1- درنگ در هنگام عصبانیت
در بسیاری از اختلافات خانوادگی و نزاع هایی که برای مثال میان دو شریک رخ می دهد و به تنش ها و حوادث ناخوشایند منجر می شود، در صورتی که دست کم یکی از دو طرف در کار خود درنگ کند و گذشت به خرج دهد، بسیاری از مشکلات و ناهنجاری ها رخ نخواهد داد. کسی که چنین کند و تصمیم بگیرد همیشه باور عقلی خود را مقدم بدارد، از بسیاری از ناخوشی ها و کسالت های روحی و افسردگی ها برکنار و ایمن خواهد ماند.
2- گذشت
گذشت خصلتی است که قرآن کریم همگان را به آراسته شدن به آن فراخوانده و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و پس از ایشان جانشین بر حق حضرتش، یعنی امیرمؤمنان حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام به آن عمل کرده اند. این اخلاق وارسته و زیبای اسلامی موفقیت، سعادت و جاودانگی نام و یاد انسان هایی که به این اخلاق نیکو آراسته اند را در دنیا تضمین می کند و در آخرت نیز درجات عالیه را برای آنان در پی خواهد داشت.
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ؛ بدی را به شیوه ای نیکو دفع نموده و پاسخ بدی را به نیکی ده». (مؤمنون/96)
معنای آیه کریمه این است که اگر نسبت به شخصی رفتار بد شود، باید آن شخص گذشت کند و بر فرد مقابل ببخشاید و فراتر از آن این است که به او خوبی کند و به ازای یک بدی چندین برابر و به گونه های متفاوت خوبی و احسان نماید و این آموزه و دستور قرآن کریم است. آنچه قرآن کریم به آن امر فرموده رمز سعادت و رمز موفقیت است و موفقیت در گرو عمل به این فرمان الهی است، هرچند چنین امری سخت، اما امکان پذیر است. روشن باشد که انسانِ پایبند به فرمان خدا که با چنین روشی در میان افراد خانواده و جامعه و همسایگان و شریکان و خویشاوندان رفتار کند، و هماره با اخلاق نیکو با همگان تعامل کند، در دنیا موفق و خوشبخت بوده و در آخرت رستگار و اهل نجات خواهد بود. این اصل و قاعده در سطح دولت ها با ملت خود و با سایر دولت ها نیز جاری است. روشن باشد که این اصل نقطه محوری سعادت و موفقیت به شمار می رود و زنان و مردان و افراد یک خانواده و فامیل را نیز در بر می گیرد.
موفق ترین حکومت ها و دولت های تاریخ، حکومت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و پس از ایشان حکومت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بود و این دو بزرگوار موفق ترین حکومت های دنیا را به وجود آورده و مدیریت می کردند. آن دو پیشوا و حاکم گرامی آیه کریمه «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» را در لحظه های سخت و حساس حکومت خود عملی کردند. به عنوان مثال بد نیست به یک مورد از صدها موردی که در زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله رخ داده اشاره کرد و آن ماجرای عقبه است که در آن طرح ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برنامه ریزی شد.
