1- حسابرسی دقیق خداوند
«فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ* وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ هرکس هم وزن ذره ای نیکی کند، پاداش آن را خواهد دید و هرکه هم وزن ذره ای بدی کند، نتیجه آن را خواهد دید».
مثقال مصدر میمی و به معنای ثقل و وزن است. در این آیه سخن از وزن ذره است نه حجم آن، و چنان که می دانید حجم ذره را می توان دید، ولی وزن ذره به قدری سبک است که حتی در جایی که حرکت امواج هوا احساس نمی شود، ذرات حرکت می کنند، چراکه کم ترین و نامحسوس ترین امواج هوا ذرات سبک را به تحرک و تکاپو وا می دارد.
براساس این آیه هیچ یک از کارهای نیک و بد انسان نزد خدای متعال نادیده نمی ماند. خدای متعال به دلیل رحمت گسترده اش هیچ یک از کارهای خیر ما را بدون جزای خیر باقی نمی گذارد و کارهای شر را نیز اگر به حق الناس مربوط نباشد، می بخشد. به عبارت دیگر در صورتی که گناهان شخص مربوط به حقوق الهی باشد، با یک پشیمانی و تصمیم جدی بر ترک گناه، خدای متعال آن ها را می بخشد و از حقوق خود گذشت می کند، ولی در صورتی که گناهان شخص مربوط به حق الناس باشد، خدای متعال به دلیل رحمت گسترده اش از حقوق مردم نمی گذرد، مگر اینکه رضایت صاحبان حق فراهم شود. برای مثال زخم زبان زدن و ظلم کردن حق الناس است و اگر من باب مثال زن به مادرشوهر یا مادرشوهر به زن، زخم زبان بزند، باید از او حلالیت بطلبد و رضایت او را فراهم کند تا خدا توبه اش را قبول نماید، در روایت آمده است: «إن ربّی عزوجل حکم واقسم أنْ لا یجوزه ظلم ظالم؛ خدای متعال حکم فرموده و قسم یاد کرده است که از ستم هیچ ستمگری درنگذرد».
2- میزان اعمال
قرآن کریم می فرماید: «یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ؛ آن روز که قیامت برپا می گردد، (مردم) از هم جدا می شوند»(روم/14). این فرموده الهی بدان معناست که انسان در دنیا هر کاری بکند و هرچه پیش فرستد، در قیامت بر همان اساس گروه بندی می شود. بنابراین، شما امروزه با یکدیگر کار می کنید، اما در آخرت بنا به درجه و مرتبه عملتان پراکنده و گروه گروه می شوید.
ملاک درجه بندی و معیار ارزشمندی آخرت سه چیز است:
1. نسبت اخلاص در عمل برای خدا و درجه وفاداری به اهل بیت علیهم السلام؛
2. نسبت فعالیت و تلاش و درجه سعی و کوشش؛
3. نسبت اخلاق و آداب نیکو و درجه خوش رفتاری و خوش برخوردی با مردم.
از این رو هر مؤمنی که بردبار و شکیباتر، گشاده رو و درستکارتر باشد، در قیامت به دیگران مقدم خواهد بود و قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللهِ؛ هریک از آنان درجه و مقامی در پیشگاه خدا دارند»(آل عمران/163).
قرآن کریم همچنین می فرماید: «فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ در این نعمت های بهشتی راغبان باید بر یکدیگر پیشی گیرند!»(المطففین/26). این یعنی هریک از شما باید بکوشد که در درجه بالاتر و والاتر اخلاص، اخلاق، آداب، تلاش و کوشش قرار گیرد.
3- حساب دقیق خداوند
خدای متعال همه مخلوقات خویش اعم از پیامبران و اوصیا، صالحان و اولیا، ظالمان و مظلومان، زنان و مردان و ... را در روز قیامت یک جا گرد هم می آورد و درباره کیفیت زمانی آن روز فرموده است: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در (روز رسیدگی به حساب مردم) روزی که برابر پنجاه هزار سال است»(معارج/4).
در این روز طولانی انسان ها به حسب آنچه در دنیا بودند، تقسیم می شوند. مؤمنان و نیکوکاران و هر گروه به نسبت تلاش و فعالیتشان، اخلاقشان، بردباری شان، تحملشان، ستمکاری شان، مظلومیت شان، برخورداری شان از موهبت فهم و نیرو و به کار بستن آن جدا و تفکیک می شوند.
این موضوع به مانند افراد یک خانواده است که بامدادان پراکنده شده، هریک به سویی و سمتی برای کاری می روند و البته هریک به تناسبت موقعیت علمی و شغلی خود به جایی می روند؛ دانش آموز به مدرسه ابتدایی، محصل به دبیرستان و دانشجو به دانشگاه. در روز قیامت این پراکندگی بزرگ تر و وسیع تر خواهد بود، آن هم در سطح میلیاردی چراکه همه فرزندان آدم از زمان حضرت آدم تا زمان قیامت همه یک جا حشر و نشر می شوند.
قرآن کریم درباره سنجش عملکرد انسان ها می فرماید: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر شخص هم وزن ذره ای کار خیر انجام داده، آن را می بیند * و هر فرد هم وزن ذره ای کار بد کرده، آن را می بیند»(زلزله/7و8).
روشن باشد که ذره کوچک ترین جرم است که هنگام تابیدن نور خورشید از روزنه ای دیده می شود که در هوا معلق و در حرکت است. اگر ذره ای به این کوچکی مورد بازخواست قرار می گیرد، بازخواست از هم وزن مثقال، مدّ و صاع [که به مراتب بیشتر است] چگونه خواهد بود.
بنابراین سزاوار همگان است که تقوا پیشه کنیم و از درک و دانش و فعالیت خود هرچه بیشتر بهره گیریم، به ویژه شما آقایان و خانم هایی که در کشور ستمدیده عراق حضور دارید؛ عراقی که سرزمین اهل بیت علیهم السلام و امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام است. شما باید برنامه های درسی را با یک نهضت علمی و فرهنگیِ فراگیر و برگرفته از قرآن مجید، رسول و اهل بیت رسول علیهم السلام تغییر دهید، تا بتوانید دختران و پسران جوان در مدارس و دانشگاه ها را گرد هم آورید و با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا و در مسیر آنان قرار دهید. ان شاء الله تعالی.
4- آنچه باقی می ماند
«مَا عِندَکُمْ ینفَدُ وَمَا عِندَ اللهِ بَاقٍ؛ آنچه پیش شماست، تمام می شود و آنچه پیش خداست، پایدار است».
همگان از مرد و زن مخاطبان این آیه کریمه هستند و صریح آیه این است که تمام آنچه در دنیاست فنا می شود، مگر آنچه برای خدا باشد. به دیگر بیان هر فردی پنجاه سال، صد سال یا اندکی بیشتر و کمتر در این دنیا زندگی می کند و زمانی تمام داشته هایش به اتمام می رسد، سلامتی و امیال و شهواتش از دست می رود، و مال دوستی، حب دنیا و خشم و دیگر خصلت هایش زایل می شود. حال اگر تمام این امور را در راه خدا به کار گیرد، قطعاً نامی جاودانه و یادی ماندگار خواهد داشت.
5- ظلم تاریکی قیامت
بدترین نوع ظلم همان است که سرور و مولایمان حضرت امام حسین علیه السلام در حدیثی شریف فرموده اند: «ایاک وظلم من لا یجد علیک ناصراً الاّ الله؛ جدّاً بپرهیز از ستم به کسی که فریادرسی جز خدا ندارد».
منظور از ظلم در این روایت ظلم حکومت ها و حاکمان و حکمرانان به ملت هایشان نیست. این ستم البته از مصادیق و انواع ظلم است، بلکه منظور ظلمی است که شامل برخی افراد نسبت به همدیگر است. مثل اینکه انسان به دوستانش و یا همسفرانش با سخنی یا رفتاری ظلم کند، یا به همسرش یا آن همسر به شوهرش، ستم روا کند، یا برادری به برادرش، یا خواهری به خواهرش، یا شریکی به شریکش، یا همسایه ای، به همسایه اش ظلم نماید که در این صورت آن شخص ستمدیده وسیله و قدرت دفاعی ای ندارد تا از خودش دفاع کند و یا زبان گویایی برای دفع ستم ندارد، یا مدافعی مانند برادر یا خویشاوندی ندارد که از پس او در آید و دفاع کند. آری ظلم به چنین شخصِ بی دفاعی از شدیدترین و بدترین گونه های ظلم و ستم به شمار می آید و کیفر آن هم سریع است، یعنی خدای عزوجل سریعاً ستمگرِ چنین ستمی را کیفر می کند، چنان که روایات شریفه به این امر تصریح کرده اند. بنابراین، بایستی انسان همواره از ظلم، چه کوچک و کم بها باشد و چه بزرگ و چشمگیر، بپرهیزد، به خصوص ظلم به کسانی که جز خدای سبحان یاور و فریادرسی ندارد، که در روایت پیشگفته از حضرت امام حسین علیه السلام آمده است.
مردم غالباً به هنگام ستم به کسی که بی یاور و بی فریادرس است، بیشتر از دیگران که یاوری و مدافعی دارند، ستم می کنند، یعنی غالباً عکسِ واقعیت عمل می کنند و جزای چنین ظلمی جداً پنهان و مخفی است، زیرا خودِ خدای سبحان عهده دار انتقام از ظلم به افراد بی فریادرس و کسانی که جز خدا مدافع دیگری ندارند، است، یعنی خدای متعال مدافع بی دفاعان می شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند: «الظلمُ ظُلمات یوم القیامة؛ ستم، ظلمت روز قیامت است». پس هرگاه انسانی بمیرد، قیامتِ خاصِ او برپا می شود. حال اگر ستمگر و ظالم مُرد، علاوه بر کیفر و عذابی که می بیند، قبرش هم بسیار تاریک و وحشتناک است و این گفته براساس برداشتی است که از دلایل شرعی و روایات دینی می شود. این حالت دردناک تر، هراسناک تر و وحشت انگیزتر است. به عنوان مثال انسان اگر در فضایی روشن باشد، و عقرب، مار یا شیر درنده ای وارد آنجا شود، او به راحتی می تواند آن موجود خطرناک را دیده و خود را از خطر برهاند، اما اگر آن فضا تاریک باشد و ظلمتی شدید آنجا را فرا گرفته باشد، در آن صورت بی آنکه انتظار داشته باشد، از یک طرف عقرب به او آسیب می زند و ازسوی دیگر مار، و بی آنکه قدرت واکنش داشته باشد، شیر درنده به او حمله می کند، لذا کیفر در ظلمات قبر بسیار دردناک تر است.
6- عمل نیک برای رسیدن به بهشت
زنان و مردان مؤمن به ویژه جوانان و نوباوگان باید در پی چیزی باشند که در سرای باقی و منزل جاودانی، یعنی آخرت از آن سود برند. روشن باشد هرقدر که انسان در دنیا زندگی کند، ناچار باید برای آخرت توشه برگیرد و آماده کوچ باشد و بداند که هرچه در این جهان می افشاند، در آن جهان درو خواهد کرد.
قرآن کریم می فرماید: «فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ هرکس مثقال ذره ای نیکی کند، [پاداش] آن را می بیند و هرکس مثقال ذره ای بدی کند، [کیفر] آن را می بیند».
بنابراین، شایسته و بایسته است انسان در دنیا به گونه ای رفتار کند که در آخرت به بهشت برسد و از هر کاری که پاداشی جز بهشت داشته باشد، بپرهیزد.
7- حسرت
خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَأَنذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِی الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ؛ آنان را از روز پشیمانی و حسرت بیم ده؛ در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد و آن ها در غفلتند و ایمان نمی آورند».
هر انسانی در روز قیامت وقتی نامه اعمال خود را می بیند، اگر مشاهده کند که در دنیا مثلا یک تن نان یا گوشت یا شیرینی مصرف کرده است، هرگز حسرت نمی خورد که چرا بیشتر نخوردم و چه بسا آرزو کند که کاش کم تر خورده بودم. اما اگر یکصد بار در مدت عمر خود قرآن را ختم کرده باشد، افسوس می خورد که چرا صد و یک بار یا دویست بار قرآن را ختم نکرده است. و همین طور اگر یکصد بار با خوش رویی با خانواده و همکاران و خویشاوندانش برخورد کرده باشد و در جاهای گوناگون روی هم رفته یکصد بار خشم خود را فرو خورده، بدی دیگران را با خوبی پاسخ گفته، بر تنگدستی خود صبر کرده و دست به حرام و دزدی و کلاه برداری نزده است، افسوس خواهد خورد که چرا یکصد و یک بار یا دویست بار یا حتی بیشتر این کارهای نیک را انجام نداده بود تا اینک پاداشی به مراتب بهتر و بیشتر در انتظارش باشد.
8- تلاش برای آخرت
کسانی در آخرت خرسندتر و شادمان تر خواهند بود که در مدت زندگانی خود دنیا، عمر، زبان، آبرو، پول و اعتبار خود را بیشتر وقف آخرت کرده اند. در مقابل کسانی که هیچ توجهی به حیات اخروی خود نداشته و ذخیره ای نیدوخته اند از آخرت و مرگ هراس دارند.
در روایت آمده است که از ابوذر غفاری پرسیدند: چرا ما از مرگ می هراسیم؟ او در پاسخ گفت: «لأنکم عمرتم الدنیا وخرّبتم الآخرة فتکرهون أن تنقلوا من عمرانٍ إلی خراب؛ زیرا شما دنیای خود را آباد و آخرتتان را ویران کرده اید و [طبیعی است که] دوست ندارید از آبادی به ویرانه منتقل شوید!»
باید ساعت به ساعت در پی تعمیر آخرت خود باشیم و در گفتار و کردار آنچه را مورد رضایت خداست انجام دهیم. إن شاء الله خدای متعال این بصیرت را به ما عنایت فرماید.
