LOGIN
اخلاق
alshirazi.org
رضامندی
کد 1041
تگ ها
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 19 آذر 1401 - 15 جمادى الأولى 1444

1- کسب رضایت خداوند

دنیا محل عمل، و آخرت سرای حسابرسی است، لذا می سزد که مؤمنان در حدّ توان خود بکوشند که اعمالشان در دنیا در جهت کسب رضامندی خدای سبحان و خشنودی حضرت صاحب الزمان، مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

کسانی که در راه رسیدن به رضامندی خدای متعال می کوشند، بی تردید با مشکلات و سختی های فراوانی رو به رو خواهند شد. از این رو باید کوشندگان در این راه سه مسأله را مدّنظر قرار دهند:

1. نومیدی به خود راه ندهند؛

2. دچار سرگشتگی نشوند؛

3. مشکلات را به جان بخرند.

2- صبر و رضامندی

صبر و رضا هردو از ملکات فاضله اخلاقی و ناظر به مقامات بالا هستند با این تفاوت که رضامندی به قضای الهی مرحله ای بالاتر از صبر است. کسی که در برابر مشکلات بی تابی نمی کند، و رنج ها و مشکلات را تحمل می نماید و زبان به شکوه نمی گشاید، صبور است. چنین کسی ممکن است در دل خرسند نباشد، ولی به زبان شکوه نکند، اما راضی کسی است که علاوه بر صبر و بردباری به همه بلاها و اموری که خدای تعالی برایش مقرر فرموده، از عمق جان خشنود باشد و همان را بخواهد که خدای متعال برایش خواسته است. به تعبیر دیگر انسان صبور می سوزد و می سازد، ولی شخص آراسته به ملکه رضامندی هرچه از دوست به او رسد، برایش نیکوست. در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: « ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ و مرا در زندگی به آنچه برایم نوشته ای، خشنود ساز».

3- مقام رضایت

در روایت است که از امام صادق علیه السلام سؤال شد از ابوذر غفاری رحمه الله نقل می کنند که می گفت: سه چیز است که مردم نمی پسندند، ولی من آن ها را دوست دارم: مرگ، فقر و بلا. امام صادق علیه السلام فرمودند: این طور که شما نقل می کنید نیست. منظور ابوذر این بوده است که مرگ را در راه طاعت الهی از زندگی در سایه معصیت بیشتر دوست دارم و فقر توأم با طاعت خدا نزد من بهتر از ثروتمندی توأم با نافرمانی خداست و تحمل بلا در راه فرمان خدا را از تندرستی همراه با گناه بیشتر دوست دارم.

هر انسانی طی زندگی با مشکلات و ابتلائات چندی مواجه می شود؛ ابتلائاتی نظیر بیماری های مزمن، فقر مالی، همسایه بد، زن بدخو، خویشاوندان ناموافق یا شریک بدرفتار. این مشکلات معمولاَ نتیجه گناه و کوتاهی یا غفلت خود انسان است و البته برخی از آن ها را خدای متعال مقدر فرموده است تا بدین وسیله درجات انسان مبتلا را افزایش دهد. این مشکلات به هر اندازه و هر شکل که باشد، یکی از مهم ترین اموری که باید در برخورد با آن ها سرلوحه رفتار انسان قرار گیرد، رضامندی به قسمت خدای تبارک و تعالی است. خشنودی به قسمت الهی مقام فوق العاده بالا و والایی نزد خدا و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است. از همین جاست که می بینیم وجود مبارک امام زین العابدین علیه السلام در دعای معروف به ابی حمزه ثمالی به خدای متعال چنین عرضه می دارند: «ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ و مرا در زندگی به آنچه برایم مقدر فرموده ای خرسند دار».

رضا به قضای الهی هرگز بدین معنا نیست که انسان برای تحمل مشکلات و رفع نقایص خود گامی بر ندارد، بلکه همه موظف به تلاش پیوسته و استمرار فعالیت ها و کوشش هایمان هستیم و در عین حال باید به قسمت الهی راضی و قانع باشیم، خواه مشکلات و کاستی هایمان برطرف شود، یا خیر. در چنین حالتی است که از یک زندگی گوارا و لذت بخش و همراه با خشنودی خدا بهره مند خواهیم بود.

