LOGIN
اخلاق
alshirazi.org
امتحانات الهی
کد 1050
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 30 آذر 1401 - 26 جمادى الأولى 1444

1- هدف از خلقت

دنیا مکان امتحان است و هدف خدای متعال از آفرینش انسان ها خوردن و خوابیدن نیست، بلکه آزمودن انسان هاست. هدف از آفرینش خوردن و آشامیدن و ازدواج نیست، بلکه خوردن و آشامیدن برای توش و توان گرفتن و ازدواج برای بقای نسل آدمی است. هدف واقعی این است که مشخص شود آدمی درک و توان خدادادی خود را در چه راهی صرف می کند و آیا این نعمت های والا را صرف کسب خشنودی خدا می کند یا نه.

همچنان که پول دارای مبالغ کوچک و بزرگ و بزرگ تر است و از مبالغ ناچیز تا کلان را شامل می شود، امتحانات الهی نیز مراتب و درجات گوناگونی دارد و برخی سخت تر و برخی آسان تر است و چه بسا برخی آزمون های الهی فوق العاده سخت باشند و تنها کسانی که ایمان بسیار استواری دارند، از عهده آن برآیند. انسان با از دست دادن چند تومان پول شاید فقط به اندازه یک قرص نان ضرر کرده باشد، ولی با از دست دادن میلیون ها تومان پول، زیان هنگفتی را متحمل خواهد شد. به همین سان ممکن است یک امتحان کار انسان را یک هفته به تعویق اندازد، ولی امتحان دیگری ایمان آدمی را سلب کند. مولای متقیان در حدیث یادشده به آن شخص آموختند از فتنه هایی به خدا پناه ببرد که آدمی از آن ها سربلند بیرون نمی آید و موجب کاستی ایمانش می شود، چراکه اصل امتحان هرچند دشوار باشد، مطلوب است، به شرط آنکه نتیجه دلخواه از آن حاصل شود.

2- راه تحمل سختی ها

به ما امر شده است در امور مالی به کسانی بنگریم که در درجه پایین تری از ما قرار دارند و خود را با آنان مقایسه کنیم. به عنوان مثال اگر کسی از بی پولی و تنگنای مالی رنج می برد، خود را با کسانی مقایسه کند که در درجه پایین تری از وی قرار دارند و از او تنگدست تر هستند. در چنین حالتی تحمل رنج بی پولی و مشکلات برایش آسان تر می شود و روحیه ای به مراتب بهتر خواهد داشت. همچنین کسانی که از بیماری سختی رنج می برند، یا در ارتباط با همسر یا فرزندانشان مشکلی دارند، باید به بیمارانی که وضعیتی بدتر از او دارند و در بیمارستان بستری هستند و همینطور افرادی که از مشکلات حادتری رنج می برند، بنگرند. اگر شخصی در مشکلات و گرفتاری ها کسانی را در نظر آورد که گرفتاری های بیشتری دارند، اعتماد به نفس و روحیه بهتری پیدا می کند و در گرفتاری ها خود را نمی بازد و فشار روحی کم تری را تحمل خواهد کرد.

3- به گرفتاران بنگریم

کسی که در گرفتاری های دنیوی به گرفتارتر از خود می نگرد، علاوه بر آنکه صبورتر از دیگران می شود، همیشه نسبت به نعمت های الهی شاکر و سپاسگزار خواهد بود و از همین رو خدای متعال نعمت هایش را بر وی دو چندان می سازد و او را از انواع گرفتاری ها رهایی می بخشد، زیرا خدای متعال فرموده است: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ؛ اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود». چنین کسی همیشه احساس می کند از نعمت های فراوانی برخوردار است. از این رو سلامت روانی بیشتری دارد و هیچ گاه از طاعات و عبادات خود باز نمی ماند. چنین حالتی بی شک موفقیت بیشتری برای شخص به ارمغان خواهد آورد و باعث دورتر شدن او از معصیت می گردد.

4- پایداری اسلامی

خدای سبحان در قرآن کریم می فرمایند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ؛(انفال/45) ای مؤمنان، هنگامی که با گروهی کافر رو به رو می شوید، ثابت قدم باشید و پایداری ورزید».

بنابراین، انسان اگر عزم، عمل، پایداری و پویایی داشته باشد، و مشکلات را تحمل کند، بی تردید موفق خواهد شد. روشن باشد که پیامبران خدا از رهگذر تحمل مشکلات و سختی های طاقت فرسا توانستند رسالت خود را با موفقیت به انجام رسانند.

انسان نیز اگر استواری ورزد و مشکلات را تحمل کند، مطمئناً موفق خواهد شد که خدای متعال می فرماید: «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(قصص/83) و فرجام نیک از آن پرهیزگاران است».

بنابراین، زنان و مردان در رویارویی با مشکلات و سختی ها باید مقاومت کرده، کار خود را ادامه دهند و بدانند که در نهایت موفق خواهند شد. ان شاء الله تعالی.

5- حقیقت سختی ها

امیرمومنان حضرت امام علی علیه السلام می فرمایند: «مرارة الدنیا حلاوة الآخرة؛ تلخ کامی های دنیا [مایه] شیرین کامی در آخرت است».

این سخن امیرمومنان علیه السلام بهترین مددکار به هنگام سختی ها و مایه همدردی در گرفتاری هاست و نه تنها تحمل مشکلات را برای انسان هموار می کند، بلکه او را به استقبال از مشکلات وا می دارد.

شما هرچه در راه خدا و راه حق سختی ببینید و به علت سختی ها و آزارها کام تان تلخ شود، به همان اندازه در آخرت شیرین کام و شادمان خواهید شد. پس تلخ کامی های مسیری که در آن گام نهاده اید، گوارایتان باد و بدانید که پیش از شما کسانی که خود را وقف اهل بیت علیهم السلام کرده بودند، صدها و هزاران بار بیش از شما سختی کشیدند و تلخی ستم چشیدند.

6- احساس آرامش در زندگی

 رسول خدا صلی الله علیه وآله به ابوذر غفاری فرمودند: «یا اباذر، انظر إلی من هو تحتک، ولا تنظر إلی من هو فوقک؛ ای ابوذر، [در مال و مکنت دنیا] به فروتر از خود بنگر و به کسی که برتر از توست نگاه نکن».

این وصیت پربها از مهم ترین پایه های سعادت آدمی در دنیا و آخرت است. هر انسانی براساس روحیه خود عمل می کند و احساسات داخلی وی نظیر پذیرش و رضامندی یا خشم و اندوه انگیزه های مهمی در اعمال و رفتار او به شمار می رود. اگر انسان به حالت جسمانی، میزان دانش و آنچه از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خدای متعال روزی وی فرموده است، خشنود باشد، احساس خوشبختی خواهد نمود. کسی که به آنچه دارد راضی و قانع است، احساس ناکامی و دلمردگی نمی کند و حقیقتاً سعادتمند است.