در تاریخ اعم از تاریخ شیعه و غیرشیعه، بلکه تاریخ غیرمسلمانان و همچنین در کتاب های معتبر حدیث و تفسیر آمده است که پس از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه وآله از غدیر خم عده ای از منافقان درصدد ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برآمدند. بدین ترتیب که سنگ هایی در ظرف هایی دَبّه مانند قرار داده و در کمین حضرت مُشرِف بر یکی از گردنه های صعب المرور و باریک و آن هم در تاریکی شب نشستند و هنگامی که رسول خدا به آن جا رسیدند، آن ظرف ها را از فراز بلندی به زیر غلتاندند و با غلتیدن ظرف ها و ایجاد سر و صدا شتر معمولاً رم می کند و سوار خود را به درّه می اندازد، ولی جبرئیل آمده بود و نقشه شوم منافقان را به رسول خدا صلی الله علیه وآله ابلاغ و افسار شتر را محکم گرفته و مانع از رم کردن آن شد و اگر این معجزه الهی نبود، چنین حادثه ای رخ می داد و منافقان رسول خدا صلی الله علیه وآله را به شهادت می رساندند، ولی معجزه غیرمنتظره ای دیگر رخ داد. بدین ترتیب که آسمان برقی زد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله توطئه گران را دیدند و حذیفة بن یمان که به ظاهر افسار شتر رسول خدا صلی الله علیه وآله را گرفته بود نیز آنان را دید و یک به یک را شناخت و تعداد آنان را برشمرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به حذیفه فرمودند که این سرّ را نگه دارد و نام آنان را فاش نکند، ولی پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله حذیفه آن منافقان را به مردم شناساند و در نماز بر جنازه برخی از صحابه که از دنیا رفتند، شرکت نمی کرد. بدین ترتیب مردم در می یافتند که این صحابی مرده ازجمله شرکت کنندگان در طرح ترور رسول خدا صلی الله علیه وآله در عقبه بوده است؛ همان کسانی که قرآن کریم آنان را منافق خوانده، درباره شان فرموده است: «وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاقِ؛ و از (میان) اعراب بادیه نشینی که اطراف شما هستند، جمعی از منافقانند و از اهل (خود) مدینه (نیز) گروهی سخت به نفاق پایبندند». (توبه/101)
هیچ معصیت و گناهی به پایه ترور گرامی ترین پیامبران خدا و سرآمد هستی نمی رسد، اما با این حال حضرت نبی اکرم صلی الله علیه وآله در قبال چنین رفتاری واکنشی نشان نداده و حتی نام توطئه گران را افشا نکردند، ولی تاریخ بعدها رسوایشان ساخت و آن ها را به مردم شناساند و ازسوی مردم به نام «اصحاب عقبه» نام گرفتند.
حکومت ده ساله رسول خدا صلی الله علیه وآله که پس از هجرت تشکیل شد، با مشکلاتی رو به رو بود، تا جایی که می توان گفت که هیچ حکومتی و دولتی در جهان مشکلاتی همانند آن را به خود ندیده است. حکومت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز همین گونه بود. مثلاً طی ده سال حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه بیش از هشتاد جنگ بر آن حضرت تحمیل شد و مشکلات داخلی ازسوی منافقان و از اصحاب و مشکلاتی در مسجد و خانه آن حضرت بود، اما با این اوضاع نام رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از نام خدا برده می شود و می بینیم که «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمداً رسول الله» در سراسر گیتی پیوسته طنین انداز است و بخش اعظم این ماندگاری و جاودانگی و بلندمرتبگی و موفقیت دستاورد اخلاق والای ایشان است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله در خانه با زن و فرزند خود با اصحاب و حتی با دشمنانشان و در هر حال چه در صلح و چه در جنگ با اخلاق نیکو برخورد کرده، با زبان ادب رو به رو می شدند و همین امر آن حضرت را موفق ترین حاکم تاریخ ساخت و علی رغم مصیبت ها و مشکلات بزرگ و توطئه های فراگیر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی و پراکندگی ها و تبعیض ها و ستم های فراوانی که از دیرباز تا به امروز از داخل و خارج جهان اسلام بر مسلمانان تاخته و می تازد، همچنان شاهد آن هستیم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله قله نشین و اسلام نیز در حال پیشرفت است. با نگاهی به آمارهای موجود درباره پیشرفت اسلام در سراسر جهان به گستردگی آن در عرصه ها و سطوح گوناگون، یعنی در میان دانشمندان، اندیشمندان، فرهیختگان، پزشکان، کارشناسان و متخصصان و جز اینان پی می بریم. این دستاوردها نتیجه اخلاق باعظمت رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده و قرآن کریم درباره لزوم پیروی از اخلاق و رفتار آن حضرت می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ به تحقیق که برای شما در سیره و روش زندگی رسول خدا سرمشقی نیکوست». (احزاب/21)
این آموزه الهی بدان معناست که باید از رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمینه اخلاق و مردم داری الگو گرفت و درس آموخت. الگوی دوم در زمینه اخلاق و مردم داری امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بودند. چگونگی عملکرد حاکمی مانند ایشان و آن هم در گستره حکومتی که به گستردگی بیش از پنجاه کشور براساس تقسیمات جغرافیایی امروزی بوده، سزاوار مطالعه و الگوگیری و توجه است.