4- ثمرات دین باوری

نقل است كه برخى از ملوك بنى العباس ـ كه شمارشان به بیش از سى نفر مى ‏رسید و قلمرو حكومت آنان از كلان‏ ترین حكومت ‏هاى امروزى هم بزرگ ‏تر بود ـ تنها فقط سى و اندى یا چهل و اندى سال عمر كردند، با اینكه آنان از جمیع امكانات آن روز برخوردار بودند و اغلب‏ شان كشته نشدند، بلكه به مرگ طبیعى مردند، ولى هیچ كدام از آنان سال‏ هاى عمرشان به شصت نرسید. انسان‏ هاى متدین آخرت ‏شان ـ بى‏ شك ـ و دنیایشان ـ معمولاً ـ بهتر از كسانى است كه از نعمت ایمان بى ‏نصیب ‏اند.

تمام كسانى ‏كه خودكشى مى ‏كنند و بیشتر كسانى ‏كه دچار اختلالات جدى روانى مى ‏شوند، از میان كسانى هستند كه بهره چندانى از دین و توكل و رضامندى ندارند یا به كلى بى‏ بهره ‏اند. آمار افرادى كه روانه تیمارستان‏ ها مى ‏شوند، اقدام به خودكشى مى‏ كنند یا در دام اعتیادهاى خانمان سوز مى ‏افتند، بیشتر مربوط به بى ‏دینان و لاابالى ‏هاست تا معتقدان و متدینان. آن كه تكیه گاه ایمانى ندارد، با مختصر فشارى از جا كنده مى ‏شود، ولى كسى‏ كه خدا و قیامت و پیامبر صلی الله علیه وآله را باور دارد، هرچند بلاهاى بیشترى را تحمل كند، كم‏ تر دچار مشكلات حاد روانى و دیگر مشكلات مى‏ شود.

كسى ‏كه ایمان و توكل ندارد، تحت فشارهاى زندگى خود را در آخر خط مى ‏یابد، همه چیز را سیاه مى بیند، از همه جا ناامید مى ‏شود و ممكن است دست به خودكشى زند. در مقابل، كسى ‏كه به خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله و قیامت معتقد است، دل در همان آموزه ‏ها مى ‏بندد و امیدش یكسره به خداست و در بلاها فقط خالص‏ تر و پخته‏ تر و ناب ‏تر مى‏ شود و بر پاداش آن جهانى ‏اش افزوده مى‏ گردد.

5- رضامندی همه جانبه

هریك از ما در زندگى بارها و بارها با پیشامدهاى ناگوار مواجه مى‏ شویم. دیدن داغ عزیزان، نزاع، بیمارى، فقر، درگیرى ‏هاى لفظى و مشكلات خانوادگى برخى از ابتلائاتى است كه همگان ناخواسته در برخى از برهه‏ هاى زندگى به همه یا برخى از آن ها دچار مى ‏شوند. رضامندى عبارت است از اینكه انسان در كلیه ادوار و اطوار زندگى از آنچه خدا برایش مقدر فرموده خشنود باشد. كسى ‏كه به مقام رضا رسیده است در حالت بیمارى همان گونه است كه در حالت تن درستى. هنگام تهى دستى و درویشى همان طور رضایت قلبى از مقدرات الهى دارد كه در وقت توانگرى. از میان فقر و غنا و تن درستى و بیمارى آن را كه خدا برایش تقدیر فرموده مى‏ خواهد و دل به مشیت الهى مى‏ سپارد. چنین نیست كه افراد راضى در ابتلائاتى چون: فقر، بیمارى و ... رضایت را با زحمت و تكلف بر خود هموار مى ‏كنند، بلكه این افراد قلباً از همه مقدرات تلخ و شیرین الهى خشنودند. ظریفى مى ‏گفت: برخى هستند كه وقتى از آن ها مى ‏پرسیم حالت چه طور است؟ به گونه ‏اى مى ‏گویند «الحمدالله» كه گمان مى ‏كنیم اگر خدا در برابرشان مجسم بود، با خنجر او را مى ‏زدند!

