(فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ)[1]. این فرمایش قرآن کریم است و بحث راجع به جدال بود و کفاره جدال و عرض شد با جمع ادله که جدال در حال احرام این است که بگوید لا واللّه و بلی واللّه که این کلمات را یا به عربی بگوید و یا به زبانهای دیگر بگوید مثلاً به فارسی بگوید نه بخدا و بله به خدا این کار را انجام داده یا ندادهام که این حرام است و حالا که حرام است و مباحثش گذشت و باید صحبتهای دیگر بشود اینکه اگر راست میگفت و یک بار لا واللّه و بلی واللّه گفت کار حرام کرده ولی کفاره ندارد و اگر دو بار این کلمات را گفت کار حرام کرده و باید استغفار کند ولی کفاره ندارد و اگر سه بار گفت لا واللّه و بلی واللّه یک شاة کفارهاش است اما اگر لا واللّه و بلی واللّه گفت ولی دروغ گفت کفارهاش یک شاة است و دو بار اگر گفت و دروغ بوده کفارهاش یک بقره است و اگر سه بار گفت کفارهاش یک بدنه است. این اصل مسأله است.
بحث الان که در کتاب حج مطرح شده این است که اگر شک کرد که آیا لا واللّه و بلی واللّه گفته در حال احرام یا نه؟ این شک فروعی دارد که مباحثش مختلف است. فرع اول این است که آیا در حال احرام گفته یا نه؟ که اصل عدم است و هر حادثه که انسان در آن شک کند اصل عدمش است. شک میکند که اینچنین چیز حدث أم لا؟ نه استغفار دارد و نه کفاره. شبهه موضوعیه است و اصل عدمش است.
بحثی است در اصل صحت، چون این کار حرام است و شک میکند که اینچنین حرامی را انجام داده است یا نه؟ اصل عملی این است که وقتی که نمیداند که حرام انجام داده یا نه اصل این است که انجام نداده و لا واللّه و بلی واللّه نگفته. در این فرع که آیا اصلاً جدال کرده یا نه؟ اینجا جای اصل صحت است. چون اگر امر دائر شد بین صحت و فساد، بین الجواز و الحرمة؟ مقتضای اصل صحت این است که این کار حرام را مرتکب نشده و لا واللّه و بله واللّه نگفته. در شبهات موضوعیه که بعضی از فروعش را عرض میکنم. در این فرع بالخصوص جای اصل صحت است و یک بحثی است که در فقه مکرر فروع دارد در عروه و غیرش مثل جواهر اما در اصول بحثش میکنند و شیخ انصاری هم در خاتمه تعارض استصحاب با بعضی از اصول و امارات بحث میکنند که تعارض اصل استصحاب با اصل صحت، و کفایه هم مختصراً گفته ولی بحث مفصلش را در اصول میکنند که دراصل صحت ضع أمر أخیک علی أحسنه که مربوط به دیگری است ولی بحث اینجاست که آیا اصل صحت در عمل خود انسان هم میآید یا نه؟ ظاهراً تسالم هست بین فقهاء، گرچه روایات اصل صحت مال عمل غیر است یعنی اگر شما دیدید جنازهای را مسلمانان دارند میبرند که دفن کنند شما شک میکنید که آیا اینها مسأله را بلدند یا نه؟ آیا بر این میت نماز خواندهاند یا نه؟ اصل صحت این است که بگوئیم نماز خواندهاند. شک میکنیم که آیا درست غسلش دادهاند یا نه؟ چون شما بالنتیجه مکلف هستید و همه مکلفین علی نحو الوجوب الکفائی تجهیز میت مسلم بر آنها واجب است که این هم عمل غیر است و گیری ندارد. اصل صحت که عمل غیر روایات دارد و اجماع هست و سیره و تسالم هست، گیری ندارد و یک جزئیاتش هم روایات خاصه دارد، اما آیل هل اصل صحت یشمل عمل نفسه؟ نماز خوانده و بعد از سلام شک میکند که آیا سه رکعتی سلام داده یا چهار رکعتی؟ اصل صحت عمل خودش را هم میگیرد چون فهم عدم خصوصیت است که عمدهاش استناد به سیره میکنند. صیغه عقد نکاح خواند و به مجردی که خلاص شد شک میکند که آیا صحیح خوانده یا نه؟ عقد نکاح موقت بود که باید هم مهر ذکر شود که رکن است و در عقد نکاح دائم مهر رکن نیست، اگر عقد را خواند و مهر را عمداً ذکر نکرد عقد نکاح دائم صحیح است که مهر المثل میشود. در عقد منقطع ذکر مهر رکن است و ذکر مدت رکن است و حالا تا خلاص کرد شک میکند که آیا مهر و مدت را ذکر کرد یا نه؟ مقتضای اصل صحت این است که بگوئیم درست خوانده. پس اصل صحت در عمل خود انسان هم میآید هرچند در روایات آمده ضع أمر أخیک علی أحسنه ولی عمل خود انسان را هم شامل میشود.
[1]. بقره: 197.
فهرست
جلسه 1326. 5
جلسه 1327. 14
جلسه 1328. 23
جلسه 1329. 32
جلسه 1330. 40
جلسه 1331. 50
جلسه 1332. 58
جلسه 1333. 66
جلسه 1334. 77
جلسه 1335. 86
جلسه 1336. 94
جلسه 1337. 102
جلسه 1338. 109
جلسه 1339. 118
جلسه 1340. 128
جلسه 1341. 136
جلسه 1342. 145
جلسه 1343. 155
جلسه 1344. 164
جلسه 1345. 172
جلسه 1346. 181
جلسه 1347. 190
جلسه 1348. 199
جلسه 1349. 207
جلسه 1350. 215
جلسه 1351. 222
جلسه 1352. 230
جلسه 1353. 239
جلسه 1354. 247
جلسه 1355. 254
جلسه 1356. 263
جلسه 1357. 272
جلسه 1358. 280
جلسه 1359. 289
جلسه 1360. 296
جلسه 1361. 306
جلسه 1362. 317
جلسه 1363. 324
جلسه 1364. 333
جلسه 1365. 341
جلسه 1366. 348
جلسه 1367. 357
جلسه 1368. 366
جلسه 1369. 376
جلسه 1370. 385
جلسه 1371. 393
جلسه 1372. 402
کتاب های مرتبط