LOGIN
اخلاق
alshirazi.org
شیطان
کد 843
نسخه مناسب چاپ کپی لینک کوتاه ‏ 11 بهمن 1400 - 28 جمادى الثانية 1443

1- دشمن قسم خورده

اینکه انسان بخواهد به چنان مرتبه و درجه ای برسد که همنشین اهل بیت علیهم السلام شود هزینه می خواهد و آن هزینه موفق برآمدن از بوته آزمون است که باید در زندگی این دنیا صورت گیرد.

خدای متعال شیطان را در وجود انسان چنان قرار داده است که خون را در رگ انسان به جریان درآورده است. به دیگر سخن شیطان همه جا حتی در مغز با انسان و همراه اوست و این به جهت آزمایش و امتحان است.

از دیگرسو ابلیس با عبارت «لأَقْعُدَنّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ؛ من بر سر راه مستقیم تو برای آن ها کمین می کنم» خدا را به مبارزه و هماوردی خوانده است. لفظ «لأَقْعُدَنَّ» کلمه ای است تأکیدی که با «لام» و «نون» تأکید یعنی دو تأکید بیان شده است. خدای متعال این مبارز طلبی ابلیس را برای انسان بیان کرد تا بدانیم هماره با ابلیس در رویارویی هستیم.

عبارت «صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» به این معناست که ابلیس در مقابل کسانی خواهد بود که مسیرها وراه های منتهیِ به سوی خدا را می پیمایند.

عبارت دیگر این سخن ابلیس که خدای متعال آن را روایت کرده این است که او با افراد بیهوده و خداناشناس و غیراز خدا گرایان، بت پرستان، خورشید پرستان و گاو پرستان و سایر گرایش ها وهمچنین غرق شدگان در شهوت ها و ستمکاران کاری ندارد؛ چراکه آنان را با یک اشاره جذب خود و گرفتار ریسمان خودکرده است. او با امثال ما و شما کار دارد و لحظه ای از کار باز نمی ایستد. رفتار ابلیس در این موضوع به فردی می ماند که با اسلحه در دست گرفته در کمین انسان می ایستد تا درفرصتی مناسب او را هدف قرار داده، از پای درآورد.

جان سخن اینکه ابلیس در کمین کسانی نشسته است که به سمت خدا در حرکتند و اعتقادات، اخلاق وعبادت و بندگیشان مقبول درگاه حضرت احدیت واقع شده است.

2- نفوذ شیطان در قلب انسان

افراد ستمگر، حرام خوار یا مردم آزار از شکم مادر ستمگر و حرام خوار و مردم آزار زاده نشده اند، بلکه رفتار و نحوه سلوکشان در زندگی شخصیت آنان را بدین صورت ساخته است. ستم، حرام خواری و هر ناهنجاری دیگر با یک ظلم یا خطای کوچکی که دانسته یا نادانسته از آدمی سر می زند آغاز می شود و اگر انسان در پی این خطا پشیمان نشود و توبه نکند، راه را برای لانه کردن شیطان در خانه دل هموار می کند و در نهایت کار به جایی می رسد که شیطان به یاری نفس اماره آدمی از او شخصیتی چون شمربن ذی الجوش، سنان بن انس، جعده دختر اشعث، ام الفضل دختر مأمون عباسی و دیگر ستمگران و بزهکاران و سرکشان می سازد.

3- دو راهکار برای دور کردن شیطان

هرگاه شیطان در نهان خانه دل کسی راه یافت و شخص خواست او را طرد کند و درِ دل را به رویش ببندد باید به این دو راهکار پایبند بماند:

نخست: استغفار فراوان که بنا به روایات پیشوایان دین باعث رانده شدن شیطان می شود؛

دوم: محاسبه روزانه نفس که درِ دل را همیشه در برابر شیطان بسته نگاه می دارد. اهل بیت علیهم السلام نیز بر این معنا تأکید کرده و مولای متقیان علی علیه السلام در این باره فرموده اند: «مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛ هرکه از خود حساب کشد، خوشبخت می شود». 

