی

زنان و مردانی که حقیقتاً ایمان دارند و در ایمان خود صادق هستند در همه حال سعادتمندند، چه ثروتمند باشند یا نباشند، خواه از سلامت جسمی برخوردار باشند یا نباشند و چه فرزند داشته باشند و چه نداشته باشند. چنین مردمی زندگی آرام و گوارایی دارند، هرگز به بیماری های عصبی مبتلا نمی شوند، دست به خودکشی نمی زنند و هرقدر آماج مصیبت های دشوار و گوناگون قرار گیرند کفران نعمت خدا نمی کنند.

26- بهره کامل از سعادت

هرچه انسان به قسمت الهی خشنودتر باشد، میزان سعادتمندی وی بیشتر خواهد بود و کسی که صد در صد به آنچه خدای متعال برایش مقدر فرموده خشنود باشد، بهره کاملی از سعادتمندی دارد. این قاعده درباره پیران، جوانان، تهی دستان، ثروتمندان و افراد دیگر به نحو یکسان صادق است.

سعادت به اموری چون علم، جوانی، ثروت بسیار، سلامت جسمی، شخصیت ظاهری، کثرت بستگان و خویشاوندان، خوشنامی و ... کمترین ارتباطی ندارد؛ زیرا فراوان بودند کسانی که از یک یا چند مورد از موارد یادشده برخوردار بودند ولی هرگز در زندگی خود احساس خوشبختی نکردند و چه بسا راهی روانپزشک شدند، یا العیاذ بالله تصمیم به خودکشی گرفتند. چندی پیش روزنامه ها نوشتند که پزشک زبردست و سرشناسی دست به خودکشی زد. مسلماً چنین کسی علم، شخصیت، آوازه و ثروت بسیاری دارد ولی با وجود همه اینها در زندگی خوشبخت نبود.

رضایت به قسمت الهی هرگز بدین معنا نیست که انسان برای بهبود اوضاع خود و حل مشکلات تلاش نکند، بلکه بدین معناست که برای رفع نقایص تلاش کند، ولی از آن جا که مشکلات همیشه وجود دارند نسبت به مشکلاتی که از حد توان او بیرون است راضی و شاکر باشد. چنین کسی بی تردید در زندگی خود احساس خوشبختی خواهد نمود.

ممکن است شوهر یک زن، بدترین مردان جهان باشد ولی آن زن به قسمت الهی راضی و لذا خوشبخت باشد. عکس این معنا درباره مردانی که همسر بداخلاق دارند نیز صادق است. نمونه گویای این معنا همسر فرعون است که شوهر او سرکش و طاغوت جباری بود که فساد اخلاق و عقیده و عمل را در خود جمع کرده بود. اما با این حال همسر فرعون زنی فوق العاده سعادتمند بود و خدای متعال او را نه فقط الگوی زنان، بلکه الگوی زنان و مردان با ایمان قرار داده و فرموده است: «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ و برای کسانی که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده است آن گاه که گفت: پروردگارا، نزد خود در بهشت خانه ای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان».

خدای متعال آسایش را مربوط به آخرت و نعمت را در بهشت مقرر فرموده و این دنیا را دار مشکلات قرار داده است. هر انسانی هرقدر توانگر و از نعمت های گوناگون برخوردار باشد، همچنان مشکلاتی دارد و در زندگی خود کاستی هایی احساس می کند. خدای متعال اراده کرده که این دنیا با مشکلات فراوان توأم باشد تا بدین وسیله بندگان مورد آزمون قرار گیرند و در بحران ها و دشواری ها گوهر خویش را نشان دهند.

تردیدی نیست که فقر مشکل بزرگی است و مشکلات فراوان دیگری را نیز به همراه دارد و شایسته است که انسان برای حل مشکل فقر خود تلاش کند. اما اگر این مشکل چنان که باید و شاید و به صورت کامل حل نشد، آیا سزاوار است که انسان اعصاب خود را بفرساید و خدای ناکرده به سلامتی، ایمان یا خانواده خود آسیب برساند و این امور مهم را قربانی کند؟! چنین کسی اگر اندکی تأمل کند در اطراف خود همسایگان و خویشاوندان بسیاری را خواهد دید که از نظر مالی به مراتب وضعیتی بدتر از او دارند. همین امر باعث می شود تحمل مشکلات برایش آسان تر شود. شخصی که از یک بیماری رنج می برد نیز چنین است.

27- مفهوم عمل صالح

منظور از عمل صالح عملی است که انسان آن را پسندیده می داند و دوست دارد با او به همان شیوه رفتار شود؛ مثلاً فرزندان باید خود را جای والدین بگذارند و به همان سان رفتار کنند که دوست دارند فرزندانشان با آنان رفتار نمایند. همان طور که دوست داریم دیگران در قبال ما با مهربانی و گذشت و انصاف رفتار کنند، ما نیز باید مهربانی و گذشت پیشه کنیم و در روابط خود با دیگران انصاف را رعایت نماییم.

