LOGIN
shirazi.ir
فقه نگاری خمس «جلد دوازدهم»
ناشر :
مطالعه
pdf دریافت ‏ 16 مرداد 1402 - 20 محرّم الحرام 1445

چند مطلب تمهیدی عرض می‌شود:

خُمْس و خُمُس این هر دو در لغت وارد شده و هر دو صحیح است گرچه قرآن کریم خُمُس بضمتین تعبیر فرموده مثل ثُلْث در قرآن کریم ثُلُث تعبیر نموده و ربع و سدس و ثمن که همه را قرآن کریم به ضمتین تعبیر فرموده. این یک بحث جزء مباحث علوم قرآن که اگر یک لفظی دو تعبیر صحیح داشت قرآن کریم احد التعبیرین را فرمود آیا این دلالت می‌کند که آن تعبیر ابلغ است یا نه ممکن است تعبیران متساویان باشند، بحثی است في محله مطرح است. این‌ها را قرآن کریم به ضمتین تعبیر فرموده: «فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ» «فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ». این هر دو صحیح است، اما متعارف و معروف به سکون خُمُس است. خوب در تعبیر سکون این ضمه اسهل‌تر است لذا متعارف این است گرچه آن مسلماً صحیح است یا ابلغ است.

مرحوم شیخ انصاری در اول کتاب خمس را اینجور فرمودند: «وهو
ـ یعنی خمس ـ لغةً رابع الکسور و شرعاً اسم ملحقاً في المال یجب للحجة صلوات الله علیه وقبیله».

ایشان معنای لغوی را در خمس از معنای شرعی جدا کردند دو تعبیر فرمودند. فرمودند خمس در لغت کسر چهارم است. نصف کسر اول ثلث کسر سوم ربع کسر سوم، کسور عشرة یا کسور تسعة. خمس کسر چهارم یعنی کسور عشریة این نُه تا کسر چهارمی آن و خمس معنای لغویه این یعنی یک پنجم این معنای لغوی خمس که بحثی در آن نیست. بحث در تکه دوم فرمایش شیخ است فرمودند و شرعاً اسم است برای یک حقی در مال که این حق واجب شده است برای یکی آقا بقیة الله صلوات الله علیه للحجة و یکی قبیله، آنان که شریک هستند در این حق یتامی و مساکین و ابن سبیل از سادة. این تعریف نسبت به شرع  دادن درست است؟ اینجا جای تأمل است و مناقشه، این نوع تعریف را برای زکات فقهاء کرده‌اند از محقق در معتبر گرفته تا علامه تا محقق اردبیلی و بعدی‌ها با مناقشه‌ها و حرف‌هایی که در آن زده‌اند. در زکات دو معنا کرده‌اند برای زکات یک معنای لغوی یک معنای شرعی آن وقت در معنای شرعی گفته‌اند زکات اسم لحق في المال الی آخره ... این در زکات ظاهراً حرف درست است با کم و زیادهای دقي که در آن هست. چون زکات در لغت به معنای ده درصد و پنج درصد و هفت و نیم درصد، یک چهلم، یک دهم این‌ها نیامده. زکات در لغت مادة زکات به معنای نمو است پاکیزگی و طهارت است. شارع آمده گفته این پول را بدهید پولتان پاک می‌شود. ندادید پول پاک نیست طاهر نیست. این پول را بدهید نمو پیدا می‌کند پولتان. به مناسبت یعنی یک حکومت اعمال نموده شارع و نمو را در کم کردن پول قرار داده، نمو حقیقی یا نمو آخرتی یا نمو دنیایی یا هر دو. چیزی که پاکیزگی داشت نمو پیدا می‌کند لغة به آن زکات می‌گوید. شارع آمده یک معنای دیگر برای زکات کرده البته با حکومت در معنای لغوی فرموده این پول را بدهید زکات این است. زکات گندم اذا سقي سیحاً اگر سقي بعلاً این مقدار است، زکات طلا و نقره این قدر است. این در زکات حرف درستی است معنای لغوی با معنای شرعی دوتا است لغت معنای شرعی را نمی‌فهمد اصلاً. قبل از انبیاء اهل لغت اهل لسان زکات که می‌گفتند که در قرآن هم مکرر به معنای لغوی استعمال شده ماده زکات شارع آمده یک معنای جدیدی برای زکات کرده البته با توسعه در معنا و حکومت بالنسبة به معنای لغوی مثل خود صلاة یک معنای دیگر است معنای شرعی آن گردید با تناسب با معنای لغوی هم هست.

