LOGIN
امروز دوشنبه 01 بهمن 1403 / 19 رجب الأصب 1446
امروز دوشنبه 01 بهمن 1403 19 رجب الأصب 1446
alshirazi.org
alshirazi.org
تقريرات بحث خارج خمس آيت الله العظمى شيرازى

تقريرات بحث خارج خمس آيت الله العظمى شيرازى ـ بخش پنجم

تاریخ درس خارج 29 جمادى الثانية 1446

به قلم: آيت الله شيخ حسين فدايی
ترجمه: علی خنيفرزاده

• چرا خمس در هفت چيز محصور است؟

• غنيمت چيست؟ وشروط آن كدام است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

در بخش هاى پيشين مباحث مقدماتى خمس مطرح شد. از اين جلسه به بعد مواردى كه خمس در آنها واجب است بررسى مى شود.

صاحب عروة مى نويسد: «فصل فيما يجب فيه الخمس وهو سبعة أشياء» ظاهراً تعبير «يجب» در كلام ايشان در مقابل مستحب نباشد. زيرا موردى به ذهن من نمى رسد كه خمس در آن مستحب باشد، با اين كه مواردى چون اسب داريم كه زكات در آن مستحب است.
البته، در برخى از مسائل خمس نظير مسائل باب هديه مشهور فقها به وجوب خمس فتوا داده اند وبرخى در آن، قائل به احتياط استحبابى مى باشند. روشن است كه احتياط استحبابى هرگز به معناى خاص استحباب، مستحب نمى باشد. بلكه نوعى احتياط تورعى از جانب فقيهى است كه به لحاظ واقع، شهرت يا امور ديگر، دليل وجوب در نزد او تمام نيست. از اين رو احتياط مى كند واين احتياط او وجوبى نيست، بلكه استحبابى، واز باب تورع است.
نكته ديگر اين كه چون خمس ـ بنابر مشهور ـ به عين تعلق مى گيرد (ونه فى الذمه) معناى وجوب در اين جا، وجوبى تكليفى است كه تابع وجوب وضعى است، يا اين كه وجوب در اين جا وجوب لغوى به معناى ثبوت وتحقق است، به هرحال منظور از وجوب در اين جا وجوبِ تكليفىِ اصلى نخواهد بود؛ زيرا وقتى ادله را ملاحظه مى كنيم مى بينيم كه خمس را درخود اشيا مقرر دانسته است. براى نمونه خداى متعال فرموده است: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ؛(1) ونيز تعابيرى چون: ففيه الخمس يا فيه الخمس كه در روايات فراوان به كار رفته وبه صراحت گوياى اين معناست كه خمس درخود اشيايى است كه خمس به آنها تعلق گرفته است. بنابراين اگر كسى از درآمد كسب وكارش قطعه زمينى بخرد، يا از كسب وكار خود هزار دينار عايدش شود، يك پنجم خود آن قطعه زمين ونيز يك پنجم خود آن هزار دينار از آنِ او نيست وچيزى كه از آنِ شخص نيست بايد به صاحبان آن ـ كه در آيه خمس ذكر شده اند ـ پرداخت شود؛ يعنى خداى متعال، رسول خدا صلّى الله عليه وآله، ذى القربى، يتيمان، مسكينان، ودر راه ماندگان. بنابراين وجوب خمس وجوبى تكليفى، ولى تابع حكم وضعى، يا به معناى ثبوت است؛ مانند آيه شريفه: فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا؛(2) يعنى هنگامى كه پهلوهاى شان بر زمين قرار گرفت وثابت شد از گوشت آنها بخوريد. البته در برخى از روايات خمس تعبير وجوب آمده واز ظاهر آن حكم تكليفى اصلى برداشت مى شود؛ مثل صحيحه على بن مهزيار كه در آن آمده است: «يجب عليهم الخمس» اما در اين قبيل موارد جزئى ونادر هم چاره اى نداريم كه بگوييم معناى وجوب در آنها همان است كه گفتيم؛ يعنى يا به معناى وجوب ثبوتى، ويا به معناى وجوب تبعى است؛ زيرا اين معناست كه با تعلق خمس به عين (ونه فى الذمه) مناسبت دارد. آنچه گذشت قسمتى از مباحث فنى بود كه با تعبير «يجب» ارتباط دارد.