برای نمونه کسی که خانه ای کوچک و بی آلایش دارد، وقتی خانه بزرگ و دلباز یا مجلل یکی از دوستان یا خویشاوندان خود را می بیند، نباید احساس ناخشنودی و حسرت کند. در چنین حالتی شخص باید حال و روز کسانی را در نظر آورد که از نظر وضعیت مسکن از او پایین ترند و خانه ای کوچک تر از خانه او دارند، یا اصلاً به کسانی بیندیشد که هنوز نتوانسته اند سرپناهی از آنِ خود داشته باشند. وقتی انسان چنین تصور کند، وضعیت دارایی و مسکن خود را بهتر از آنان می بیند و احساس خرسندی و رضایتی که در وی ایجاد می شود، او را وا می دارد که به شکر و سپاس خدای متعال بپردازد. به همین قیاس در دیگر امور مادی نیز لازم است که خود را با افراد پایین تر مقایسه کنیم تا با دیدن نعمت هایی که خدای متعال روزی ما فرموده و دیگران از آن بی بهره یا کم بهره اند، احساس شکر و رضایت به ما دست دهد.

رضامندی به قضای الهی و آنچه خدای متعال برای انسان قسمت فرموده است برخلاف تصور بسیاری از افراد، هرگز به این معنا نیست که دست از تلاش و کوشش برداریم و برای حل مشکلات و حل نقص های زندگی و بهتر شدن اوضاع گامی برنداریم، بلکه مفهوم واقعی و صحیح رضا این است که انسان مسلمان و راضی با تکیه بر الطاف باری تعالی پیوسته در حال کار و کوشش باشد و لحظه ای از تلاش باز نایستد. به عبارت دیگر انسان راضی تمام تلاش و سعی خود را به کار می گیرد و در عین حال به آنچه خدای متعال مقدر فرموده، راضی است و از همین رو در زندگی احساس شادمانی و خوشبختی می کند. در عین حال همه می دانیم چنین نیست که هرچه بخواهیم، بدان برسیم و هر خواسته ای که در طلب آن بکوشیم، کاملاً برآورده شود.

رضایت داشتن به قسمت الهی در میان مراتب ایمانی ناظر به جایگاه رفیع و بسیار والایی است و جا دارد که زنان و مردان مؤمن برای دست یافتن به این مقام والا بکوشند. حضرت امام زین العابدین علیه السلام در دعای معروفشان، دعای ابوحمزه ثمالی از درگاه باری تعالی چنین مسألت می نمایند: «ورضّنی من العیشِ بما قَسَمتَ لی؛  و مرا در زندگی به آنچه برایم مقدر فرموده ای خشنود ساز».

7- امتحان خلقت

 تمامی کسانی که به این عالم آمده اند، اعم از پیر، جوان، زن، مرد، تهی دست، ثروتمند، عالِم و عامی همگی برای امتحان آمده اند. خدای متعال فرموده است: «لِنَنظُرَ کَیفَ تَعْمَلُونَ؛ [شما را در روی زمین جانشین پیشینیان کردیم] تا بنگریم که چگونه عمل می کنید».

خدای متعال در قرآن کریم درباره همسر فرعون فرمایشی دارد که شاید در کل قرآن بی نظیر باشد: «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ و خدا برای کسانی که ایمان آورده اند، زن فرعون را مثال می زند آن گاه که گفت: پروردگارا، برایم در بهشت نزد خود خانه ای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان». معمولاً و به طور منطقی الگوی مردان را یک مرد نمونه قرار می دهند، نه یک زن، ولی خدای متعال در این آیه همسر فرعون را ـ که پس از حضرت زهرا وحضرت زینب علیهما السلام و از دیگر بانوان بزرگوار و ارجمند در دستگاه الهی است ـ الگوی زنان و مردان مؤمن قرار داده است. به عبارت دیگر خدای متعال در این آیه می فرماید ای مردان و ای زنان مؤمن، همسر فرعون را سرمشق خود قرار دهید و از او درس بگیرید.

اما زن فرعون چرا و چگونه بدین مقام بالا دست یافت؟ پاسخ این پرسش همان مطلبی است که در دعای ابوحمزه ثمالی و از زبان امام سجاد علیه السلام آمده و آن را در سحرهای ماه مبارک رمضان می خوانیم. این دعای پر مغز در میان انبوه دعاهایی که از معصومان علیهم السلام رسیده برجستگی ویژه ای دارد. به گونه ای که اگر کسی یک بار باتوجه و تأمل آن را از ابتدا تا انتها بخواند، و معانی آن را دریابد، به جرأت می توان گفت که در پایان دعا و در همان لحظه مستجاب الدعوة خواهد بود، یعنی دلش آن قدر آمادگی پیدا خواهد کرد که خدا حاجتش را رد نمی کند. در آخرین بخش از این دعای شریف آمده است: «ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ مرا به تقدیرات خود خشنود ساز». این دقیقاً همان چیزی است که در همسر فرعون تجلی یافت و باعث شد که الگوی زنان و مردان مؤمن شود.

میان آسایش و خرسندی، و همچنین میان سختی و ناخشنودی رابطه مستقیمی وجود ندارد. ممکن است کسی در میان انواع دشواری ها محصور باشد و خرسند و خوشدل باشد و هرچه را از دوست می رسد، نیکو بداند. همچنین ممکن است کسی از انواع تمتعات دنیوی بهره مند باشد، ولی از زندگی خرسند نباشد. باید به این مطلب توجه داشته باشیم که راز خرسندی فقط در ترجیح دادن رضایت الهی بر تمام سختی ها خلاصه می شود.

شاید در میان اوضاع دشواری که بتوان تصور کرد، هیچ وضعیتی دشوارتر از وضعیت زن فرعون یافت نشود، ولی او در چنین شرایط دشواری به رضای الهی راضی بود و حتی در دلش هم نسبت به مقدرات الهی اعتراضی خطور نمی کرد.

نباید از اندک و بسیار زندگی خم به ابرو بیاوریم یا ناخرسند و دلتنگ شویم، بلکه باید در هر حال ـ چه سهل و چه دشوار ـ وظیفه خود را انجام دهیم و همه اینها را امتحان الهی بدانیم. خدای متعال در قرآن کریم جمله ای فرموده اند که آکنده از امید برای بشر است و راه هرگونه ناامیدی و دلسردی را می بندد: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ؛ مگر کسانی که پروردگارت به آن ها رحم کند و آن ها را برای همین آفریده است».

البته رضایت به قسمت و تقدیر الهی هرگز به این معنی نیست که برای رفع کمبودها و مشکلات اقدام نکنیم و دست از تلاش، استفاده از وسایل و اسباب ظاهری، دعا، توسل و ... برداریم، بلکه رضایت به تقدیر بدین معناست که نسبت به امور خارج از اراده تسلیم و خرسند باشیم. اگر چنین باشیم، در پستی و بلندی روزگار خم نمی شویم و روح مان دلمرده و افسرده نخواهد شد.