9- دستگیر ما در قبر
رسول خدا صلّی الله علیه وآله از محلی می گذشتند و مردی را دیدند که در حال کندن گوری بود. پرسیدند: این قبر برای کیست؟ به حضرت عرض کرد: از آنِ فلان شخص است که از دنیا رفته و اکنون در حال آوردن او به این جا هستند. حضرت فرمودند: آسایش صاحب این قبر به دو چیز بستگی دارد: خوش اخلاقی و حسن عمل.
این فرمایش نبوی درباره ما و دیگر انسان ها نیز صادق است. هریک از ما در هر شرایطی که هستیم، و هر شغلی که داریم، اگر در تعامل با مردم به نیکی و مدارا و حسن خلق و درستکاری رفتار کنیم، در عالم قبر نیز نتیجه کارهای نیک خود را می بینیم و اعمالمان در قبر مانند لاله و ریحان باعث خشنودی ما خواهد بود، ولی اگر خدای ناکرده اعمال ناپسندی چون کلاه برداری در معامله، بدرفتاری و ستم پیشه کنیم، عالم برزخ خود را ویران ساخته ایم، و این اعمال را به صورتی زشت و ناپسند و دل آزار در عالم قبر مشاهده خواهیم کرد.
10- ندامت در لحظه آخر
هریک از ما در نهایت روزی از این جهان خواهیم رفت و زندگی اخروی ما شروع می شود. از همان لحظه ای که روح از بدن خارج می شود، آخرتِ انسان نیز آغاز می شود و تفاوتی نمی کند که در این لحظه انسان روی تخت بیمارستان باشد، یا جای دیگر. در چنین لحظه ای همه مردم کم و بیش دچار پشیمانی می شوند و بر عمر تلف شده تأسف می خورند، هرچند میزان پشیمانی برخی بیشتر و برخی دیگر کمتر خواهد بود.
پیشوایان دینی ما در خصوص این لحظه به ما هشدار داده و سفارش کرده اند که قبل از دچارشدن به این پشیمانی فرصت باقیمانده عمر را غنیمت بشماریم و برای سعادت اخروی خود کاری انجام دهیم و بدین ترتیب از حجم خسران و ندامت اخروی مان بکاهیم.
11- وارثان بهشت و جهنم
در ذیل تفسیر آیات مبارکه «أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ* الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ آری، آنان وارثانند؛ وارثانی که بهشت برین را ارث می برند و جاودانه در آن خواهند ماند». از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمودند: «ما منکم مِن أحدٍ إلاّ له منزلان. منزلٌ فی الجنة ومنزلٌ فی النار، فإن مات ودَخَلَ النارَ وَرِثَ أهلُ الجنةِ منزلة؛ هرکس دارای دو منزل (در جهان آخرت) است: یک منزل در بهشت و منزل دیگر در دوزخ و آن گاه که می میرد، اگر به دوزخ وارد شود، اهل بهشت منزل او را وارث می شوند».
شخص صالحی که در مدت عمر خود نیت، گفتار و کردار نیکو داشته باشد و بدین واسطه اهل بهشت شود، خانه اش در جهنم از آنِ یکی از اهل جهنم می شود و خانه آن جهنمی در بهشت از آنِ این فرد صالح می گردد. به همین سان کسی که در مدت عمر خود اعمال ناشایست و گفتار و نیت بد داشته باشد و به جهنم برود، خانه ای که در بهشت دارد، به یکی از بهشتیان می رسد و خانه ای که این شخص بهشتی در جهنم دارد نیز از آنِ شخص جهنمی خواهد بود، و معنای «الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» همین است. البته فراموش نکنیم که معنای منزل در این قبیل روایات صرفاً به معنای خانه های محدود دنیوی نیست و چه بسا خانه های وصف ناپذیر اهل بهشت از یک روستا یا شهر یا کشور نیز بزرگ تر باشند. همچنین منازل اهل دوزخ نیز چه بسا بسیار تنگ و همانند سوراخ مار و عقرب است. یکی از عذاب های اهل جهنم آن است که جایگاه تنگ و ناخوشایندی دارند و آن چنان که در روایت آمده است چه بسا جای آنان به اندازه سوراخ میخی که در دیوار فرو کنند، کوچک و تنگ باشد».
خدای متعال برای هریک از ما دو جایگاه در جهان آخرت قرار داده که به نام ما هستند. چه بسا دو برادر یا دو خواهر یا دو خویشاوند نزدیک یا دو شریک که در دنیا عمری را در کنار هم به سر برده اند، در آخرت دارای دو جایگاه متفاوت باشند یا دو نفرکه شریک هم هستند و یکی درستکار و دیگری خائن است، در آخرت جایگاه متفاوتی خواهند داشت و شریک خائن در منزل جهنمی خود خواهد بود و علاوه بر آن منزل جهنمی شریکش ـ و تبعات و عذاب های آن را متحمل خواهد شد. ازسوی دیگر شریک درستکار هم از مزایای جایگاه خودش استفاده می کند و هم از مزایای جایگاه شریکش.
این مسأله درست مانند آن است که پدری دو فرزند داشته باشد و هنگامی که آنان را به مدرسه می فرستد، به آن ها وعده دهد که در صورت موفقیت در امتحانات برایشان جایزه می گیرد و در صورت درس نخواندن و بازیگوشی آنان را تنبیه می کند و اگر یکی از آن دو تنبل و درس نخوان و دیگری کوشا و درس خوان بود، هر دو جایزه را به فرزند درس خوان می دهد و هر دو تنبیه را متوجه فرزند بازیگوش می کند.
هرکدام از ما وقتی کار نیکی انجام می دهیم، می دانیم کار خوبی انجام داده ایم و هرگاه مرتکب عمل ناپسندی شویم، به نیکی از کرده خویش آگاهیم، زیرا صدور عین همان کار را از دیگری نمی پسندیم. البته باید دانست که یک عمر خوب بودن و نیت و گفتار و کردار نیک داشتن کار دشواری است، زیرا همه روزها یکسان نیست و چه بسا انسان گرفتار و تنگدست است، بیمار است، گرفتار همسایه بد است، همسرش او را رنج می دهد، شریک بد دارد و ... . نگه داشتن جانب دین و طاعت و کسب رضایت خدا در همه این حالات دشوار است و تصمیم قاطع لازم است تا انسان از همه این امتحانات سربلند بیرون آید و در همه این حالات فقط کردار خوب و مورد پسند خدا از او صادر شود.
خدای متعال در انسان این نیرو را قرار داده که اگر تصمیم بگیرد، می تواند سخت ترین سختی ها را هموار کند. در این صورت تحمل سختی های روحی نیز برایش آسان خواهد شد.
حیف است انسان بتواند بهشت را تحصیل کند، ولی در این کار کوتاهی ورزد و حیف است که بتواند خود را از آتش دوزخ برهاند، ولی نه تنها این کار را نکند، آتش دوزخ دیگری را هم علاوه بر دوزخ خود به جان بخرد. اگر شخصی همسر یا شریک بداخلاق و نامناسب دارد، و بر بدرفتاری های او بردباری بورزد، سرانجام علاوه بر بهشت، بهشت شریک و همسرش نیز به او می رسد. وانگهی چه بسا همین بردباری باعث دگرگونی طرف مقابل شود و او را شرمگین نماید و به سمت درستی و صلاح سوق دهد.
12- به مقدار ذره ای
«فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ* وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ هرکس هم وزن ذره ای کار نیک کند، نتیجه آن را خواهد دید و هرکس هم وزن ذره ای بدی کند، نتیجه آن را مشاهده خواهد کرد». اگر در پرتوهای آفتاب که از پنجره یا دریچه ای به درون اتاق می تابد، دقت کنیم، اشیای فوق العاده ریزی می بینیم که از فرط سبکی و بی وزنی در فضا معلقند. در زبان عربی به این اشیای بسیار سبک ذره گفته می شود. حجم این ذرات با چشم دیده می شود، ولی وزن آن ها بسیار سبک است. به طوری که وزن میلیون ها عدد از این ذرات به کم تر از یک گرم هم نمی رسد. لفظ «مثقال» در این آیه به معنای وزن است و خدای جل وعلا از حجم این ذرات سخنی به میان نیاورده است. خدای متعال در آیات یادشده گوشزد کرده است که هرکس به قدر وزن ذره ای ـ و نه حجم آن ـ کار خیر انجام دهد، نتیجه آن را خواهد دید و هرکس حتی اگر هم وزن ذره ای کار ناشایست انجام دهد، نتیجه آن به خودش باز می گردد و عواقب رفتارش را ـ هم در دنیا و هم در آخرت ـ مشاهده خواهد کرد.
اعمال نیک انسان در عالم قبر و برزخ به هیئتی بسیار نیکو و دلپذیر، و اعمال ناشایست او به بدترین صورت و هیئتی زشت و وحشتناک متجلی خواهد شد. همه با این جهان و پدیده های گوناگون آن نظیر گرسنگی، سیری، تندرستی، ناخوشی، پدیده های طبیعی چون تابستان، زمستان، دریا و ... آشنا هستیم، ولی با چندوچون جهان برزخ و قیامت و احوال پس از مرگ آشنا نیستیم، البته ویژگی های جهان پس از مرگ در آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است. یکی از عالمان براساس روایات و اخباری که درباره جهان پس از مرگ وارد شده طی داستانی که خود او شخصیت اول آن است، تصویری از احوال و اهوال برزخ و قیامت به دست داده است. او می نویسد: وقتی از دنیا رفتم و مرا در قبر نهادند، شخصی خوش چهره، زیبا و خوش اخلاق به هیئتی بسیار دلپذیر و دوست داشتنی نزد من آمد و گفت: من حاصل تمام اعمال نیک تو هستم و هرچه عبادت، حسن خلق، خدمت به خلق و والدین، و طاعت کرده ای، به صورت من تجلی یافته است. آن شخص در عالم قبر موجب انس من شد و مرا دلداری می داد و از دیدن او دلم باز شد. پس از آن شخصی زشت رو و بداخلاق به هیئتی بسیار زشت و ترسناک نزد من آمد و خود را حاصل اعمال بد من معرفی کرد. از دیدن او ترس سراپای مرا فرا گرفت و خود را در دوزخ احساس می کردم.
آن عالم می نویسد: آن شخص خوش چهره همیشه مرا دلداری می داد وآرامش می بخشید، ولی آن شخص زشت رو علاوه بر ترساندن، مرا ناامید و دلمرده و افسرده می ساخت.
یک روز که احساس گرسنگی شدید کردم از آن مرد خوش سیما غذا خواستم. به من مژده داد که امشب خویشاوندان تو برای مردم اطعام و خیرات کرده اند و ثواب آن به تو خواهد رسید. به راهنمایی او بر فراز بام خانه ام رفتم و دیدم که بستگانم سفره ای انداخته اند و مردم را اطعام می کنند. به چشم خود می دیدم که خیرات و ثواب ها بالا می آید، ولی از آن ثواب ها و خیرات چیزی به من نرسید و خسته و ناامید به قبرم بازگشتم. وقتی وارد قبر شدم، دیدم بوی خوشی تمام فضای قبر را پر کرده است و یک سیب بسیار معطر و خوشبو یافتم. وقتی از آن مرد خوش سیما علت را جویا شدم گفت: خویشاوندانت در اطعام به جای آنکه تو و رضای خدا را در نظر بگیرند، مسائل دنیوی را مد نظر قرار داده اند و افرادی را به جهت مصالح دنیوی دعوت نموده اند، اما این سیب هدیه حضرت علی اکبر علیه السلام به توست که روزی پس از زیارت امام حسین علیه السلام بر سر مرقد مطهر حضرت علی اکبر علیه السلام آمدی و هنگام خواندن زیارتنامه ایشان دلت به یاد مصائب ایشان منقلب و شکسته شد.
عالم قیامت شباهت های بسیاری به این جهان دارد و اگر انسان در این جهان اعمال نیک انجام داده باشد، در آن جهان مسرور خواهد بود. از روایات استفاده می شود که اگر شخصی همسری بداخلاق داشته باشد و با او به نرمی و خوش اخلاقی برخورد نماید، در قیامت زودتر از او وارد بهشت خواهد شد.
براساس روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده است، اموات چشم انتظار خیرات و کارهای نیکی هستند که بستگانشان برای آنان انجام می دهند و به خصوص در شب های جمعه بر فراز بام خانواده و خویشان خود می روند و فرستادن ثواب و خیرات را انتظار می کشند. از این رو یاد کردن آنان حتی به یک ذکر مختصر مانند «سبحان الله» یا «لا اله الاّ الله» یا خواندن یک سوره حمد به ثواب آنان بسیار پسندیده است و ثواب این کار به ظاهر کوچک به آنان خواهد رسید، زیرا همچنان که گفتیم هر کار نیکی حتی اگر هم وزن ذره ای باشد، تباه نخواهد شد.
13- سختی قبض روح
مرحوم آقاى شیخ حسنعلى اصفهانى نخودكى در مشهد مشرف بودند. شخصى براى من نقل كرد و گفت: به مشهد مقدس مشرف شده بودم. دیدم شیخ در زیر برف نماز مى خواندند. پس از چهار ساعت كه برگشتم، دیدم برف در حال باریدن است و ایشان را در حالت ركوع دیدم كه مقدار زیادى برف روى كمر ایشان جمع شده بود.
اما ازسوى دیگر گفته اند لحظات جان سپردن ایشان بسیار سخت بود. از او سؤال كردند: این حالت از شما عجیب است! با آن همه كراماتى كه داشتید، چرا این گونه اید؟
مرحوم شیخ در جواب گفته بود: براى من نیز تعجب داشت، لذا از موكلین قبض روح دلیل آن را سؤال كردم، گفتند: به جهت این است كه دوبار در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام بلند خندیدى!