4- دوری از پرتگاه ظلم

در روایات آمده است که گاه شخصی براثر ظلم مهارش به دست شیطان می افتد و شیطان او را به دوزخ می کشاند. به عبارت دیگر این ظلم باعث می شود به گناهان دیگری نیز آلوده شود و اهل جهنم گردد. چنین کسی مانند شخصی است که خود را در لبه پرتگاهی قرار دهد که راه بازگشت و گریزی نداشته باشد و هلاک شود. چنین کسی قبل از رفتن به لبه پرتگاه این اختیار را دارد که به آن جا برود یا نرود، ولی هنگامی که بر پرتگاه خطرناک قرار گرفت دیگر اختیار بازگشت از او سلب و ناچار هلاک می شود.

5- شیطان و نفس اماره

انسان اگر ستم پیشه باشد و ظلم کند، با مردنش عذاب الهی بر او مسلط خواهد شد. آن هم نه یک میلیون یا چند میلیون سال و مثلاً تا روز قیامت بلکه تا خدا خدایی می کند. (یعنی برای همیشه) در عذاب خدا گرفتار خواهد بود و گریزی از آن نخواهد داشت.

غافل نباشیم که گرفتاران عذاب الهی انسان هایی مانند من و شما بودند اما شیطان و نفس اماره آنان را به این بلای پایان ناپذیر گرفتار کردند. اگر انسان مواظبت نکند و آموزه های اهل بیت علیهم السلام را آویزه گوش نساخته باشد، پشیمانی در آن هنگام سودی نخواهد داشت.

6- تلاش شیطان

این را بدانیم كه بر هریك از ما شیطانى موكل است كه بسى قدرت دارد و لحظه ‏اى از تلاش براى فریفتن ما غافل نمى ‏شود. همان طور كه انسانى قوى با سال‏ ها تمرین اینك وسیله نقلیه ‏اى را كه روشن و آماده حركت است با زنجیر یا هرچیز دیگرى از حركت باز مى ‏دارد و بدین ترتیب قدرت خود را به نمایش مى‏ گذارد، شیطان‏ هایى كه بر تك تك افراد گمارده شده ‏اند نیز سعى دارند با مهاركردن افراد، قدرت خود را نشان دهند. این مطلب را نباید فراموش كرد كه هرچه علم انسان بیشتر باشد، شیطانى كه بر او موكل است قوى ‏تر خواهد بود و رهایى از چنین وضعیتى زحمت مى ‏طلبد.

7- استفاده ابزاری شیطان

بى ‏تردید هر فردى ملاكش با ملاك ‏هاى دیگران متفاوت است. برخى ملاك ‏شان مادیات محض است، مانند: غذا، استراحت، زندگى و ... و همه چیز خود را بر پول استوار مى ‏دانند. ممكن است فردى ملاك خود را علم و دیگرى تقوا و یكى نیز ملاك خود را مقام قرار داده باشد، اما برخى ملاك كارشان فقط شیطان است و او را محور قرار داده و بر خود مقدم مى ‏دانند. آیا شیطان آنان را یارى مى ‏كند؟ به یقین پاسخ منفى است و نه تنها از چنین افرادى استفاده ابزارى مى ‏نمایند، بلكه مورد اهانت نیز قرار مى ‏دهد.

حضرت در ادامه بیان خویش مطلبى مى ‏فرمایند كه واقعاً اهل فصاحت، بلاغت و ادب چنین فصاحت و پختگى ای را ندیده و هرگز نخواهند یافت. حضرت فرمودند: «واتخذهم له أشراكا؛ شیطان آن ها را دام‏هاى خود قرار داده است».