8- رحمت و امتحان الهی

در حقیقت پرده ‏اى كه در برابر چشم ما نهاده ‏اند از یك سو و رحمت الهى از سوى دیگر وسیله امتحان ماست. نكته درخور اهمیت این است كه بدانیم این افراد در دوران زندگى دنیایى شنیده بودند كه «وَاعْلَمْ أَنَّ فی حَلالِها حساب وفی حَرامِها عقاب وفی الشُّبُهات عِتاب»، اما توجه نمى ‏كردند یا  تصمیم جدى بر پایبندى به حلال و حرام نمى ‏گرفتند و زمانى پشیمان و متنبه شدند كه پشیمانى سودى نداشت و كار از كار گذشته بود. این افراد توجه نكردند سخن گفتن، نگاه كردن، خوردن، آشامیدن، گوش دادن و راه رفتنى كه خدا حلال كرده است همگى حساب دارد و روزى باید در محضر عدل الهى حتى حساب اعمال حلال خویش را پس بدهند.

به عنوان مثال مبلغى را به كسى براى خرید اجناس مى‏ دهیم و در قبال آن از او صورت خرید و قیمت تك تك آن ها را مى ‏خواهیم. خداى متعال نیز از ما گزارش تفصیلى تمام كارهاى شصت ـ هفتاد سال زندگى‏ مان را مى‏ خواهد تا در برابر كارهاى نیك و بد ما را پاداشى نیك یا كیفرى درخور بدهد. هریك از ما ـ كه به طور طبیعى ممكن است تا هشتاد یا نود سال هم از خداى متعال عمر بگیریم ـ روزى باید در پیشگاه محاسبان الهى بایستیم و براى همه روزهاى زندگى و تك تك كارهاى ریز و درشت خود، همچون نیت‏ هایمان توضیح كافى بدهیم و افعال حلالى را هم كه در این هشتاد - نود سال انجام داده ‏ایم، به یاد آوریم و گزارش كنیم.

بسیارى از ما اگر در برابر این پرسش قرار گیریم كه دیروز چه كردى، دیشب چه خوردی، یا در شبانه روز گذشته به چه جاهایى رفتى، شاید نتوانیم به درستى كارهاى ریز و درشت 24 ساعت گذشته خود را به یاد آوریم، و شاید حتى امور مهم و عادى و بدیهىِ دیروز خود را نیز به یاد نیاوریم. خوش حافظه‏ ترین افراد اگر بخواهند تمام كارهاى ریز و درشت 24 ساعت گذشته خود را با دقت كامل به خاطر آورده، برشمرند، شاید نصف آن را به یاد نیاورند، به درستى گزارش نكنند یا فقط امور مهم را بگویند و كارهاى ظاهراً پیش پا افتاده ‏اى چون دزدیده نگاه كردن ها و نیت‏ هاى قلبى را نتوانند شماره كنند. از سوى دیگر ما در برابر این پرسش ‏ها مى‏ توانیم بسیارى از حقایق را كتمان كنیم و كارهاى ناپسند خود را كه از آشكار شدنِ آن ها ناخشنود مى ‏شویم، بر زبان نیاوریم، ولى این مسأله در قیامت شكل دیگرى دارد و كمّ و كیف آن با شرایطى كه در این جهان داریم، متفاوت است. در روز قیامت افراد تمام اعمالى را كه در دنیا و در طول زندگیشان از آنان سر زده به یاد مى ‏آورند. خداى متعال در قرآن كریم مى ‏فرماید: «یوْمَ یتَذَكَّرُ الانسانُ مَا سَعَى؛ روزى كه انسان كوشش ‏هاى خود را به یاد آورد».

كسى ‏كه در دنیا روز گذشته ‏اش را به درستى یاد ندارد، در روز قیامت كوچك ‏ترین كارهاى خود مانند: نگاه ‏ها و نیت ‏ها را نیز به خاطر مى‏ آورد و تمام كارهاى ریز و درشتى را كه در شصت ـ هفتاد سال زندگى انجام داده پیش روى خود مى ‏بیند.

9- استفاده نادرست از نعمت ها

آیا از آن رو لباس مى ‏پوشیم كه در فلان جا فخر بفروشیم؟ خدا زبان خوبى به ما داده است براى اینكه دروغ بگوییم یا حقه بازى كنیم یا نیرنگ و ریا به كار ببریم؟ هرگز چنین نیست. وانگهى چرا چنین كنیم؟ كه منصبى به دست بیاوریم؟ مال و منالى به هم بزنیم؟ دیگران را غلام حلقه به گوش خود كنیم؟ البته آنان كه چنین خصلت ‏هایى دارند ـ متأسفانه ـ همه این ها را ارزش مى ‏دانند. آیا این است آن ارزشى كه رسول خدا وآلِ او که درود خداوند بر آنان باد بر آن توصیه دارند؟ خیر؛ شهامتِ فروختن دنیا به دین ارزش است، نه دین به دنیا فروختن. تمام اینها صافى‏ هاى امتحانند. من و شما هر روز صافى‏ هاى متعددى پیش رو داریم. انسان در مقابل زن و فرزند، خویشاوندان، در كسب و كار و صحبت كردن و خلاصه در هر لحظه ‏اى از زندگى خود در معرض امتحان است، با این تفاوت كه گاه این امتحان سهل است و گاه سخت و دشوار.

10- امتحان انسان ها

خداى تبارك وتعالى مى ‏فرماید:«ثُمَّ جَعَلْنَـكُمْ خَلَآئِفَ فِى الارضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ كَیفَ تَعْمَلُون؛ سپس شما را بعد از آنان [كه جان‏ هایشان را ستاندیم] در زمین جانشین كردیم تا بیازمایم و بنگریم كه چگونه عمل خواهید كرد».

در آیاتى از قرآن كریم و روایات دینى علّت آفرینش انسان به فرمان خدا تبیین شده است. در آیه‏ اى دیگر مى‏ خوانیم: «ومَا خَلَقْتُ الْجِنَّ والاْنسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم، مگر براى اینكه مرا [به یكتایى] پرستش كنند».

در این آیه و در آیه (ثُمَّ جَعَلْنَـكُمْ...) به هدف و علت خلقت بشر پى مى ‏بریم. براساس منطوق و مفهوم آیات و روایات، بشر محور تمام هستى است كه من و شما نیز جزئى از آنیم. در حدیث قدسى آمده است: «عبدی، خلقت الأشیاء لأجلك؛ اى بنده من، همه اشیا را به خاطر تو خلق كردم».

اشیا در این تعبیر تمام هستى را شامل مى ‏شود، ازجمله: ماه، خورشید، دریاها، صحراها، آسمان ‏ها، زمین و هرچه در آن هاست. حال از خود مى ‏پرسیم براى چه خلق شده‏ ایم؟ صریح فرموده خداى متعال این است كه گذشتگان رفتند و ما شما را جایگزین آنان كردیم.