در حقیقت آن لحظه سخت و دشوار است، آن سان كه حتى نمى توان آن را تصور كرد و این به دلیل عدم شناخت از آن است. امام صادق علیه السلام در دعا به درگاه الهى عرضه مى داشت: «أللّهم انـی أعوذ بك من هول المطَّلع؛ بار خدایا، از هول و وحشت مطَّلع (در آستانه جهان دیگر قرار گرفتن یا حساب رسى در قیامت) به تو پناه مى برم».
به یقین بى توجهى ما به این حقیقت از سر ناآگاهى است و اگر به واقعیت ناآگاهى خود پى ببریم، وضعیت بهترى خواهیم داشت و ممكن است درصدد جبران برآییم و این مستلزم زحمت فراوان و كوشش زیاد است.
14- پرسش از رسولان و امت ها
« فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِین؛ البته ما از اعمال امت ها و از رسولان شان پرسش خواهیم كرد».
این آیه مباركه تصریح دارد همچنان كه انسان ها و امت ها مورد پرسش و حساب واقع مى شوند، خداوند در روز قیامت از رسولان خود نیز پرسش خواهد كرد. نكته شایان تأمل در این آیه این است كه ماده «سؤال» در این آیه دو بار و بى فاصله كنار هم آمده و شاید به این معنا اشاره داشته باشد كه خدا پیامبران و كفارى را كه رسولان خود را براى هدایت آنان فرستاده با یك كلمه و گونه واحدى از تعبیر مورد پرسش قرار خواهد داد. به عبارت دیگر حكمت این مكررگویى این است كه خداى تبارك و تعالى در مقام سؤال و عقاب با همه به یكسان رفتار مى كند.
باید توجه داشت كه فتح مكه هشت یا نه سال پس از بعثت صورت گرفت و حضرت پس از این مدت طولانى كه در آن مردم و ازجمله همین بنى هاشم را به سوى هدایت دعوت فرموده است، به آنان مى فرماید: دیگر شما عذر و حجتى میان خود و خدایتان نخواهید داشت و باید بمانند كسانى كه با من نسبتى ندارند، در كسب تقوا بكوشید. نكته اینجاست كه حضرت نفرمودند: من نه سال پیش ابلاغ و اتمام حجت كردم و بسیارى از شما نه تنها به راه هدایت نیامدید، كه با حق و اسلام و پیامبر از در دشمنى و ناسزاگویى و عناد درآمدید. حضرت اسم این افراد را نیاوردند و این از رفتارهاى دقیق و لطیف حضرت رحمة للعالمین است. حضرت در ادامه این آیه مباركه را تلاوت فرمودند:
« وإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّى عَمَلِى ولَكُمْ عَمَلُكُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُون؛ اگر تو را تكذیب كردند، بگو عمل من از آن خودم، و عمل شما از آن شماست. شما از كردار من بیزار و بركنارید و من نیز از اعمال شما بیزار و بركنارم».
نكته بسیار مهمى كه در این روایت آمده، اشاره رسول الله صلی الله علیه وآله به دنیا و آخرت است. ایشان فرمودند: مبادا روز قیامت معلوم شود كه شما خویشاوندان من كار دنیا مىكرده اید و بیگانگان به كار آخرت پرداخته بودند.
15- آخرت، دار کرامت
چنان كه مى دانیم خداى قادر متعال به قدرت كامله اش و براى تكریم بنى آدم جهان آخرت را آفریده و آن را «دار الكرامة» و مأواى انسان قرار داده است. در مقابل، دنیا را بازیچه خوانده و مایه لهو دانسته است، آنجا كه مى فرماید: «إِنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ ولَهْوٌ؛ زندگى این دنیا لعب و لهوى بیش نیست».
در حقیقت تن درستى و بیمارى، خوشى و ناخوشى، تهى دستى و دارایى، گشایش و گرفتارى، فرودستى و آقایى و همه چیز دنیا به نوعى بازى است. این دنیا صحنه بزرگ بازى است كه هركس به فراخور گوهر وجودىِ خود در آن به ایفاى نقش مى پردازد، اما نباید غافل بود كه در همین سراى بازى است كه شیخ مفید، شیخ مفید، و ابو حنیفه، ابوحنیفه، مى شود. در همین سراى بازى است كه زهیر بن قین سنىِ عثمانى، یاور امام حسین علیه السلام شده، در ركاب آن بزرگوار به فیض شهادت نایل مى شود. در بعضى نقل ها دیدم كه هزار و پانصد نفر با امام حسین علیه السلام وارد كربلا شدند و هیچ یك از آنان سنى نبودند، ولى سرانجام هزار و چهارصد و اندى نفر از آن گروه امام را ترك گفتند و تنها گروه كوچكى در كنار امام ماندند. زهیر در همین سرا یاور امام حسین علیه السلام شد و این گروه هزار و چند نفرى نیز در همین سرا از یارى حجت خدا سر باز زدند. هردوى این رویدادهاى زشت و زیبا به نوعى ایفاى نقش است، ولى این كجا و آن كجا؟ شاید اگر خداى متعال در قرآن كریم این تعبیر را به كار نمى برد و نمى فرمود: «إنما الحیاة الدنیا لعب» در ظرف تنگ ادراك ما جا نمى گرفت كه دنیا با تمام گستردگى اش بازیچه اى بیش نیست. البته نباید از نظر دور داشت كه همین بازى ها و نوع نقشى كه هركس در این دنیا ایفا مى كند، در ساخت آخرت او فراوان مؤثر و سرنوشت ساز است. اگر قرآن چنین تعبیرى را نمى فرمود، شاید هركس بدین حكمت بلند نمى رسید و اگر مى شنید، درك آن برایش سخت مى بود. خداى متعال مى فرماید: «أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ام عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَآ؛ چرا به آیات قرآن نمى اندیشند یا بر دل هایشان قفل هایى نهاده شده است؟».
چه خوب است هركس به قدر وسع خود، بكوشد روزانه آیاتى از قرآن را با تدبر و تفكر و فراغت دل بخواند و به قدرى كه مى تواند یافته هاى خود را از قرآن به كار بندد.
16- نعمت های بهشتی؛ قیمت جان آدمی
در روایت آمده است: «ألا إنه لیس لأنفسكم ثمن إلاّ الجنة؛ آگاه باشید كه بهایى جز بهشت براى جان هایتان نشاید».
خداى متعال درباره بهشتى كه بهاى انسان هاست مى فرماید:«لا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا؛ در آن جا نه بیهوده اى مى شنوند، و نه [سخنى] گناه آلود».
در بهشت بهترین نعمت هاى مادى وجود دارد. هیچ كس در دنیا به قدر آروزهایش از لذت ها ونعمت ها برخوردار نمى شود و حتى مهم ترین پادشاهان و سیاست مداران و بزرگ ترین ثروتمندان نیز نتوانسته و نمى توانند تمام خواسته هاى خود را برآورده سازند و به قدر خواهش نفس از لذات دنیا بهره گیرند. ممكن است برخى ـ در مقام فرض ـ به اندازه بیست كیلو یا بیشتر اشتهاى غذا داشته باشند، ولى معده و دستگاه گوارش آنان بیش از دو تا سه كیلو ظرفیت ندارد و پس از آنكه پر شود، مجالى براى حجم بیشترى از خوراك ندارد، چه انسان نسبت به خوراك بى میل گردد، یا همچنان اشتهاى خوردن داشته باشد و غذاهاى بسیار لذیذ نیز پس از سیر شدن انسان، جلوه اولیه را ندارد و اگر اشتهایى مانده باشد، یكى دو لقمه بیشتر خوردن منجر به درد معده و آسیب یا كسالت مى شود. از طرفى اشتهاى دهان نیز همان چند لحظه اى است كه فرد غذا را در دهان مى گذارد و آن را مى جود و با بزاق دهان مخلوط مى كند. وقتى غذا از گلو پایین رفت دیگر طعمى براى او ندارد. این محدودیت تنها به شهوت دهان مربوط نمى شود، بلكه لذت جنسى، لذت كلام، شهوت ریاست، حب ظهور و دیگر شهوات و تمایلات نیز مشمول محدودیت هاى بشرى و دنیوى است.
در بهشت چنین محدودیت هایى وجود ندارد و ساكنان آن به تمام مشتهیات خود مى رسند و خواسته هاى خود را به طور كامل تأمین مى كنند.
17- یک لحظه از آخرت
یكى از مراجع تقلید درباره یكى از زهاد گفته بود: «هنگام درگذشت او بر بالینش بودم. پیش از آنكه شهادتین بگوید، رویش را به طرف ما نمود و گفت: یك لحظه آخرت به كل دنیا مى ارزد، بلكه بهتر و شیرین تر از آن است. این را گفت و شهادتین را بر زبان جارى ساخت و درگذشت.
آخرت با چنان وسعت و كمال ارزش این را دارد كه براى كسب آن انسان در دنیا ـ كه دار بلا و امتحان و سختى است ـ خشم خود را به رغم میل باطنى فرو خورد و بردبارى پیشه كند و در عوضِ تحمل سختى مختصر دنیایى، آسایش و نعمت هاى جاودانه آخرت را براى خود بیندوزد.
18- وصیت امام حسن علیه السلام به جناده
جُناده از اصحاب امام حسن مجتبى علیه السلام بود. زمانى كه حضرت را مسموم كردند، خدمت ایشان شرفیاب شد و در آن حال دشوار به امام عرضه داشت: مرا موعظه كن.
حضرت به او فرمودند: «واعلم أن فی حلالها حساباً و فی حرامها عقاباً و فی الشبهات عتاباَ؛ بدان كه مال دنیا چنان است كه حلال آن حساب، حرام آن عِقاب و امور شبهه ناك آن عتاب دارد».
براساس سخن گهربار فوق نه تنها ارتكاب محرمات، كیفر و عقاب الهى را در بردارد، بلكه اعمال و تصرفات حلال نیز خالى از حساب و كتاب نیست و روزى در دیوان عدل الهى مورد محاسبه واقع خواهد شد. به عبارت روشن تر هر انسانى روزى باید براى تك تك افعال حلالى كه از او سر زده، حساب پس دهد و همان طور هركس در برابر محرماتى كه از او سر زده، كیفر مى شود، در برابر تصرفات حلال نیز باید پاسخگو باشد و اگر خود را در امور شبهه ناك افكنده باشد، ـ دست كم ـ از سرزنش اخروى و عتاب الهى رهایى نخواهد یافت. بى تردید هیچ یك از ما در این سراى فانى، باقى نخواهیم ماند و همان گونه كه به دنیا آمدهایم، از این جهان خواهیم رفت و دیر یا زود، خواسته یا ناخواسته صدق كلام حضرت مجتبى علیه السلام را در امر حسابرسى به رأى العین خواهیم دید.
نباید گمان كنیم منظور از حلال در فرمایش امام حسن مجتبى علیه السلام صرفاً پول است. موضوع حكمِ حلال ممكن است مربوط به پول یا با پول و مسائل مالى بى ارتباط باشد. همچنین موضوع احكام حرام و شبهه ناك ممكن است از قبیل پول یا غیرآن باشد. به طور كلى جمیع افعال اختیارىِ انسانِ مكلف كه از سر عقل و ادراك سر مى زند ـ چه با مسائل مالى ارتباط داشته باشد و چه نداشته باشد ـ مى تواند موضوع سه حكمِ حلال، حرام و شبهه باشد.
براى مثال پول گرفتن، پول نگرفتن، پول دادن، پول ندادن، درس خواندن، درس نخواندن، دعوت كردن كسى یا دعوت نكردن او، واجابت یا عدم اجابت دعوت او، هركدام احتمال دارد در شرایطى حرام باشند، و در شرایط و اوضاع و احوال دیگرى شبهه ناك، و در شرایط خاص دیگرى حلال یا پسندیده و راجح باشند. در كسب و كار اگر انسان هدفش اجراى فرمان خدا و تأمین هزینه زندگى خود و خانواده و بى نیاز شدن از دیگران باشد، فعل او حلال، و اگر همراه با تقلب باشد، حرام است. نگاه كردن مى تواند حلال، حرام یا شبهه ناك باشد. لباس پوشیدن نیز حرام و حلال و شبهه ناك دارد. ازدواج، درس خواندن، ساختن یك بنا، سخن گفتن، غذا خوردن و كلیه افعال و اقوال اختیارى انسان هركدام مى تواند حلال یا حرام یا شبهه ناك باشد، و در هر صورت از این سه حال بیرون نیست. پس روشن است كه حلال و حرام فقط مربوط به مسائل مالى نیست و این احكام به همه افعال انسان مربوط مى شود كه امور مادى یكى از آن هاست.
19- گواهی فرشتگان
در روز قیامت شخص نمى تواند افعال ناپسند خود را مخفى نگاه دارد و از بیان و پاسخگویى در برابر آن ها طفره رود، زیرا اگر خود انسان اعمال خود را ذكر نكند، فرشتگان شاهد و موكلانى كه خداوند براى ثبت اعمالش گماشته و دست و اعضا و جوارح و زمین هایى كه در آن ها گناه كرده و سرانجام خودِ خداى متعال شاهدان صادق و نیكى بر افعال خوب و بدِ اویند و شخص نمى تواند شهادت این گواهان عدل را در روز قیامت انكار كند. براساس روایاتى كه از پیشوایان معصوم ما علیهم السلام رسیده است، در پایان هر روز و به هنگام غروب آفتاب دو ملك به سراغ هر انسان مى آیند و تا طلوع آفتاب روز بعد با او مى مانند و اعمال خوب و بد او را ثبت مى كنند. هنگام طلوع آفتاب این دو ملك جاى خود را به دو فرشته دیگر مى دهند و خود مى روند تا در روز قیامت تمام افعال مثبت و منفى آن بنده را گزارش كنند.
این كار در هر طلوع و غروب آفتاب تكرار مى شود و به تعداد شب و روزهایى كه آدمى در دنیا زندگى مى كند، دو ملك براى ثبت كردار او نزد وى مى آیند. در روز قیامت این خیل كثیر از فرشتگان حاضرند و هر كم و زیادى را كه آدمى درصدد پنهان كردن آن باشد، گزارش مى دهند.