خواندن تاریخ این امر را برای ما روشن می کند و در منابع تاریخی، تفسیری و حدیث آمده است ابن عطارد از شخصیت های بلند آوازه و مشهور روزگار خود و از دشمنان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بود. او در روزگار حکومت امیرمؤمنان علیه السلام سخنی نکوهیده و ناروا درباره آن حضرت گفت، لذا او را نزد حضرت بردند. آن حضرت بی حرمتی او را نادیده گرفتند و از او گذشت نموده، آیه کریمه: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» را در جواب به بدی های او تلاوت کردند.
شما مؤمنان، به ویژه جوانان، تاریخ را ورق بزنید ببینید آیا می توانید حاکمی را بیابید که مانند رسول خدا و یا امیرمؤمنان علیه السلام عمل کرده باشد؟
در همان زمان صدها مورد داستان رخ داده که رفتار منفی بنی امیه و معاویه و جز او را ثبت کرده است. بنا به نقل تاریخ، معاویه دژخیمان خود را دستور داده بود تا افراد را به مجرد گمان و یا تهمت به مخالفت با معاویه دستگیر کرده و آنان را زندان و شکنجه نموده و حتی بکشند.
با نگاهی به تاریخ رفتار خشن و مرگ آفرین معاویه با انبوهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و اصحاب امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام را می بینیم؛ اصحابی همانند حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و همراهان ایشان. معاویه بدترین و خشن ترین شکنجه ها را درباره آنان روا داشت، سپس آن ها را کشت، آن هم به اصطلاح امروزی فقط به جرم سیاسی، زیرا تنها جرم آنان این بود که به امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام محبت و علاقه داشتند، اما به معاویه نه.
معاویه تنها یک خواسته از آنان داشت و آن دشنام دادن به حضرت بود. توجه داشته باشیم که بنا به برخی روایات، حضرت به یاران خود اجازه داده بودند که در صورت ضرورت، وی را دشنام دهند با این عبارت که فرمودند: «أما السبّ فسبّونی، فإنه لی زکاة ولکم نجاة؛ اما دشنام، دشنامم دهید، چراکه مایه تزکیه من و سبب نجات شماست».
از این سخن و فرمایش استفاده رخصت می شود و اینکه حضرت به ایشان اجازه دشنام گفتن داده است، ولی آن جماعت باوفا از این رخصت استفاده نکردند و تاریخ خود را به این ارزانی تغییر ندادند، لذا معاویه دستور داد آنان را زندانی کنند و به شدت و گونه های مختلف شکنجه دهند و زنان برخی از آنان را نیز زندانی کرد. سپس آنان را کشت و به این اکتفا نکرد، بلکه دستور داد سرهای کشتگان را برای همسران زندانی شان به زندان ببرند. خدا می داند چه به حال این همسران آمده و چه شکنجه بزرگ روحی ای شده اند. بله؛ این فداکاری ها از این بزرگ شخصیت های شیعه بود که زمینه را برای تاریخ فراهم آورده تا اینکه امروزه تمام گستره زمین شاهد طنین انداز شدن بانگ رسای «أشهد أن علیاً ولی الله» باشد. ملاک این است که انسان در تمام عرصه ها و زمینه ها باید از اخلاق والای گذشت و مردم داری برخوردار باشد، لذا باید پدران و مادران، فرزندان و خویشاوندان، همکاران و دوستان، آن هم حتی در بالاترین سطح حکومت ها و دولت ها نسبت به یکدیگر و طرف های مقابل باگذشت و مردم دار باشند.