اندك تأملى در آیه یاد شده آمدن و زیستن انسان ‏ها و پس از مدتى رفتن و جایگزین شدن جمعى دیگر را كاملاً لمس مى ‏كنیم، چراكه آن را به چشم خود دیده ‏ایم. دارایى یا وسیله ‏اى كه امروز در اختیار داریم، دیروز از آنِ دیگرى بوده است و فردا نیز در اختیار دیگرى خواهد بود. هدف از آفرینش این نبوده، بلكه مى ‏بایست هر جماعتى كه به این دنیا مى ‏آیند و در واقع جانشین پیشینیان هستند، آزموده شوند و البته این آزمایش تنها با مال نیست، بلكه دانش، قدرت و دیگر مسائل را نیز شامل مى ‏شود.

11- آزمون های گوناگون

خداى تبارك وتعالى انسان‏ ها را با درك و عقل یكسان نیافریده است و در موارد دیگر نیز همین تفاوت وجود دارد. به یكى آن قدر مال و منال مى ‏بخشد كه گاهى حسابرسى آن غیرممكن مى ‏شود و یكى را آن چنان در فلاكت و تهى ‏دستى نگه مى ‏دارد كه به نان شبش نیز محتاج مى‏ گردد. این وضع براى هر دو گروه همان امتحانى است كه بدان اشاره شد. آن كه متموّل و پول دار است، در بوته آزمایش قرار دارد كه خدا ناظر بر اعمال او است و او را در برخورد با خمس و زكات مالش، در یارى به مستمندان و محتاجان و بینوایان زیر نظر دارد كه آیا مخلصانه كمك مى‏ كند، یا یارى ‏اش آلوده به ریا و تظاهر است؟ چه مقدار مى ‏بخشد؟ آیا با میل و رغبت صدقه مى ‏دهد یا با بى ‏میلى؟ كمك كردن او آلوده به منّت است یا آمیخته به تواضع و فروتنى؟ همه این موارد از خدا مخفى نمى ‏ماند.

یكى همانند امام حسین علیه السلام و پیروان آن حضرت هنگام مساعدت به دیگران به گونه ‏اى دست خود را از لابه لاى در بیرون مى ‏آورند تا مبادا ذلتِ خواستن و غبار شرم بر چهره مستمندان بنشیند و از دیگر سو یكى را مى ‏بینیم كه كمك مختصرش را چنان با منّت و كبر همراه مى ‏كند كه مستمندِ دردمند یا از روى ناچارى آن را مى ‏پذیرد یا با خاطرى پریشان و دلى شكسته از قبول آن امتناع مى ‏كند!

دنیا ازسوى خداى متعال جایگاه امتحان آدمى است و امكانات در دست انسان همه و همه ابزار این امتحان است. اگر انسان به این مرحله از درایت و درك برسد، در مى ‏یابد كه تمام این امكانات ابزار آزمایش و امتحان الهى هستند. اگر آدمى توانست این باور را به خود بقبولاند كه مثلاً همین انگشترى كه در دست دارد، وسیله ‏اى براى امتحان او است و به این باور برسد كه ذكاوت و زیركى، فهم و درك، زبان و همه اعضا و جوارح كه خدا به او ارزانى داشته، تماماً ابزار امتحان او هستند، نه تنها پا به بیراهه نمى ‏گذارد كه مى ‏تواند منشأ خدمات نیكویى براى دیگران باشد.

12- سربلندی از امتحان

سرفراز برآمدن از بوته امتحان پاداش نیكوى الهى را به همراه دارد. البته در همین دنیا و توسط مردم عادى نیز امتحان جایگاه ویژه‏ اى دارد. پیش از این رسم بوده و حالا هم چنین است كه اگر كاسبى مى‏ خواست شاگردى بگیرد، اگر شاگرد از آشنایان نزدیك بود و شناخت كافى از او داشت، با خاطرى آسوده او را به كار مى‏ گمارد، اما اگر ناشناخته بود، مدتى او را مى ‏آزمود تا بتواند با خیال راحت محل كسب و سرمایه خود را به وى بسپارد.

براى امتحانِ یك شاگرد در مغازه‏ اى متعارف این بود كه صاحب مغازه موجودى دخل را دور از چشم شاگرد كنترل مى‏ كرد و به بهانه ‏اى از مغازه بیرون مى ‏رفت. بعد از مدتى بر مى ‏گشت و سراغ میزان فروش را از شاگرد مى‏ گرفت و دور از چشم آن شاگرد، دخل را كنترل مى ‏كرد تا از كم و زیاد شدن پول اطمینان حاصل كند.

عطارى مى ‏گفت كه براى امتحان شاگرد خود گاه پول خورد یا اسكناسى را بدون اطلاع شاگرد در گوشه ‏اى از مغازه كه دور از چشم نبود، مى ‏انداختم و بعد به بهانه ‏اى مغازه را ترك مى‏ كردم. هنگام برگشتن، شاگرد یا پول را برداشته بود و به من چیزى نمى‏ گفت كه در آن صورت عذرش را مى‏ خواستم، یا اینكه پول را تحویل مى ‏داد و مى ‏گفت پول را در جایى از مغازه پیدا كرده است.

یك كاسب شاگرد خود را این گونه امتحان مى‏ كند و به او امتیاز عملى مى ‏دهد و بعد از چندین و چندبار امتحان اگر به امین بودن او اطمینان حاصل كند، آن وقت تمام ثروت خود را با خاطرى آسوده در اختیار وى مى‏گذارد. حال این سؤال مطرح است كه آیا ممكن است بدون هیچ امتحان و آزمونى خداى تبارك و تعالى بهشت را در اختیار آدمى بنهد و او را با انبیا و اولیا محشور كند؟ تمام چیزهایى كه به ذهن انسان مى ‏رسد و هرآنچه انسان در حیطه قدرت دارد و مى‏ تواند آن را متصرف شود، همه و همه وسایل امتحان او هستند. با استفاده از ذهن خود هر روز چه مقدار اعمالِ گفتارى و شنیدارى و دیدارى داریم؟ ده تا؟ صدتا؟ هرچه هست، از اراده‏ اى كه براى گفتن داریم، از سخنى كه مى ‏خواهیم بشنویم، از فعل و عملى كه درصدد انجام آنیم و ... همه وهمه وسیله امتحان من و شماست. بنابراین، همه این موارد ملاك محاسبه نزد خداست.

13- حضور قلب، نوعی امتحان

براساس بعضى روایات، هنگامى كه انسان به نماز مى ‏ایستد، گاه یك دهم نمازش قبول مى‏ شود. اینكه انسان بتواند در نماز تمام حواس خود را متوجه خدا كند، كارى است بس مشكل. سالیان متمادى ممارست و تمرین مى‏ خواهد تا انسان بتواند به آن حد برسد كه البته زحمت در این راه ارزش والایى دارد. ذهن انسان حالتى سیال و روان دارد و همچون جیوه همیشه در حال چرخش و جوش و خروش است. هر لحظه به نقطه ‏اى و مكانى پر مى ‏كشد كه مهار آن از هركسى ساخته نیست. از این رو در روایات آمده است كه گاه یك دهم نماز و گاه فقط یك صدم آن مقبول درگاه بارى تعالى قرار مى ‏گیرد.

