بر حسب پیشنهاد عده ای از آقایان و همچنین استخاره بنا شد حج عروه را مورد بحث قرار دهم.
در کتاب الحج چند تا مبحث تمهیدی هست که متعرض شدهاند که مختصراً عرض میکنم و رد میشوم. حج به فتح حاء و کسر حاء است که بحث لغوی است بعضی گفته که بفتح حاء است و قد تکثر که شاید اصل همین باشد و بعضی گفتهاند حَج و حِج هر دو گفته میشود. البته در قرآن کریم 10 ـ 12 بار این کلمه تکرار شده همه با فتحه و فقط یک موردش به کسر است: )وَللهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ( و به فتح حَجُ البیت هم در قرآن آمده. علی کل این بحثی است لغوی و اکثر آنکه در قرآن کریم وارد شده یا افصح است و یا اکثر است. قرآن کریم آنطور که در تفاسیر هم وارد شده به مراعات لغات مختلف گاهی تعبیرهای لغوی را مختلف فرموده است گرچه در مان )وَللهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ( مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل فرموده باز هم همان قرائتی است که با فتح است اما قرائت معروف متداوله که قاعدهاش این است که لااقل من الاحتیاط اللازم اگر انسان مقید شود در جاهائی که الزامی است مثل نذر و قرائت در نمازهای واجبه از قراعات متداوله تعدی نشود که خودش یک بحث فقهی است در قرائت.
یکی دیگر این است که حج یعنی چه؟ القصد یا قصد البیت. قصد خاص است یعنی رفتن به مکه مکرمه برای این مراسم مخصوصه، از عمره هم شرعاً حج تعبیر شده که حج الأکبر که در قرآن گفته شده یعنی حج ذیحجه چه با آن عمره نباشد مثل حج اِفراد و چه عمره باشد مثل حج تمتع. معنای حج آیا مطلق رفتن به مکه برای مراسم طواف و سعی با احرام است یا نه مثل صلاة میماند که بمعنای عام است فقط شارع در این معنای خاص استعمال فرموده تا اینکه علم شده که متبادر از حج این شده و حقیقة ثانیة شده است؟ خلیل بن احمد و جماعتی تبعاً یا وفاقاً له گفتهاند حج قصد نیست، قصد المخصوص است و جماعتی دیگر گفتهاند حج قصد است قصد به هر جائی و بعضی تأکید کردهاند که الحج القصد المکرر. بحث لغوی است نه اجتهادی و مسأله متبادر عند اهل اللسان و العرب از حج چه بوده؟ گفتهاند قصد مکرر، بلحاظ اینکه گفتهاند کسی که حج میرود، میرود به بیت و طواف میکند و بعد به عرفات و مشعر رفته و روز دهم برمیگردد به بیت برای طواف حج و بعد برای مبیت به منی میرود و باز برای بار سوم برای طواف نساء و یا طواف وداع به مبیت برمیگردد برای کسانی که طواف نساء را ندارند، پس مکرر به بیت میآید. به نظر میرسد که حج یعنی قصد. بله یک قیدی که یادم نیست که در تعبیرهای کتب فقهی یا لغوی دیده ام از باب تبادر به آن زد میشود ، یعنی زید که خانه عمرو میرود عرب به این حج نمیگوید. باید یک قصد ممزوج به احترام و تقدیس باشد و به ارتفاع مقام باشد و در نقل تاریخی دارد که هارون دید یکی از کنیزهایش نیست پرسید کجاست؟ گفتند: نمیدانیم. پس از چند روز پیدایش شد، هارون پرسید کجا بودی؟ گفت: حجّ الحسین . هارون گفت زیارت قبر حسین بن علي به جائی رسیده که اسمش را حج میگذارند؟ این یعنی چه؟ یعنی مثل اینکه متبادر بوده و نه اینکه گفته بوده قصد کردم و رفتم زیارت حسین بن علي، معلوم میشود این حج یک نوع رفتن با تقدیس و تعظیم است.
جلسه 1. 5
جلسه 2. 13
جلسه 3. 20
جلسه 4. 27
جلسه 5. 33
جلسه 6. 40
جلسه 7. 48
جلسه 8. 55
جلسه 9. 60
جلسه 10. 68
جلسه 11. 75
جلسه 12. 83
جلسه 13. 92
جلسه 14. 100
جلسه 15. 109
جلسه 16. 116
جلسه 18. 124
جلسه 19. 133
جلسه 20. 140
جلسه 21. 148
جلسه 22. 158
جلسه 23. 166
جلسه 24. 174
جلسه 25. 180
جلسه 26. 187
جلسه 27. 197
جلسه 28. 203
جلسه 29. 210
جلسه 30. 216
جلسه 31. 226
جلسه 32. 235
جلسه 33. 244
جلسه 34. 250
جلسه 35. 258
جلسه 36. 267
جلسه 37. 275
جلسه 38. 284
جلسه 39. 294
جلسه 40. 302
جلسه 41. 310
جلسه 42. 317
جلسه 43. 323
جلسه 44. 331
جلسه 45. 336
جلسه 46. 342
جلسه 47. 349
جلسه 48. 356
جلسه 49. 364
جلسه 50. 371
جلسه 51. 380
جلسه 52. 387
جلسه 53. 393
جلسه 54. 401
جلسه 55. 409
فهرست.. 413
کتاب های مرتبط