علاوه بر این عده پرشماری از فرشتگانِ شاهد و براساس آیه هاى قرآن دست و پا و اعضا و جوارح انسان در پیشگاه عدل الهى علیه او شهادت مى دهند. از این گذشته زمین هایى كه آدمى در آن ها معصیت كرده است به زیان او گواهى مى دهند و او را رسوا مى كنند و آدمى نمى تواند شهادت این همه گواهان را ـ كه ازسوى خداى متعال مأمور به گواهى اند ـ انكار كند.
از همه اینها گذشته خداى متعال بهترین و صادق ترین شاهد بر اعمال بندگان است. بى شك حضرتش كه داناى همه چیز است و آشكار و پنهانِ احوالِ بندگان را مى داند و مى بیند و هیچ خشك و ترى از دایره علم او خارج نیست و قطره باران و برگ درختى بى اذن و آگاهى او بر زمین نمى افتد، نیازى به شهادت شاهدان ندارد و خود از اسرار ضمیر تمام بندگانش آگاه است. در قرآن كریم در این باره آمده است: «إِنَّهُ یعْلَمُ الْجَهْرَ ومَا یخْفَى؛ به تحقیق او مى داند آشكار را و آنچه نهان شود».
در آیه دیگر نیز آمده است:«فَإِنَّهُ یعْلَمُ السِّرَّ وأَخْفَى؛ همانا او مى داند نهان و نهان تر را».
بى تردید در دل هركس رازها و سخنانى است كه تا پایان عمر حتى به نزدیك ترین نزدیكانش نمى گوید. خداوند از این اسرار نگفتنى نیز آگاهى دارد.
20- حساب کشی از حلال
فرض كنیم انسان جنسى را كه در عرف بازار هزار تومان ارزش دارد، به قیمت هزار تومان و بدون اینكه سر مشترى كلاه بگذارد، یا او را مجبور به خرید كند، یا به او ناسزا بگوید، بفروشد. هرگاه چنین معامله اى با رعایت موازین شرعى صورت گیرد، عنوان حلال پیدا مى كند.
آنچه اكنون و در اینجا درصدد بیان آن هستیم این است كه خداوند براى همین حلال هم از آدمى حساب مى كشد و انسان براى چنین حلالى باید جواب بدهد. حال فرض كنیم در همان معامله جنس تقلبى را به جاى جنس اصلى به مشترى بفروشد و به اصطلاح سر او كلاه بگذارد، چنین كارى از نظر شرعى حرام است. یا مثلاً كسى رازى را به ما گفته و ما آن را ـ به رغم نارضایتى او ـ فاش مى كنیم. این نیز از مصادیق حرام است كه عقوبت الهى را در پى دارد. یا به فرض شب هنگام شخصى قیافه اش را به شكل خاصى درآورد و بچه اى را بترساند، اعم از اینكه بچه خودش باشد، یا بیگانه، این عمل آزاررسانى و حرام است. به طور كلى هر كارى كه مصداق آزار دادن باشد، ازجمله خطوط قرمز و ممنوع در اسلام و به طور كلى حرام است و عقاب الهى را در پى دارد.
21- شبهات و عتاب ها
شبهه عبارت است از امرى كه نمى دانیم حلال است یا حرام، ولى سهل انگارى مى كنیم و با امید به اینكه حلال است آن را انجام مى دهیم و بعد معلوم مى شود كه حلال بوده است. این مطلب را با ذكر چند مثال روشن مى كنیم.
فرض كنیم شخصى در فضاى شوخى و دوستى خوراكى یا چیزى را از دست دوستش برُباید و بخورد و نداند كه دوستش قلباً به این كار راضى است یا نه، ولى بیشتر رضایت او را احتمال مى دهد و با این امید با او بدین نحو شوخى كند. اگر روشن شد كه دوست او راضى نبوده، این كار حرام و مستلزم عقاب خواهد بود، ولى اگر معلوم شود كه راضى بوده، جزو شبهات است و در آن صورت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و در روز قیامت از او خواهند پرسید: «تو كه نمى دانستى چنین كارى حلال یا حرام است، چرا مرتكب آن شدى؟».
همچنین فرض كنیم كسى ضمن تفریح و بازى و در حالى كه نمى داند پرتگاهِ پیش رو چه ویژگى هایى دارد و آیا در صورت پرت شدن آسیبى به كسى مى رسد یا نه، دوستش را از ارتفاع نسبتاً بلندى پرت كند. قصد او از این كار آسیب رساندن به دوستش نیست، ولى در حین انجام آن مطمئن نیست كه این كار بى خطر باشد. فرض كنیم این كار خطرى براى او ندارد و از قضا آن پایین آبى هست كه دوست او در بسترى از آب قرار مى گیرد و فصل تابستان و گرم است و نه تنها ناراحت نشده كه خنك مى شود و تفریح مى كند.
این مثال هم مصداق روشن دیگرى از افعال شبهه ناك است و شاهد آن هم این است كه فرد مورد نظر قبل از هل دادن دوستش و پیش از آنكه از وجود بسترى امن از آب در پایین پرتگاه آگاهى یابد، دست و دلش مى لرزد و از اینكه مبادا این كار موجب رسیدن آزارى جدى به طرف مقابل شود، نگران است.
مؤید دیگر سخن ما این است كه شخص مورد نظر هرچند كسى را نكشته و آسیبى به كسى نرسانده، اما هركس كه این صحنه را ببیند، یا بشنود به او مى گوید تو با چه اطمینانى چنین كردى و تو كه نمى دانستى در پرتگاه چه خبر است، چرا به كارى خطرآفرین دست زدی.
این بازخواست در روایات عتاب خوانده شده است و اینكه هر عاقلى با دیدن چنین رفتارى فاعل آن را تقبیح مى كند و مورد عتاب قرار مى دهد، نشان از ناپسندى و مرجوح بودن آن دارد و بیان كننده آن است كه چنین امور شبهه ناكى مورد امضا و تأیید عقل سلیم و طبع مستقیم نیست، زیرا چنین نیست كه همیشه امور شبهه ناك در واقع حلال باشد و چه بسا كه پس از ارتكاب امر شبهه ناك معلوم شود كه حرام بوده است و در آن صورت معصیت خدا واقع شده و عقوبت الهى را در پى دارد.
در مثال فوق اگر پایان داستان به گونه دیگرى مى بود و مثلاً دست طرف مقابل مى شكست، آن شخص نمى توانست در برابر عتاب و عقاب، نادانى خود را عذر چنین كارى قلمداد كند، زیرا عقل سلیم حكم مى كند همین كه عاقبت كارى مجهول است، آدمى به آن نزدیك نشود و جانب احتیاط را رها نكند.
22- سرزنش خداوند در قیامت
هركدام از ما در زندگى تلاش فراوانى مى كنیم تا دچار عتاب دیگران نشویم. شنیدن گِلِه دوستان و خانواده و همكاران براى هركس مسأله ناخوشایندى است و نباید ساده اندیشانه از كنار این مسأله بگذریم و بپنداریم آنچه دشوار و تحمل ناكردنى و شایسته احتراز است عقاب است، نه عتاب. شاید بسیارى با خود بیندیشند كه عذاب هرچه باشد، سخت است، ولى سرزنش همراه با آزار جسمى و شكنجه نیست، لذا چندان دشوارى ای ندارد كه انسان شنیدن عتاب دیگران را بر خود هموار كند.
حقیقت امر چنین نیست و عمده تلاش هاى روزانه بسیارى از ما به منظور در امان بودن از نكوهش هاى دیگران است. شاید اگر عتاب ها و سرزنش ها نبود، بسیارى از ما این چنین گرم تكاپو و تلاش نبودیم و از خورد و خواب و آسایش خود نمى كاستیم تا سرزنش افراد گوناگون را نشنویم، یا كم تر بشنویم.
این یك حقیقت است كه هر انسان عادى و طبیعى ای روزانه بخش شایان توجهى از وقت، سرمایه، نیرو و اعصاب خود را صرف مى كند تا سرزنش هاى خانواده و نزدیكان و دیگر خویشان را از خود دور نماید. حال جاى آن است كه بپرسیم انسانى كه تحمل شنیدن یك كلمه گِلِه از دوست و دشمن، خودى و بیگانه و استاد و شاگرد را ندارد، چگونه مى تواند سرزنش خداى متعال را در روز قیامت تحمل كند و میلیون ها چرا را پاسخ دهد و بر سر ده ها هزار موضوع خرد و كلان مورد عتاب الهى قرار گیرد؟ بى شك نوع و كمّ و كیف سرزنش دنیا با عتاب قیامت تفاوت بسیار دارد. عتاب قیامت به مراتب دشوارتر و بر جان شنونده سنگین تر است و شدت آن با سرزنش دنیایى قابل قیاس نیست. معمولاً ما مردم از كنار سرزنش هاى دنیا به آسانى نمى گذریم و تاب شنیدن یك كلمه سرزنش ساده بر سر یك قصور یا تقصیر جزئى دنیوى را نداریم و اگر سرزنش شویم، تا ساعت ها و شاید روزها كلافه و از كار سرزنش كننده ناخشنود مى شویم. پس چگونه مى توانیم عتاب حضرت بارى تعالى را در حضور شاهدان عدل و رسولان و پاكان و نیكان بشنویم و در برابر كوهى از چراها چه مى توانیم كرد و چه مى توانیم گفت؟ از این رو شایسته است براى یوم الحسرة و پرهیز از شرمندگى و سرافكندگى آن روز، در كردار و گفتار خود نیك تأمل كنیم و برنامه اى براى اصلاح نفس خود تدارك ببینیم و تصمیمى جدى براى دورى از محرمات و پرهیز از درافتادن به شبهات بگیریم، تا به یارى خدا هرچه مى توانیم از شرم عتاب و خداى ناكرده شدت عذاب بكاهیم.
23- امامان، معیارکردار
اولین اقدامى كه براى پرهیز از عذاب و عتاب الهى متصور مى شود، این است كه انسان تصمیم جدى بگیرد در افعال و اقوال خود دقت بیشترى به خرج دهد و كردار و گفتار خود را هرچه مى تواند با معیارهایى كه امامان معصوم ما علیهم السلام ارائه داده اند، تنظیم كند. آن كس كه جداً به اجراى چنین برنامه اى مصمم باشد، و اوامر ارزشمند پیشوایان معصوم علیهم السلام را در خود عملى كند، در حقیقت بیشترِ راه را طى كرده است، ولى آنكه چنین تصمیمى نگرفته و زندگى اش فاقد چنین قانونى است، مشكل افزون ترى دارد. به طور كلى انسان هاى باایمان و متدین در زندگى مشكل كم ترى دارند. هرچند خدا دنیا را جایگاه سختى ها قرار داده و انسان هاى باایمان نیز با مشكلاتى دست به گریبانند، اما به هر روى گرفتارى هاى آنان كم تر است. ائمه اطهارعلیهم السلام كه گل سرسبد عالمند با دشوارى هاى فراوانى رو به رو بودند و از ناحیه مغرضان و ملحدان و معاندان آزارهاى فراوانى مى دیدند. به هر روى انسان هایى كه از متاع ایمان بى بهرهاند، مشكلات شان از نوع دیگر و با عمق بیشتر است.
24- معنای ذره در قرآن
قرآن كریم درباره ملاك خدا تعبیر بسیار دقیقى دارد آنجا كه مى فرماید: «مثقال ذرة».
من در حدى كه تتبّع كردم و به مقدارى كه شنیده ام به نتیجه اى نرسیده ام كه آیا تعبیر «مثقال ذرة» پیش از قرآن در جاى دیگرى نیز استعمال شده است، یا خیر؟
باید توجّه داشت كه بعضى از آنچه در قرآن مجید آمده، قبلاً در میان انسان هاى عادى رایج بوده است، البته قرآن مشتمل بر ابتكارات زیادى است، همانند تعبیر از ذره به وزن؛ ذره اى كه در بعضى از تفاسیر آمده و یك میلیون آن شاید یك گرم نیز نمى شود.
شناخت حجم و وزن ذره با سنجش هاى معمولى امكان پذیر نیست. به عنوان مثال اگر در اتاقى دربسته و تاریك قرار بگیریم كه روزنه اى كوچك در سقف داشته باشد و از آن روزنه آفتاب به داخل اتاق بتابد، در این عمود نور آفتاب ذرات بسیار ریزى خواهیم دید كه در هوا شناورند. اگر در فاصله چند سانتى متر با این ذرات نفس بكشیم، شاهد طوفانى از ذرات معلق در ستون نور خواهیم بود. این ذرات آنقدر سبك وزنند كه با نفس ما به غلیان در مى آیند. خداى متعال وزن چنین ذره اى را ملاك محاسبه قرار خواهد داد، آنجا كه مى فرماید:«فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَیرًا یرَهُ * ومَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا یرَهُ؛ پس هركس هم وزن ذرّه اى نیكى كند، [نتیجه] آن را خواهد دید و هركه هم وزن ذرّه اى بدى كند، [نتیجه] آن را خواهد دید».
25- مرگ، حقیقتی مغفول
بنا بر قانونى كه خدا وضع فرموده و همگان در برابر آن یكسانند، انسان روزى از این دنیا به سراى آخرت كوچ خواهد كرد، و این مسأله به هیچ وجه استثناپذیر نیست. اما انسان ها از این حقیقت غافل هستند. امیرمومنان علیه السلام در این باره فرموده است: «ولم یخلق الله یقیناً لا شك فیه أشبه بشك لا یقین فیه من الموت؛ خداى متعال هیچ یقینى را آمیخته به شك نیافریده است، جز مرگ كه در عین حقیقى و یقینى بودن آن، هماره به دیده تردید و شك بدان نگریسته مى شود».