در واقع شیطان هم از آن ها به عنوان وسیله‏ اى براى صید دیگران استفاده مى‏ كند. او فرزند را دام پدر، زن را دام شوهر، برادر را دام برادر و ... قرار مى ‏دهد. حضرت در ادامه مى‏ فرماید: «فباض وفرّخ فی صدرهم، ودبّ ودرج فی حجورهم؛ در سینه آنان تخم و جوجه [نفاق] نهاد و در لانه هایشان رخنه كرد و خزید».

شیطان با این كارها در پى آن است تا دیگران را نیز به وسیله این اشخاص گمراه كند و همین مطلب كه شیطان، یكى در پى دیگرى در دام اندازد، نكته پراهمیت و درخور توجه است و البته كسانى گرفتار این دام خواهند شد كه فاقد هر نوع ورع باشند. این افراد از قشر خاصى نیستند و ما اهل علم بیشتر در معرض دام شیطان قرار داریم. 

8- فریب شیطان

نماز و روزه ‏اى كه به جا مى‏ آوریم یا درس و بحثى كه بدان مى ‏پردازیم و حتى صحبت كردن و راه رفتن و به طور كلى همه افعال ما مى ‏تواند جنبه دنیایى داشته باشد یا جنبه اخروى. كسى‏ كه به قصد رسیدن به سرورى و آقایى درس بخواند، در طلب دنیاست و آن كس كه با انگیزه اصلاح خود یا هدایت دیگران درس بخواند، بى ‏تردید طالب آخرت است. شاعر درباره افرادى كه با ابزار آخرت در پى رسیدن به دنیا هستند مى ‏گوید:

صلى وصام لأمر كان یطلبه     حتى حواه فلا صلّى ولا صاما

براى رسیدن به خواسته‏ اش نماز خواند و روزه گرفت، و چون به خواسته ‏اش رسید، دیگر نه نماز خواند و نه روزه گرفت.

به طور كلى بیشتر فعالیت ‏هاى روزانه انسان چنین است كه مى ‏تواند آن ها را به قصد تقرب به خدا و تأمین آخرت به جاى آورد و مى ‏تواند از رهگذر آن ها به اغراض دنیوى دست یابد. شیطان به خوبى و با لطافت این امور را خَلط كرده و به تعابیر و اشكال گوناگون آدمى را فریفته و امور دنیایى را به عنوان امور آخرتى جلوه مى ‏دهد. چنان كه مى‏ دانیم ابلیس با سوگند به خدا و عبارتى پرتأكید و داراى وعید گفته است: «ثُمَّ لأَتِینَّهُم مِّن بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِین؛ آن‏ گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپ بر آن ها مى‏ تازم و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت».

9- خطر شیطان

«ثُمَّ لأَتِینَّهُم مِّن بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ  وَعَنْ أَیمانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِینَ؛ آن‏ گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپ بر آن ها مى ‏تازم، و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت».

این مطلب را قرآن از زبان شیطان تقریر كرده و پس از آن خداى متعال نیز نفرموده است كه شیطان نمى ‏تواند یا من نمى ‏گذارم. از این رو انسان باید كاملاً هشیار باشد و تمام هوش و حواس و قدرتش را در مقابله با دشمنى به كار ببرد كه چنین بى ‏پروا در برابر خدا مى ‏ایستد و بندگانش را تهدید به گمراه كردن مى ‏كند. روشن است كه اگر آدمى تقوا نورزد و از خدا و اولیاى او یارى نخواهد، شیطان او را گمراه مى ‏كند و روز قیامت محروم از بهره آخرت و با كوله بارى دنیایى وارد محشر مى‏ شود.