بیشتر مشکلاتی که امروزه در داخل و خارج گریبان مسلمانان و غیرمسلمانان را گرفته است، از آن جهت است که متأسفانه روح گذشت و مردم داری در میان افراد جامعه و در میان حکومت ها و افراد جامعه از بین رفته یا به سستی گراییده است.
همگان را به پایبندی و عمل کردن به آیه: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ؛ بدی را به شیوه ای نیکو دفع نموده و پاسخ بدی را به نیکی ده» توصیه می کنم و توفیق روز افزون خود و همگان را از خدای تبارک و تعالی مسألت می دارم و مؤکداً از همگان به ویژه جوانان می خواهم که تصمیم بگیرند به تدریج مفهوم و منطوق این آیه کریمه را در رفتار شخصی خود و در چارچوب و موقعیت هایی که در آینده به دست خواهند آورد پیاده کنند.
3- گذشت، مرتبه ای از کمال
چنانچه انسان بخواهد به مراتب عالى انسانیت و ایمان دست یابد، باید هر ناسپاسى ای را به دیده گذشت بنگرد كه در این صورت مى تواند به كسب كمالات نفسانى نایل آید. وانگهى اگر كسى تمام برخوردهاى ناشایست را چه از خود و دوست باشد، چه از بیگانه و دشمن، با صبورى كامل تحمل كند. در این صورت مىتواند خود را یكى از مصادیق سخن امیرمومنان علیه السلام بداند، آنجا كه فرمود: « خیارالمؤمنین مُكفَّرون؛ بهترین هاى مؤمنان ناسپاسى مى شوند».
بى تردید تمام مردم و هریك به گونه اى و به وسیله یكى از خویشاوندان، دوستان، نزدیكان و گاهى توسط بیشتر آنان مورد ناسپاسى قرار مى گیرند و بهترین هاى مؤمنان مى توانند با پرورش روح تحمل در خود، ناسپاسى ها را بر خود هموار كنند. حال باید دید چه نتیجه اى از آمادگى و پرورش روح به دست مى آید؟
فردى یك عمر با ورزش بدن خود را ورزیده مى كند تا در مقابل بیمارى ها و حوادث احتمالى خویش را مصون گرداند كه در این صورت اگر روزى ضربه اى بر پاى او وارد آمد، به دلیل استحكام عضله و استخوان صدمه اى به او نخواهد رسید، اما همین فرد در صورتى كه چنین آمادگى ای نداشته باشد، بى تردید نمى تواند در برابر كوچك ترین صدمه و ضربه ای مقاومت كند. ممكن است كسى بپرسد یك عمر ورزش كردن ارزش آن را دارد كه مثلاً از شكستگى پا كه در یك لحظه رخ مى دهد جلوگیرى كند؟ به حكم عقل نه تنها ارزش دارد كه باید بدین كار تن داد.
همین امر نیز در مورد خودسازى صادق است، چراكه اگر انسان آمادگى روحى نداشته باشد، ممكن است در یك لحظه دنیایش را و مهم تر از آن آخرتش را از دست بدهد. باید توجه داشت كه خدمت كردن به خلق خدا مستلزم داشتن تحمل است، زیرا همه افراد قدردان زحمات دیگران نیستند و خواسته یا ناخواسته خدمت او را نادیده گرفته، از آن قدردانى نمى كنند. همین امر نشان مى دهد كه دنیا محل آزمون بندگان است تا سپاسگزار از ناسپاس، و خادم از مدعى خدمت، بازشناخته شود، لذا انسان كه مى تواند با قدرت اراده تمام ناهمواری ها را هموار و سختى ها را آسان كند، باید در برابر چنین رفتارى بردبارى داشته و در برابر ناسپاسى ها خوش رو باشد و گره به ابرو نزند. بدین ترتیب مى تواند مراتب كمال را در نوردد.