اگر به شخصى گفته شود كه هرگز نخواهد مُرد آن شخص در جواب خواهد گفت مرگ براى همه انسان ها و جانداران است و هیچ كس نمى تواند از آن فرار كند و هر انسانى سرانجام زمانى عمرش به پایان خواهد رسید. این سخن بدین معناست كه اگر انسان 120 سال هم عمر كند، مى داند عاقبت مرگ به سراغ او خواهد آمد، ولى یقین او با شك و تردید همراه است.
این جلسه از سال هاى پیش برقرار بوده و هست، اما بسیار افرادى كه در جلسات سالیان گذشته حضور داشتند، اكنون در دل خاك آرمیده اند كه خداى متعال آنان را غریق رحمت واسعه خود بگرداند. ازجمله مرحوم اخوى قدس سره كه در سال هاى قبل در این جلسات سخنرانى مى كردند، ولى عاقبت از دنیا رحلت كردند. همین حقیقت مرگ اگر بیشتر مورد توجه باشد، خطاى كمترى از انسان سر مى زند. آنچه مهم است، اینكه انسان ها چگونه باید با این مسأله برخورد كنند. اگر كسى این احتمال را بدهد كه روزى او را در دادگاه حاضر خواهند كرد، بى هیچ تردیدى نسبت به اعمال خود احتیاط خواهد كرد و اگر احتمال دهد اموال و خانه اش مصادره خواهد شد، براى جلوگیرى از این اتفاق اقدامى خواهد كرد. مفهوم سخن امیرمومنان علیه السلام درباره حقیقت مرگ این است كه مرگ به طور یقین پیش خواهد آمد، ولى مردم در آن شك دارند.
انسان ها همگى گرفتار شهوات هستند، البته باید توجه داشت كه شهوت تنها به مسائل جنسى محدود نیست، بلكه پول، ریاست، ازدواج، فرزند، علم و دیگر خواسته هاى فراوان انسان را نیز شامل مى شود. هركسى براى خود و براساس موقعیت و فكر داراى خواسته هایى است كه گاهى سبب رفتن انسان به بهشت مى شود و گاهى انسان را به دوزخ مى كشاند.
گاهى بعضى از انسان ها با فرجامى نیكو از دنیا مى روند و مردم بعد از مرگ شان براى آنان طلبِ رحمت مى كنند و بعد از گذشت سالیان دراز باز از آنان به نیكى یاد مى كنند. با قدرى تأمل در زندگى این انسان ها در مى یابیم كه آن ها خواسته هاى خود را در یك محدوده خاص انجام داده، در حیات و زندگى شان به مردم خدمت مى كردند و در نتیجه مردم از آنان راضى بودند. در مقابل، هنگامى كه انسان هاى بد از دنیا مى روند، مردم آن ها را مورد لعن و نفرین قرار مى دهند و از خدا براى آن ها طلب عذاب مى كنند كه این نیز نتیجه اعمال ناشایست فرد است.
روزى در مسیرى با ماشین در حركت بودم كه صحبت از فوت شخصى شد. با اینكه شناخت زیادى از آن مرحوم نداشتم و فقط اسم او را شنیده بودم، گفتم خدا او را رحمت كند، ولى شخصى كه در كنار من نشسته بود، با سوز و گداز مى گفت: خدا او را نیامرزد!
با تعجب به آن شخص گفتم: این چه صحبتى است كه شما مى كنید؟ آن شخص تازه از دنیا رفته و ابتداى گرفتارى او در عالم آخرت است. او در جواب گفت: او با تجارت خود سبب ورشكستگى من شد.
مى بینیم كه این شخص تازه فوت شده و افرادى نظیر او در اولین لحظات بعد از مرگ دچار نفرین مى شوند. البته خداى متعال به هر نفرینى اعتنا نمى كند. خدا با علم خود به اشخاص پاداش و كیفر مى دهد، ولى انسان باید به گونه اى در این دنیا رفتار كند كه مردم همواره از او به نیكى یاد كنند و نباید كارى انجام داد كه نفرین دیگران گریبان گیرمان شود. انسان باید فكر كند كه آینده خود را چگونه بسازد. هر انسانى اعم از پیر و جوان و زن و مرد، باید به گونه اى رفتار كند كه مورد دعاى دیگران قرار گیرد و مردم همیشه از او به خوبى یاد كنند. شهوات در همه انسان ها قرار دارد و هر فردى نسبت به موقعیتى كه دارد، به دنبال شهوات خود حركت مى كند.
26- تجسم اعمال
از روایات اهل بیت علیهم السلام این معنا دریافت مى شود كه هرکدام از اعمال انسان در روز قیامت در برابر او به گونه اى تجسم مى یابد و در ازاى ساعاتى از عمرش كه آن را به طاعت گذرانده، بوى خوش یا چیزى زیبا و نیكو مى بیند كه اسباب شادمانى او را فراهم مى كند. همچنین در مقابل ساعات معصیت بوى ناخوش یا چیز ناخوشایندى مشاهده مى كند كه او را ناخشنود و شرمنده مى سازد. در آن روز در برابر ساعاتى كه نه به طاعت گذشته و نه به معصیت، ممكن است با ظرفى تهى مواجه شود كه اسباب حسرت او را فراهم آورد كه چرا این ساعات گران بها را به طاعت یا كار خیرى نگذرانده است. براى مثال ساعت هایى كه از عمر انسان به خواب صِرف گذشته از قسم سوم است. البته باید دانست كه برخى از خواب ها طاعت به شمار مى رود. مرحوم محدث نورى در كتاب شریف دارالسلام آورده است هرگاه كسى پیش از خواب وضو گرفته، به بستر رود، ساعات خواب او طاعت به شمار مى رود.
شاید بتوان گفت خواب چنین كسانى بیشتر از جنس طاعت است، تا غفلت. به هرحال این خواب ها از قسم سوم به شمار نمى رود و منظور از خواب هایى كه در قسم سوم جاى مى گیرد، خواب هاى صِرف است كه با وضو یا امورى از این قبیل همراه نباشد.
27- فرصت ها و ره توشه آخرت
حضرت امام صادق علیه السلام مى فرمایند: «إذا وجدت من یحمل زادك إلى القیامة فیوافیك به غداً حیث تحتاج إلیه فاغتنمه وحمِّله وأكثر من تزوِّده وأنت قادر علیه. فلعلّك تطلبه فلا تجده؛ اگر كسى را یافتى كه توشه آخرت تو را [بر دوش كشیده]، به آن جا ببرد، تا در آن روز كه بدان احتیاج دارى به دستت برساند، وجودش را مغتنم شمار و در صورت توان هرچه بیشتر بدو سپار، چراكه ممكن است روزى در پى چنین كسى باشى، اما بدو دست نیابى».
باید توجه داشته باشیم كه خوش خلقى، صدقه دادن و دیگر كارهاى نیك توشه هاى آخرت هستند. آنان كه براى ارشاد مردم موعظه مى كنند، آنانى كه اهل قلم هستند و مى نویسند، حتى كسى كه كتابى به رسم هدیه یا براى مطالعه در اختیار دیگرى مى گذارد، همه این ها ره توشه آخرت و روز قیامت است.
بنابراین، هرگاه انسان به این باور رسید كه انفاق در حق دیگران و كمك به بینوایان ذخیره و سرمایه آخرت خواهد بود، هر مشكلى آسان مى شود. آنان كه دست بخشنده دارند و هماره به كمك دیگران مى شتابند، اگر بدانند با احسان به دیگران در حقیقت به خود احسان مى كنند، از برخورد ناشایست مددجو دلگیر نخواهند شد.
آقایى آمده بود و از دیگرى گله كرده، مى گفت من در حق او چنین كردم و چنان، اما او با رفتار نامعقول خود مرا آزرده است. اگر این آقا به چنان باورى برسد كه هر احسانى كه به دیگرى نموده، در واقع در حق خود كرده است، دیگر جاى گلایه باقى نمى ماند و هرگز از احسان و نیكوكارى نسبت به هیچ كس دریغ نخواهد كرد.
28- استفاده نادرست از امکانات
مال و منال نقش عمده اى در زندگى انسان ها دارد. كسى كه تمكن مالى دارد، به راحتى مى تواند خانه اى بسازد، یا بخرد، یا فلان ماشین یا فلان غذا را تهیه كند، به مسافرت برود و همیشه در سیر و سفر باشد. در واقع پول نقش ارمغان خوشبختى دنیوى پولداران را بازى مى كند. این خوشبختى كه با پول به دست مى آید نیز مى تواند به همین دنیا ختم شود و البته ممكن است آرامش و آسایش و سعادت اخروى در پى داشته باشد و این معناى «وأحسنوا إلى أنفسكم» است.
در واقع افراد توانمند با استفاده از دارایى و امكانات خود براى گره گشایى از كار گرفتاران، اطعام نیازمندان، سر و سامان دادن به بى خانمان ها و فراهم كردن وسایل ازدواج جوانان مستمند و احداث مسجد، حسینیه، بیمارستان و ...، تنها به خود نیكى كرده، توشه سفر آخرت خود را پُربار مى سازند و افزون بر آن - و طبق روایات - نام نیك از خود به جاى مى گذارند. وانگهى توانمندى در این دنیا اگر مقدمه تأمین آخرت باشد، باارزش و درخور ستایش است وگرنه جز ضرر و خسران چیزى در پى نخواهد داشت.
باور كردنش سخت است، اما - متأسفانه - چنین چیزى رخ داده است. مى گویند سال ها قبل شخص متموّلى براى خوردن دو استكان چاى آب سماورش را با آتش زدن اسكناس هاى رایج به جوش مى آورد.
این فرد یا نمى دانست و یا مى دانست، اما نمى خواست بفهمد كه داشتن پول براى جوش آوردن آب سماور نیست، چراكه مى توانست با چند تكه زغال و چوب و هزینه اى بسیار ناچیز این كار را انجام دهد و با آن ثروت زیادى كه براى تهیه دو فنجان چاى طعمه آتش كرد، دنیاى دیگران و آخرت خود و دیگران را آباد كند، اما چنین نكرد و بى تردید زیان دنیا و آخرت را با هزینه كردن بهایى سنگین براى خود خرید.
عمر آدمى نیز حكم همان اسكناس درون كوره سماور را دارد. عمرى كه صرف خوش گذرانى شود، هیچ تفاوتى با جوش آوردن آب با سوزاندن اسكناس ندارد و این به معناى هدر دادن چیزى است كه مى بایستى سرمایه زندگى اخروى باشد. بى تردید بر باد دادن عمر نشانه بى عقلى است. البته كم تر در فكر آنیم كه بدانیم وقت و عمر و زبان و پول ما چه جایگاهى دارد و چگونه باید به مصرف برسد.
29- استطاعت کمک به دیگران
ممكن است كسى بگوید براى اطعام قدرت مالى ندارم. اگر چنین فردى با قرض گرفتن مى تواند هزینه اطعام را فراهم آورد و توان بازپرداخت آن را دارد، در این صورت استطاعت خواهد داشت و البته اگر خواهان برگرفتن توشه براى آخرت باشد، به یقین در تحصیل این استطاعت خواهد كوشید. در مقابل چنانچه كسى از این كار سر باز زند، - حداقل - مورد ملامت خویش قرار خواهد گرفت و به گاه نیاز به ره توشه از اینكه در دنیا فرصت را از دست داده است، گرفتار حسرت و پشیمانى خواهد شد.
به دیگر سخن فردى خود یا یكى از عزیزانش بیمار مى شود و پول و امكاناتى ندارد و در واقع تهى دست است، اما مى تواند براى درمان بیمارى مبلغى از دیگران قرض كند، ولى از این كار خوددارى نموده و سرانجام بیمار بمیرد. حال اگر دوستانش علت مرگ بیمار را از او بپرسند و او هزینه سنگین درمان و تهى دستى را بهانه كند، به یقین به او خواهند گفت مگر نمى توانستى مبلغى قرض كنى؟ در صورتى كه پاسخ او مثبت باشد، همین استطاعت است و مى بایست براى درمان بیماری خود قرض مى كرد.
در مورد نیازهاى روزمره و هزینههاى جزئى نیز این امر صادق است. مثلاً اگر فردى به این بهانه كه دادوستدى نداشته و كسبى نكرده، دست خالى به خانه بازگردد، اعضاى خانه هرگز عذر او را نخواهند پذیرفت و پس از آنكه اقرار او را در مورد توان قرض كردن به دست آوردند، بدو خواهند گفت چرا براى تأمین نیازمان قرض نكردى.
جان كلام اینكه هر صاحب خردى چنین سخنى را بر زبان نخواهد آورد و در صورت توانایى قرض گرفتن، نداشتن و تهى دستى را بهانه قرار نخواهد داد و مى داند كه باید براى چنین مواردى قرض كند. شایان توجه است كه این استطاعت با استطاعتى كه براى حج مقرر شده متفاوت است، چه این كه استطاعت نخست عقلى است و استطاعت حج استطاعت شرعى است.
در نتیجه آن گونه كه از قرآن و روایات برداشت كرده ام - و مى شود برداشت كرد - همانند این مثال را براى آخرت یادآورى مى كنند.
30- ارزش صدقه
در نقلى این مضمون آمده است که شخصى نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله آمد و عرض كرد: یا رسول اللَه، من فقیرم.
حضرت فرمودند: صدقه بده.
عرض كرد: یا رسولاللَه، چیزى ندارم.
باز آن حضرت فرمودند: صدقه بده.
دگربار گفت: ندارم. عرض كردم كه فقیرم و براى غذاى امروز نیز پولى ندارم.
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: قرض كن و صدقه بده.
آنچه از این روایت به دست مى آید این است كه صدقه دادن نیز احسان به خویش است و منافع آن به صدقه دهنده باز مى گردد. از همین روست كه رسول خدا صلى الله علیه وآله به فرد مستمند دستور صدقه دادن مى دهند، اگر چه با وام گرفتن باشد، كه البته چنین دستورى به بى نیازى مرد فقیر انجامید. بى تردید آنچه آن مرد بینوا به دست آورد، تنها اندك پاداشى است كه صدها و صدها هزار برابر آن براى آخرت او ذخیره شده است، چراكه دنیا محل كار خیر و جایگاه نهایى بهره ورى از آن آخرت است. اگر انسان توانایى آن را داشت این مطلب را به نفس خود بقبولاند، دیگر هرگز كسى را مرهون منت خود نخواهد دانست. با اندكى تأمل درمى یابیم كه انجام كار خیر و توقع تحسین داشتن از دیگران مانند آن است كه انسان پولى را نزد بانك یا شخصى امین بسپارد، آن گاه بر او منت گذارد.