10- نمونه خلط حق و باطل

نمونه ای از تحریف و خلط میان حق و باطل سرپوش‏ هایى است كه دشمنان اسلام بر جنایات خود در كربلا مى ‏نهادند. شاید نتوان در جایى از تاریخ صحنه ‏اى به زشتى اسب تاختن بر بدن مقدّس فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله یافت. نقل است: وقتى عمربن سعد ـ لعنة الله علیه ـ مى ‏خواست لشكرش را براى آن جنایت هولناك برانگیزد، در تشویق به آنان گفت: «یا خیل الله اركبـی؛ اى سواران (سپاهیان) خدا بتازید». عمربن سعد به طمع ملك رى و دیگرى به امید كیسه ‏هاى درهم و دینار و آن دیگرى براى به دست آوردن زمین یا گشایش در زندگى و چنان كه در تاریخ آمده حتى برخى براى یك صاع (پیمانه) جو دست به خون نواده رسول خدا صلی الله علیه وآله آغشتند و صد البته بسیارى نیز براى تقرب به خدا و رسولش آمده بودند! اینها نمونه‏ هاى «حمل دنیا» و فریب كارى ‏هاى شیطان و تدلیس ابلیس لعین است كه وعده داده انسان‏ ها را از پیش رو و پشت سر و چپ و راست مورد تاخت قرار دهد و توش و توان خود را مصروف اغواى آنان كند.

11- حمل دنیا و آخرت

نباید گمان كرد «حمل دنیا» به كفار اختصاص دارد و «حمل آخرت» فقط از آن مؤمنان است. خداى متعال در قرآن كریم مى‏ فرماید: «یـا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ءَامِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیوْمِ الاْخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً؛ اى كسانى ‏كه ایمان آورده‏ اید، به خدا و پیامبر او و كتابى كه بر پیامبرش فرو فرستاد و كتاب ‏هایى كه قبلاً نازل كرده بگروید و هركس به خدا و فرشتگان او و كتاب‏ ها و پیامبرانش و روز قیامت كفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است».

در این آیه شریفه از مؤمنان دعوت به ایمان شده است و بى‏ شك منظور از ایمان اول با ایمان دوم متفاوت است و «آمِنوا»ى دوم ناظر به مرحله ایمانىِ بالاتر است. همه ما مى‏ دانیم كه غروب شب یازدهم محرم لشكریان عمر سعد پس از آن همه جنایات هولناكى كه در حق آل الله مرتكب شدند، به سوى فرات رفتند و خون‏ ها را از تن خود شستند و وضو ساختند و به نماز جماعت ایستادند! اینها مصداق معناى اول آمَنوا بودند.

«حمل دنیا» فقط ناظر به جنایات آشكار و فسق و فجور علنى نیست، بلكه بسیارى از مصادیق «حمل دنیا» بر بسیارى از متدینان پوشیده است و لذا مورد ابتلاست. براى مثال یكى از مصادیق «حمل دنیا» كه سرقت است مراتب آشكار و پنهان بسیارى دارد. روشن ‏ترین و شناخته‏ ترین گونه سرقت همان دزدى علنى است كه حرمت آن نزد همگان معلوم است، ولى همین سرقت، مصادیق كم ‏تر شناخته شده ‏اى نیز دارد. در روایت از كسانى‏ كه زكات یا خمس به گردن دارند و نمى‏ پردازند به «سارق» تعبیر شده است. نوع دیگر سرقت آن است كه پولى را به ما بدهند تا به دست كسى برسانیم و ما در حالى كه از رضایت صاحب آن مطمئن نیستیم، در آن تصرف كنیم. اگر بین خود و خدایمان از رضایت صاحب مال به آن تصرف مطلع باشیم باكى نیست، ولى هرگاه بدانیم صاحب پول آن را براى مصرف خاصى اختصاص داده و ما آن را در جهت دیگرى مصرف كنیم، در امانت خیانت كرده، مرتكب سرقت شده‏ ایم.

پس سرقت و گناه و به طور كلى «حمل دنیا» به كسانى‏ كه به طور علنى فسق مى ‏ورزند اختصاص ندارد و اى بسا كه دیگران و حتى افرادى كه تا اندازه‏ اى نسبت به حلال و حرام التزام دارند ـ نادانسته یا خداى نكرده دانسته ـ دچار آن انحراف شوند.