از جنبه طنز آلود این سخن كه بگذریم، انصافاً بسیارى از افراد سعى مى ‏كنند خود را راضى به قضاى الهى نشان دهند، یا صفت رضامندى را به زحمت و تكلف بر خود هموار مى‏ كنند و این در حالى است كه از آن صفت بهره چندانى ندارند.

رضامندى حقیقى امرى باطنى است و براى تحصیل آن باید فراوان كوشید، زیرا انصافاً به دست آوردن چنین ملكاتى از تحصیل اجتهاد دشوارتر است.

6- رضا به رضای خدا در همه حال

در تاریخ آمده است جابربن عبدالله انصارى در اواخر عمرش دچار ضعف و ناتوانى ناشى از كهنسالى شد. روزى امام باقر علیه السلام به دیدار جابر رفت و احوالش را پرسید. جابر گفت: در حالى هستم كه كهنسالى را بر جوانى، بیمارى را بر تندرستى و مرگ را بر زنده بودن ترجیح مى‏ دهم.

 امام باقر علیه السلام فرمود: اما من -اى جابر- این گونه نیستم. اگر خدا مرا فرتوت بخواهد، مى ‏پسندم، اگر جوانم بخواهد، بدان خشنودم، چون بیمارم كند، تسلیم اویم، اگر سلامتم دارد، رضامندم، اگر مرا بمیراند، همان خواهم، و اگر زندگى ‏ام بخشد، آن را مى ‏پذیرم.

 به یقین اگر امام باقر علیه السلام چنین پاسخى به جابر نمى ‏داد، همگان تصور مى ‏كردند كه جابر به مقامى بس بزرگ رسیده است كه بلاهاى مادى و بیمارى را و در نهایت مرگ را بر عافیت خواهى، تندرستى و زنده بودن ترجیح مى ‏دهد، اما پاسخ امام باقر علیه السلام این مطلب را در دل ‏ها و اندیشه‏ ها مى ‏نشاند كه باید به خواست خدا تن داد و از خواسته خویش - هرچه كه باشد - گذشت، لذا حضرتش فقر و غنا، سلامت و بیمارى و مرگ و زندگى خداخواسته را مى ‏خواهد و مى ‏پسندند. بسیار شنیده‏ ایم كه مرتاضان خود را در تنگنا قرار داده، از تمام لذایذ مباح و حلال چشم مى ‏پوشند و كم مى ‏خورند و اندك استراحت مى ‏كنند تا نفس خود را - به اصطلاح - شفاف كرده، آن را بیالایند كه این نیز خواسته نفس است. آثار آبادانى قلب به وسیله عبادت، جلوه دیگرى دارد. به این معنا كه تسلیم خواسته‏ هاى الهى است، خواه -به ظاهر- شر باشد، خواه خیر و البته از این حقیقت نباید دمى غفلت ورزید.

7- راضی به رضای الهی

روایت شده است كه یكى از فرزندان امام باقر علیه السلام بیمار شد و بیمارى او موجب اندوه فراوان حضرت گردید، اما هنگامى كه از دنیا رفت، امام با چهره ‏اى گشاده نزد اصحاب خود آمدند و فرمودند: «إنا لنحبّ أن نعافی فیمن نُحِب. فإذا جاء أمرالله سلّمنا فیما أَحَب؛ ما مى‏ خواهیم كسانى ‏كه دوستشان داریم، در عافیت و خوشى باشند، ولى با این‏ حال وقتى فرمان خدا در رسد، تسلیم خواست خدا مى ‏شویم».

قریب به همین ماجرا درباره امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است.

8- امانت های الهی در دست انسان

در حدیث قدسى آمده است :«یا محمد، احبب من شئت فإنك مفارقُهُ واعمل ما شئتَ فإنكَ ملاقیه؛ اى محمد، هركه را مى‏ خواهى دوست بدار [ولى بدان] كه روزى از او جدا خواهى شد و هركارى كه دوست دارى انجام ده [و بدان] كه روزى [نتیجه] آن را خواهى دید».