قرآن و حضرت امام صادق علیه السلام مى خواهند همین مطلب را براى ما روشن كنند. به همین جهت حضرت در اول نامه اى كه روایت شد، اشاره دارند كه براى یكدیگر بخوانید و به همدیگر تذكر دهید، زیرا با یك بار گفتن ملكه نمى شود. باز مى فرمایند تعاهد كنید (براى چندمین بار بخوانید). همان طور كه در ابتداى نامه گفته شد اصحاب حضرت علیه السلام نیز رهنمود آن بزرگوار را به گوش گرفته، نامه مورد بحث را در سجاده نمازشان مى گذاشتند، تا بعد از هر نماز آن را مرور كنند.
شایان توجه است كه نفس انسان دو نمود دارد. یكى سركشى و دیگرى رام بودن، كه اگر مهار نشود، همه چیز را بر باد مى دهد و اگر رام گردد، آرام بخش دنیا و آخرت خواهد بود و این زمانى تحقق مى یابد كه پیاپى رهنمودهاى خدا و معصومان علیهم السلام را در گوش جان بخوانیم و آن را از عقبه ها و خطرهایى كه در پیش رو دارد، زنهار دهیم.
31- غفلت از قیامت
با تمام هشدارها و بشارت هایى كه براى ستمكارى و عدالت ورزى رسیده، همواره كسانى هستند كه به دلیل داشتن مال و مقام و منصب، بى توجه به این مسائل و بدون در نظر داشتن قیامت و حسابرسى سخت و دقیق آن روز، به تعدى و ظلم مى پردازند. كسانى نیز هستند كه قدرت ندارند، اما با داشتن روح سلطه جویى، بر ضعیفان زیردست خود ستم روا مى دارند. انسان به چه چیزى دل خوش است كه در كار خود تجدید نظر یا تأمل نمى كند؟ تشخیص عدالت از بى عدالتى و بى انصافى چندان دشوار نیست و هركس كمى تأمل كند، مى تواند انصاف و بى انصافى را از یكدیگر تمییز دهد و به دلیل همین توان در شناخت خوبى و بدى است كه انسان پاداش گرفته یا كیفر خواهد دید.
بى تردید اگر از هر دوستدار اهل بیت علیهم السلام پرسیده شود آیا دوست دارى به امام حسین علیه السلام یا دیگر معصومان برسى، پاسخ او مثبت خواهد بود و هركس كه با خویشاوندان و آشنایان و عزیزترین افراد زندگى مى كند، نهایتاً مشتاق رسیدن به حضور حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، اما یكى از شرایط چنین دیدارى این است كه «خویشتن از خویش در خستگى باشد و مردم از وجودش در آسایش».
در روایتى آمده است چون در آخرالزمان كسى پاك و وارسته از دنیا برود، ملائكه شگفت زده مى شوند كه او چگونه توانسته است در پیچ و خم هاى چنین دنیایى ایمان خود را به سلامت بیرون ببرد؟!
درست است كه سالم از دنیا رفتن همیشه سخت بوده و امروزه هم سخت است، اما اگر انسان بخواهد، چنین امرى شدنى است و خداى منان نیز یارى اش كرده، او را در ادامه دادن راه كمك خواهد كرد. جان كلام اینكه اگر انسان خواهان و جویاى چیزى باشد، بدان دست خواهد یافت، چه اینكه «خواستن توانستن است».
32- سختی های قیامت
قیامت روزى است كه قرآن كریم در توصیف هولناك بودن آن مى فرماید: «وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَرَى وَمَا هُم بِسُكَرَى؛ و هر آبستنى بار خود را فرو مى نهد و مردم را مست مى بینى و حال آنكه مست نیستند».
به عنوان مثال شخصى كه شراب خورده است چشم دارد، اما به دیوار مى خورد، صدا را مى شنود، اما صدا به مغزش منعكس نمى شود، حس دارد، اما اگر در مقابلش آتش بگذارند، خودش را عقب نمى كشد. قرآن كریم مى فرماید در قیامت مردم شراب نخورده اند، ولى چنانند كه گویى شراب نوشیده اند و از شدت وحشتى كه دارند، اعضا و جوارحشان درست عمل نمى كند.
ازجمله روایاتى كه در بیان سختى مرگ و پس از آن آمده، این سخن امام صادق علیه السلام است كه فرمودند: «لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون، ما أكلتم منها سمیناً قطّ؛ اگر چارپایان و دام ها آنچه را شما از مرگ مى دانید، مى دانستند، به یقین [از غصه و اندوه چنان لاغر مى شدند كه] هرگز گوشت پروار نمى خوردید».
33- در کار خیر سبقت بگیریم
قرآن كریم از ما و شما خواسته تا در عمل به اخلاق و اعمال نیك از یكدیگر پیشى گیریم، آنجا كه مى فرماید :«وَفِى ذَلِكَ فَلْیتَنَافَسِ الْمُتَنَفِسُونَ؛ و در این [نعمت ها] مشتاقان باید بر یكدیگر پیشى گیرند».
تنافس یعنى شخص در عمل نشان دهد كه از دیگرى جلوتر است و تلاش كند تا دیگرى از او سبقت نگیرد. شاید گاهى شاهد بوده اید كه دو نفر همسایه، فامیل و یا دوست در امور دنیا با یكدیگر رقابت كنند. بدین معنا كه اگر رقیبش یك تخته قالى با نقشه و كیفیت مخصوصى خرید، دیگرى نیز مى كوشد با جمع كردن پول یك تخته قالى با همان مشخصات یا بهتر از آن را تهیه كند و اگر دوستش منزلى ساخت، سعى مى كند منزلى با همان مشخصات و نقشه یا بهتر از آن بسازد، یا اگر مهریه خانمى فلان مبلغ است، دیگرى با خود مى اندیشد كه نباید به كمتر از آن تن دهد. خانمى با بستگانش به سفر مى رود، آن دیگرى نیز پول قرض مى كند تا بتواند به همان صورت به سفر برود یا دوستش ماشین مى خرد، دیگرى نیز تلاش مى كند ماشینى با همان ویژگى بخرد. این گونه رقابت را در زبان عربى تنافس مى گویند.
ولى شما باید این رقابت و مسابقه را براى كسب بهشت اختصاص دهید، یعنى به گونه اى عمل كنید كه فرداى قیامت براى مشرف شدن خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها از دیگران جلوتر باشید. فكر كنید كه چه عملى شما را در قیامت در نوبت اول ملاقات با ایشان قرار مى دهد و چه عملى باعث مى شود شما در نوبت دوم، سوم، یك سال بعد یا ده سال، صد سال یا هزار سال بعد و ... قرار گیرید؟ بنابراین، براساس علاقه اى كه براى ملاقات با ایشان دارید، تلاش و عمل خود را تنظیم كنید تا در مسابقه ملاقات با ایشان برنده شوید، چراكه روز قیامت پنجاه هزار سال طول مى كشد. لذا مبادا دراثر كوتاهى در عمل، روز قیامت مشاهده كنید همسایه یا دختر شما زودتر از شما با آن حضرت ملاقات كرده و شما هنوز در نوبت انتظار هستید، یا مادر در مسابقه ملاقات با آن حضرت از دخترش پیشى گرفته است. نباید غافل بود كه سرنوشت این جریان باید در این دنیا و با چگونگى عمل ما تعیین شود. باید بدانیم عامل تعیین كننده این جریان چیست و چه عاملى باعث پیشى گرفتن ما بر دیگران در ملاقات با حضرت زهرا سلام الله علیها خواهد شد؟ و به یقین، عامل تعیین كننده در این موضوع عمل به اصول دین، احكام اسلام و اخلاق است.
34- معنای تغابن
نام یكى از سوره هاى قرآن تغابن است و وجه نام گذارى آن به این اسم ذكر كلمه تغابن در این سوره است. نظر به اینكه یكى از نام هاى قیامت یوم التغابن است، توضیح معناى تغابن تأثیر بسزایى در اصلاح رفتار ما دارد. به منظور محسوس كردن وضعیت در روز قیامت به عنوان مثال مى گوییم هرگاه فردى براثر ناآگاهى از قیمت واقعى كالایى آن را ارزان تر بفروشد، یا گران تر بخرد، پس از آگاه شدن از قیمت واقعى كالا و از دست دادن فرصت جبران ضرر از معامله اى كه انجام داده پشیمان خواهد شد و براى آنچه از دست داده، حسرت خواهد خورد. در قیامت نیز وقتى مردم باخبر مى شوند عمر خود را ارزان یا رایگان از دست داده اند، از تجارت خود در دنیا پشیمان می شوند و براى از دست دادن سرمایه گران قیمت خود حسرت خواهند خورد. از این رو، یكى از نام هاى قیامت یوم التغابن است، یعنى روز حسرت خوردن.
35- عمر گرانمایه و نزدیکی قیامت
توجه داشته باشیم كه چون انسان از هنگام مرگ تا برپایى قیامت كبرى چاره اى براى جبران آنچه از دست داده ندارد و باید در برزخ كه به منزله اطاق انتظار براى رفتن به صحنه قیامت است، به انتظار بماند، باید گفت قیامت نه تنها دور نیست، بلكه بسیار نزدیك است. به عبارت دیگر، فاصله ما با روز قیامت همان مدت زمان عمر ماست كه فرصت داریم از این سرمایه گران بهاى خود حداكثر بهره را ببریم و پایان یافتن این فاصله زمانى حتى اگر صد سال هم باشد، بسیار كوتاه است و ناگهان انسان متوجه مى شود به پایان كار خود رسیده است. از این رو، همواره بزرگان سفارش كرده اند وظایف خود را به سرعت انجام دهید. ازجمله مرحوم اخوى اعلى الله درجاته همواره بر این موضوع تأكید مى كردند، به خصوص در سال پایانى عمرشان در ملاقات ها و سخنرانى ها توصیه مى فرمودند كه مبادا در انجام وظایف درنگ كنیم، چه این كه ناگهان عمر به پایان مى رسد. خود ایشان نیز ناگهان از میان ما رفتند. شب آخر عمرشان مصادف با شب عید فطر بود و در آن شب پس از سخنرانى درباره شخصیت و زندگى حضرت زهرا سلام الله علیها تا پاسى از نیمه شب گذشته بیدار بودند و ساعاتى مشغول مطالعه و نگارش بودند، تا اینكه حدود ساعت یك و نیم بعد از نیمه شب براى ایشان ثابت شد كه فردا روز عید فطر است و نظر خود را اعلام كردند و ناگهان حال ایشان دگرگون شد و دراثر آن چشم از جهان فرو بستند.
36- تهیدستی در آخرت و صدقات جاریه
مرگ بى خبر فرا مى رسد و مشكل ترین مسأله كه در آن هنگام باعث پشیمانى و حسرت مى شود این است كه انسان خود را تهى دست مى بیند و این همان غبن است، یعنى انسان درمى یابد كه از عمر خود استفاده نكرده و با اینكه مى توانسته بهتر و بیشتر عمل كند، عمر خود را به غفلت گذرانده و دیگر فرصتى براى جبران ندارد. در روایت نقل شده است: «لا فی حسنة یزیدون، ولا مِنْ سیئَةٍ یستعتبون؛ نه مى توانند بر حسنات [خویش] بیفزایند، و نه از بدی ها پوزش بخواهند».
این سخن بدان معناست كه پس از مرگ پرونده اعمال بسته مى شود و دیگر حسنه اى به اعمال نیك انسان افزوده نمى گردد، مگر صدقات جاریه مانند: اولاد صالح و علم نافع و امثال آن كه البته این ها نیز به زمان حیات شخص برمى گردد و درست به آن مى ماند كه درختانى را به دست خود نشانده باشد كه بعداً از میوه آن بهره برد.
37- عبرتی بزرگ
حدود سى سال قبل با ماجرایى رو به رو شدم كه هنوز در خاطرم زنده است و كمتر روزى است كه آن ماجرا با همان احساس روز اول به ذهنم نیاید. داستان از این قرار است. در ایامى كه كویت بودم، روزى به من اطلاع دادند شخصى فوت كرده و از من خواستند بر او نماز میت بخوانم. در آن جا مرسوم بود كه جنازه را پس از غسل و كفن مى آوردند و در سالنى مى گذاشتند و به همان حالت بر او نماز مى خواندند و پس از نماز او را در تابوت قرار مى دادند و به گورستان منتقل مى كردند و غالباً به نجف اشرف انتقال مى دادند.
از محل سكونت ما تا غسال خانه با ماشین حدود پنج دقیقه راه بود. در راه غسال خانه یك نفر از اهالى كویت كه كنار من نشسته بود گفت: آن مرحوم زمین ها و ساختمان هاى بسیارى داشت. از آن جمله قسمتى بود كه ما از كنار آن عبور مى كردیم و آن را به من نشان داد و گفت كه دولت كویت حاضر شد این قسمت از زمین هاى او را دویست و پنجاه میلیون دینار كویتى بخرد، اما نفروخت و پیشنهاد قیمت بالاترى داشت، ولى ناگهان در بازار سكته كرد و از دنیا رفت.