12- عقل؛ نیروی بازدارنده

خداى متعال در قرآن كریم داستان ابلیس را بیان كرده و فرموده است كه آن ملعون خطاب به خداى عز وجل گفت:از پیش رو و پشت سر و چپ و راست به طرف بندگانت خواهم آمد و بیشتر آنان را گمراه خواهم ساخت « وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِینَ؛ و بیشتر آنان را ناسپاس خواهى یافت».

باید توجه داشت كه خدا پس از بیان این مطلب نفرموده است مانع این اقدام شیطان خواهم شد. در متون دعایى ما نیز آمده است: «خدایا تو شیطان را آفریدى و بر ما مسلط ساختى».

البته روشن است كه این تسلط، تسلط اكراهى نیست؛ زیرا خداى متعال در وجود انسان نیروى بازدارنده عقل قرار داده كه او را از گوش سپردن به دعوت شیطان باز مى ‏دارد، اما هرچه باشد وسوسه شیطان دست كم مانند اهرم فشارى نه چندان ضعیف عمل مى ‏كند، درست مثل هنگامى‏ كه گرسنگى یا تشنگى به انسان فشار مى ‏آورد و او را به خوردن آب و غذا وا مى ‏دارد، ولى همین جا نیز عقل انسان اجازه نمى ‏دهد وقتى انسان گرسنه شد، به هر خوراك زیان بار یا آب آلوده ‏اى لب بزند و به سلامت خود آسیب برساند. به هر حال براى خاموش كردن سوز تشنگى و رنج گرسنگى، انسان حاضر نیست هر غذایى را بخورد و عقل او را از این كار نهى مى ‏كند.

13- عادت شیطان

در روایت آمده است: «الشیطان خبیث معتاد لما عُوِّد؛ شیطان پلید است و عادت پذیر، به هرگونه عادتش دهند، عادت مى ‏كند».

این روایت در اصول اربعمأة، وسایل الشیعه، بحار الانوار و بیشتر كتاب‏ هاى روایى وارد شده و ظاهراً از روایات معتبر به شمار مى ‏رود. در بحث نقض صلاة آمده است که شیطان برخى را وسوسه مى ‏كند تا نمازشان را نقض كنند. از این رو نمازگزار نباید فراوان نمازش را بشكند؛ زیرا شیطان عادت پذیر است و به هرگونه او را عادت دهند، عادت مى‏ كند.

در روایت آمده است: «الخیر عادة؛ نیكى [و بدى هردو به] عادت [وابسته] است».

14- وسوسه شیطانی

شیطان را هرقدر به وسوسه كردن عادت دادیم، با قدرت بیشترى بر ما مى‏ تازد و ما را وسوسه مى‏ كند. انسان ‏هایى كه در طهارت یا نماز یا قرائت دچار وسوسه‏ اند، كارشان در ابتدا ممكن است حسن فاعلى داشته باشد، ولى حسن فعلى ندارد. نیت این افراد خوب است، ولى نباید بدان اعتنا كنند؛ زیرا ممكن است به وسواس مبتلا شوند. فرد مبتلا به وسواس در ابتداى كار و مراحل اولیه شاید فقط بیش از دیگران به طهارت لباس و بدنش توجه دارد و كارِ به ظاهر صحیحى انجام مى‏ دهد، ولى شیطان از همین جا در وجود او رخنه كرده، او را دچار وسواس مى ‏كند.

این كه برخى روى حرف «صاد» یا «سین» یا اصل قرائت یا تكبیرة الاحرام بیش از حد تمركز دارند، نیز از همین باب است. براساس این روایت انسان هرگاه به گفته شیطان اعتنا كرد، بار دوم و دفعات بعدى نیز شیطان به سراغش خواهد آمد. این روایت هرچند در مورد خاص ذكر شده، ولى عام و مطلق است.

در روایت آمده است:«إن الشیطان لیجری من ابن آدم مجرى الدم؛ شیطان به مانند خون در همه رگ‏هاى آدمى زاد، مى‏دود».