الخمس في سبعه
اين كه ايشان فرموده اند: خمس در هفت چيز است (يعنى آنچه خمس بدان تعلق مى گيرد هفت چيز است ونه شش چيز يا هشت چيز) حصر عددى است. روشن است كه حصر عددى معمولاً حصرى استقرايى است؛ بدين معنا كه با تتبع در ادله واستقراء رواياتى كه در آنها عناوين چيزهايى آمده كه خمس بدان تعلق مى گيرد، به اين نتيجه مى رسيم كه اين عناوين هفت مورد است، نه كمتر ونه بيشتر. ممكن است در يك روايت فقط يكى از اين عناوين ذكر شده ودر آن چنين آمده باشد: لا خمس الاّ في الغنيمة، ودر روايت ديگرى دو عنوان ذكر شده باشد وهمين طور در روايات ديگر از سه عنوان يا بيشتر سخن به ميان آمده باشد، از تتبع واستقراء اين روايات معلوم مى شود كه مجموع اين عناوين هفت مورد بيش نيست.
بنابراين حصر عددى نوعى حصر استقرايى مى باشد وحصر عقلى نيست. از اين رو مراجعه به روايات خمس در وسائل وكتاب هاى ديگر، ووقوف بر آن ومأنوس شدن با اين روايات بد نيست؛ زيرا مأنوس شدن به كلمات معصومين عليهم السلام انسان را ـ دست كم ـ در استنباطِ بهتر يارى مى دهد.

اشكال وجواب
اگر گفته شود: اين هفت عنوان در يك دليل واحد ذكر نشده اند واز حصر موجود در برخى ادله خمس برداشت مى شود كه شمار اين عناوين كمتر است؛ با اين حال چگونه صاحب عروة با اطمينان وبه صورت قطعى شماره اين عناوين را هفت مورد ـ نه كمتر ونه بيشتر ـ دانسته است؟
پاسخ اين اشكال را به دو صورت نقضى وحلى ارائه مى كنيم:
پاسخ نقضى: در بسيارى از مسائل فقهى (خواه عبادات وخواه غير عبادات) كه امور وعناوين متعددى در يك حكم واحد مشتركند، مشاهده مى كنيم كه در ادله مربوطه، عناوين گوناگونى ذكر شده وجز به ندرت ـ اگر نگوييم وجود ندارد ـ دليلى يافت نمى شود كه كل آن امور وعناوين يك جا در آن آمده باشد؛ مثلاً در باب صوم آمده است: لا يَضُرُّ الصَّائِمَ مَا صَنَعَ إِذَا اجْتَنَبَ ثَلاثَ خِصالٍ: الطَّعَامَ وَالشَّرَابَ وَالنِّسَاءَ وَالإِرْتِمَاسَ فِي الْمَاءِ؛(3) در صورتى كه روزه دار از سه كار خوددارى كند، هيچ چيز روزه اش را باطل نمى كند: خوردن وآشاميدن، جماع وفرو بردن سر در آب». اين دليل هيچ اشاره اى به ديگر مفطرات ـ كه بالغ بر ده عنوان است ودر روايات متعدد آمده ـ نكرده است.
همچنين در باب نماز ومبطلات وواجبات آن، ونيز در باب حج واركان وكفارات آن نيز مسأله به همين منوال است. لذا اين مسأله اختصاصى به باب خمس ندارد ودر كليه ابواب فقهى صادق است.
پاسخ حلى: اكتفا به ذكر برخى از عناوين مشترك در حكم واحد واصرار نداشتن بر شمارش همه آنها، امرى عرفى است كه عرف كليه جوامع بر آن مطابقت دارد ونزد همه اهل محاوره شناخته شده ومتداول است؛ براى مثال وقتى بيمار نزد پزشك مى رود واز او مى پرسد: از چه غذاهايى پرهير كند، پزشك تنها چند مورد را برايش نام مى برد واين طور نيست كه حتى ميوه هايى كه فصل شان نيامده يا امورى را كه محل ابتلاى او نيست هم بيان كند.
به همين قياس وقتى مؤمنى نزد يكى از علما مى رود ومى پرسد: چه كنم تا متقى شوم؟ اين طور نيست كه آن عالم ضمن توصيه هايش بگويد: شراب نخور، يا شطرنج بازى نكن، وحتى امورى را نام ببرد كه در حق آن مؤمن به هيچ روى محتمل نيست.
روشن است كه ذكر نكردن شراب وشطرنج در اين مثال بدين معنا نيست كه انجام دادن اين دو كار براى آن شخص جايز است. چراكه ملاحظات گوناگونى در شمارش عناوين دخيل است: مثلاً ممكن است كارى در حق كسى محتمل باشد ولى درخصوص شخص ديگرى محتمل نباشد. يا ممكن است شخصى مسأله اى را به درستى فرا گيرد وبرتابد در حالى كه ديگرى آن را به درستى هضم نكند وتاب نياورد؛ مثل آن كه شخصى عمداً روزه اش را بخورد ودرباره حكم آن از يك روحانى سؤال نمايد وآن روحانى احتمال دهد كه طرف مقابل شايد تاب شنيدن تمام تكاليفش را ـ اعم از قضا وكفاره براى هر روز افطار عمدى ـ نداشته باشد لذا به ذكر بعضى از تكاليف مثلاً به قضاى تنها بسنده مى كند. در اين مثال اگر آن روحانى مطمئن شود كه طرف مقابل به روزه وتمام احكام آن پاى بند است، بقيه احكام واجبش را به او مى گويد.
حضرات معصومين سلام الله عليهم اجمعين نيز در گفتگو با مردم چنين بودند واز باب «اُمِرْنا أَنْ نُكَلِّّمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِم؛(4) ما از طرف خداى متعال مأموريم تا با مردم به اندازه عقل  ودركشان سخن بگوييم» ونيز از باب «وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ؛(5) ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آن كه به زبان قوم خود ودرخور فهمشان براى آنها بيان كند» به همين سان رفتار مى فرمودند. روشن است كه مراد از «لسان» در آيه يادشده فقط زبان عربى يا فارسى وامثال آن نيست بلكه شيوه گفتار هر شخص را بر حسب حال ودرك او نيز شامل مى شود ودرست مانند اين حديث شريف است: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ؛(6) هركس در خانه كودكى دارد، با او از در كودكى درآيد وبا زبان كودكى با او سخن گويد».
به هرحال مسأله خمس نيز از همين باب است؛ بدين معنا كه وقتى شخص درباره خمس وموارد آن سؤال مى كند وشغل او خريد وفروش در بازار است، طبيعت شغل او اقتضا مى كند كه او را از وجوب خمس در منفعت كسب وكار آگاه كنيم، اما لزومى ندارد مواردى چون غنايم جنگى، گنج ويا غواصى را كه محل ابتلاى او نيست ذكر نماييم.
بنابراين ذكر برخى از عناوين مشترك در حكم واحد واصرار نداشتن بر شمارش تمام آنها امرى عرفى وعقلايى است وهيچ اشكالى ندارد.
بلى، اگر بنا باشد فقيه درباره موارد وجوب خمس چيزى بنويسد وآن را براى استفاده مردم در دسترس همگان قرار دهد، لازم است همه موارد وجوب خمس را به تمامى شماره كند.