از همین جهت باید بر میزان توجّه به خدا افزود تا نمازها قبول افتد. ممكن است انسان در ابتداى نماز با اخلاص وارد شود، امّا لحظه ‏اى بعد یاد چیزى، صحنه‏ اى و صدایى اخلاص او را بكاهد و یا كاملاً از بین ببرد و یا بر عكس آن قدر بر ذهنش مسط باشد كه او را در اخلاص كامل فرو برد.

این خود ابزارى از ابزارهاى امتحان خداست. حال اینكه چگونه انسان مى‏ تواند از این امتحان الهى سربلند بیرون آید، بحث مفصّلى را مى‏ طلبد، امّا در اینجا من به دو نمونه اشاره مى‏كنم؛ نمونه ‏اى كه همگان شاهد آن بوده و هستیم و نمونه دیگر كه مربوط به زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله است. انسان گاهى بدون داشتن چراغ در تاریكى قرار مى ‏گیرد و چیزى را نمى ‏بیند، لذا پیوسته در معرض خطر قرار دارد. مثلاً با ماشینى كه فاقد چراغ است، از خیابانى مى‏ گذرد. ممكن است مانعى سر راه باشد كه به دلیل ندیدن آن دردسر بیافریند، امّا اگر این وسیله نقلیه از چراغ‏ هاى سالم بهره مند باشد، از برخورد آن با مانع پیشگیرى مى ‏شود. حال هرچه نور قوى ‏تر باشد، ذره‏ هاى كوچك‏ تر بهتر دیده مى ‏شوند.

كسانى ‏كه در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بودند، در حقیقت نورى قوى پیش روى خود داشتند و آن نور پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بود. با قرارگرفتن در قلمرو چنین نور عظیمى ذرات بسیار ریز هم قابل رؤیت خواهد بود.

گفته مى‏ شود بیش از 250 هزار صحابى از وجود بابركت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بهره مند شدند. صحابى به كسانى گفته مى ‏شود كه حتى مدت كمى فیض دیدن و شنیدن صداى آن حضرت را كسب نمودند كه ابن ‏ام مكتوم نابینا یكى از آنان بود. حال مى ‏پرسیم آیا همه این صحابه كه بیش از 250 هزار نفر بودند، توانستند براى سعادت دنیا و آخرت خود از وجود مبارك پیامبر صلی الله علیه وآله بهره گیرند؟ از 90 درصد این تعداد هیچ اثرى در تاریخ وجود ندارد و تنها نام 11 ـ 12 هزار نفر از آن ها در تاریخ آمده است، آن هم بدون اینكه معلوم باشد چه مقدار عمر كرده‏ اند، چه زمانى اسلام آورده ‏اند، از چه طایفه ‏اى بوده ‏اند، كجا زندگى مى ‏كرده ‏اند، در مكه بوده ‏اند یا مدینه و یا در جاى دیگر؟

خداى تبارك وتعالى براى همه این صحابه یك فرصت باارزش فراهم كرد؛ فرصتى كه نمى‏ توان آن را با چیزى سنجید، كه اگر آن را فرصت طلایى بخوانیم، بى ‏تردید طلا در مقابل چنین فرصتى هیچ ارزشى ندارد. ابوذرِ مشرك و بت پرست از این موقعیت بهترین استفاده را مى ‏برد و نامش تا قیامت مى‏ درخشد، اما بسیارى از صحابه حتى در حدى كه یادشان باقى بماند، نامى در تاریخ ندارند. ببینیم آن حدود 250 هزار صحابى چه كسانى بودند؟

به روایتى در ماجراى غدیر خم یكصد و بیست هزار صحابى حضور داشته ‏اند. مرحوم علامه امینى رضوان الله علیه در الغدیر به استناد برخى اخبار نقل مى ‏كند که در واقعه غدیر خم یكصد و هشتاد هزار صحابى جمع بودند. عده‏ اى از آنان كه اهل مكه بودند، در این جمعیت حضور نداشتند. جمعى هم از روستاها و شهرهاى اطراف و یمن و غیره بودند كه از راهى دیگر عازم مناطق خود شده بودند. بسیارى نیز كه اهل مدینه و روستاها و مناطق اطراف آن بودند، از این كاروان سبقت گرفته خود را از آن دور كرده بودند. عده دیگرى كه در مكه مانده بودند و بعد از یك هفته یا ده روز خارج شدند، در واقعه غدیر حضور نداشتند. گروهى كه مسافتى جلوتر بودند، باز گردانده شدند و به همراه آنان كه در خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بودند، به دستور آن بزرگوار در محل غدیر خم توقف كردند. اینان از اصحاب نزدیك پیامبر گرامى صلی الله علیه وآله و از انسان‏ هاى خوب بودند، اما باید دید عمل ‏شان چگونه بود؟ آیا از آزمون «كَیفَ تَعْمَلُونَ» سرفراز برآمدند؟ اگر چنین بود چرا هیچ اثرى از آن ها در تاریخ باقى نماند، حتى در حد یك اسم؟

همت بلند اباذر

عثمان، جناب ابوذر رضوان الله علیه را به علّت اینكه حامى حق بود و حق مى‏ گفت از مدینه به شام تبعید كرد. در آن جا نیز معاویه نتوانست وجود ابوذر را تحمل كند، لذا وى را به جبل عامل كه تحت فرمان معاویه بود، تبعید كرد.

ابوذر زبان مردم آن جا را نمى‏ دانست و آنان نیز زبان او را نمى ‏فهمیدند. وانگهى در آن زمان جز عده‏ اى معدود اكثریت قریب به اتفاق مردم آن دیار كافر بودند و هنوز نام مبارك امیرمومنان حضرت علی علیه السلام به گوششان نرسیده بود و آن حضرت را نمى ‏شناختند كه البته این به دلیل حكومت معاویه بر آن ناحیه بود. ابوذر در آن دو سال تبعید در چنین محیطى چه كرد؟ او با همت و كوشش خود بدون آنكه مالى و اندوخته ‏اى یا امكاناتى در اختیار داشته باشد، با زبان و قدم خود محیطى به وجود آورد كه كافرش مسلمان و سنى ‏اش شیعه شد.

یكى از بزرگان در أمل الآمل یا در تكمله مى ‏نویسد بیست درصد از عالمان تاریخ شیعه در آن زمان از این منطقه (جبل عامل) و 80 درصد دیگر از سایر بلاد بودند. این شگفتى بزرگ را ابوذر آفرید.