 البته این بدان معنى نیست كه انسان نباید در فقدان عزیزان خود اندوهگین شود، بلكه مى ‏گوییم بی تابى و خشم و حرص خوردن بر چنین حوادثى شایسته نیست.

 براى روشن ‏تر شدن این مطلب مثال روزه راه گشاست. مى ‏دانیم كه انسان روزه‏ دار رنج گرسنگى مى ‏كشد، ولى شایسته نیست كه از بابت خود گرسنگى كشیدن هم رنج بكشد و بگوید چرا من گرسنه‏ ام یا اصلاَ چرا باید گرسنگى بكشم و در حسرت خوراك باشد! رنج گرسنگى یك مسأله ذاتى است كه نمى ‏توان آن را تغییر داد، ولى حرص خوردن از بابت این رنج امر مقبولى نیست و مى‏ توان آن را تغییر داد و اصلاً لازم است كه آن را یكسره از میان ببریم یا دست ‏كم به حداقل ممكن كاهش دهیم.

 این مسأله در خصوص كسى‏ كه یكى از عزیزان خود یا ثروت یا اعتبار یا حتى علمى را از دست داده است، نیز صادق است. چه ‏بسا یكى از ما شعر یا حتى كتابى را از حفظ بدانیم، ولى به دلایلى مثل گذر زمان آن را از یاد ببریم و از این بابت دچار رنج شویم. چنین رنجى هرگز ذاتى نیست، بلكه امرى عرضى است و به سادگى مى ‏توان آن را از بین برد. فقط كافى است كه انسان به این نكته التفات یابد كه چیزهایى كه تحت اختیار اوست، همگى امانت است و خواهى نخواهى روزى باید این امانت‏ ها را به صاحب اصلى ‏شان بازگرداند.

9- قضا و قدر الهی

كسى كه نفس خود را براساس این دو اصل تربیت كند، دنیا و آخرت خود را آباد ساخته است، زیرا همچنان كه مى ‏دانیم مشكلات این جهان از اختیار انسان بیرون است. خداى متعال مى‏ فرماید: «وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً؛ شما را به بد و نیك مى ‏آزماییم».

 اما ساز و كار و نحوه برخورد انسان با این مشكلات كاملاً تحت اراده انسان است. انسان مى ‏تواند همیشه این نكته را مدنظر داشته باشد كه هر بلا و آزمونى كه بر سر راه او قرار مى گیرد، مربوط به قضا و قدر الهى است و اگر انسان این نكته را به درستى فهم كند، از شدت و فشار بار بلاها كم مى‏ شود. چنین انسانى كه قدرت تحمل بلاها و مواجهه با آن در او افزایش یافته است، احساس خوش‏ بختى و سربلندى مى ‏كند و دنیا و آخرت وى بسامان مى‏ گردد.

 همین ‏مطلب درباره شادى‏ ها نیز صادق است. چه بسیار امور دوست‏ داشتنى و شادى ‏زا كه بدون دخالت انسان به او رسد. انسان مى ‏تواند این مطلب را به خود بباوراند كه شادى نیز خواهى ‏نخواهى روزى از میان رفتنى است و اصلاً به معناى همه چیز نیست و انسان نباید بدان دل بندد و مملوك آن شود.

رضامندى به قسمت الهى از برترین درجات ایمانى یا همچنان كه گفته ‏اند دهمین درجه از درجات یقین است. امروزه ما نیاز فراوانى داریم كه تغییر كنیم و به این درجات برسیم.