شیطان در گوش، چشم، زبان، دست، پا، پوست و خون انسان نفوذ دارد. در متون دعایى نیز لفظ «سلَّطْتَه; [خدایا]، تو او (شیطان) را بر ما مسلط كردى» آمده است. روشن است كه این مسلط كردن به معناى سلب اختیار از انسان نیست، زیرا خداى متعال در وجود آدمى قوایى چون عقل قرار داده كه او را از دنباله روى شیطان باز مى ‏دارد.

در این میان هستند كسانى ‏كه به دلیل تربیت یا عوامل دیگر كم‏ تر دچار لغزش مى‏ شوند و در زندگى به حكم عقل رفتار مى ‏كنند، ولى چنانچه كسى این گونه نباشد، مى ‏تواند شخصیت خود را تربیت كند و آن را از نو بسازد.

15- تلاش بی وقفه شیطان

باید دانست كه خواندن یك دوره كفایه یا لمعه نیازمند صرف وقت بسیار است، ولى آراستگى به فضیلتِ طاعت صرف وقت فراوان، تصمیم صادقانه، همت بالا و پشتكار خستگى ‏ناپذیر و از همه مهم‏ تر تمركز حواس و هوشیارى دائم مى ‏طلبد؛ لذا كسى كه مى‏ خواهد به این ویژگى آراسته شود، باید همیشه گوش به زنگ باشد تا مبادا شیطان از غفلت او سوء استفاده كند و او را از حال طاعت خارج نماید. ممكن است آدمى بارها و بارها از مكر شیطان فریبكار، دشمن قسم‏ خورده انسان غافل شود، ولى شیطان هیچ ‏گاه گمراه كردن انسان را از یاد نمى ‏برد و همواره مترصد فرصتى است تا از غفلت انسان استفاده كند و او را به معصیت بكشاند. او براى این كار عِدّه و عُدّه (توشه و توان) بسیارى صرف مى ‏كند و با پشتكار فراوان از هیچ اقدامى فرو نمى‏ گذارد. برخى از ما ممكن است در نماز چندان نسبت به اقبال قلب و رعایت ادب حضور در برابر پروردگار اهتمام نداشته باشیم و اصلاً نیایش خود را به چیزى نگیریم، ولى ابلیس براى همین نماز و نیایش ما حساب ویژه‏اى باز مى‏كند و آن‏ را چه بسا بیش از خودمان جدى بگیرد.

در روایت آمده است هرگاه انسان به نماز مى ‏ایستد، ابلیس شیطان مخصوصى را مى ‏گمارد تا او را وسوسه كند و قلب او را از توجه به خدا منصرف سازد. بسیارى از ما در نماز به حدیث نفس مبتلا هستیم و اندیشه ‏مان خود به‏ خود به این سو و آن ‏سو مى ‏رود. از این ‏رو شاید چندان لازم نباشد كه شیطانى اندیشه ما را از خدا و نماز بازدارد. با این حال، ابلیس شیطانى را مأمور مى‏ كند تا ذهن ما را بیشتر مشغول كند و با اندیشه‏ هاى گوناگون به كلى از یاد خدا بازدارد. براى مثال اگر پنجاه درصد ذهن‏ مان مشغول امور دیگر است كارى كند كه هشتاد یا نود درصد مشغول شود و از یاد خدا غافل گردد. این ابلیس كه براى امورى بدین خُردى این مقدار از خود نیرو صرف مى ‏كند، البته از امور كلان نیز ناامید نمى ‏شود و براى رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز شیطان ویژه ‏اى مى ‏گمارد، هرچند مى ‏داند  این كار سودى ندارد و همچنان كه حضرت فرموده ‏اند آن شیطان تسلیم و منقاد حضرت مصطفى شده بود.