راه حل علمى
راه حل علمى وبرهانى در اين جا آن است كه بگوييم حكم اين مسأله حكم ساير ظهورات متعارض مى باشد وقاعده تقديم ظهور قوى تر (كه نظر مشهور نيز همين است) در اين جا نيز جارى است.
در علم اصول اين مسأله مطرح شده است كه آيا ملاك تقديمِ يكى از دو ظهور متعارض بر ديگرى اخصيت است يا اقوائيت. بنابر نظر مشهور كه تقديم ظهور قوى تر مى باشد ـ مانند تقديم نص بر ظهور، ويا اظهر بر ظاهر ـ همين امر ملاك تقديم خاص بر عام خواهد بود. فرض كنيم مولا بگويد: «اكرم العلماء» وپس از آن بگويد: «لا تكرم فساقهم». در اين مثال «علما» در «اكرم العلماء» هم شامل علماى عادل مى شود وهم عالمان فاسق. وقتى علما ـ كه در اين جا موضوع حكم است ـ شامل همه علما ـ اعم از عادل وفاسق ـ شود، بنابراين حكم آن كه در «اكرم» باشد نيز همه علماى عادل وفاسق را دربر مى گيرد، وبدين ترتيب حتى اكرام علماى فاسق نيز واجب خواهد بود. اما چون محدوده دليل «لا تكرم الفساق» فقط مربوط به فساق است، ظهور آن در فساق نسبت به ظهور علما در فساق قوى تر است. از اين رو آن را مقدم مى داريم واز تكريم علماى فاسق رفع يد مى نماييم.
مسأله مورد بحث ما در اين جا (يعنى تعارض مفهوم حصر با منطوق دليل ديگر) نيز از همين قبيل است؛ يعنى اگر در باب روزه دليلى در دست داشتيم كه مى گفت: «لا يضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاث خصال: الطعام والشراب، والنساء، والارتماس في الماء» مفهوم آن اين است كه غير از اين سه كار، هيچ چيزى روزه را باطل نمى كند؛ يعنى دروغ بستن به خدا ورسول، رساندن غبار ودود غليظ به حلق، باقى ماندن بر جنابت تا اذان صبح هيچ كدام روزه را باطل نمى كند. در حالى كه منطوق دليل ديگر كه به عنوان مثال مى گويد دروغ بستن به خدا ورسول از مفطرات است وروزه را باطل مى كند، آن را تخصيص مى زند؛ زيرا مفهوم حصر مى گويد هيچ چيز غير از آن سه كار روزه را باطل نمى كند يعنى دروغ بستن به خدا ورسول، رساندن غبار ودود غليظ به حلق و... مبطل نيست در حالى كه منطوق دليل ديگر كه مى گويد دروغ بستن به خدا ورسول مبطل روزه است مفهوم يادشده را تخصيص مى زند. مثلاً مى توان گفت كه در اين مثال مفهوم حصر مى گويد: صد چيز است كه زيانى به صحت روزه وارد نمى كند. در مقابل منطوق دليل ديگر مى گويد از اين صد چيز دروغ بستن به خدا ورسول، رساندن غبار ودود غليظ به حلق وچند چيز ديگر را مستثنا وخارج مى كند.