اگر وسعت منطقه جبل عامل را نسبت به دیگر مناطق گستره اسلامى آن زمان یك در هزار بدانیم به عظمت كار ابوذر بیشتر پى مى‏بریم؛ انسانى كه بدون داشتن كوچك ‏ترین امكانات و بدون دانستن زبان مردم آن منطقه به چنین موفقیت بزرگى دست یافت. این عمل ترجمان حسّى «كیف تعملون» ابوذر بود. توجه داشته باشیم كه ابوذر استثنایى نبود، اما او دانست كه از فرصت ‏هاى زندگى ‏اش چگونه بهره بگیرد.

پس فرصت ‏ها را نباید از دست داد و باید به این باور رسید كه انسان مسلمان هم در شهرهاى اسلامى مى ‏تواند ثمربخش باشد، هم در بلاد كفر، منتهى هر جایى روش خاصى را مى‏ طلبد. اگر انسان مسلمان در هر جایى كه هست از وجود خود براى تعالى خود و آگاهى دیگران استفاده نكند، مسلماً فرصت‏ ها را از دست داده و حاصلى جز پشیمانى نخواهد داشت.

هر انسانى روزى به دنیا مى ‏آید و روزى از این دیار فانى رخت بر مى ‏بندد. شنیده ‏اید و مى ‏دانید كه اكثر انسان ‏هاى آینده نگر به فكر دوران پیرى و ناتوانى بوده و براى راحتى آن دوران سعى دارند حداقل خانه ‏اى و ثروتى براى خود فراهم كنند تا در دوران پیرى زندگى راحتى داشته باشند.

البته این فكر درستى است و نباید به آن خرده گرفت، اما از كجا معلوم كه انسان به پیرى رسد و آن دوران را ببیند؟ به هر حال این خصلت انسان است كه به فكر آینده خود در این دنیا باشد. حال ببینیم آیا به راستى نیمى از این انسان‏ ها به فكر جهان دیگر نیز هستند؟ جهانى كه به مراتب وسیع ‏تر و عظیم ‏تر از این دنیاى فانى است؟ ما براى میلیون‏ ها میلیون سالى كه در آن دنیا در انتظارمان است، چه كرده‏ ایم؟ چه ره توشه ‏اى براى آن دنیا تدارك دیده‏ ایم كه باید در این جا به فكرش باشیم؟ جهانى كه نمى ‏توان براى آینده آن در آن سرا توشه ‏اى اندوخت، چراكه هر چه براى آن دنیا مى ‏اندوزیم باید از این دنیا باشد. آن هایى كه مسجد، حسینیه، دارالأیتام و ... ساخته ‏اند، كسانى‏ كه كتاب تألیف و چاپ كرده ‏اند، آنان كه خدمات عمومى ارائه داده‏ اند، انسان‏ هایى كه احسان كرده ‏اند، هم نوعان مستمند خود را اطعام نموده ‏اند، مردمى كه مؤسساتى براى تسهیل ازدواج جوانان و مؤسسات قرض الحسنه تأسیس كرده ‏اند، به شرط پایدارى در این راه و اخلاص در عمل، پیروز میدانِ آزمون «كیف تعملون» هستند.

تمام اینها زاییده نیرویى است كه خداى تبارك و تعالى در وجود انسان ‏ها به ودیعت نهاده است؛ نیرویى كه با فكر، اندیشه، چشم، گوش، زبان، قدم و دیگر نعمت‏ ها از فعل به قوه در مى ‏آید. چه مقدار از این همه نعمتى كه خداى متعال به ما انسان‏ ها عطا فرموده، در راه او به كار مى ‏بریم؟ اگر مى ‏بینید مثلاً افرادى از سخنان و رهنمودهاى معصومان علیهم السلام و بزرگان استفاده ‏اى نمى ‏برند، اما گروهى بهره‏ هاى فراوانى كسب مى ‏كنند، به اصل «كیف تعملون» و اینكه هركس در این زمینه چگونه عمل مى ‏كند، بستگى دارد.

این آیه شریفه را باز تكرار مى ‏كنم كه مى ‏فرماید:  «ثُمَّ جَعَلْنَـكُمْ خَلَآئِفَ فِى الاْرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ كَیفَ تَعْمَلُونَ؛ ‌آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم، تا ببینیم چگونه عمل می‌کنید».

به یقین خداى متعال بر همه چیز آگاه و داناست، اما اراده ‏اش بر این تعلق گرفته كه انسان‏ ها را در بوته آزمایش قرار دهد.

«ننظر» هم مطلق و هم كنایه و مجاز است. بدین معنا كه به انسان‏ ها حسب عمل ‏شان جزا و پاداش مى ‏دهد و درجات بندگانش را مشخص می سازد. ما كه ذره ‏اى بیش نیستیم وقتى براى شناخت كسى او را مى ‏آزماییم، خداى بارى تعالى كه بر همه چیز هستى دانا وبیناست، مخلوق خود را براى ارزیابى عملش در بوته آزمایش قرار مى ‏دهد تا او را به خودش نیز بشناساند.

14- امتحان و آشکار گشتن حقیقت افراد

عده ‏اى همواره در تلاشند كه صبر و پایدارى خود در دین ‏دارى را تقویت كنند كه نمونه ‏هاى آن را در برخوردهاى روزمره خود شاهدیم. از آن جمله اخیراً شخصى برایم نقل كرد كه همراه كاروانى براى زیارت امام حسین‏ علیه السلام به كربلا سفر كرده بودم. در میان كاروانیان دو نفر بودند كه رفتارى كاملاً متضاد با یكدیگر داشتند، زیرا یكى از آنان در تمام مدت تقریباً دو روز اقامت ما در كربلا باوجود گرماى شدید و سوزنده تیرماه آب ننوشید و با پاى برهنه رفت و آمد مى‏ كرد و هنگامى كه علت این كار را از او جویا شدیم گفت: این كار من به این جهت است كه امام حسین ‏علیه السلام در این شهر با لب تشنه شهید شدند، لذا به عنوان همدردى با آن حضرت و خاندانش آب نمى ‏نوشم. تا اینكه از كربلا خارج شدیم. البته او با این كار به شدت ناتوان شده بود. به عكس، زائر دیگرى هم در كاروان ما بود كه به همه چیز اشكال مى ‏گرفت. حتى نسبت به غذاهاى خوبى كه مورد قبول همه كاروانیان بود به مسئولان كاروان اعتراض مى ‏كرد و از كیفیت آن گله‏ مند و ناراضى بود كه چرا از این نوع غذا داده ‏اند؟ یا چرا كم است یا چرا فلان غذا را نداده‏ اند و ...؟

 همچنین این شخص هنگامى كه به حرم امام حسین‏ علیه السلام مى رفتیم، مشغول تماشاى سقف، دیوار و كاشى ‏هاى حرم و طلاها و نقره‏ هاى به كار رفته در آن مى ‏شد و در آن فضاى ملكوتى به این گونه مسائل سطحى مى ‏اندیشید. این نشان مى ‏دهد كه باید امتحان وجود داشته باشد تا واقعیت افراد آشكار شود.

