عرض شد راجع به اضطرار اگر محرم مضطر شد که نتف شعر کند این هم جائز میشود و حرام نیست و کفاره هم ندارد. به چه دلیل؟ دلیل خاصی ندارد. دلیلش رفع ما اضطروا الیه است. اینجا در رفع اضطرار یکی از جملاتی که در حدیث شریف پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شده که فرمودند: رفع عن أمتي تسع خصال... وما اضطروا إلیه و یکی هم در صحیحهای که دیروز خواندم وارد شده که حضرت صادق علیه السلام بدون نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گرچه هر چه که معصومین: دارند از جدّ بزرگوارشان پیامبر صلی الله علیه و آله است که (وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إنْ هُوَ إلَّا وَحْيٌ يُوحَى)[1] اما خود حضرت شش تا را نقل فرمودند که یکی هم ما اضطروا الیه بود که مقتضای اطلاق رفع که در حدیث نبوی بود و مقتضای اطلاق وضع که در حدیث حضرت صادق علیه السلام بود فرقی ندارد به یک معناست رُفع و وُضع. یک ما اضطروا بیشتر نیست و فقهاء دو گونه صحبت کردهاند. چرا؟ اگر محرم مو در پلک چشمش درآمده و أذیًت است مضطر است که نتف این شعره کند که اگر این کار را بکند نه حکم تکلیفی تحریم هست و نه حکم وضعی که کفاره باشد را دارا نیست اما اگر شخصی مضطر شد که خانهاش را بفروشد چون مخارجی دارد که مضطر است و اشکش هم جاری است و ناراحت هم هست و خانه را میفروشد، آیا کسی میگوید رفع ما اضطروا الیه بیعش باطل است و کسی نباید این منزل را از او بخرد؟ نه، چرا؟ گفتهاند بخاطر اینکه حدیث رفع ظهور دارد در اینکه منّت است، یعنی چون به نفع این شخص است منت بر او گذاشته شده و اضطرار از او حکم تکلیفی و رفعی را از او برداشته شده، اما اگر کسی مضطر است و میخواهد منزلش را بفروشد اگر این بیعش باطل باشد و کسی منزل را از او نخرد برایش بدتر است و منت بر او نیست و بر ضدش است و معنای منت این است که یک نوعی تسهیل برایش است و اگر بگوئیم رفع ما اضطروا الیه چه فرقی میکند. ما یک رفع ما اضطروا الیه که نداریم که بگوئیم اگر موی چشمش را بخواهد بکند هم عرفاً حرمت از او مرتفع است و هم حکم وضعی که کفاره باشد از او مرتفع است پس چرا در مسألۀ بیع نمیگوئیم بیعش باطل است؟ رفع ما اضطروا الی اطلاق ندارد حتی اگر بر خلاف منت باشد و ظهور در این ظهور دارد که منت است یعنی به نفع مضطر باید باشد، آیا به نفع مضطر است که کسی منزل را از او نخرد؟ نه به نفعش است که هر چه زودتر خانه را از او بخرند تا به چیزی که ضرورت دارد برسد. حرف خوبی است و اطلاق دارد لهذا در مقام اینکه یکی از محرمات احرام را محرم مضطر شده که انجام دهد حرمتش که حکم تکلیفی است رفع میشود و کفاره هم که حکم وضعی است رفع میشود.
پس فرق بین رفع ما استکرهوا الیه و رفع ما اضطروا الیه همین است. در اکراه کسی مجبورش نکرده که خانهاش را بفروشد، رفع، یعنی آن چیزی که بدون اکراه صحیح بود، با اکراه باطل است. شما اگر میخواستید منزلتان را بفروشید و کسی شما را مُکره نکرده باشد این بیع صحیح بود، اگر کسی مکره شده این بیع باطل است این به نفع شماست که بیع باطل باشد.
[1]. نجم: 3 و 4.
فهرست
جلسه 1272. 5
جلسه 1273. 12
جلسه 1274. 20
جلسه 1275. 27
جلسه 1276. 33
جلسه 1277. 39
جلسه 1278. 47
جلسه 1279. 55
جلسه 1280. 64
جلسه 1281. 71
جلسه 1282. 77
جلسه 1283. 87
جلسه 1284. 93
جلسه 1285. 100
جلسه 1286. 107
جلسه 1287. 113
جلسه 1288. 119
جلسه 1289. 127
جلسه 1290. 137
جلسه 1291. 143
جلسه 1292. 151
جلسه 1293. 160
جلسه 1294. 167
جلسه 1295. 175
جلسه 1296. 184
جلسه 1297. 191
جلسه 1298. 199
جلسه 1299. 207
جلسه 1300. 213
جلسه 1301. 220
جلسه 1302. 228
جلسه 1303. 234
جلسه 1304. 242
جلسه 1305. 250
جلسه 1306. 258
جلسه 1307. 265
جلسه 1308. 272
جلسه 1309. 278
جلسه 1310. 286
جلسه 1311. 295
جلسه 1312. 304
جلسه 1313. 311
جلسه 1314. 319
جلسه 1315. 328
جلسه 1316. 336
جلسه 1317. 344
جلسه 1318. 352
جلسه 1319. 361
جلسه 1320. 371
جلسه 1321. 381
جلسه 1322. 392
جلسه 1323. 399
جلسه 1324. 406
جلسه 1325. 413
کتاب های مرتبط