10- بیماری شیخ، لطفی الهی

شخصى چون شیخ آقا رضا همدانى رحمه الله (1240 - 1322 ق) از استادان مبرز و عالمان جامع‏ الاطراف بود و به مقامات بالاى اجتهاد دست یافته بود. این عالم بزرگ به بیمارى سل مبتلا شد، به گونه ‏اى كه دیگر نمى ‏توانست به امور مرجعیت یا تدریس برسد، لذا در خانه نشست و وقت خود را صرف نگارش كتاب ارزشمندى به نام مصباح الفقیه در سه جلد نمود. یكى از شاگردان ایشان گفته بود: بیمارى شیخ لطفى از جانب خداى متعال بود، زیرا ایشان بیش از آنكه مى‏ توانست به زبان خدمت كند، با قلم خود بر غناى علمى حوزه‏ ها افزود.

 فرض كنیم ما جاى ایشان باشیم و عمرى مثلاً پنجاه ‏ساله را به تعلیم و تعلم بگذرانیم و به مقامات والاى علمى برسیم، ولى هنگامى ‏كه موقع خوشه ‏چینى و ثمردهى و برداشت از این محصول شد، به بیمارى دچار شویم و مجبور شویم در خانه بمانیم و تمام فعالیت ‏هاى علمى خود را كنار بگذاریم. آیا در آن ‏صورت زانوى غم در بغل مى‏ گیریم و افسوس مى ‏خوریم یا این ‏نكته را به یاد مى ‏آوریم كه تمام مواهبى كه در دست ماست، همگى ازسوى خداى متعال نزد ما به امانت نهاده شده و از بابت فقدان آن كم ‏ترین اندوهى به خود راه نمى ‏دهیم و نشاط خود را حفظ مى‏ كنیم؟

 بى شك اگر آدمى براى آزمون پس‏ دادن آفریده شده، حالت دوم مطلوب است. انسان مؤمن در برابر خود راهى جز این نمى ‏بیند و از این طریق است كه مى ‏تواند دین و دنیاى خود را حفظ كند. كسى چه مى ‏داند كه دست روزگار چه بازى‏ هایى برایش نهان داشته است؟ كدام یك از ما از آینده خود خبر داریم؟ بنابراین، از هم‏ اكنون خود را تمرین دهیم و آماده هرگونه امتحان باشیم.

11- ثمره صبر بر مصیبت یا بی تابی

حدیثى از مولاى متقیان على علیه السلام وارد شده است كه فرمودند: «إن صبرتَ جرى علیكَ القدر وأنت مأجور وإن جزعتَ جرى علیك القدر وأنت مأزور؛ اگر [در مصیبت ‏ها] بردبارى پیشه كنى، قضا و قدر الهى تحقق خواهد یافت و تو اجر خواهى برد، ولى اگر بی تابى كنى، قضا و قدر محقق مى ‏شود و تو بار گناه بر دوش خواهى داشت».

بعد از این كلامِ حضرت امیر علیه السلام حاجت به هیچ دستورالعمل دیگرى نیست و لازم نیست انسان به این در و آن در بزند.

12- رضایت از قسمت الهی

در روایت است که از امام صادق علیه السلام سوال شد: از ابوذر غفاری رحمه الله نقل می کنند که می گفت: سه چیز است که مردم نمی پسندند، ولی من آن ها را دوست دارم: مرگ، فقر و بلا. امام صادق علیه السلام فرمودند: این طور که شما نقل می کنید نیست. منظور ابوذر این بوده است که مرگ را در راه طاعت الهی از زندگی در سایه معصیت بیشتر دوست دارم، و فقر توأم با طاعت خدا نزد من بهتر از ثروتمندی توأم با نافرمانی خداست، و تحمل بلا در راه فرمان خدا را از تندرستی همراه با گناه بیشتر دوست دارم.