نتيجه راه حل
بنابراين از آن جا كه ظهور منطوق در مورد آن قوى تر از ظهور مفهوم در شمول آن بر اين مورد است، در اين مورد بر مفهوم مقدم مى شود. از اين رو تعبيرات گوناگون روايات درباره تعداد عناوين، ونيز اختلاف تعبير فقهاى پيشين رضوان الله عليهم اجمعين در بيان شماره موارد خمس، نشان از اختلاف نظر ندارد، هرچند ممكن است احياناً ديدگاه هاى آن بزرگان اندكى متفاوت بوده باشد. ولى اين مطلب باعث نمى شود كه در مسير استنباط ودر اين اعتقاد كه خمس ـ همچنان كه گفتيم ـ محصور به هفت مورد است، كمترين ترديدى كنيم.
يكى از عبارات مفيد اين معنا عبارت شهيد اول قدس سره در ص213 البيان مى باشد. ايشان آورده اند: «الخمس وهو الحق الواجب في الغنيمة، وهو بشهادة الاسقتراء سبعة، داخلة في اسم الغنيمة أحدها: غنائم دارالحرب»؛ يعنى پرداخت خمس در غنيمت واجب است، اما درباره اين كه غنيمت چيست وچه تفاصيلى دارد، خود ايشان در ادامه چنين آورده است: «لقد استقرأنا وتتبعنا الرويات والأدلة، فرأينا أن هناك سبعة موارد يستفاد من الإستقراء في الرويات أن فيها الخمس، فهذه الموارد السبعه كلها من مصاديق الغنيمة والإغتنام».
آنچه گذشت به طور اجمالى برخى از مباحث مربوط به حصر عدد بود واين كه خمس فقط در هفت چيز واجب است، نه كمتر ونه بيشتر.

الأول: خمس الغنائم
صاحب عروة در ادامه، اين موارد هفت گانه را يكى يكى نام مى برد ومى گويد: «الأول: الغنائم المأخوذة من الكفار، من اهل الحرب قهرا بالمقاتلة معهم، بشرط أن يكون بإذن الإمام سلام الله عليه؛ نخست غنايمى است كه با غلبه ودر پى نبرد با كافران حربى از آنان گرفته مى شود، به شرط آن كه نبرد به اجازه امام معصوم عليه السلام باشد».
صاحب عروة موضوع غنايم را پيش مى كشد وپنج قيد براى آن ذكر مى كند:
1. غنايم موردنظر از كفار گرفته شده باشد؛
2. آن كافران كافر حربى باشند؛
3. غنايم را با زور وغلبه از آنان بستانند؛
4. آن غنايم در جنگ به دست مسلمانان افتاده باشد؛
5. جنگ به اجازه امام معصوم سلام الله عليه باشد.
اگر قيدهاى پنج گانه فوق جمع نشود وحتى يكى از آن قيود موجود نباشد، موضوع غنيمت محقق نمى شود ودر آن صورت خمس، خمس غنيمت نخواهد بود، بلكه همچنان كه ان شاء الله خواهيم گفت به خمسِ منفعتِ كسب ملحق خواهد شد.
صاحب عروة قيود پنج گانه فوق را با عنايت ودقت ويژه اى مطرح نموده است. از اين رو جا دارد به قدر كافى در آنها تأمل كنيم وببينيم آيا غير از اين پنج قيد، قيد ديگرى نيز وجود دارد يا خير، وعلت مقيد كردن مسأله به اين پنج قيد چيست.
اين مطلب را به يارى خدا در بخش بعدى بررسى خواهيم كرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الانفال(8)، آيه41.
2. حج(22)، آيه36.
3. التهذيب، ج4، ص189.
4. كافى، ج1، ص23.
5. ابراهيم(14)، آيه4.
6. الفقيه، ج3، ص483.

ادامه درس خارج
alshirazi.org

سکوت راه ترقی و تأمل راه صواب

تاریخ مقالات 03 ذوالقعدة الحرام 1439
«آیینه ی افکار»
(مجموعه مقالات برگرفته از دیدگاه ها و افکار مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی)
 
باب اول: خودسازی، روش ها و راهکارها
 
بخش سوم: خودسازی با سکوت و تفکر 

فصل بیست و هشتم: سکوت راه ترقی و تأمل راه صواب
 
مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله در خلال یکی از سخنرانی های ارزشمند خود درباره تأثیر سکوت بر زندگی انسان فرمود: «عاقل ابتدا می اندیشد، سپس سخن می گوید».

بلاغت این سخن و ژرفای معنای آن بر همگان پیداست. افزون بر تأثیر ظاهری این جمله، کاربرد آن در زندگی تأثیرات عمیقی به جای خواهد گذاشت. بیهوده نیست که آن مرجع بزرگوار تا این حد به ارزش سکوت در زندگی انسان تأکید می کند. زیرا سکوت افق های گسترده تأمل و اندیشه کردن را در برابر انسان می گشاید و او را از عجله کردن و دستپاچگی ـ که غالباً عامل بسیاری از لغزش های انسان است ـ به تفکر راهگشا می برد، که بی گمان مورد نیاز همه مردم است.