15- اثر تکوینی اعمال

چه ‏بسا در زندگى دستخوش امور ناخوشایندى شویم و از آنجا كه غافلیم، ریشه آن را تشخصیص نمى ‏دهیم. شاید علت آن امر ناخوشایند این باشد كه به انسانى ستم روا داشته‏ ایم یا حق او را -هرچند نادانسته- غصب كرده ‏ایم. اثر تكوینى اعمال ما ارتباطى با نیت یا آگاهى ما ندارد و چه بدانیم و چه ندانیم، اعمال ما آثار وضعى و مشخص خود را به جا مى ‏نهند. درست مثل آنكه دانه جوى را با این گمان كه گندم است در زمین بكاریم و توقع داشته باشیم كه جو برداشت كنیم. آیا آن دانه‏ جو براساس گمان ما به گندم تبدیل مى‏ شود؟! شكى نیست كه واقعیت آن دانه هیچ ارتباطى با گمان و تصور ما ندارد و هركس گندم بكارد، گندم برداشت مى ‏كند و آن‏ كه خار بكارد، جز خار برنمى‏ دارد، هرچند تصور او خلاف آن باشد (گندم از گندم بروید جو زجو).

16- ای انسان، برحذر باش!

 هرگاه دچار پیش‏آمد ناخوشایندى شدیم، باید سبب آن را جستجو كنیم، زیرا خدا عادل است و به هیچ‏ كس ظلم نمى ‏كند «وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّمٍ لِّلْعَبِیدِ؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم روا نمى ‏دارد»، بلكه سرچشمه احسان و نیكى و كرم است: «مَّآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ؛ هر نیكى ای كه به تو رسد، از جانب خداست».

 اما امور ناخوشایند و ناگوارى كه بر سر انسان مى‏ آید، همگى از خود او و نتیجه كردار اوست و هر اندازه انسان كردار خود را در زندگى اصلاح كند، از میزان ابتلاى او به امور ناپسند كاسته مى ‏شود. اما كسى‏ كه نسبت به این معنى بى اعتناست نتیجه اعمال ناپسند وى العیاذ باللَه دیر یا زود دامن وى را مى‏ گیرد. از این ‏رو انسان باید همیشه هوشیار باشد و فریفته نشود. مولاى متقیان حضرت على علیه السلام مى‏ فرمایند: «یابن آدم، إذا رأیت ربّك سبحانه یتابع علیك نعمه وأنت تعصیه فاحذره؛ اى فرزند آدم، هرگاه دیدى به ‏رغم گناهان بسیار خداى متعال نعمت‏ هاى گوناگون و سرشار را پى ‏در پى بر سرت مى ‏ریزد، از او بترس و برحذر باش».

 در حقیقت معنى این امر این است كه خداى متعال مجازات اعمال وى را به آخرت موكول كرده است و البته كیفر آن جهان با عذاب دنیا هرگز مقایسه شدنى نیست. دنیا هرگونه باشد، و هرچند سخت و دشوار بگذرد، سرانجام به پایان مى ‏رسد و انسان به هرحال از سختى ‏هاى آن نجات مى‏ یابد، اما عذاب و دشوارى و بلاى آخرت پایان ندارد و راه نجاتى براى آن نمى ‏توان تصور كرد.

17- حکمت سختی ها

شاید خیلى از ما در زندگى خود كودكانى را دیده باشیم كه مصرانه و عاجزانه از پدرشان مى ‏خواهند آنان را به مدرسه نفرستد و آنان را نام ‏نویسى نكند. كودك التماس مى‏ كند كه من از درس خواندن بدم مى‏ آید و دوست ندارم در آینده پزشك شوم، اما پدر به او مى‏ گوید که اگر درس نخوانى، در آینده شغل خوبى نخواهى داشت. كودك مى ‏گوید اشكالى ندارد. در اینجا پدر به التماس ‏هاى فرزندش توجهى نمى‏ كند و چه‏ بسا به اجبار او را به مدرسه مى ‏فرستد و آن طفل نیز زمانى به حكمت و مصلحت‏ بینى كار پدر واقف مى‏ شود كه سال‏ ها گذشته و او بزرگ شده و شغل و منزلت اجتماعى خوبى پیدا كرده است. آن وقت است كه فرزند مى ‏فهمد پدرش نباید به گریه او اعتنا مى‏ كرد و نباید اجازه مى ‏داد به جاى رفتن به مدرسه فقط در كوچه بازى كند. حتى شاید اگر چنین مى ‏كرد، امروز فرزند، پدرش را مقصر مى‏ دید و او را نفرین مى‏ كرد. روزى از حمالى پرسیدند: تو كیستى؟ گفت: من فرزند فلانى هستم (و پدرش انسان معروف و محترمى بود). پرسنده به او گفت: چه پدر خوبى و چه فرزند بدى. مرد حمال گفت: نه؛ باید بگویید چه پدربزرگ خوبى و چه پدر بدى. چون پدربزرگم در تربیت پدرم كوتاهى نكرد، اما پدرم چندان به تربیت و آموزش من توجهى نمى‏ كرد و من این شدم كه اكنون هستم.

 به راستى ‏كه حق با آن مرد حمال است. همان‏ طور كه فرزندان با عقل اندك خود مصلحت ‏بینى والدین را ندارند، ما نیز با خرد محدودمان هرگز نمى‏ توانیم مصالح امور را همانند خداى حكیم درك كنیم و فقط ظاهرى از این امور را مى ‏بینیم.

18- قوانین تشریعی و تکوینی

خداى متعال خالق انسان است و همو بهتر از هركسى به مصالح تكوینى و تشریعى او آگاهى دارد: «أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛ آیا آن كسى كه موجودات را آفریده است، از حال آن ها آگاه نیست؟ در حالى كه او از اسرار دقیق باخبر و آگاه است».

 از آنجا كه خداى متعال بهتر از هركسى نسبت به انسان و نیازها و مصالح او آگاه است، قوانینى به سود انسان و نظام زندگى او ایجاد كرده است كه برخى تكوینى هستند و انسان در برابر آن ها اختیارى ندارد و برخى تشریعى هستند و اجراى آن ها برعهده خود او نهاده شده است. حال اگر انسان به تشریع الهى و قوانینى كه خدا براى نظام زندگى ‏اش وضع كرده است، گردن نهد، علاوه بر بركات تكوینى -كه انسان در آن مدخلیتى ندارد- بركات دیگرى نیز روزى وى مى ‏شود كه كلید آن ها تن دادن به قوانین تشریعى خداست، اما اگر انسان به این قوانین تشریعى الهى پشت كند، در سرگشتگى و گمراهى مى‏ ماند و چه ‏بسا خداى متعال او را از بركات تكوینى هم بى ‏بهره مى‏ كند.