هر انسانی طی زندگی با مشکلات و ابتلائات چندی مواجه می شود؛ ابتلائاتی نظیر بیماری های مزمن، فقر مالی، همسایه بد، زن بدخو، خویشاوندان ناموافق یا شریک بدرفتار. این مشکلات معمولا نتیجه گناه و کوتاهی یا غفلت خود انسان است و البته برخی از آن ها را خدای متعال مقدر فرموده است تا بدین وسیله درجات انسان مبتلا را افزایش دهد. این مشکلات به هر اندازه و هر شکل که باشد، یکی از مهم ترین اموری که باید در برخورد با آن ها سرلوحه رفتار انسان قرار گیرد، رضامندی به قسمت خدای تبارک و تعالی است. خشنودی به قسمت الهی مقام فوق العاده بالا و والایی نزد خدا و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است. از همین جاست که می بینیم وجود مبارک امام زین العابدین علیه السلام در دعای معروف به ابی حمزه ثمالی به خدای متعال چنین عرضه می دارند: «ورضّنی من العیش بما قسمت لی؛ و مرا در زندگی به آنچه برایم مقدر فرموده ای، خرسند دار».

رضا به قضای الهی هرگز بدین معنا نیست که انسان برای تحمل مشکلات و رفع نقایص خود گامی برندارد، بلکه همه موظف به تلاش پیوسته و استمداد فعالیت ها و کوشش هایمان هستیم و در عین حال باید به قسمت الهی راضی و قانع باشیم، خواه مشکلات و کاستی هایمان برطرف شود، یا خیر. در چنین حالتی است که از یک زندگی گوارا و لذت بخش و همراه با خشنودی خدا بهره مند خواهیم بود.

13- معنای رضامندی

هر انسانی براساس روحیه خود عمل می کند و احساسات داخلی وی نظیر پذیرش و رضامندی یا خشم و اندوه انگیزه های مهمی در اعمال و رفتار او به شمار می رود. اگر انسان به حالت جسمانی، میزان دانش و آنچه از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خدای متعال روزی وی فرموده است خشنود باشد، احساس خوشبختی خواهد نمود. کسی که به آنچه دارد، راضی و قانع است، احساس ناکامی و دلمردگی نمی کند و حقیقتاً سعادتمند است.

برای نمونه کسی که خانه ای کوچک و بی آلایش دارد، وقتی خانه بزرگ و دلباز یا مجلل یکی از دوستان یا خویشاوندان خود را می بیند، نباید احساس ناخشنودی و حسرت کند. در چنین حالتی شخص باید حال و روز کسانی را در نظر آورد که از نظر وضعیت مسکن از او پایین ترند و خانه ای کوچک تر از خانه او دارند، یا اصلاً به کسانی بیندیشد که هنوز نتوانسته اند سرپناهی از آن خود داشته باشند. وقتی انسان چنین تصور کند، وضعیت دارایی و مسکن خود را بهتر از آنان می بیند و احساس خرسندی و رضایتی که در وی ایجاد می شود، او را وا می دارد که به شکر و سپاس خدای متعال بپردازد. به همین قیاس در دیگر امور مادی نیز لازم است که خود را با افراد پایین تر مقایسه کنیم، تا با دیدن نعمت هایی که خدای متعال روزی ما فرموده و دیگران از آن بی بهره یا کم بهره اند، احساس شکر و رضایت به ما دست دهد.

رضامندی به قضای الهی و آنچه خدای متعال برای انسان قسمت فرموده است، برخلاف تصور بسیاری از افراد هرگز به این معنا نیست که دست از تلاش و کوشش برداریم و برای حل مشکلات و حل نقص های زندگی و بهتر شدن اوضاع گامی برنداریم، بلکه مفهوم واقعی و صحیح رضا این است که انسان مسلمان و راضی با تکیه بر الطاف باری تعالی پیوسته در حال کار و کوشش باشد و لحظه ای از تلاش باز نایستد. به عبارت دیگر انسان راضی تمام تلاش و سعی خود را به کار می گیرد و در عین حال به آنچه خدای متعال مقدر فرموده راضی است و از همین رو در زندگی احساس شادمانی و خوشبختی می کند. در عین حال همه می دانیم چنین نیست که هرچه بخواهیم، بدان برسیم و هر خواسته ای که در طلب آن بکوشیم، کاملاً برآورده شود.

رضایت داشتن به قسمت الهی در میان مراتب ایمانی ناظر به جایگاه رفیع و بسیار والایی است و جا دارد که زنان و مردان مؤمن برای دست یافتن به این مقام والا بکوشند.