ارزش زمان در حالات سکوت و تکلم

از این رو آیت الله العظمی شیرازی دام ظله می فرماید: «سکوت راه بهتر و سریع تر برای ترقی و تکامل انسان است. انسان به طور طبیعی مایل است که هرچه را احساس می کند یا می داند و می شناسد به زبان آورد، هرچند که بسیاری از حرف های او ارزش خاصی ندارد، جدای از وقتی که بیهوده برای ایراد این حرف ها هدر خواهد رفت. اگر به جای این کار تأمل و تفکر می کرد نتایج بهتری به دست می آورد. اگر مردم دانشمندان و مخترعان و صاحبان ایده های نو را گرامی می دارند، همه به علت نوآوری های حاصل از تفکر و تأمل است نه سخن گفتن».

به هر حال شرایط زندگی بشر تعیین می کند که سکوت بهتر است یا سخن گفتن. به سخن دیگر، موقعیت هایی برای انسان مؤمن پیش می آید که در آنها نباید سکوت کند و در برخی مواقع نیز مستلزم آرامش و سکوت است تا بتواند به موقعیت بهتر برای بیان دست یافت. از این رو مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله در این خصوص می فرماید: «گاهی سخن گفتن واجب است و بی شک سکوت در این مواقع هیچ فضیلتی دربر نخواهد داشت. مثال آن، امر به معروفِ واجب و نهی از منکر حرام است. گاهی نیز سکوت واجب است و انسان اگر در آن حال سخن بگوید گناهکار خواهد بود مانندِ سخنی که به کشته شدن نفس محترمه منجر بشود که در این گونه موارد سکوت کردن ضروری است. روشن است که حدیث شریف پیامبر ـ درباره فضیلت سکوت که در ادامه ذکر خواهد شد ـ ناظر به این گونه موارد نیست. بلکه یک حقیقت اخلاقی به نام سکوت و فوایدی را که بر آن مترتب است بیان می کند ـ البته در صورتی که سخن گفتن ارجحیت نداشته باشد».

مرجع والامقام درباره مواضعی که سخن گفتن بهتر از سکوت است و یا لازم است می فرماید: «به طور کلی، سکوت مفید بهتر از کلام مفید است، البته در مواردی که یکی بر دیگری ارجحیتی نداشته باشد».

معظم له آرای خود را بر پایه حدیث شریف پیامبر صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمودند: «من حسن اسلام المرء ترکه الکلام فیما لا یعنیه؛(1)  از مواردی که اسلام شخص را نیکو می کند، ترک سخنی است که به او مربوط نیست».

شایسته است که گوینده پیش از ایراد سخنانش قدری تأمل کند و خوب حرف هایش را بسنجد. آیا این سخنان به سود اوست یا به ضررش؟ پس اگر سخن گفتن سودی برای او ندارد آنچه را می خواهد بگوید اگر ترک کند برای او بهتر است.

در فواید سکوت و تأمل

تأمل و سکوت غالباً همراه و مکمل یکدیگرند. سکوت برای شخص این امکان را فراهم می سازد که رشته کلام را به بند کشد و تأمل زمینه ساز استنتاج برتر است. این دو در دو بعد مادی و فکری یا نظری مطرح می گردد. مرجع عالیقدر آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در این باره می فرماید: «اگر شخصی قصد داشته باشد چیزی بخرد و قبل از خرید اندکی تأمل کند، چه بسا این چیز را از جاهای مختلف بتواند تهیه کند، که ممکن است قیمت آنها در جاهای مختلف با همان کیفیت و مشخصات یکسان نباشد. شاید هم اجناسی با کیفیت های بهتر بیابد که نظرش تغییر کند و بخواهد جنسی با کیفیت و یا ویژگی های بهتر تهیه کند که شاید قیمت آن نیز مناسب تر باشد. اگر این شخص بدون تفکر و تأمل دست به خرید آن جنس بزند، احتمال زیادی هست که جنس مورد علاقه اش را تهیه نکند و بعداً از خرید خود به دلیل از دست دادن جنس بهتر یا ارزان تر پشیمان گردد».

آن بزرگوار بدین مناسبت نیز می فرماید: «همین موضوع درباره امور معنوی نیز صادق است. برای مثال یک طالب علم در نحوه انتخاب درس های خود و یا راهی که او را زودتر به مطلوب خود برساند تأمل و تفکر می کند، و یک خطیب برای تهیه مطالبی که برای مخاطبانش سودمندتر است فکر می کند، و برای جوانان برنامه های هدایت بخش می چیند. همه اینها برای سریع تر و راحت تر رسیدن به هدف خود تأمل و تدبر را به کار می گیرند. خوب، اینها همه به دست نمی آید مگر در حالت سکوت و تأمل».