او از نقل این داستان غرض خاصى نداشت و براى من نیز عادى بود، چون از این ماجراها فراوان روى داده است. بعد از رسیدن به محل برگزارى نماز میت وارد سالن شدیم و چند دقیقه اى نشستیم تا جنازه را براى نماز بیاورند. وقتى جنازه را آوردند از جا برخاستم و عده حاضر در آن سالن هم به همراه من برخاستند و به طرف جنازه رفتیم. در فاصله چند مترى (حدوداً پنج متر) تا كنار جنازه كه دو یا سه ثانیه طول كشید، ناگهان به ذهنم رسید كه این میت دیروز مى توانست زیر قرارداد دویست و پنجاه میلیون دینارى را امضا كند و امروز نمى تواند براى پنج فِلِس هم تصمیم بگیرد و در حالى كه با خود در این باره فكر مى كردم، تكبیر نماز را گفتم. ناگهان متوجه شدم زانوهایم به شدت مى لرزد، به گونه اى كه نزدیك بود به زمین بیفتم، اما تلاش كردم تعادلم را حفظ و نماز را تمام كنم. در آن هنگام اینكه مى گویند «ناگهان افتاد و مُرد» را با تمام وجود حس كردم و فهمیدم كه مردن اصلا تعارف ندارد.
38- حسرت بزهکاران در قیامت
انسان تا زنده است، باید بهتر عمل كند و الّا آن گاه كه پرونده اعمالش را به دستش مى دهند و مى بیند ریز و درشت اعمال نیك یا بدش در آن نوشته شده، نسبت به عمر از دست رفته اش حسرت خواهد خورد. خداى سبحان در توصیف حال گناهكاران در زمانى كه پرونده اعمال آنان به دستشان مى رسد، مى فرماید: «فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یقُولُونَ یاوَیلَتَنَا مَا لِهَذَا الْكِتَبِ لَا یغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً إِلَّآ أَحْصَهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا؛ آن گاه بزهكاران را از آنچه در آن است، بیمناك مى بینى و مى گویند: اى واى بر ما، این چه نامه اى است كه هیچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اینكه همه را به حساب آورده است».
نیز مى فرماید: «فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَ مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ پس هركه هم وزن ذره اى نیكى كند، [نتیجه ] آن را خواهد دید و هر كه هم وزن ذره اى بدى كند، [نتیجه] آن را خواهد دید».
ذره اى از اعمال نیك و بد انسان از قلم نمى افتد و همه را در پرونده اعمالش خواهد دید. مثلاً نگاه كردن خشم آلود، ترحم آمیز، تمسخرآمیز و ... دارد و هرچند یك عمل به شمار مى رود، مراتب و انواع گوناگون دارد و هركس كم و بیش معناى نگاه هاى مختلف را مى فهمد. از این رو، هر مورد جداگانه نوشته مى شود.
39- اولیای خدا در میان مردم
از امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام نقل شده است:«إنّ الله أخفى أربعة فی أربعة...، أخفى ولیه فی عباده؛ خدا چهار چیز را در چهار چیز پنهان كرد: ...ولىّ خود را در میان بندگانش».
در میان همین توده مردم صدها ابوذر زندگى مى كنند؛ همان سالخورده مردان و زنانى كه آن ها را نمىشناسیم و شاید آن ها را به حساب نیاوریم، ولى در درگاه خدا بسیار محترمند. به عنوان نمونه، هیچ فكر كرده ایم حاج على اصفهانى (بغدادى) چه جایگاه اجتماعى ای داشته كه امام زمان عجل الله فرجه برایش زیارت نامه خوانده اند؟
با تمام احترامى كه براى او قائل هستم، اما شكى نیست كه او عالم، مرجع تقلید، تاجر، صاحب مؤسسات بزرگ و ... نبود، ولى میلیون ها نفر شیعه كه داستان او را در كتاب مفاتیح الجنان خوانده اند از خدا برایش طلب آمرزش كرده اند. وانگهى آقا امام زمان عجل اللَه فرجه براى حاج على بى سواد زیارتنامه خواندند و خود را زیارتنامه خوان به او معرفى كردند؛ همان آقایى كه یك لحظه دیدنش براى بیننده گران بهاتر از تمام دنیاست. به یقین او نیز مانند دیگر افراد، اعم از عالم، كاسب، مرد، زن، جوان و پیر كه در میان ما هستند و ما آن ها را نمى شناسیم، نزد خداى سبحان بسیار محترم است.
40- رستگار راستین
على بن مهزیار یكى از رستگاران واقعى است و قبرش در شهر اهواز زیارتگاه هزاران زائر است و حرمى باشكوه دارد. علما در شرح حالش نوشته اند كه خدمت آقا امام زمان عجل اللَه فرجه رسیده است و داستان شگفتى درباره او نقل شده و بیش از هزار سال است كه خداى سبحان حوائج هزاران نفر را در كنار مزارش برآورده ساخته. وى در جوانى مسیحى بود و به وسیله جوانان شیعه هدایت شد و پس از هدایت به مقام والایى رسید. آیا فرجام نیك او جاى دریغ و حسرت ندارد؟ راستى چگونه است كه جوانى مسیحى به جایى مى رسد كه موفق مى شود، بارها خدمت آقا امام زمان عجل اللَه فرجه برسد و امثال من و شما محتاج او باشیم تا در درگاه الهى شفیع مان شود؟
41- مقام معنوی شطیطه
شطیطه بانویى است كه به مقام والایى رسیده و در نیشابور مدفون است. من هرگاه به مشهد مشرف مى شوم، اگر محذورى نداشته باشم، به احترام آن بانوى والا مقام به همراه دوستان همسفرم به زیارت ایشان مى رویم. این بانوى ارجمند داستانى شنیدنى دارد.
در شرح حال او، نام پدر، شوهر، فرزندان و دیگر بستگانش نیامده و محل و تاریخ تولد او معلوم نیست، ولى باتوجه به نام عربى او مى توان احتمال داد اهل یمن، حجاز، عراق یا یكى از كشورهاى عربى بوده است. شطیطه از جهت ادبى اسم مصغر است، یعنى «شط كوچك».
او كه در شهر نیشابور زندگى مى كرد متوجه شد كاروانى عازم مكه است و قصد دارد در مدینه با امام موسى كاظم علیه السلام دیدار كند. عده اى از نیشابوریان، كیسه هاى پول، طلا و پارچه هاى گران قیمت براى آن حضرت فرستادند. او نیز با شرمندگى دو درهم براى امام علیه السلام فرستاد؛ مبلغى كه یك پنجم قیمت یك گوسفند و ناچیز بود، به خصوص باتوجه به هدیه كسانى كه مثلاً هزار دینار معادل سه كیلو طلا فرستاده بودند.
او دو درهم را در پارچه اى بست و به شخصى كه قصد داشت به زیارت خانه خدا و امام موسى كاظم علیه السلام در مدینه برود، داد و این آیه را خواند كه مى فرماید: «وَ اللهُ لَا یسْتَحیىِ مِنَ الْحَقِ؛ و حال آنكه خدا از حق [گویى] شرم نمى كند».
و بدین صورت حقى را كه از آن حضرت به عهده داشت، حالا یا خمس بوده یا نذر براى ایشان فرستاد.
هنگامى كه پیك و حامل هدایاى مردم نیشابور به مدینه و خدمت حضرت امام موسى كاظم علیه السلام رسید و امانت هاى مردم را تحویل ایشان داد، حضرت قبل از همه هدایا آن دو درهم را برداشته و خواندند: «وَاللهُ لَا یسْتَحیی مِنَ الْحَقِ». آنگاه به وسیله همان شخص كفنى براى شطیطه فرستادند و به او فرمودند: وقتى به نیشابور رسیدى كفن را به شطیطه بده و به او بگو: چند روز بعد از آن از دنیا خواهى رفت و من براى نماز میت شما حاضر مى شوم.
در آن زمان تعداد انگشت شمارى از شیعه در نیشابور زندگى مى كردند. پس از چند روز شطیطه از دنیا رفت و مراسم غسل و كفن او به وسیله زنان شیعه شهر نیشابور انجام شد و جنازه را تا محل دفنش تشییع كرده، تابوت را در مقابل قبرى كه از قبل آماده شده بود، گذاشته، آماده نماز شدند، اما كسى از ماجراى شطیطه خبر نداشت و شاید شیعیان از همدیگر مى خواستند كسى نماز میت را بخواند. در همین حال از دور سوارى را دیدند كه شتابان به سوى آنان مى آید كه به منظور غبارآلود نشدن سر و روى خود را بسته است. سوار از اسب پیاده شد و پارچه را از صورت خود كنار زد. شیعیان كه حضرت را ندیده بودند ایشان را نشناختند، ولى آن شخص كه تازه با امام كاظم علیه السلام دیدار كرده بود و خبر داشت كه ایشان براى خواندن نماز شطیطه تشریف مى آورند، حضرت را شناخت و شیعیان را از حضور حضرتش آگاه كرد و آن ها از اینكه امام علیه السلام را در میان خود مى دیدند، بسیار شادمان شدند و نماز میت را به امامت ایشان برگزار كردند و با حضور ایشان شطیطه را به خاك سپردند.
این داستان جاى تأمل دارد كه چگونه یك زن كه اطلاعات چندانى درباره او در دست نیست با ارسال مخلصانه دو درهم خدمت آن امام معصوم علیه السلام به مقامى مى رسد كه حضرتش از مدینه براى خواندن نماز بر جنازه او به نیشابور تشریف برده، پس از خواندن نماز وقتى او را در قبر مى گذارند، مقدارى از خاك قبر امام حسین علیه السلام روى بدنش مى افشانند. آیا براى چنین مقام ارجمندى مى توان بهایى مادى قائل شد؟ هرگز؛ زیرا اگر كسى صدها میلیارد هم ثروت داشته باشد، وقتى از دنیا مى رود، آن ثروت براى او ارزشى ندارد و هر مقدار مثلاً اعتبار و بهره مندى از مادیات، محبوبیت اجتماعى و دست بوسى داشته باشد، همه تمام مى شود، اما این مقام و احترام تمام نمى شود، بلكه جاودانه خواهد بود.
به یقین چنین سخنى گزافه نیست، چه اینكه بعد از هزار و دویست سال، امروز قبر شطیطه مزار شیفتگان اهل بیت علیهم السلام و حاجتمندان است و در آخرین سفرى كه به زیارت ایشان رفتم، دیدم مزار او حرم، ضریح و بارگاه دارد. شخصى كه در حرم او مشغول خواندن قرآن بود، مى گفت: نذر شطیطه كرده بودم كه در عوض برآورده شدن حاجتم، یك ختم قرآن در حرم او بخوانم و به روح او هدیه كنم. اكنون مشغول اداى نذر خود هستم.
42- ناپایداری دنیا
در منابع تاریخى نقل شده است هنگامى كه سندى بن شاهك زندانبان حضرت امام موسى كاظم علیه السلام ایشان را به شهادت رساند، جنازه ایشان را روى پل گذاشت تا مردم بیایند و جنازه آن حضرت را ببینند، اما هنگام عبور سندى بن شاهك با اسبش از كنار پل، پاى اسب او پیچید و او در شط غرق شد و آنگونه كه مورخان گفته اند، قبل از آنكه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام را به خاك بسپارند، او را دفن كردند. این داستان درسى است براى ما كه به ناپایدارى دنیا توجه داشته باشیم؛ دنیایى كه انسان را ناگهان به كام مرگ فرا مى فرستد. پس مى سزد و باید عمر خود را ارزان از دست ندهیم.
باید به این نكته نیز توجه شود كه اصل تأسیس مؤسسات با هدف گره گشایى از مشكلات مردم كار بسیار پسندیده اى است. بى تردید اگر ذره اى عمل صالح صورت پذیرد، در پرونده اعمال ثبت مى شود و در سراى دیگر معلوم خواهد شد كه این اعمال چقدر مؤثر بوده و چه اندازه از مشكلات مردم را حل كرده است، اما باید هركسى در وجدان خود به این پرسش پاسخ دهد كه آیا واقعاً توان من در رفع مشكل مردم بیش از آنچه انجام داده ام نیست؟ آیا بیشتر و بهتر از این نمى توانستم انجام وظیفه كنم یا كوتاهى كرده ام؟ پاسخ این سؤال را هم انسان مى داند و هم خدا.
43- تغابن در قیامت
حقیقت این است كه انسان قدرت درك این معنا را دارد كه در قیامت مقدار و ارزش عمل هركس معلوم مى شود و در آن هنگام انسانِ فرصت از دست داده، گرفتار افسوس شده، انگشت حسرت به دندان خواهد گزید، زیرا مى بیند مثلاً ده هزار گره از مشكلات مردم گشوده است، اما دیگرى صدها برابرِ او گره از كار بسته مردم گشوده است و از اینجا تغابن و حسرت آغاز مى شود و مى فهمد دنیا او را فریب داده است، زیرا فرداى قیامت افراد مشاهده مى كنند كسانى كه به ظاهر علم شان كمتر از آنان بوده، موقعیتى بهتر دارند، چراكه با مردم مهربان تر و با اخلاق بهترى برخورد كرده اند.
44- سه دوست از منظر امیرمومنان علی علیه السلام
روایت شده است كه مولاى متقیان حضرت على علیه السلام فرمودند: «إنَّ للمرء المسلم ثلاثةُ أخلاّءَ، فخلیلٌ یقولُ له: أنا معك حیاً ومیتاً وهو عملُه، وخلیلٌ یقول له: أنا معك حتى تموتَ وهو مالُهُ فإذا ماتَ صار للوارث وخلیلٌ یقول له: أنا معك إلى باب قبرك ثم أخلیك وهو ولدُهُ؛ انسان مسلمان سه دوست دارد: دوستى كه به او مى گوید: من زنده و مرده همراه تو خواهم بود. این دوست اعمال آن شخص است و دوست دیگرى كه به او مى گوید: من تا زنده اى همراه تو خواهم بود، كه مال و دارایى اوست و دوست دیگرى كه مى گوید: تا لب گور همراه تو خواهم بود و پس از آن تو را رها خواهم كرد. این دوست سوم فرزندان شخص هستند».