آیا شیطانى كه این همه از خود مایه مى ‏گذارد و از هیچ كارى براى غافل كردن ما فروگذار نمى‏ كند، مى ‏گذارد قلبمان به اطاعت آباد شود؟ مسلماً این كار دشوار است، ولى ناممكن نیست. شیطان لعین همیشه بیدار و هوشیار و آماده یافتن فرصت است تا ما را از بهشتِ طاعت به دوزخِ معصیت دراندازد، اما با یادكرد همیشگى خدا و به مدد اولیاى خدا مى‏ توانیم از غفلت رهایى یابیم و خود را همیشه در حالت حضور و هوشیارى نگاه داریم و روز و شب و در همه جا مترصد باشیم تا فرمان خدا را اطاعت كنیم و گرد هیچ غفلت و معصیتى نگردیم.

16- شیطان و محراب

در مساجد جایى ساخته مى ‏شود به نام محراب. از نظر لغت محراب مكانى است كه امام جماعت در آن نماز مى ‏گذارد و به معناى رزمگاه است؛ زیرا شیطان براى مبارزه و جنگ كنار انسان مى ‏ایستد و به محض این كه نماز را شروع كند، شیطان نیز شیطنت خود را آغاز مى ‏كند و اگر انسان به قدرت مهار نفس خویش مسلح باشد، تیر شیطان به سنگ مى‏ خورد. البته از نظر روایات هرجا كه انسان به نماز ایستد آن جا محراب است.

شخصى به مزاح و یا به جدّ مى ‏گفت كه جنگ انسان با شیطان یك طرفه است. شیطان همواره مى‏ زند و انسان همواره مى‏ خورد! شیطان در كارش خیلى خبره است. چون با امثال من و شما خیلى سر كرده و نقطه ضعف همه را خیلى خوب مى ‏داند.

از گفته ‏هاى آن آقا كه بگذریم خداى متعال نیروى فوق العاده و كارآمد عقل را به ما عطا فرموده است. با در اختیار داشتن این نیرو توان آن را داریم كه بر شیطان غلبه كنیم. آنان كه بر شیطان چیره شدند چه كسانى بودند؟ منهاى معصومان علیهم السلام همه چیرگان بر شیطان همانند من و شما بودند كه البته این توان و قدرت داراى مراتب است و در نهایت مستلزم داشتن خودشكیبى است كه امام صادق علیه السلام بدان سفارش فرموده است.

17- جدیت شیطان

از پیامبرصلى الله علیه وآله نقل شده است كه فرمودند: «ما منكم أحد إلّا و له شیطان. فقیل له: و أنت یا رسول اللَه؟ فقال: وأنا ولكن أعاننی اللَه علیه فأسلم؛ هریك از شما شیطانى [گماشته‏] دارد [تا او را بفریبد]. گفتند: تو نیز اى رسول خدا؟ فرمود: من هم [گماشته ‏اى از قبیله شیطان دارم‏] اما خداى متعال مرا در برابر او یارى نمود و او تسلیم [من‏] شد».

پرواضح است كه شیطان در برابر پیامبر صلى الله علیه وآله و دیگر معصومان نمى ‏تواند كارى انجام دهد، ولى این پرسش مطرح مى ‏شود كه چرا شیطان چنین كار بى‏ حاصلى را انجام داده است؟

شاید قصد شیطان از انجام این عمل اثبات این معنا بوده كه كار او استثنا بر نمى ‏دارد.

باتوجه به جدى بودن شیطان در امر شیطنت خود، هرچقدر هم كه صعود كنیم و به مراتب بالا دست یابیم، باز هم شیطان ما را رها نمى ‏كند. آنگاه اگر محاسبه نفس داشته باشیم، از قدرت و موفقیت شیطان كاسته مى ‏شود. باید توجه داشته باشیم از طرفى شیطان در كمین ماست و از طرف دیگر نفس اماره، زرق و برق دنیا، لذائذ و شهوت‏ هاى گوناگون ما را محاصره كرده و خطرهاى فراوان و دهشتناكى از سوى آن‏ ها ما را تهدید مى ‏كند.