19- اثر روانشناختی تشریعات الهی

در انگلستان پلى وجود داشت كه پل خودكشى خوانده مى ‏شد و جوانانى كه اراده و احساس خود را از دست داده و دچار سرخوردگى شده بودند، به آن ‏جا مى ‏آمدند و خود را از فراز پل به درون امواج خروشان آب مى ‏انداختند تا آنان را فرو برد و به چپ و راست بگرداند یا به صخره‏ اى بكوبد، تا بمیرند. وقتى مسئولان دریافتند كه میانگین انتحار در این نقطه رو به افزایش است، به اندیشه كاهش آن افتادند. (همین جا این نكته را بگوییم كه فرق اسلام و دیگر نظام ‏ها همین است. اسلام پیش از رخ‏ دادن مشكل آن را از ریشه مى‏ كند، ولى نظام‏ هاى دیگر پس از هر رخداد در اندیشه اقدام مى‏ افتند). به هرحال وقتى كارشناسان و دانشمندان گرد هم آمدند و درباره این مشكل گفتگو كردند، به نتیجه‏ اى دست یافتند كه خداى متعال از ابتداى آفرینش آن را ایجاد نموده بود. آنان كشف كردند كه از میان تمام رنگ ‏ها رنگ سبز بیشترین تأثیر را بر مغز آدمى مى نهد و زیباترین و مناسب‏ ترین رنگ براى مغز است. از این ‏رو، آن پل را رنگ سبز زدند و نتیجه آن كاهش هشتاد درصدى میانگین خودكشى در سال‏ هاى بعد بود.

 حال ببینید خداى متعال براى دوركردن خستگى و اضطراب از انسان طبیعت را به چه رنگى پوشانده است. آرى رنگ سبز درختان و گیاهان تأثیر بسیارى در ایجاد آرامش در وجود آدمى دارد.

 همان‏ طور كه آفریدگار طبیعت آن را براساس نظامى ویژه و قوانینى به سود و مصلحت انسان آفریده است، در تشریعات الهى نیز سود و مصلحت انسان نهفته است. با این تفاوت كه برخلاف قوانین تكوینى انسان در اجراى قوانین تشریعى آزاد و مختار نهاده شده است.

20- معیار دینداری

اغلب مردم تا وقتی که مسائل معیشتی و آسایش زندگی آنان خوب باشد و از بیماری یا ناداری و مشکلات کمرشکن در رنج نباشند و میان آنان و خویشاوندان یا همسایگان و کسانی دیگر نزاع و کشمکش نباشد، به اسلام و فرمان های آن پایبند هستند، یعنی نماز می گذارند، روزه می گیرند به حج می روند و چه بسا خمس و زکات هم بدهند و اموالشان را تطهیر کنند و عمل صالح و کار شایسته و خداپسند انجام می دهند و شب های قدر را زنده می دارند و به انواع عبادت ها می پردازند و دین را در عمق دل های خود جای می دهند و حتی به آن می نازند و در جان خود برای دین حصاری می سازند و گرامی اش می دارند. اما هرگاه با بلا آزموده و با انواع مشکلات درگیر شوند، در آن صورت از میزان التزام و پایبندی خود به دین کم می کنند، چنان که در حدیث شریف از سرور و مولایمان حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است که فرموده اند: «الناس عبید الدنیا والدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیانون؛ مردم بندگان دنیا و دین لقلقه زبان هایشان است. تا وقتی که امور معیشتی آن ها آباد و به راه باشد، آن را در بر می گیرند، اما هرگاه با نزول بلا مورد آزمون قرار گیرند، در آن صورت دینداران کم خواهند بود». (تحف العقول، ص245)

در تاریخ آمده است که هنگام خروج امام حسین علیه السلام از مکه به سوی کربلا بسیاری از مردم با حضرت همراه شده بودند، به گونه ای که برخی از آن ها در حال ادای فریضه حج و مناسک آن بوده اند، اما همین که شنیدند امام علیه السلام خارج شده اند، با شتاب تمام مناسک حج را به پایان آوردند و به کاروان حضرت پیوستند. در گزاره های تاریخی آمده است که امام علیه السلام هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدند، هزار و پانصد نفر همراه حضرت علیه السلام بودند، اما در شب عاشورا وقتی که همراهان و همسفران امام فهمیدند که آزمون و تمحیص [بلای الهی برای آزمون انسان] در کار است و خطر جان وجود دارد و بایستی با حکومت ظالمانه یزید درافتند، از گرداگرد امام علیه السلام پراکنده شدند و جز هفتاد و دو تن احدی همراه آن حضرت در کربلا نماند.

ادّعای راست و درست در امر دینداری آن است که انسان همواره و در هر حال پایبند دین باشد و به آموزه های دینی ملتزم بماند، در اموری که برایش نفع دنیایی دارند یا در اموری که با مصالح و منافع دنیایی او ظاهراً نمی سازند و ضرر و زیانی به همراه دارند و در همه حالات و در همه امور باید پایبند دین باشد و از التزام دینی اش کم نکند. به عبارت دیگر بایستی به دین ملتزم و پایبند باشد و در این امر هرچه شود و هر اتفاقی بیفتد، از التزامش کاسته نگردد. این معیار دینداری است.

به عنوان مثال اگر یکی از خویشاوندانش با او قطع رابطه کند، یا یکی از فرزندانش برایش مشکلی بزرگ به وجود آورد، نبایستی حقوق آن ها را واگذارد و انجام ندهد، و اگر پدر برای فرزندانش مشکلی بزرگ به وجود آورد، نبایستی آنان کاری ناشایست کنند و رفتاری نمایند که موجب عقوق گردد.

التزام به دین ـ هرچند ضررها و دشواری های دنیایی را به دنبال داشته باشد ـ به عزم جدّی و تصمیم قطعی نیاز دارد. هرکه چنین تصمیمی بگیرد و با خود عهد کند که در هر حال در دین خود ملتزم و پایبند باشد، در آن صورت خدای سبحان جل و علی یاری اش می کند، اما اگر عزم و تصمیمی در میان نباشد، ممکن است مصداق و نمونه کسانی شود که امام حسین علیه السلام در حدیث پیش گفته آنان را توصیف فرمودند.

21- پذیرای مشکلات باشید

مشکلات را خدای متعال به عنوان ابزاری برای آزمون و امتحان بشر آفریده است و ما حق چون و چرا کردن در این مقوله را نداریم و خدای آگاه دانا خود آفریننده است و خود چیزهایی می داند که ما از آن بی خبریم.

بهترین و برترین آفریدگان نزد خدای متعال حضرات معصومین علیهم السلام هستند، علی رغم این مطلب آنان بیشترین گرفتاری ها و مشکلات را داشتند؛ مشکلات داخلی و خارجی، مشکلات مالی و سیاسی، و جز آن که در شمار نمی گنجد و این در حالی بود که گرامی ترین خلق نزد خدای متعال بودند که این موضوع از اوضاع و احوال حقیقی دنیا حکایت دارد.

آری، برخی مشکلات راه حل دارند و پاره ای دیگر نه. مهم این است که انسان به زندگی ادامه دهد و ناامید نشود و با یدی گشاده و سعه صدر پذیرای مشکلات باشد، چراکه در غیراین صورت توفیقش اندک خواهد بود.