دنیا دار مشکلات است و هیچ کس نیست که در این جهان اوضاع کاملاً به کام او باشد و هیچ مشکلی نداشته باشد. کسی که ایمان و عمل صالح دارد خوشبخت است اما خوشبختی او بدین معنا نیست که هیچ مشکلی در دنیا نخواهد داشت، بلکه سعادتمندی چنین شخصی بدین معناست که هرگز مشکلات او را بی تاب و افسرده و دلمرده نمی سازد و بر اراده و بردباری او فائق نمی آید. بلکه اوست که بر مشکلات گوناگون فائق و چیره است؛ زیرا ریشه سعادتمندی ـ که همانا ایمان و عمل صالح و در وجود او نهفته است ـ همه مشکلات را در نظر او هموار می سازد.

28- آسایش و سختی

میان آسایش و خرسندی و همینطور میان سختی و ناخشنودی رابطه مستقیمی وجود ندارد. ممکن است کسی در میان انواع دشواری ها محصور باشد و خرسند و خوشدل باشد و هرچه را از دوست می رسد نیکو بداند. همچنین ممکن است کسی از انواع تمتعات دنیوی بهره مند باشد ولی از زندگی خرسند نباشد. باید به این مطلب توجه داشته باشیم که راز خرسندی فقط در ترجیح دادن رضایت الهی بر تالم از تمام سختی ها خلاصه می شود.

نباید از اندک و بسیار زندگی خم به ابرو بیاوریم یا ناخرسند و دلتنگ شویم؛ بلکه باید در هر حال ـ چه سهل و چه دشوار ـ وظیفه خود را انجام دهیم و همه اینها را امتحان الهی بدانیم.

البته رضایت به قسمت و تقدیر الهی هرگز به این معنی نیست که برای رفع کمبودها و مشکلات اقدام نکنیم و دست از تلاش و استفاده از وسایل و اسباب ظاهری و دعا و توسل و ... برداریم، بلکه رضایت به تقدیر بدین معناست که نسبت به امور خارج از اراده تسلیم و خرسند باشیم. اگر چنین باشیم در پستی و بلندی روزگار خم نمی شویم و روح مان دلمرده و افسرده نخواهد شد.

29- رضایت

کسی که با رضایت است، هیچ گاه دچار مشکلات و سردرگمی نخواهد شد و لذا هیچ گاه دست به خودکشی یا دیگر کشی نمی زند، حتی اگر در سخت ترین شرایط باشد که در واقع چنین حالتی یک سعادت واقعی است.

سعادت به یک باره قابل تحصیل نیست، بلکه مراحلی دارد که اگر تصمیم به تحصیل آن گرفته شود، مطمئناً دست یافتنی است؛ چراکه خواستن توانستن است.

البته امام کاظم علیه السلام این جمله را در کلام قصاری به زیبایی بیان فرموده اند که: «انما هی عزمة؛ یعنی تنها راه توانستن خواستن قوی و اکید است».

30- ثمره ایمان و عمل صالح

قرآن و روایات اهل بیت‏ علیهم السلام بر ایمان و عمل صالح تأكید فراوان دارند و آن را دو ركن اساسى موفقیت و سعادتمندى معرفى مى ‏كنند.

 باتوجه به این كه در قرآن كریم ده‏ ها بار جمله «إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات» تكرار شده است، مى ‏توان نتیجه گرفت ایمان -كه امرى قلبى است- و عمل صالح دو محور موفقیت و رستگارى انسان‏ هاست و نیكان كمال یافته، در پرتو همین دو عامل به درجات بالاى معنوى رسیده‏ اند. اگر به عنوان مثال، ابوذر، سلمان، حبیب بن مظاهر، زراره، على بن مهزیار، چهار نایب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از میان میلیون‏ ها مسلمان و عالم به مقام‏ هاى والا رسیده ‏اند، نتیجه پایبندى‏ شان به همین دو موضوع مهم بوده است.

دیگر ارمغان ایمان این است كه انسان را از كوته ‏نظرى‏ ها، گرفتارى‏ ها، شهوات حرام و هواهاى نفسانى نجات داده، او را به مقام والاى انسانى مى ‏رساند و مشكلات مادى مانند: كمبود در خوراك، پوشاك، پول، زندگى و ... بر او فشار نمى ‏آورد، او را پریشان خاطر نكرده، حتى با داشتن مال و ثروت فراوان خود را  گُم نمى ‏كند.