البته این هم در صورتى است كه فرزندان شخص در تشییع جنازه او حاضر شوند، نه مانند بسیارى از اولاد این زمانه كه حتى در تشییع جنازه والدین خود حاضر نمى شوند. بنده خود در تشییع جنازه مرد ثروتمندى حاضر شدم كه هیچ یك از فرزندانش در تشییع جنازه او حاضر نبودند و بستگان متوفا دو حمال را براى حمل جنازه میت اجیر كرده بودند!
45- اندوخته اخروی
شخص ثروتمندى كه از دنیا مى رود، از ثروت كلانى كه برجاى مى نهد ریالى براى وى باقى نخواهد ماند، مگر آن اموال كه در این دنیا براى حیات اخروى خود پیش فرستاده است. چنین اموالى كه در راه خدا و دستگیرى از نیازمندان و بیچارگان مصرف شده است، در حقیقت مصرف نشده و در اندوخته اخروى شخص باقى مى ماند. از همین روست كه خداى متعال نیز حساب این اموال را از دیگر دارایى هاى زائل شدنى جدا كرده و این اموال را باقیات الصالحات یا نیكى هاى ماندگار خوانده است.
46- پایداری عمل صالح
در روایت آمده است كه رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله در خانه عایشه گوسفندى سر بریدند. هنگامى كه نیازمندان مدینه از این موضوع آگاه شدند، نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمدند و آن جناب مقدارى از گوشت قربانى را به هركدام از آن ها عطا فرمودند. چون شب هنگام فرا رسید جز گردن گوسفند از آن چیزى به جا نمانده بود. حضرت از عایشه پرسیدند: از گوشت قربانى چیزى به جا مانده است؟ عایشه گفت: جز گردن گوسفند از آن چیزى نمانده است. حضرت به او فرمودند: نه؛ بگو همه آن مانده است جز گوشت گردنش!
47- گردآمدن مخلوقات در روز قیامت
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ؛ در آن روز که قیامت برپا می شود، خوبان و بدان از هم جدا می شوند»(روم/14). خدای متعال همه مخلوقات خویش اعم از پیامبران، اوصیا، صالحان و اولیا، ظالمان و مظلومان، زنان و مردان و غیره را در روز قیامت یک جا گرد هم می آورد و درباره کیفیت زمانی آن روز فرموده است: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در (روز رسیدگی به حساب مردم) روزی که برابر پنجاه هزار سال است»(معارج/4).
در این روز طولانی انسان ها به حسب آنچه در دنیا بودند، تقسیم می شوند. مؤمنان و نیکوکاران و هر گروه به نسبت تلاش و فعالیتشان، اخلاقشان، بردباریشان، تحملشان، ستمکاریشان، مظلومیتشان، برخورداریشان از موهبت فهم و نیرو و به کار بستن آن، جدا و تفکیک می شوند.
این موضوع به مانند افراد یک خانواده است که بامدادان پراکنده شده، هریک به سویی و سمتی برای کاری می روند و البته هریک به تناسبت موقعیت علمی و شغلی خود به جایی می رود؛ دانش آموز به مدرسه ابتدایی، محصل به دبیرستان و دانشجو به دانشگاه. در روز قیامت این پراکندگی بزرگ تر و وسیع تر خواهد بود آن هم در سطح میلیاردی، چراکه همه فرزندان آدم از زمان حضرت آدم تا زمان قیامت همه یک جا حشر و نشر می شوند.
48- یاد مرگ
شیخ صدوق رحمه الله طی سلسله سندی که ارائه کرده است، از امام باقر علیه السلام این حدیث را نقل می کند. ازجمله مواعظی که حضرت لقمان به پسر خود کرد آن است که گفت: «فرزندم، اگر در مسأله مرگ تردید داری، خواب را از خود دور کن، که البته این کار را نمی توانی بکنی. اگر در حشر و رستاخیز مردگان در روز قیامت تردید داری، بیدارشدن از خواب را ترک کن، که البته این کار را نیز نمی توانی انجام دهی. اگر در این دو مسأله فکر کنی [یعنی خفتن و بیدار شدن] در آن صورت به یقین خواهی رسید جانت در دست کس دیگری است، نه در دست تو. خفتن به منزله مردن است و بیدار شدن از خواب به منزله برانگیخته شدن مردگان برای حساب و کتاب در محشر».
از سرور و مولایمان حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «کما تعیشون تموتون و کما تموتون تبعثون و کما تبعثون تحشرون» یعنی همان گونه که زندگی می گذرانید، می میرید و همان گونه که می میرید، برانگیخته می شوید، و همان سان که برانگیخته می شوید، در محشر فراخوانده می شوید.
انسان می تواند خواب خود را اندکی به تأخیر بیندازد، اما هرگز نمی تواند آن را از خود به کلی دور کند. همچنین آدمی می تواند مردن را اندکی به تأخیر بیندازد، اما قطعاً هرگز نمی تواند آن را از خود دور سازد. در روایات اهل بیت علیهم السلام تعبیر «منشأة الاجل» آمده است و معنایش آن است که انسان با انجام دادن برخی کارها در دنیا می تواند مرگ خود را به تأخیر اندازد، مانند دادن صدقه و صله رحم و نیکی به والدین و انجام دادن کارهای خوب و مانند اینها.
بجاست که انسان هر روز به یاد مرگ بیفتد و این مسأله را برای خود تکرار نماید. هرکه هر روز به یاد مرگ بیفتد و درباره اش اندکی بیندیشد، در زندگی اش راستکار و درستکار خواهد شد و از گناهان و معصیت ها و ستمکاری و کلاً تمامی آنچه به جهنم می انجامد، دور می شود و از بلاها و مشکلاتی که در دنیا و آخرت کمرشکن هستند، ایمن می گردد.
در حدیث شریف بدین مضمون آمده است که روزی حضرت موسی بن عمران علیه السلام ابلیس را دید، آن هم در حالی که بر سر خود کلاهی رنگارنگ گذاشته بود و لباس های رنگارنگی پوشیده بود. حضرت موسی علیه السلام از او پرسیدند: چرا به دیدن من آمده ای؟
ابلیس گفت: آمده ام تا سلامی عرض کنم.
حضرت موسی علیه السلام پرسید: این لباس و کلاه رنگارنگ چیست که پوشیده ای؟
ابلیس گفت: این ها ابزار نیرنگ من هستند که با آن ها آدمیزاده را فریب می دهم. یعنی انواع شهوت ها و تمایلات و خواست های نفس اماره است؛ نفسی که همواره به بدی دعوت می کند و انسان را به انجام دادن گناه وا می دارد.
شخصی که در جامعه از جایگاه اجتماعی والا و احترام برخوردار است، اگر تهیدست و فقیر باشد، هرگز از دیوار خانه مردم بالا نمی رود، تا اموالشان را سرقت کند، بلکه گاه به گونه ای سرقت می کند که مردم او را نشناسند و به امانت آن ها خیانت نکرده باشد، یا اینکه شیطان فریبش می دهد و در غریزه جنسی اش مرتکب گناه می شود، یا میل به شهوت و مقام خواهی او را تحریک می کند، یا وا می دارد تا دروغ بگوید، یا مثلاً مرتکب سخن چینی و تهمت و یا غیبت می شود. به عبارت دیگر انسان را به گونه های متفاوت و با حیله های رنگارنگ و گوناگون فریب می دهد و به گناهکاری وا می دارد.
بر محاسبه نفس روزانه مداوت بورزید و به خدای سبحان پناه ببرید و این پناه بردن هم با زبان و هم با تفکر صورت گیرد. نیز توسل به اهل بیت علیهم السلام و مدد خواستن از آن ها در امر چیره شدن بر نفس و دام های شیطان و برای دستیابی به بصیرت و معرفت بسیار مهم است و با کمک توسل به اهل بیت علیهم السلام می توان به توفیق و بیداردلی و بصیرت قلبی دست یافت.
49- جهان دیگر
همه ما اکنون در دنیا به سر می بریم و هریک از ما اعم از زن، مرد، پیر، جوان، باسواد، بی سواد، دارا، تهی دست و ...، هرکدام شرایط ویژه خود را دارد و ممکن است در رفاه و نعمت زندگی کند، یا در زندگی با مشکلات فراوان دست به گریبان باشد. پس از مدتی دیر یا زود همه ما از این جهان رخت بر خواهیم بست و به جهان دیگری منتقل می شویم که آخرت نام دارد. در آن عالم نیز همانند این جهان ممکن است انسان در ناز و نعمت و آسودگی به سر برد، یا با مشکلات دست به گریبان باشد. با این تفاوت که دنیا عالم کوتاهی است و مدت آن زود سپری می شود، ولی آخرت زمان بسیار طولانی و جاویدان دارد و هرگز سپری نمی شود.
50- خانه های بهشتی و جهنمی
شخص صالحی که در مدت عمر خود نیت، گفتار و کردار نیکو داشته باشد و بدین واسطه اهل بهشت شود، خانه اش در جهنم از آن یکی از اهل جهنم می شود و خانه آن جهنمی در بهشت از آن این فرد صالح می گردد. به همین سان کسی که در مدت عمر خود اعمال ناشایست و گفتار و نیت بد داشته باشد و به جهنم برود، خانه ای که در بهشت دارد، به یکی از بهشتیان می رسد و خانه ای که این شخص بهشتی در جهنم دارد نیز از آن شخص جهنمی خواهد بود و معنای «الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» همین است.
خدای متعال برای هریک از ما دو جایگاه در جهان آخرت قرار داده که به نام ما هستند. چه بسا دو برادر یا دو خواهر یا دو خویشاوند نزدیک یا دو شریک که در دنیا عمری را در کنار هم به سر برده اند، در آخرت دارای دو جایگاه متفاوت باشند. دو نفر که شریک هم هستند و یکی درستکار و دیگری خائن است در آخرت جایگاه متفاوتی خواهند داشت و شریک خائن در منزل جهنمی خود خواهد بود و علاوه بر آن منزل جهنمی شریکش ـ و تبعات و عذاب های آن را متحمل خواهد شد. ازسوی دیگر شریک درستکار، هم از مزایای جایگاه خودش استفاده می کند و هم از مزایای جایگاه شریکش.
51- بهشت یا جهنم
انسان در هرجا که باشد، اعم از خانه، محل کار، دانشگاه، بازار و ... دو راه و دو در به سوی آخرت دارد که یکی به بهشت و دیگری به جهنم ختم می شود. برای مثال همان طور که یک شخص بازاری یا زن خانه دار و ... می تواند به بهشت برود، یک شخص بازاری یا زن خانه دار دیگر ممکن است با اعمال بدی که انجام می دهد، خود را جهنمی کند. این امر بستگی به انسان دارد که از میان این دو راه کدام را برگزیند.
52- همنشین دنیا و آخرت
مردم نیکوکار باشند، یا بدکردار در این دنیا در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اما در آخرت وضع به گونه دیگری است. به این معنا که ممکن است کسانی در دنیا نزدیک یکدیگر زندگی کنند، اما در آخرت فاصله هزاران فرسنگی داشته باشند و یکی در بهشت و دیگری در دوزخ منزل گزیند و البته افراد یک خانواده نیز ممکن است چنین باشند. در مقابل، کسانی هستند که در این دنیا بیگانه اند و به دور از یکدیگر زندگی می کنند، اما در آن دنیا دوستان یکدیگرند و در کنار هم زندگی می کنند که این نزدیکی و آن جدایی و فاصله تنها و تنها براساس ایمان و عمل صالح است.
53- دریغ بر فرصت های از دست رفته
بکوشید تا در قیامت از کسانی نباشید که درباره مسئولیت شان در دنیا مورد بازخواست قرار می گیرند و بر فرصت های از دست رفته دنیایی شان افسوس و دریغ می خورند. در این زمینه دیگران را نیز تشویق و از نیروی زبان بیشتر استفاده کنید و ادامه دهید و هرگز ملول و خسته نشوید و بدانید که این امور بخشی از مسئولیت هاست. بی تردید کوتاهی در این زمینه اندوه و پشیمانی در پی خواهد داشت. بسا در قیامت شاهد آن باشیم که افرادی با توانمندی کمتر از ما درجات و مقاماتی بالاتر دارند و آن گاه است که پشیمانی و حسرت سراسر وجود انسان را فرا خواهد گرفت.
54- آبادانی آخرت
دنیا محل امتحان و هرچه در آن قرار دارد نیز ابزار و وسیله آزمون است، مانند: خانواده، ثروت، فقر، سلامت، بیماری، تحصیلات، مجالس اهل بیت علیهم السلام و جز آن. بنابراین، باید از این دنیا چنان بهره ای برد که در آخرت انسان از آن سود ببرد و برای او کارساز باشد. از مهم ترین این ابزارها و امور دو چیز است:
اول تزکیه و پیراستن نفس است، چنان که قرآن کریم در این باره می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛ که هرکس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده»(شمس/9).
توجه داشته باشیم که نفس انسان سرسخت ترین دشمنان اوست. شمر با حبیب بن مظاهر رفیق بود، اما به علت پیروی از هوای نفس خود چنان فرجام شومی برای خود رقم زد. عبدالرحمن بن ملجم نیز در کنار امیرمؤمنان علیه السلام بود و در لشکر آن حضرت می جنگید، اما از آن جهت که نفس خود را تزکیه و مهار نکرده بود، قاتل امام زمان خویش شد. پس تزکیه نفس امری است بسیار مهم و البته برای موفقیت در این زمینه و رسیدن به پرهیزگاری انسان باید به طور مستمر و دائم این مطلب را به خود تلقین کند.
دوم هدایت دیگران است، بی تفاوت که این موضوع در جمع افراد خانواده و فامیل و دوستان باشد، یا در مدرسه، محل کار، در جمع سالخوردگان و جوانان، پسران و دختران و جز آنان.
پس باید در این عرصه و زمینه هرچه بیشتر بکوشید. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمودند: «لئن یهدی الله بک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس؛ اگر خدای متعال یک تن را به دست تو هدایت کند، از تمام آنچه خورشید بر آن بتابد (همه جهان) برای تو بهتر است».