تفاوت انسان خردمند و کم خرد

میان عاقل و کم عقل تفاوت های بسیاری وجود دارد. این تفاوت ها در روبرو شدن با مشکلات و کارها و نحوه تعامل با آنها به خوبی آشکار می شود. روشن است که عجله کردن از ویژگی های اخلاقی و رفتاری انسان های کم عقل است. در مقابل، انسان عاقل با تأمل و آگاهی کاری را انجام می دهد یا سخنی را بیان می کند. اگر سخن یا کار در خور آن موقعیت باشد آن را انجام می دهد و در غیر این صورت، انجام نمی دهد.

در تأیید این گونه رفتار مرجع معظم در یکی از سخنرانی های خود می فرماید: «از امیرمؤمنان امام علی علیه السلام روایت شده است که «لسان العاقل وراء قلبه وقلب الأحمق وراء لسانه؛(2)  زبان عاقل در پس قلب اوست و قلب نادان در پشت زبان او نهفته است». یعنی انسان کم عقل زود سخن می گوید و پیش از آنکه درباره سخنانش فکر کند آنها را بیان می کند، بر خلاف عاقلی که ابتدا درباره سخنش فکر می کند سپس آن را می گوید».

روی هم رفته به این نتیجه می رسیم که سکوت کردن در جایی که مناسب سخن گفتن نیست بر ارزش سخن می افزاید، البته این کار ذکاوت و چیره دستی خاصی می طلبد و هر کسی به سادگی توانِ انجام دادن آن را ندارد. چه بسا این ویژگی در وجود آدمی تبدیل به ملکه شود، اگر انسان بتواند همواره محافظ آن باشد. برای این منظور همواره باید خود را میان وجوب سکوت کردن و تأمل ورزیدن و ضرورت سخن گفتن بیابد. پس باید این ضرورت را به خوبی بسنجد، آن گاه دم به سخن بگشاید.

فقیه عالیقدر از باب نصیحت چنین می فرماید: «شایسته است که از اکنون با خود قرار بگذاریم که خود را به سکوت و استفاده از وقت عادت دهیم، که البته این کار یکباره تحقق نمی یابد و با تمرین و پرورش نفس و کم کم، از اندک به زیاد حاصل می آید. برای این کار انسان باید تصمیم بگیرد که هر روز و در ساعتی معین هرگز سخن نگوید، مگر آنکه پیش از آن خوب درباره آن سخن فکر کند، پس اگر نفعی در آن بیابد آن حرف را بزند. و برای مثال به مدت یک هفته این تمرین را ادامه دهد. پس از آن، زمان این کار را تا دو ساعت افزایش دهد و به مدت دو هفته یا یک ماه نیز بر آن استمرار ورزد. به این ترتیب با گذشت زمان، تعداد ساعت هایی را که مراقب سخنان خودش است افزایش دهد تا زمانی که این کار تبدیل به ملکه ای در وجود او گردد».
 
مؤسسه فرهنگی ـ تبلیغی النبأ
2 ربیع الأولی 1433
 
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. مستدرک الوسائل، ج9، ص34.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، 40.
 
ادامه مقالات
alshirazi.org

ناب واژه ها

تاریخ گلواژه ها 19 ربيع الثاني 1443

1- بهترین انسان اعم از مسلمان مرد و زن کسی است که اعمال خوب داشته باشد، و دیگران را نیز به آن دعوت کند، و هرچه بیشتر علوم اهل بیت علیهم السلام را بداند، بهتر و فراگیرتر می تواند پیشرفت کند و وسیله هدایت دیگران باشد.

2- حلم که در منظومه اخلاقی اسلام ارزش والایی دارد، بدین معناست که انسان جواب زور و آزار جاهلان را ندهد و از کنار رفتار ناپسندشان کریمانه بگذرد. در حقیقت انسان حلیم از رفتار خیره سرانه جاهلان آزرده خاطر و ناراحت نمی شود و با خرسندی و لذت تمام حلم می ورزد؛ زیرا خداباوری او به حدی است که می داند با چنین کاری مقام او نزد پروردگار بالاتر می رود.

3- همه ما مسئولیت داریم که به نشر احکام و اخلاق اسلامی بپردازیم و معادباوری و خداباوری را در جامعه نهادینه سازیم.

4-عقل موهبت عظیمی است که به یاری آن آدمی، نیک و بد را می شناسد و با اندک تأملی در می یابد چه کاری پسندیده و چه کاری ناپسند است. لازم نیست که همیشه استاد اخلاق، خوب و بد را نشانمان دهد، بلکه همین نور عقل در وجود همگان کارهای پسندیده و ناپسند را تشخیص می دهد و هرکس خود می داند چه کارهایی خوب و چه کارهایی ناشایست است.