محقق و دیگران اینجور فرموده‌اند، اما در خمس این جای تأمل است که آن هم همینجور است که معنای شرعی خمس غیر معنای لغوی آن است؟ معنای لغوی خمس یعنی یک پنجم کسر رابع، معنای شرعی آن چیست؟ یعنی یک پنجم، فقط شارع این یک پنجم را شروطی برایش قرار داده است. در ارث در این که سدس به مادر می‌دهند یا ثلث به مادر می‌دهند در بعضی فروض، معنای شرعی خاصی دارد شارع در سدس در ثلت در نصف در ربع، در ربع ارث می‌گوئیم ربع معنای لغویش کسر ثالث است یعنی یک چهارم و معنای شرعیش آن حقی است که به زن می‌دهند اگر شوهرش مرد و اولاد ندارد به شوهر می‌دهند اگر زن مرد و اولاد داشت اینجوری است یا نه ربع در ارث شرعاً همان ربع حد معنای لغویش است. فقط شارع این ربع به معنای لغوی را با یک قیود و شروطی فرموده‌اند نه اینکه یک چیز دیگر است حالا تناسب دارد با معنای لغوی یا تناسب ندارد مثل زکات. قرآن کریم که می‌فرماید: «فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» این خُمُس یعنی حق في المال یا خُمُس یعنی یک پنجم فعلیه الخُمْس. کلمه الخمس که در روایات در بعضی جاها دارد فعلیه الخمس این یعنی حقٌ ماليٌ یا نه فعلیه به ذمه او هست یک پنجم خمس در لغت معنایش یک پنجم است در شرع هم ظاهراً همان یک پنجم است. فقط شارع یک پنجم را با شروط معینه بعد از مؤونة، سنة، شأن هر چه شروطش هست در آن حال همان چیزی را که لغةً خمس می‌گویند شارع همان را قرار داده با همان شروط قرار داده است. نظیر طهارت می‌ماند نظیر خبث می‌ماند، نظیر حدث می‌ماند، نظیر تقلید می‌ماند این الفاظ شرعی  لغویش فرق می‌کند؟ یعنی طهارت در نزد لغت پاکیزگی در نزد شرع طهارت غیر پاکیزگی یک چیز دیگر است یا شارع گفته این پاکیزگی باید با آب باشد نه با آب مضاف با آب مطلق باشد مثلاً یا این پاکیزگی در ولوغ باید خاک هم باشد. یا باید دوبار باشد اگر ماء قلیل است. باید ازاله عین بشود، قید و شرط شارع اضافه کرده نه اینکه طهارت به معنای شرعی غیر طهارت به معنای لغوی است. الطهارة من الخبث، خبث شرعاً همان خبث لغوی است بله یک چیزهای را عرف و لغت خبث نمی‌داند شرع تعبیر به خبث کرده و خبث می‌داند نه اینکه معنای خبث فرق می‌کند.

فهرست

 

جلسه 1. 5

جلسه 2. 15

جلسه 3. 22

جلسه 4. 27

جلسه 5. 35

جلسه 6. 45

جلسه 7. 54

جلسه 8. 64

جلسه 9. 72

جلسه 10. 81

جلسه 11. 90

جلسه 12. 99

جلسه 13. 106

جلسه 14. 112

جلسه 15. 120

جلسه 1/16. 130

جلسه 2/16. 141

جلسه 17. 147

جلسه 18. 156

جلسه 19. 162

جلسه 20. 171

جلسه 21. 178

جلسه 22. 188

جلسه 23. 198

جلسه 24. 207

جلسه 25. 215

جلسه 26. 221

جلسه 27. 227

جلسه 28. 234

جلسه 29. 242

جلسه 30. 251

جلسه 31. 259

جلسه 32. 266

جلسه 33. 274

جلسه 34. 282

جلسه 35. 292

جلسه 36. 301

جلسه 37. 312

جلسه 38. 322

جلسه 39. 331

جلسه 40. 340

جلسه 41. 350

جلسه 42. 358

جلسه 43. 370

جلسه 44. 382

جلسه 45. 392

فهرست.. 402