18- معنای شهوت و انواع آن

به این نكته باید توجه داشت كه شهوت فقط در میل و رغبت جنسى خلاصه نمى ‏شود، بلكه شهوت به معناى میل و اشتهاست؛ خواه شهوت و اشتهاى جنسى باشد، یا شهوت غذاى لذیذ، ملك، پول، ریاست، سخن‏ گفتن، مورد ستایش قرار گرفتن و شهوت سكوت براى رهایى از سرزنش دیگران. اینها همه شهوت است و هیچ‏ گاه انسان را رها نمى‏ كنند. این شهوت ‏ها نسبت به انسان مانند سایه نیست كه از وجود شخص منفصل و جدا باشد، بلكه در وجود خود آدمى جاى دارد. حال اگر انسان محاسبه نفس داشته باشد از شدت آن كاسته شده و آن را سبك مى‏ كند. در نتیجه بر ما لازم است كه همواره محاسبه نفس داشته باشیم تا در دام شیطان گرفتار نشویم.

19- تلاش شیطان و اهمیت وصیت

شخصى در بیمارستان در حال احتضار بود و فرد دیگرى (كه هردو را مى‏ شناختم) مى ‏گفت: پزشكان اظهار داشتند كه بیمار لحظات آخر را مى ‏گذراند. از این رو به دیدنش رفتم و با تشویق از او خواستم تا وصیت كند. قلم و كاغذ فراهم شد ناگهان فرد بیمار مكثى كرد و گفت: چیزى نیست وـ ان شاء الله ـ خوب خواهم شد و بعدها خود وصیت نامه را خواهم نوشت.

آن شخص مى ‏گفت: به او گفتم: مادامى كه انسان زنده است، وصیت نامه الزام آور نیست. وانگهى تو حتماً سلامت خود را باز خواهى یافت، اما وصیت نامه را بنویس و پس از خروج از بیمارستان آن را پاره كن یا هرگونه كه مایلى آن را تغییر بده.

متأسفانه او اصرار داشت وصیت نامه را ننویسد و به بهانه ‏هایى مانند: بعداً خواهم نوشت و امروز حالم بهتر است، از این كار سر باز زد. من نیز بیمارستان را ترك كردم و پس از مدتى كوتاه خبر مرگ او را دادند.

بدین ترتیب انسانى كه در آستانه فوت قرار داشت با جلوه گرى ‏هاى شیطان و اینكه خوب خواهد شد و بعدها وصیت خواهد كرد با وضعیتى مبهم و تاریك از دنیا رفت.

20- بلای جان

هر انسانی به دو مصیبت گرفتار است، مگر آنکه خدای متعال او را  ایمن دارد. دو مصیبتی که از سکته، سرطان و بیماری های سخت و لاعلاج سخت تر و سنگین تر است؛ بدین معنا که بیماری هایی از این دست عمر انسان را کوتاه می کند ـ مثلاًـ از هشتاد سال به 30ـ40 سال کاهش می دهد.

دو مصیبت بزرگ یاد شده عبارت است از: نفس اماره از درون و ابلیس از خارج که انسان را به سمت بدی می کشانند.

این دو بلا و مصیبت دنیا و آخرت انسان را بر باد می دهند، اما این گونه نیست که انسان، بی پناه و راهنما رها شده باشد، بلکه خدای متعال به دلیل لطف، عدل، فضل و رأفت خود بر بندگانش راهنمایانی درونی، یعنی عقل، و راهنمایانی بیرونی، یعنی پیامبران و رسولان و جانشینانِ آن ها را ـ که درود خدا بر آنان باد ـ، برای راه یافتگی بندگان معیّن فرموده است. مهم این است که انسان نباید دچار غفلت شود و باید از این راهنمایانِ ایمنی بخش بهره جوید و در غیراین صورت نابود خواهد شد.