5- قرآن یکی از صفات مؤمنان را حلم و چشم پوشی از رفتارهای جاهلانه افراد نادان توصیف کرده است.

6- کارهای خوب و کارهای بد مثل حلقه های به هم متصل هستند. کار نیک باعث می شود انسان نسبت به کارهای نیکِ دیگر توفیق یابد، کارهای بد نیز از انسان سلب توفیق می کند و موجب درافتادن به گناهان دیگر می شود. همچنان که طاعت، طاعت می آورد، گناه نیز موجب سلب توفیق می شود.

7- هر کار خیری که از انسان سر بزند، در همین دنیا نتیجه اش به خود او باز می گردد، اگرچه روزگاری از آن سپری شده باشد و البته پاداش آخرت نیز به جای خود محفوظ است.

8- کسی که کار خوبی انجام می دهد، برای خود می کند و کسی هم که کار بَد می کند، برای خود کرده است.

9 گرچه خوبی و بدی هرکسی به دیگری هم می رسد، اما بیشترین بهره و ضرر خوبی و بدی را خود شخص می برد.

10- انسان های خوب هم دنیای خوبی دارند و هم آخرت خوبی، و برعکس آن انسان های بَد در دنیا و آخرت گرفتار هستند.

11- دو عمل است که اگر انسان به این دو بپردازد، بسیاری از مشکلات آینده او را کاسته و گرفتاری هایش را از بین می برد که این دو عمل یکی داشتن حسن خلق است و دیگری خدمت رساندن به بندگان خدا.

12- هریک از ما هرقدر که خوب باشیم، این قابلیت و توانایی را داریم که در این زمینه ترقی کنیم.

13- انسان به پند دهنده ای نیاز دارد تا او را از پیمودن بیراهه و افتادن به پرتگاه گناه بازدارد؛ لذا چنین چیزی مستلزم آن است که انسان خوش اخلاق، انعطاف پذیر و نرمخو باشد تا بتواند نصیحت دیگران را بپذیرد.

14- هر انسانی باید در مقدار فهم، ادراک و نیروی خدادادی اش بنگرد و ببیند که چه مقداری از آن را در راه خدای منّان می تواند هزینه کند و سپس دریغ نکند تا اجر و پاداش و سعادت و خوشبختی بیشتری نصیب او گردد.

15- هریک از شما موظفید در امور خیر، در مساجد، حسینیه ها، زندگی و غیره بر یکدیگر پیشی بگیرید.

16- هریک از شما باید بکوشد تا در کسب فضائل انسانی، اخلاق حسنه، تحصیل علم و انجام عمل صالح پیشگام، پیشتاز و برای افرادی که با وی زندگی می کنند فردی نمونه و الگو باشد.

17- کسانی که نسبت به مردم و حتی جانداران رفتاری توأم با مهربانی دارند، محبوب خدایند و هرکس نسبت به دیگری شفقت و مهربانی ورزد، به یقین خود را از رحمت الهی برخوردار خواهد نمود.

18- بهتر است کسی که پولی را از دیگری قرض می گیرد، هنگام بازپرداخت ـ البته بدون شرط اولیه ـ چیزی بیش از مبلغ اولیه را پس دهد. این کار مستحب است و باعث تشویق دیگران به دادن وام غیر ربوی به مردم می شود، در حالی که امروزه با کمال تأسف معاملات ربوی در بیشتر کشورهای اسلامی گسترش یافته است.

19- کار خیر فقط در صدقه خلاصه نمی شود، بلکه نیکی به پدر و مادر، پیوند با خویشاوندان، سیر کردن گرسنگان، تهیه لباس برای نیازمندان، فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان بی همسر و جز آن، همه و همه از مصادیق کار خیر است.

20- مؤمن نباید به چیزی که در راه خدای متعال خرج می کند، هرچند کوچک باشد به چشم خواری بنگرد.

 

ادامه گلواژه ها
alshirazi.org

رهنمود های مرجعیت

تاریخ رهنمود ها 19 ربيع الثاني 1443

1- تحمل مشکلات در راه خدا
در بحارالانوار آمده است که اندکی پيش از شهادت، خانم حضرت زهرا سلام الله عليها ايشان به گريه افتادند. مولای متقيان به ايشان فرمودند: «يا سيدتي ما يبکيک؛ بانوی من براي چه گريه می کنی؟». حضرت زهرا سلام الله عليها اظهار داشتند: برای مصائبی که در آينده برای شما رخ می دهد گريه می کنم. مولای متقيان فرمودند: «فوالله إن ذلک لصغير عندي في ذات الله؛ به خدا سوگند مصائبی که در آينده در راه خدا بر سر من فرود می آيد، در چشم من کوچک  و خرد است». 
فعاليت های تبليغی و نشر معارف فاطمی سلام الله علیها مصداق «في ذات الله» است. با توجه به اينکه احتمالاً اين سخن حضرت زهرا سلام الله علیها آخرين گفتگوی ايشان با مولای متقيان است، اين مطلب اهميت والای تحمل مشکلات در راه خدای متعال را می رساند. بنابراين، بکوشيد سختی ها و مشکلاتی که در راه نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام می بينيد به حساب اهل بيت علیهم السلام بگذاريد و همه اين دشواری ها را برای خدا بر خود هموار نماييد.

2- مخاطبان حضرت زهرا سلام الله علیها
پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله، حضرت زهرا سلام الله علیها به مسجد النبی رفته، در آن جا خطبه معروف خود را ایراد کردند. مهاجرین و انصار، یعنی همه مسلمانان در مسجد حضور داشتند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطبه خود را با عبارت «ایها الناس؛ ای مردم» آغاز کردند و این بدان معناست که مردم جهان تا قیام قیامت مخاطبان پیام ایشان هستند. این که ایشان "ایها الناس"  فرمودند از آن جهت است که باید اسلام به همه دنیا و جوامع بشری برسد و اتمام حجت شود. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در خطبه خود اتمام حجت کردند.
امروزه ما وظیفه داریم رهنمودهای ایشان را به جهانیان برسانیم و همگان را آگاه کنیم، از جمله، این سخن ایشان را که پس از به شهادت رسیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «ازیلت الحرمة؛ حرمت [ها] را از میان برداشتند».
مسلم این که، پس از شهادت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله تنها هتک حرمت از مقام شامخ این خاندان نشد، بلکه حرمت خدا، حرمت اسلام، حرمت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و حرمت دین از بین رفت. از همین مجلس به سالخوردگان، مردان، زنان و به ویژه جوانان توصیه می کنم که هرآنچه از خطبه سراسر فضیلت و نور حضرت زهرا سلام الله علیها را می دانند با مطالعه کامل آن، مردم را از محتوای گرانسنگش آگاه کنند. هرکس در حدّ توان خود باید در راه به ثمر نشاندن این مسئولیت سنگین با هر وسیله ای بی تفاوت که از طریق منبر باشد یا کتاب و مجله و روزنامه یا رسانه های نوین ایفای نقش کند.
توجه داشته باشیم که در عبارت أیها الناسِ حضرت زهرا سلام الله علیها بایستگیِ رساندن پیام ایشان به جهانیان آشکار است.
به راستی چه چیزی سبب شد تا حضرت زهرا سلام الله علیها بفرمایند: «حرمت از میان رفت»؟ این سخن حضرت زهرا سلام الله علیها را باید به همه جهان رساند. اقامه شعائر مقدس فاطمیه سلام الله علیها، یکی از راه های رساندن این پیامِ خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است؛ شعائری که در طول سال، به ویژه در این ایام برگزار می شود. توجه داشته باشیم که سخنان حضرت فاطمه سلام الله علیها به ایام فاطمیه اختصاص ندارد، بلکه برای تمام روزهای سال است.
شعائر مقدس فاطمی نه تنها در کشورهای اسلامی، بلکه باید در سراسر جهان گسترش یابد. بر کسانی که به توحید و نبوت و امامت معتقد هستند و از جمعیت میلیونی در سراسر دنیا برخوردارند، واجب است این شعائر را به مردم جهان برسانند و همگان را از هدف مقدس ایشان و دقت و نکات ظریف خطبه ایشان آگاه سازند.
توجه کنیم که شعائر مقدس فاطمی علیها السلام در کشورهای اسلامی، به ویژه در کشورهایی با جمعیت اکثریت شیعی، مانند ایران و عراق باید گسترده تر شود؛ زیرا هرکس و در حدّ توان خود در این زمینه وظیفه دارد و هیچ گونه کوتاهی ای در این موضوع پذیرفتنی نیست. 
این شعائر باید هرچه با صلابت تر، پر رنگ تر و با عظمت تر برپا و احیا شود. مسلماً این امر از موارد بسیار مهمی است که نه تنها در شب اول قبر بلکه تا قیام قیامت و خدایی خدا کارساز و گره گشاست. حال اگر در این مقوله درست و خوب و مناسب عمل شود و کوتاهی صورت نگیرد، لحظه مرگ، آغاز خوشحالی است، ولی اگر انسان کوتاهی یا شعائر مقدس فاطمی علیها السلام را تضعیف کرده باشد، وای بر احوالش که بد فرجامی خواهد داشت.
غافل نباشیم که در این صورت، قبل از حضرت زهرا سلام الله علیها خدای متعال خصیم انسان خواهد بود؛ خدایی که: «یغضب لغضب فاطمة، ویرضی لرضا فاطمة؛ برای خشم فاطمه غضب می کند و به جهت خشنودی فاطمه خشنود می شود».
 

ادامه رهنمود ها
رسانه
کتابخانه
تماس با ما
تماس با ما

دفتر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله:

شهر مقدس قم، خیابان انقلاب، کوچه 6 

تلفن:

00982537717333